
ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سخن روز
امام رضا علیه السلام:
هرکسی اندوه مؤمنی را بزداید، خداوند در روز قیامت، غم از دلش می زداید.
الکافی، ج 2، ص 200
هرکسی اندوه مؤمنی را بزداید، خداوند در روز قیامت، غم از دلش می زداید.
الکافی، ج 2، ص 200

نمیتوانیم درباره سینما بهعنوان یک پدیده جهانی فکر کنیم
منوچهر شاهسواری: از روزی که موضوع جایزه پژوهش سینما مطرح شد، احساس کردم باید بیشتر روی حوزههای فنی و تکنیکی مثل شیوههای تولید متمرکز شویم. همچنان معتقدم این شیوهها متعلق به ما نیست و کاملاً جهانی است. نمیتوانیم درباره سینما بهعنوان یک پدیده جهانی فکر کنیم چراکه ما یک طوری فیلم میسازیم و در یک کشور دیگر، طوری دیگر. فارغ از امکانات و تجهیزات، همه ما به صورت یکسان یک فیلم تولید میکنیم، مثل گندم کاشتن که در همه جای دنیا به یک شکل انجام میشود. اینکه جایی آب بهتری دارد و بذر بهتری میتواند تهیه کند، موضوع دیگری است. اصل شیوه کار، همه جا یکسان است. امیدوار بودم و هستم که جایزه پژوهش سال سینمای ایران بیش از آنکه به جنبه آکادمیک توجه کند، به موضوعهای مرتبط با فرایند تولید توجه داشته باشد. زمینه توجه به جنبه آکادمیک در دانشگاهها وجود دارد. در این بین بعضی پژوهشها برای خود من آموزنده بوده است. بهعنوان یک فیلمساز براساس این پژوهشها متوجه میشوم رویههای حاکم بر نظامهای تولید و اکران در جهان به کدام سمت میرود.

حافظه: تقلای بین فراموشی و یادسپاری
رامتین ایمانی نوبر
روانشناس
رولان بارت در کتاب «اتاق روشن: اندیشههایی درباره عکاسی» نوشت: «شرط لازم تصویر، یک نظر است. این را یانوش به کافکا گفت و کافکا لبخندی زد و پاسخ داد: ما از چیزها عکس میگیریم تا از فکرمان بیرونشان کنیم. داستانهای من، راهی بر بستن چشمانم هستند.» گویی کافکا با پاسخش ازآرامش ذهن سخن گفت، ذهنی که حیاتش بسته به حافظه است، حافظهای که کارکردش یادسپاری خاطرات و اطلاعات است و یادسپاری تنها زمانی معنا پیدا میکند که فراموشی درک شود. از این رو، اساساً فراموشی مانند تیغی دو لبه است، هم میتواند مایه آرامش و نجات باشد و هم مایه رنج و عذاب. هم انتخابی است و هم غیر انتخابی. هم زودگذر است و هم ابدی. درست مثل یادسپاری. همانطور که «لیزا جنوا»عصبشناس و نویسنده نامدار کتاب« به یاد داشته باشید: علم به یاد آوردن و هنر فراموشی» میگوید: «در حالی که حافظه پادشاه است، اما کمی هم بیمعنا است.» اینکه چگونه میتوانید با جزئیات به یاد آورید که 20 سال پیش کفش کودکیتان چه رنگی بوده اما حتی نمیتوانید به یاد آورید که دو روز پیش ناهار چه خوردهاید! درواقع نقش متناقض حافظه و متعاقب آن فراموشی و یادسپاری، گویا در حول احساسی میچرخد که با فراموشی درصدد کنار زدن مرارتش و با یادسپاری، درصدد تکرار لذتش هستیم و شاید هم بالعکس! بنابراین بسیاری اوقات ما با آگاهی انتخاب میکنیم که چه چیزی بهخاطر بسپاریم و چه چیزی را فراموش کنیم. پس از این، بعدها ممکن است با یک عامل تحریککننده، هیجان رویدادی را که برای ما بدل به خاطرهای شده، دوباره تجربه کنیم، آنچه که میتواند خشم، غم، شادی یا عشق باشد، مثلاً، آن عامل تحریککننده میتواند گذر از یک محله یا گوش دادن به یک موسیقی خاص یا بوییدن تصادفی دود هیزم باشد که هر کدام خاطراتی از گذشتههای دور با همان احساس و هیجان را میتواند دوباره در ما غلیان کند. بنابراین در ابتدا آنچه که برای ما در این فرایند اهمیت دارد، نقش حافظه خودآگاه است، همانی که گویی رابطه عاشقانه با ذهن دارد و بهمثابه موهبتی ارزشمند برای انسانی است که با گذر عمر تصور میکند روزی وی را ترک خواهد کرد یا حداقل نادیده خواهد گرفت. از این رو، جنوا ادامه میدهد: «بیشتر چیزهایی که فراموش میکنیم، شکست شخصیت، نشانهای از بیماری یا حتی دلیل منطقی برای ترس نیست - جاهایی که بیشتر تمایل داریم برویم زمانی است که حافظه ما را نادیده میگیرد. هر بار که چیزی را فراموش میکنیم که فکر میکنیم باید بهخاطر بسپاریم یا وقتی که جوانتر بودیم به یاد میآوردیم، احساس نگرانی، خجالت یا ترس میکنیم. ما به این فرض پایبند هستیم که حافظه با افزایش سن ضعیف میشود، به ما خیانت و سرانجام ما را ترک میکند.» اما سوی دیگر اهمیت حافظه آن است که به وسیله همان عوامل تحریککننده میتواند سبب غلیان دوباره همان هیجانهای آزاردهنده و اضطرابزا باشد، بنابراین ناگزیر میشویم که از مکانیسمهای دفاعی برای دور کردن آنها از ضمیر خودآگاهمان استفاده کنیم و بدون اینکه آگاه باشیم آنها را به ضمیر ناخودآگاه بسپاریم، تا مجدداً این اضطرابها را تجربه نکنیم. با این حال همان تنشهای نهفته در ناخودآگاه در سر بزنگاهها یا حتی در رؤیاها به سراغمان خواهد آمد تا سرانجام در جایی ما را به تله بیندازد، البته قدرت بیبدیل حافظه ناخودآگاه همواره مایه رنج نیست، بلکه میتواند عامل موفقیت هم باشد. به هر روی، گویا چالش اصلی حافظه همین دوگانگی است، یعنی تقلای بین فراموشی و به یادسپاری. کشمکش بین خودآگاه و ناخودآگاه. جریانی بین مسرت و محنت که فراموشی و یادسپاری میتواند دلیلی برای یکی از آنها باشد. از این رو پاسخ کافکا گویی تنها مرهمی برای کاستن این رنج است، اینکه با ذخیره کردن تراوشات فکری در جایی به غیر از ذهنمان به حافظه فرصت استراحت دهیم تا با بایگانی کردن آنها موقتاً فراموششان کنیم و در مواقع لزوم دوباره به یادشان بیاوریم، یا با همان ذخیرهسازی در همانجا-مثل خلق اثری- مجالی دهیم که تراوش عوامل آزاردهنده در ناخودآگاه را مثل فیلمی روی پرده غبارآلود حافظه مان به نمایش بگذاریم تا با مشاهده و پذیرشش، برای مدت ولو کوتاهی، سرانجام، با آرامش چشمانمان را ببندیم، چشمانی که ناظر چشمانداز تقلای ابدی فراموشی و یادسپاری، در قلمرو بیکران حافظه است، حافظهای که حیات ذهنمان به آن بستگی دارد.
روانشناس
رولان بارت در کتاب «اتاق روشن: اندیشههایی درباره عکاسی» نوشت: «شرط لازم تصویر، یک نظر است. این را یانوش به کافکا گفت و کافکا لبخندی زد و پاسخ داد: ما از چیزها عکس میگیریم تا از فکرمان بیرونشان کنیم. داستانهای من، راهی بر بستن چشمانم هستند.» گویی کافکا با پاسخش ازآرامش ذهن سخن گفت، ذهنی که حیاتش بسته به حافظه است، حافظهای که کارکردش یادسپاری خاطرات و اطلاعات است و یادسپاری تنها زمانی معنا پیدا میکند که فراموشی درک شود. از این رو، اساساً فراموشی مانند تیغی دو لبه است، هم میتواند مایه آرامش و نجات باشد و هم مایه رنج و عذاب. هم انتخابی است و هم غیر انتخابی. هم زودگذر است و هم ابدی. درست مثل یادسپاری. همانطور که «لیزا جنوا»عصبشناس و نویسنده نامدار کتاب« به یاد داشته باشید: علم به یاد آوردن و هنر فراموشی» میگوید: «در حالی که حافظه پادشاه است، اما کمی هم بیمعنا است.» اینکه چگونه میتوانید با جزئیات به یاد آورید که 20 سال پیش کفش کودکیتان چه رنگی بوده اما حتی نمیتوانید به یاد آورید که دو روز پیش ناهار چه خوردهاید! درواقع نقش متناقض حافظه و متعاقب آن فراموشی و یادسپاری، گویا در حول احساسی میچرخد که با فراموشی درصدد کنار زدن مرارتش و با یادسپاری، درصدد تکرار لذتش هستیم و شاید هم بالعکس! بنابراین بسیاری اوقات ما با آگاهی انتخاب میکنیم که چه چیزی بهخاطر بسپاریم و چه چیزی را فراموش کنیم. پس از این، بعدها ممکن است با یک عامل تحریککننده، هیجان رویدادی را که برای ما بدل به خاطرهای شده، دوباره تجربه کنیم، آنچه که میتواند خشم، غم، شادی یا عشق باشد، مثلاً، آن عامل تحریککننده میتواند گذر از یک محله یا گوش دادن به یک موسیقی خاص یا بوییدن تصادفی دود هیزم باشد که هر کدام خاطراتی از گذشتههای دور با همان احساس و هیجان را میتواند دوباره در ما غلیان کند. بنابراین در ابتدا آنچه که برای ما در این فرایند اهمیت دارد، نقش حافظه خودآگاه است، همانی که گویی رابطه عاشقانه با ذهن دارد و بهمثابه موهبتی ارزشمند برای انسانی است که با گذر عمر تصور میکند روزی وی را ترک خواهد کرد یا حداقل نادیده خواهد گرفت. از این رو، جنوا ادامه میدهد: «بیشتر چیزهایی که فراموش میکنیم، شکست شخصیت، نشانهای از بیماری یا حتی دلیل منطقی برای ترس نیست - جاهایی که بیشتر تمایل داریم برویم زمانی است که حافظه ما را نادیده میگیرد. هر بار که چیزی را فراموش میکنیم که فکر میکنیم باید بهخاطر بسپاریم یا وقتی که جوانتر بودیم به یاد میآوردیم، احساس نگرانی، خجالت یا ترس میکنیم. ما به این فرض پایبند هستیم که حافظه با افزایش سن ضعیف میشود، به ما خیانت و سرانجام ما را ترک میکند.» اما سوی دیگر اهمیت حافظه آن است که به وسیله همان عوامل تحریککننده میتواند سبب غلیان دوباره همان هیجانهای آزاردهنده و اضطرابزا باشد، بنابراین ناگزیر میشویم که از مکانیسمهای دفاعی برای دور کردن آنها از ضمیر خودآگاهمان استفاده کنیم و بدون اینکه آگاه باشیم آنها را به ضمیر ناخودآگاه بسپاریم، تا مجدداً این اضطرابها را تجربه نکنیم. با این حال همان تنشهای نهفته در ناخودآگاه در سر بزنگاهها یا حتی در رؤیاها به سراغمان خواهد آمد تا سرانجام در جایی ما را به تله بیندازد، البته قدرت بیبدیل حافظه ناخودآگاه همواره مایه رنج نیست، بلکه میتواند عامل موفقیت هم باشد. به هر روی، گویا چالش اصلی حافظه همین دوگانگی است، یعنی تقلای بین فراموشی و به یادسپاری. کشمکش بین خودآگاه و ناخودآگاه. جریانی بین مسرت و محنت که فراموشی و یادسپاری میتواند دلیلی برای یکی از آنها باشد. از این رو پاسخ کافکا گویی تنها مرهمی برای کاستن این رنج است، اینکه با ذخیره کردن تراوشات فکری در جایی به غیر از ذهنمان به حافظه فرصت استراحت دهیم تا با بایگانی کردن آنها موقتاً فراموششان کنیم و در مواقع لزوم دوباره به یادشان بیاوریم، یا با همان ذخیرهسازی در همانجا-مثل خلق اثری- مجالی دهیم که تراوش عوامل آزاردهنده در ناخودآگاه را مثل فیلمی روی پرده غبارآلود حافظه مان به نمایش بگذاریم تا با مشاهده و پذیرشش، برای مدت ولو کوتاهی، سرانجام، با آرامش چشمانمان را ببندیم، چشمانی که ناظر چشمانداز تقلای ابدی فراموشی و یادسپاری، در قلمرو بیکران حافظه است، حافظهای که حیات ذهنمان به آن بستگی دارد.

ضرورت توجه و حمایت جدیتر از تئاتر شهرستانها
رضا آشفته
منتقد تئاتر
در مدتی که شاهد فقدان جشنواره تئاتر مناطق بودیم، بسیاری از اهالی تئاتر شهرستانها از این میگفتند که مورد کم لطفی واقع شدهاند. در آن بین مرکز هنرهای نمایشی هم تأکید داشت که این حذف بابت تلاش برای صرفهجویی در هزینهها بوده است! تئاتریها هم گلایه داشتند که چرا متولیان نمیخواهند برای تئاتر شهرستان کما فیالسابق هزینه کنند! اتفاقی که نوعی دوگانگی میان تئاتر تهران و شهرستانها را شکل داده بود چراکه هنرمندان به این دلخوش بودند که در صورت انتخاب به عنوان برگزیده شهرستانها و استانها گرد هم جمع میشوند، با گروههای استانی دیگر رقابت میکنند و در حضور کارشناسان ملی داوری میشوند؛ در نهایت هم برگزیدهها به جشنواره فجر معرفی خواهند شد. این حضور و فراهم کردن امکان داوری، همواره اهمیت بسیاری برای هنرمندان شهرستانی داشته است. آنان ضمن دیدار با دیگر هنرمندان و همچنین تماشای کارهایشان به تعامل با یکدیگر میپرداختند و از دیگر اهالی تئاتر میآموختند. بنابراین با حذف جشنواره مناطق این آموزهها و بدهبستانها از آنان گرفته میشد و هنرمندان شهرستانی دیگر فرصتی برای اطلاع از وضعیت تئاتر روز پیدا نمیکردند. در تهران هم نهایتاً داوران با دیدن فیلم تئاترها، ده - دوازده کار را به عنوان نمایشهای برگزیده انتخاب میکردند و مابقی آثار کنار گذاشته میشد، بیآنکه تعامل و نقد و نظری صورت گرفته باشد تا در خلال آن هنرمندان حذف شده بدانند که چرا از دور مسابقه حذف شدهاند و چرا به جشنواره فجر راه نیافتهاند! در این بین یک مشکل عمده نیز در سطح کیفی فیلمهای ارائه شده وجود داشت، گروههایی که دوربین باکیفیتتر و صدابرداری مناسبتری در اختیار داشتند در مقایسه با آنهایی که فیلمبرداری و صدابرداریشان از کیفیت پایینتری برخوردار بود از قدرت اثرگذاری بیشتری بر داوریها برخوردار بودند. این در شرایطی است که گاهی اوقات گروه دوم، به رغم کیفیت کمتر تصویربرادری و صدابرداریشان از تئاتر گیرا و جذابتری برخوردار بودند اما این گیرایی در تصویر و صدای فیلم پژواک نیافته بود. هرچند عادلانهتر است که داوران اجرای تئاتر را به جای فیلمتئاتر به روی صحنه دیده و بعد قضاوت کنند. البته طی دو- سه سال گذشته که محدودیتهای برآمده از کرونا برگزاری حضوری جشنوارهها را ناممکن کرده بود، ارائه فیلم تئاتر به یک راهحل منطقی و ناگریز برای برگزاری جشنواره مناطق تبدیل شده بود. با این حال پیش و پس از دوره مذکور ارائه فیلمتئاتر به جای اجرای صحنهای زنده را نمیتوان منطقی دانست و این کار جفایی در حق هنرمندان فعال در شهرستانها به شمار میآید. تئاتریهایی که نمیتوانستند به درستی، از راه اصولیاش و همانند گذشته به جشنواره فجر راه یابند از امکان مواجهه و تعامل با هنرمندان و آثار تئاتری تولیدی دیگر شهرستانها برای کمک به ارتقای کار خود محروم میشدند. درحالی که تئاتر مناطق همواره باعث و بانی پیشرفت در تئاتر شهرستانها بوده و دلیلی میشده برای آنکه آنها هرسال بهتر از سال پیش تئاترهای خود را تعالی ببخشند و فرصتی برای مواجهه بهتر با داوریها و ازسویی شانس بیشتری جهت برگزیده شدن احتمالی کار خود پیدا کنند. بیاغراق در آن شرایط شرکت در رقابت جشنوارهای به دلیلی برای پیشرفتشان تبدیل میشد، اتفاقی که در سالهای برگزاری غیرحضوری ممکن نبود. اما اتفاق خوب اینکه امسال برای مرتبهای دیگر شاهد احیای جشنواره تئاتر مناطق بودیم، شروع دوبارهای که توانست خوشحالی و خرسندی اهالی تئاتر شهرستانها را سبب شود. متولیان فرهنگی از این طریق آنان را امیدوارانهتر به چالش برای برگزیده شدن فراخواندند. از این طریق اهالی تئاتر شهرستانها توجیهی منطقی برای حضور و رقابت دارند و میدانند عدالتی در داوریها، برای برگزیده شدن حاکم خواهد شد؛ اتفاقی که میتواند پرسشها و تردیدها را پاک کرده و به جای آن گمانههای مثبت را جایگزین کند. با این حال ناگفته نماند که تئاتر شهرستانها بیش از این نیازمند حمایت و تدبیرهای درست و راستین برای پیشرفت است تا این هنرمندان در برابری با تئاتر تهران بتوانند به قطبهای چشمگیری تبدیل شوند. این ضرورتی است که حتی نیازمند برنامهریزیهایی سالیانه و فراتر از برگزاری جشنواره تئاتر مناطق است. از آنجایی که دولت متولی گسترش فرهنگ است در این زمینه باید با جدیت بیشتری برنامهریزی کرده و هزینههای لازم و ضروری را تأمین کند وگرنه در شرایط نابرابر، تئاتر شهرستانها آسیب خواهد دید و زمینههای پیشرفت فرهنگی در سراسر ایرانزمین فراهم نخواهد شد.
منتقد تئاتر
در مدتی که شاهد فقدان جشنواره تئاتر مناطق بودیم، بسیاری از اهالی تئاتر شهرستانها از این میگفتند که مورد کم لطفی واقع شدهاند. در آن بین مرکز هنرهای نمایشی هم تأکید داشت که این حذف بابت تلاش برای صرفهجویی در هزینهها بوده است! تئاتریها هم گلایه داشتند که چرا متولیان نمیخواهند برای تئاتر شهرستان کما فیالسابق هزینه کنند! اتفاقی که نوعی دوگانگی میان تئاتر تهران و شهرستانها را شکل داده بود چراکه هنرمندان به این دلخوش بودند که در صورت انتخاب به عنوان برگزیده شهرستانها و استانها گرد هم جمع میشوند، با گروههای استانی دیگر رقابت میکنند و در حضور کارشناسان ملی داوری میشوند؛ در نهایت هم برگزیدهها به جشنواره فجر معرفی خواهند شد. این حضور و فراهم کردن امکان داوری، همواره اهمیت بسیاری برای هنرمندان شهرستانی داشته است. آنان ضمن دیدار با دیگر هنرمندان و همچنین تماشای کارهایشان به تعامل با یکدیگر میپرداختند و از دیگر اهالی تئاتر میآموختند. بنابراین با حذف جشنواره مناطق این آموزهها و بدهبستانها از آنان گرفته میشد و هنرمندان شهرستانی دیگر فرصتی برای اطلاع از وضعیت تئاتر روز پیدا نمیکردند. در تهران هم نهایتاً داوران با دیدن فیلم تئاترها، ده - دوازده کار را به عنوان نمایشهای برگزیده انتخاب میکردند و مابقی آثار کنار گذاشته میشد، بیآنکه تعامل و نقد و نظری صورت گرفته باشد تا در خلال آن هنرمندان حذف شده بدانند که چرا از دور مسابقه حذف شدهاند و چرا به جشنواره فجر راه نیافتهاند! در این بین یک مشکل عمده نیز در سطح کیفی فیلمهای ارائه شده وجود داشت، گروههایی که دوربین باکیفیتتر و صدابرداری مناسبتری در اختیار داشتند در مقایسه با آنهایی که فیلمبرداری و صدابرداریشان از کیفیت پایینتری برخوردار بود از قدرت اثرگذاری بیشتری بر داوریها برخوردار بودند. این در شرایطی است که گاهی اوقات گروه دوم، به رغم کیفیت کمتر تصویربرادری و صدابرداریشان از تئاتر گیرا و جذابتری برخوردار بودند اما این گیرایی در تصویر و صدای فیلم پژواک نیافته بود. هرچند عادلانهتر است که داوران اجرای تئاتر را به جای فیلمتئاتر به روی صحنه دیده و بعد قضاوت کنند. البته طی دو- سه سال گذشته که محدودیتهای برآمده از کرونا برگزاری حضوری جشنوارهها را ناممکن کرده بود، ارائه فیلم تئاتر به یک راهحل منطقی و ناگریز برای برگزاری جشنواره مناطق تبدیل شده بود. با این حال پیش و پس از دوره مذکور ارائه فیلمتئاتر به جای اجرای صحنهای زنده را نمیتوان منطقی دانست و این کار جفایی در حق هنرمندان فعال در شهرستانها به شمار میآید. تئاتریهایی که نمیتوانستند به درستی، از راه اصولیاش و همانند گذشته به جشنواره فجر راه یابند از امکان مواجهه و تعامل با هنرمندان و آثار تئاتری تولیدی دیگر شهرستانها برای کمک به ارتقای کار خود محروم میشدند. درحالی که تئاتر مناطق همواره باعث و بانی پیشرفت در تئاتر شهرستانها بوده و دلیلی میشده برای آنکه آنها هرسال بهتر از سال پیش تئاترهای خود را تعالی ببخشند و فرصتی برای مواجهه بهتر با داوریها و ازسویی شانس بیشتری جهت برگزیده شدن احتمالی کار خود پیدا کنند. بیاغراق در آن شرایط شرکت در رقابت جشنوارهای به دلیلی برای پیشرفتشان تبدیل میشد، اتفاقی که در سالهای برگزاری غیرحضوری ممکن نبود. اما اتفاق خوب اینکه امسال برای مرتبهای دیگر شاهد احیای جشنواره تئاتر مناطق بودیم، شروع دوبارهای که توانست خوشحالی و خرسندی اهالی تئاتر شهرستانها را سبب شود. متولیان فرهنگی از این طریق آنان را امیدوارانهتر به چالش برای برگزیده شدن فراخواندند. از این طریق اهالی تئاتر شهرستانها توجیهی منطقی برای حضور و رقابت دارند و میدانند عدالتی در داوریها، برای برگزیده شدن حاکم خواهد شد؛ اتفاقی که میتواند پرسشها و تردیدها را پاک کرده و به جای آن گمانههای مثبت را جایگزین کند. با این حال ناگفته نماند که تئاتر شهرستانها بیش از این نیازمند حمایت و تدبیرهای درست و راستین برای پیشرفت است تا این هنرمندان در برابری با تئاتر تهران بتوانند به قطبهای چشمگیری تبدیل شوند. این ضرورتی است که حتی نیازمند برنامهریزیهایی سالیانه و فراتر از برگزاری جشنواره تئاتر مناطق است. از آنجایی که دولت متولی گسترش فرهنگ است در این زمینه باید با جدیت بیشتری برنامهریزی کرده و هزینههای لازم و ضروری را تأمین کند وگرنه در شرایط نابرابر، تئاتر شهرستانها آسیب خواهد دید و زمینههای پیشرفت فرهنگی در سراسر ایرانزمین فراهم نخواهد شد.

سفری برای رهایی
محمد مطوری
منتقد
ویل اسمیت را حتماً یادتان هست و آن ماجراهای چک زدن به گوش مجری و حاشیههای بعدش و... حالا این حاشیهها را بگذارید کنار و بروید با خیال راحت یکی از جدیدترین فیلمهای این بازیگر را ببینید و کیف کنید از نبوغ بازیگری او در فیلم «رهاسازی» (Emancipation) که اثری است درخشان به کارگردانی آنتوان فوکوآ و بازی درخشان ویل اسمیت. فیلم «رهایی» بر اساس داستان واقعی پیتر ساخته شده است، بردهای که برای یافتن خانوادهاش از مزرعه فرار میکند.
او در طول راه از دست شکارچیان مختلف میگریزد و به باتلاق لوئیزیانا میرسد. پیتر بعدها مجبور میشود به ارتش بپیوندد و در طول معاینه، پزشک میبیند که او زخمهای متعددی بر پشتش دارد که ناشی از برخورد شدید و کشنده شلاق هستند. بنابراین عکسی از پشت او میگیرد که بعدها بهعنوان کمر شلاق خورده منتشر و به نماد بردهداری در امریکا تبدیل میشود.
ویل اسمیت در یکی از گفتوگوهای مطبوعاتیاش درباره این فیلم و پذیرش بازی در آن میگوید: «در طول دوران کاریام فیلمهای زیادی در رابطه با بردهداری به من پیشنهاد شد اما آنها را رد کردم.
در واقع هرگز دوست نداشتم در اینگونه فیلمها بازی کنم و به مخاطبان نشان دهم که چه بر سر سیاهپوستان آمده اما بعد این عکس را دیدم و فهمیدم این فیلم صرفاً در مورد بردهداری نیست بلکه در رابطه با مفهوم رهایی است. این فیلم در مورد کارهایی است که یک انسان انجام میدهد تا به رهایی برسد و در واقع به روایت ایمان و اعتقادی میپردازد که اینگونه افراد در دل دارند؛ بنابراین قبول کردم در آن بازی کنم. در حقیقت تصویری که از ستون فقرات این سیاهپوست گرفته شده مرا متحول کرد و توانستم با او همذاتپنداری و خودم را در قالب او تجسم کنم و حال میخواهم این حس و حال را با شما به اشتراک بگذارم.» به هر صورت به تصویر کشیدن هر فصل تاریک از تاریخ جهان، کاری است که هرگز نباید آن را ساده گرفت.
هر گونه نمایش وقایع ناراحتکننده میتواند تمرینی حیاتی برای افشای حقایق واقعی باشد که اغلب ممکن است برای مدت طولانی ناگفته بماند. موضوع بردهداری که با وجود ایالاتمتحده پیوند خورده، موضوع زشتی است که اثرات آن تا به امروز به طور کامل از بین نرفته است و دامنه موفقیت داستانسرایانی که تلاش کردهاند درک عمیقتری از چنین قساوتهایی به دست آورند کم نیست و حالا فیلم «رهایی» هم یکی از همین آثار است که میتوان به خاطر تلاشش برای به تصویر کشیدن سفری دلخراش، جدیت را در آن احساس کرد؛ فیلمی که دیدن آن را به کسانی که تاریخ رنج بشری را دنبال میکنند، میشود پیشنهاد کرد.
رهاسازی
کارگردان: آنتوان فوکوآ
بازیگران: ویل اسمیت، بن فاستر و...
محصول: 2022
منتقد
ویل اسمیت را حتماً یادتان هست و آن ماجراهای چک زدن به گوش مجری و حاشیههای بعدش و... حالا این حاشیهها را بگذارید کنار و بروید با خیال راحت یکی از جدیدترین فیلمهای این بازیگر را ببینید و کیف کنید از نبوغ بازیگری او در فیلم «رهاسازی» (Emancipation) که اثری است درخشان به کارگردانی آنتوان فوکوآ و بازی درخشان ویل اسمیت. فیلم «رهایی» بر اساس داستان واقعی پیتر ساخته شده است، بردهای که برای یافتن خانوادهاش از مزرعه فرار میکند.
او در طول راه از دست شکارچیان مختلف میگریزد و به باتلاق لوئیزیانا میرسد. پیتر بعدها مجبور میشود به ارتش بپیوندد و در طول معاینه، پزشک میبیند که او زخمهای متعددی بر پشتش دارد که ناشی از برخورد شدید و کشنده شلاق هستند. بنابراین عکسی از پشت او میگیرد که بعدها بهعنوان کمر شلاق خورده منتشر و به نماد بردهداری در امریکا تبدیل میشود.
ویل اسمیت در یکی از گفتوگوهای مطبوعاتیاش درباره این فیلم و پذیرش بازی در آن میگوید: «در طول دوران کاریام فیلمهای زیادی در رابطه با بردهداری به من پیشنهاد شد اما آنها را رد کردم.
در واقع هرگز دوست نداشتم در اینگونه فیلمها بازی کنم و به مخاطبان نشان دهم که چه بر سر سیاهپوستان آمده اما بعد این عکس را دیدم و فهمیدم این فیلم صرفاً در مورد بردهداری نیست بلکه در رابطه با مفهوم رهایی است. این فیلم در مورد کارهایی است که یک انسان انجام میدهد تا به رهایی برسد و در واقع به روایت ایمان و اعتقادی میپردازد که اینگونه افراد در دل دارند؛ بنابراین قبول کردم در آن بازی کنم. در حقیقت تصویری که از ستون فقرات این سیاهپوست گرفته شده مرا متحول کرد و توانستم با او همذاتپنداری و خودم را در قالب او تجسم کنم و حال میخواهم این حس و حال را با شما به اشتراک بگذارم.» به هر صورت به تصویر کشیدن هر فصل تاریک از تاریخ جهان، کاری است که هرگز نباید آن را ساده گرفت.
هر گونه نمایش وقایع ناراحتکننده میتواند تمرینی حیاتی برای افشای حقایق واقعی باشد که اغلب ممکن است برای مدت طولانی ناگفته بماند. موضوع بردهداری که با وجود ایالاتمتحده پیوند خورده، موضوع زشتی است که اثرات آن تا به امروز به طور کامل از بین نرفته است و دامنه موفقیت داستانسرایانی که تلاش کردهاند درک عمیقتری از چنین قساوتهایی به دست آورند کم نیست و حالا فیلم «رهایی» هم یکی از همین آثار است که میتوان به خاطر تلاشش برای به تصویر کشیدن سفری دلخراش، جدیت را در آن احساس کرد؛ فیلمی که دیدن آن را به کسانی که تاریخ رنج بشری را دنبال میکنند، میشود پیشنهاد کرد.
رهاسازی
کارگردان: آنتوان فوکوآ
بازیگران: ویل اسمیت، بن فاستر و...
محصول: 2022

هنری موفق است که چالشهای ذهنی ایجاد کند
الهام خاکپاش
استاد دانشکده فنی حرفهای شریعتی تهران
زیبایی شناسی پدیده روانی و احساسی است، تجربهای که برای هر انسانی اتفاق خوشایند و مطلوبی محسوب میشود چراکه به زندگی ارزش و معنا میبخشد. زیبایی شناختی، تجربهای است درونی که موجب درک بهتر محیط میشود، این درک باعث تغییر در نگرش فرد و رشد ساختار ذهنی او میشود. «زیبایی» همیشه جذاب و لذت بخش است و هنر نیز به واسطه همین ویژگی است که همواره ارزشمند جلوه میکند.
زیبایی عواطف انسان را تحریک میکند و بدین ترتیب ذهن سطوح بالاتری را ادراک میکند. این ادراک موجب کشف پیام نهفته در آثار هنری میشود. پیامهای پیچیده را نمیتوان بهصورت مستقیم درک کرد و در این بین هنری موفق است که چالشهای ذهنی به وجود آورده و بازتابهایی ایجاد کند.
هنرمند موفق هم کسی است که چیزهای غیرمنتظره را به اثر خود وارد سازد. از آن رو که تخیل یکی از مهمترین عوامل در شکلگیری اثر هنری است و همچنین آثار هنری از عاطفه و احساس هنرمند نیز سرچشمه میگیرند. در نتیجه پدیده هنر که عنصر اصلی سازنده آن تخیل و عاطفه است، نمیتواند معنایی تک بعدی داشته باشد. از این جهت است که هر کس در برابر آثار هنری قرار میگیرد، دریافت و استنباط خاصی دارد و به طریقی جذب آن میشود.
زیبایی در هنرهای مختلف معیارهای متفاوتی دارد، معیارهایی مانند رنگ در نقاشی، فرم در مجسمه سازی و معماری، ترکیب بندی در عکاسی، تعادل و تقارن در طراحی صنعتی و... که هر کدام از این معیارها اثرات بسیاری از فرهنگ و عوامل اجتماعی و روانی آن مختصات میگیرند. «جورج دیوید بیرکهوف» دانشمندی است که تأکید دارد چیزی زیباست که با کمترین علامتهای ممکن، بیشترین نظم ممکن را عرضه کند؛ اما زیبایی تنها از طریق نظم و قاعده به دست نمیآید، بلکه نتیجه دو صفت متضاد است که هر دو به یک اندازه ضروری هستند.
بر طبق نظر برخی فلاسفه و نظریهپردازان دیگر؛ لذت، زیبایی، انگیزش احساس همگی ربط به دیدگاه و تجربه مخاطب هنری دارد و جملگی با آنکه واجد ارزش چشمگیری هستند ولی با این حال استناد به هیچ یک از آنها دلیل جذابیت هنر در خالصترین شکلش را آن طور که شایسته و بسنده است تبیین نمیکند. اما برای درک بیشتر هنر باید زبان و نشانههای آن را آموخت و هنرمندان مهمترین عامل درک و شناسایی زیبایی و آثار هنریاند. زیبایی و هنر یا ساخته طبیعت بوده یا دست پرورده هنرمندان، زیبایی پیش از هنر در طبیعت وجود داشته و دارد ولی درک آن در ابتدا مشکل و شناخت آن توسط هنرمند صورت گرفته است. هم اکنون درک هنری در بعضی افراد در اثر مشاهده آثار هنری در محیط پیرامونشان به طور ناخودآگاه تا حدودی تقویت یافته و پرورش مییابد. هنرهایی که ارتباط بیشتری با مردم برقرار میکنند جذابتر هستند. بهصورت کلی هنر یک رسالت مردمی است و هنری که ارتباط مستقیم با مردم داشته باشد ماندگارتر خواهد بود. در نظر هیوم ، سلیقه تمام چیزیاست که زیبایی بر مبنای آن بنا شده است، اگرچه برخی افراد ممکن است قدرت تشخیص بیشتری نسبت به بقیه داشته باشند. به نظر او آنچه زیباست، چیزیاست که برای بیننده خوشایند است.
استاد دانشکده فنی حرفهای شریعتی تهران
زیبایی شناسی پدیده روانی و احساسی است، تجربهای که برای هر انسانی اتفاق خوشایند و مطلوبی محسوب میشود چراکه به زندگی ارزش و معنا میبخشد. زیبایی شناختی، تجربهای است درونی که موجب درک بهتر محیط میشود، این درک باعث تغییر در نگرش فرد و رشد ساختار ذهنی او میشود. «زیبایی» همیشه جذاب و لذت بخش است و هنر نیز به واسطه همین ویژگی است که همواره ارزشمند جلوه میکند.
زیبایی عواطف انسان را تحریک میکند و بدین ترتیب ذهن سطوح بالاتری را ادراک میکند. این ادراک موجب کشف پیام نهفته در آثار هنری میشود. پیامهای پیچیده را نمیتوان بهصورت مستقیم درک کرد و در این بین هنری موفق است که چالشهای ذهنی به وجود آورده و بازتابهایی ایجاد کند.
هنرمند موفق هم کسی است که چیزهای غیرمنتظره را به اثر خود وارد سازد. از آن رو که تخیل یکی از مهمترین عوامل در شکلگیری اثر هنری است و همچنین آثار هنری از عاطفه و احساس هنرمند نیز سرچشمه میگیرند. در نتیجه پدیده هنر که عنصر اصلی سازنده آن تخیل و عاطفه است، نمیتواند معنایی تک بعدی داشته باشد. از این جهت است که هر کس در برابر آثار هنری قرار میگیرد، دریافت و استنباط خاصی دارد و به طریقی جذب آن میشود.
زیبایی در هنرهای مختلف معیارهای متفاوتی دارد، معیارهایی مانند رنگ در نقاشی، فرم در مجسمه سازی و معماری، ترکیب بندی در عکاسی، تعادل و تقارن در طراحی صنعتی و... که هر کدام از این معیارها اثرات بسیاری از فرهنگ و عوامل اجتماعی و روانی آن مختصات میگیرند. «جورج دیوید بیرکهوف» دانشمندی است که تأکید دارد چیزی زیباست که با کمترین علامتهای ممکن، بیشترین نظم ممکن را عرضه کند؛ اما زیبایی تنها از طریق نظم و قاعده به دست نمیآید، بلکه نتیجه دو صفت متضاد است که هر دو به یک اندازه ضروری هستند.
بر طبق نظر برخی فلاسفه و نظریهپردازان دیگر؛ لذت، زیبایی، انگیزش احساس همگی ربط به دیدگاه و تجربه مخاطب هنری دارد و جملگی با آنکه واجد ارزش چشمگیری هستند ولی با این حال استناد به هیچ یک از آنها دلیل جذابیت هنر در خالصترین شکلش را آن طور که شایسته و بسنده است تبیین نمیکند. اما برای درک بیشتر هنر باید زبان و نشانههای آن را آموخت و هنرمندان مهمترین عامل درک و شناسایی زیبایی و آثار هنریاند. زیبایی و هنر یا ساخته طبیعت بوده یا دست پرورده هنرمندان، زیبایی پیش از هنر در طبیعت وجود داشته و دارد ولی درک آن در ابتدا مشکل و شناخت آن توسط هنرمند صورت گرفته است. هم اکنون درک هنری در بعضی افراد در اثر مشاهده آثار هنری در محیط پیرامونشان به طور ناخودآگاه تا حدودی تقویت یافته و پرورش مییابد. هنرهایی که ارتباط بیشتری با مردم برقرار میکنند جذابتر هستند. بهصورت کلی هنر یک رسالت مردمی است و هنری که ارتباط مستقیم با مردم داشته باشد ماندگارتر خواهد بود. در نظر هیوم ، سلیقه تمام چیزیاست که زیبایی بر مبنای آن بنا شده است، اگرچه برخی افراد ممکن است قدرت تشخیص بیشتری نسبت به بقیه داشته باشند. به نظر او آنچه زیباست، چیزیاست که برای بیننده خوشایند است.

فضای مجازی
یاد روز
سینمای جهان امسال نیز جمعی از چهرههای تأثیرگذار و ماندگار خود را از دست داد؛ از سیدنی پوآتیه نخستین بازیگر سیاهپوست برنده جایزه اسکار و پیشگام سینمای سیاهپوستان گرفته تا ولفگانگ پترسن نویسنده و کارگردان آلمانی فیلم کلاسیک «کشتی» و آثار موفق هالیوودی چون «تروی»، «نیروی هوایی یکم» و «شیوع»، اما مطرحترین چهره سینمایی که سال گذشته جان باخت «ژان لوک گدار» سینماگر سرشناس و از چهرههای مطرح و پیشگام موج نوی سینمای فرانسه است. ایسنا در آستانه سال نو میلادی در گزارشی به مرور کارنامه کاری مهمترین چهرههای سینمایی پرداخته است که در سال ۲۰۲۲ جان باختند.
خبر روز
فیلم کوتاه «نازپری» به نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی محمدرضا محمدی، موفق به کسب جایزه بهترین فیلم کوتاه بینالملل از هفتمین دوره جشنواره «استاف امایکس» مکزیک شد. این فیلم در ادامه حضور بینالمللی خود نامزد جایزه هزار دلاری بهترین فیلم کوتاه سال ۲۰۲۲ جشنواره فیلم کوتاه «اسلم» امریکا و حضور در دو جشنواره معتبر «سینِ میکینگ» بنگلادش و «نورواک» امریکا نیز شده است.
سخن روز
«بخش زیادی از آن حرفها و گفتوگوها و دغدغهها که در حوزههای نظری، فیلمسازهای اندیشمند دنبالش بودند تا فیلم آن را بسازند و جامعه را مطلع کنند، به دلیل آنکه جلوی آنها گرفته شد الان به شکل هیجانی و کاذب در کف خیابان پخش شده است.» گوینده این عبارات مهدی کریمی تهیهکننده فیلم «آژانس شیشهای» است. او در گفتوگویی با ایسنا، در بررسی دلایل کمرنگ شدن فیلمهای سیاسی و منتقدانه در سینمای ایران گفته است: «اگر ما در آن گفتوگوی فرهنگی باعث رشد فکری مخاطب شده بودیم الان او به راحتی بازی نمیخورد و مسیر خود را با یک هیجان کاذب تغییر نمیداد. طبیعی است وقتی به محصولات فرهنگی در حوزه کتاب، فیلم یا تلویزیون نگاه میکنیم آنجایی که پیشگیری یا زودتر اطلاعرسانی کردیم، آسیبهای کمتری به جریان اجتماعی و حاکمیتی وارد شد. در حال حاضر بخش زیادی از کشمکشها از آن عدم آگاهی و روشنگری است. وقتی اطلاعات درست به ما نرسد، تصور میکنیم اطلاعات دیگری را که دریافت میکنیم درست هستند.»
چالش روز
یکی از مجریان تلویزیون ادعایی که در رویداد اخیر جامجهانی ۲۰۲۲ مبنی بر پرداخت دستمزدهای میلیاردی به برخی مجریان تلویزیون عنوان شده را چندان دور از ذهن نمیداند و در این مسیر، اسپانسر را راهکار پرداخت این دستمزدها برمیشمارد. رسول مجیدی در این باره به ایسنا، گفته است: «در شبکه ورزش واقعاً اینطور نبود که بحث دستمزد میلیاردی مطرح باشد. ما هم ممکن است چنین خبرهایی را شنیده باشیم اما اگر صحت داشته باشد، یک دلیل این دستمزدهای بالا، به اسپانسر برمیگردد. طبق اعلام تهیهکننده برنامه «جام ۲۲» و با توجه به تجربه اجرا، بیشترین دستمزد باید به جواد خیابانی تعلق بگیرد که فکر نمیکنم بیش از ۱۰۰ میلیون باشد و این دستمزد با توجه به استطاعت اسپانسر پرداخت شده است.»
مکث روز
استیون اسپیلبرگ «رفقای خوب» اسکورسیزی را شاهکار مورد علاقهاش از این کارگردان خواند. این درام جنایی سال ۱۹۹۰، با بازی ری لیوتای فقید در نقش هِنری، یکی از اعضای مافیای ایرلندی-ایتالیایی و ۲ دوستش جیمی با بازی رابرت دنیرو و تامی با بازی جو پشی را تصویر میکند که از جرمهای کوچک فراتر میروند و به قتلهای خشن میرسند. اسپیلبرگ در مطلبی نوشته است:« دیگر حسابش از دستم در رفته که تا به حال چند بار این شاهکار حماسی- سینمایی را تماشا کردهام.» کارگردان «آروارهها» استدلال کرده است که در این فیلم هیچ بازی پسزمینهای وجود ندارد و از دنیرو، پشی و لیوتا بهعنوان یکی از بهترین گروههای بازیگری تاریخ سینما یاد کرد.
پیشنهاد روز
مجموعه ۶ جلدی «عاشقانهها» شامل بازنویسی آثار عاشقانه ادبیات کلاسیک فارسی به تازگی توسط انتشارات پیدایش با چاپ جدید منتشر و راهی بازار نشر شده است. مجموعه قدیمی دیگری که این ناشر به تازگی با چاپ جدید عرضه کرده، «کتاب آفتاب» است که داستانهای مذهبی را شامل میشود. طبق گزارش مهر، کتابهای این مجموعه که طی سالهای گذشته توسط این ناشر منتشر شدهاند، به این ترتیب هستند: «لیلی و مجنون»، «خسرو و شیرین»، «شیرین و فرهاد»، «بیژن و منیژه»، «سلامان و ابسال» و «ویس و رامین.»
سینمای جهان امسال نیز جمعی از چهرههای تأثیرگذار و ماندگار خود را از دست داد؛ از سیدنی پوآتیه نخستین بازیگر سیاهپوست برنده جایزه اسکار و پیشگام سینمای سیاهپوستان گرفته تا ولفگانگ پترسن نویسنده و کارگردان آلمانی فیلم کلاسیک «کشتی» و آثار موفق هالیوودی چون «تروی»، «نیروی هوایی یکم» و «شیوع»، اما مطرحترین چهره سینمایی که سال گذشته جان باخت «ژان لوک گدار» سینماگر سرشناس و از چهرههای مطرح و پیشگام موج نوی سینمای فرانسه است. ایسنا در آستانه سال نو میلادی در گزارشی به مرور کارنامه کاری مهمترین چهرههای سینمایی پرداخته است که در سال ۲۰۲۲ جان باختند.
خبر روز
فیلم کوتاه «نازپری» به نویسندگی، کارگردانی و تهیهکنندگی محمدرضا محمدی، موفق به کسب جایزه بهترین فیلم کوتاه بینالملل از هفتمین دوره جشنواره «استاف امایکس» مکزیک شد. این فیلم در ادامه حضور بینالمللی خود نامزد جایزه هزار دلاری بهترین فیلم کوتاه سال ۲۰۲۲ جشنواره فیلم کوتاه «اسلم» امریکا و حضور در دو جشنواره معتبر «سینِ میکینگ» بنگلادش و «نورواک» امریکا نیز شده است.
سخن روز
«بخش زیادی از آن حرفها و گفتوگوها و دغدغهها که در حوزههای نظری، فیلمسازهای اندیشمند دنبالش بودند تا فیلم آن را بسازند و جامعه را مطلع کنند، به دلیل آنکه جلوی آنها گرفته شد الان به شکل هیجانی و کاذب در کف خیابان پخش شده است.» گوینده این عبارات مهدی کریمی تهیهکننده فیلم «آژانس شیشهای» است. او در گفتوگویی با ایسنا، در بررسی دلایل کمرنگ شدن فیلمهای سیاسی و منتقدانه در سینمای ایران گفته است: «اگر ما در آن گفتوگوی فرهنگی باعث رشد فکری مخاطب شده بودیم الان او به راحتی بازی نمیخورد و مسیر خود را با یک هیجان کاذب تغییر نمیداد. طبیعی است وقتی به محصولات فرهنگی در حوزه کتاب، فیلم یا تلویزیون نگاه میکنیم آنجایی که پیشگیری یا زودتر اطلاعرسانی کردیم، آسیبهای کمتری به جریان اجتماعی و حاکمیتی وارد شد. در حال حاضر بخش زیادی از کشمکشها از آن عدم آگاهی و روشنگری است. وقتی اطلاعات درست به ما نرسد، تصور میکنیم اطلاعات دیگری را که دریافت میکنیم درست هستند.»
چالش روز
یکی از مجریان تلویزیون ادعایی که در رویداد اخیر جامجهانی ۲۰۲۲ مبنی بر پرداخت دستمزدهای میلیاردی به برخی مجریان تلویزیون عنوان شده را چندان دور از ذهن نمیداند و در این مسیر، اسپانسر را راهکار پرداخت این دستمزدها برمیشمارد. رسول مجیدی در این باره به ایسنا، گفته است: «در شبکه ورزش واقعاً اینطور نبود که بحث دستمزد میلیاردی مطرح باشد. ما هم ممکن است چنین خبرهایی را شنیده باشیم اما اگر صحت داشته باشد، یک دلیل این دستمزدهای بالا، به اسپانسر برمیگردد. طبق اعلام تهیهکننده برنامه «جام ۲۲» و با توجه به تجربه اجرا، بیشترین دستمزد باید به جواد خیابانی تعلق بگیرد که فکر نمیکنم بیش از ۱۰۰ میلیون باشد و این دستمزد با توجه به استطاعت اسپانسر پرداخت شده است.»
مکث روز
استیون اسپیلبرگ «رفقای خوب» اسکورسیزی را شاهکار مورد علاقهاش از این کارگردان خواند. این درام جنایی سال ۱۹۹۰، با بازی ری لیوتای فقید در نقش هِنری، یکی از اعضای مافیای ایرلندی-ایتالیایی و ۲ دوستش جیمی با بازی رابرت دنیرو و تامی با بازی جو پشی را تصویر میکند که از جرمهای کوچک فراتر میروند و به قتلهای خشن میرسند. اسپیلبرگ در مطلبی نوشته است:« دیگر حسابش از دستم در رفته که تا به حال چند بار این شاهکار حماسی- سینمایی را تماشا کردهام.» کارگردان «آروارهها» استدلال کرده است که در این فیلم هیچ بازی پسزمینهای وجود ندارد و از دنیرو، پشی و لیوتا بهعنوان یکی از بهترین گروههای بازیگری تاریخ سینما یاد کرد.
پیشنهاد روز
مجموعه ۶ جلدی «عاشقانهها» شامل بازنویسی آثار عاشقانه ادبیات کلاسیک فارسی به تازگی توسط انتشارات پیدایش با چاپ جدید منتشر و راهی بازار نشر شده است. مجموعه قدیمی دیگری که این ناشر به تازگی با چاپ جدید عرضه کرده، «کتاب آفتاب» است که داستانهای مذهبی را شامل میشود. طبق گزارش مهر، کتابهای این مجموعه که طی سالهای گذشته توسط این ناشر منتشر شدهاند، به این ترتیب هستند: «لیلی و مجنون»، «خسرو و شیرین»، «شیرین و فرهاد»، «بیژن و منیژه»، «سلامان و ابسال» و «ویس و رامین.»
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
نمیتوانیم درباره سینما بهعنوان یک پدیده جهانی فکر کنیم
-
حافظه: تقلای بین فراموشی و یادسپاری
-
ضرورت توجه و حمایت جدیتر از تئاتر شهرستانها
-
سفری برای رهایی
-
هنری موفق است که چالشهای ذهنی ایجاد کند
-
فضای مجازی

اخبارایران آنلاین