چرا جامعه ایران با فراخوان‌های ساختگی و غیرمردمی همراه نمی‌شود؟

انقلاب در توییتر؛ آرامش در کف خیابان!


گروه سیاست/ یکی از موضوعاتی که در سال‌های اخیر در رسانه‌ها برجسته می‌شود، صدور و انتشار فراخوان‌هایی با محوریت دعوت به تجمع و اعتراض در مکان‌های خاص یا اعتصاب است. بر این اساس، فراخوان‌هایی در مناسبت‌های مختلف سال صادر می‌شود که در آن از اقشار و گروه‌های معینی خواسته می‌شود تا در روز یا روزهای معینی اقدام مشخصی را انجام دهند یا ندهند؛ برای مثال از افراد خواسته می‌شود که از کسب‌و‌‌کار، درس و دانشگاه یا رشته حرفه‌ای خود دست کشیده و اعتصاب کنند. در این میان پرسش قابل طرح آن است که این دست فراخوان‌ها اولاً از کجا صادر می‌شوند و ثانیاً چرا معمولاً نتیجه پررنگ و برجسته‌ای در میدان ندارند. آشنایی با روال صدور فراخوان‌ها برای تجمع و اعتصاب، می‌تواند به ما درک دقیق‌تری از ماهیت آنها بدهد. در این میان پرداختن به چند پرسش قابل توجه است؛ چه کسانی پشت طراحی این فراخوان‌ها قرار دارند؟ چرا ایام معینی از سال برای اعتصاب انتخاب می‌شوند و این انتخاب برچه اساسی صورت می‌گیرد؟ چرا بسیاری از آگهی‌هایی که به عنوان فراخوان منتشر می‌شوند در عمل، نتیجه قابل توجهی ندارند و هیچگاه براساس آنها اقدام جدی در میدان صورت نمی‌گیرد؟

کپی‌کاری از 1357 در 1401!
معمولاً انتشار آگهی‌های فراخوان برای تجمع یا اعتصاب، با این هدف صورت می‌گیرد که القا ‌کند وضعیت کشور غیرعادی است یا قرار است بحران‌های بزرگی در پیش باشد. عمده کسانی که خواسته یا ناخواسته این دست آگهی‌ها و فراخوان‌ها را تبلیغ می‌کنند با الهام از انقلاب اسلامی و مبارزات منتهی به پیروزی آن دست به چنین کاری می‌زنند.
اختناق و خفقان حاکم بر فضای سیاسی کشور در دوره حکومت پهلوی بویژه پس از قیام 15 خرداد 1342 موجب شد که جامعه تا حد انفجار پیش برود. فضای سیاسی دوره پهلوی دوم و سرکوب مستمر و زندانی کردن فعالان و کنشگران سیاسی موجب ایجاد تکاپوی گسترده و بروز اعتصابات پراکنده با رنگ و بوی صنفی – رفاهی در کشور شد. با آغاز مخالفت‌ها و مبارزات آشکار بر ضد رژیم از نیمه دوم سال 1356 و کشته شدن عده‌ای از مردم در این مبارزات، مبارزه رودررو با ارتش کاملاً مسلح، امیدوارکننده به نظر نمی‌رسید. از این‌رو مبارزان به فکر افتادند برای شمول بیشتر مبارزه و ناکارآمد کردن دستگاه سرکوب رژیم، اعتصاب‌های صنفی – رفاهی را به خواسته‌های سیاسی گسترش دهند. بدین ترتیب اعتصاب‌های رفاهی رفته‌رفته جای خود را به اعتصاب‌های سیاسی داد و موجب شد تا تمام تلاش‌های رژیم برای ایجاد آرامش و بازگرداندن اعتصابیون به سر کار با شکست مواجه شود. نهایتاً با در دست گرفتن ابتکار عمل توسط امام خمینی(ره) و صدور اعلامیه‌ها و تعیین اشخاص برای سازماندهی اعتصابات از جانب ایشان، اعتصابیون در یک حرکت منسجم و هماهنگ در فروپاشی رژیم محمدرضا پهلوی نقش اساسی ایفا کردند. این تجربه و روایت مستمر آن در طول دهه‌های پس از پیروزی انقلاب، حالا سبب شده تا مقوله اعتصاب به عنوان الگویی برای تضعیف نظام سیاسی از سوی جریان‌های رسانه‌ای بیگانه مورد توجه قرار گیرد. بر این اساس کسانی که تاریخ انقلاب اسلامی را خوانده‌اند، تصور می‌کنند که برای وقوع یک انقلاب دیگر در ایران باز هم باید اعتصابات و تجمعات گسترده صورت گیرد و به همین خاطر سعی می‌کنند با تداعی وضعیت انقلابی به صورتی که در سال 1357 وجود داشت، وضعیت کنونی را غیرعادی جلوه دهند. این عده همچنین سعی می‌کنند با تعطیل کردن شئون مختلف کشور اعم از کسب‌وکارها، دانشگاه‌ها، مدارس و غیره، در عملکرد روزمره اختلال ایجاد کنند و در این راستا با ایجاد و افزایش نارضایتی‌های اجتماعی از تعطیلی زندگی روزمره بر درصد ناراضیان از نظام بیفزایند. البته این تنها صورت کار است؛ آنچه که در واقعیت رخ می‌دهد، بسیار متفاوت از پیش‌بینی این عده است.
چرا مردم با فراخوان‌ها همراه نمی‌شوند؟
سؤال اینجاست که چنین فراخوان‌هایی تا چه اندازه مردمی هستند، به این معنا که آیا فعالیت‌های اعتراضی به صورت خودجوش توسط مردم طراحی می‌شوند یا اینکه از منشأ‌های خاصی بیرون می‌آیند؟ برخلاف اعتصابات گسترده در دوره پهلوی و فراخوان‌هایی که هم به صورت مردمی منتشر می‌شد و هم جامعه نیز با آن همراه بود، اکنون درصد بسیاری از مردم با فراخوان‌ها همراه نمی‌شوند، زیرا تجربه‌هایی که در سال‌های گذشته بویژه در دو ماه اخیر اتفاق افتاد، نشان می‌دهد که اساساً مردم ایران، تا خود دلیلی برای نارضایتی و تجمع و اعتراض و اعتصاب پیدا نکنند، تحت القائات بیرونی اقدام به فعالیت اعتراضی نمی‌کنند.
نتیجه‌ای که در میدان مشاهده می‌شود به گونه‌ای نیست که بتوان سهم مردم را در آن پررنگ دانست. اگر چنین فراخوان‌هایی به صورت خودجوش و مردمی طراحی می‌شدند، آنگاه در خیابان‌ها در روزهای معینی که در فراخوان‌ها مورد اشاره قرار می‌گیرند، شاهد شلوغی‌ها و تجمعات اعتراضی گسترده‌ای بودیم. همچنین اعتصاب‌های سراسری نیز بسیار پررنگ‌تر نمود داشتند، اما خلوتی خیابان‌ها نشان می‌دهد که اساساً مردم سهم چندانی در طراحی این فراخوان‌ها ندارند.
نمونه اخیر این فراخوان‌ها که مربوط به تجمع در روزهای چهاردهم تا شانزدهم آذر می‌شود، در عمل پروژه‌ای شکست‌خورده است؛ به‌طوری که در همان روز اول، بی‌نتیجه بودن آن در شبکه‌های اجتماعی نیز برجسته شد و تعجب برخی خود فراخوان‌دهندگان را نیز برانگیخت و حتی برخی ناباورانه نتوانسته‌اند آنچه را در خیابان‌ها مشاهده کرده‌اند، با انتظارات قبلی خود تطبیق دهند یا توجیه مشخصی برای آن پیدا کنند. حال که مشخص می‌شود این فراخوان‌ها مردمی نیستند، لازم است منشأهایی که فراخوان‌ها از آنها بیرون می‌آیند نیز شناسایی شوند.

فراخوان‌ها از کجا می‌آیند؟
قبل از هر چیز نمی‌توان نقش رسانه را در برجسته‌سازی این فراخوان‌ها انکار کرد. در واقع رسانه‌ها که در حالت عادی وظیفه دارند این دست فراخوان‌ها را صرفاً برجسته کنند و انعکاس خبری از آنها بدهند، در حال حاضر مرجع صدور آنها شده‌‌اند. طبیعی است که رسانه اگرچه می‌تواند نقش قابل توجهی در انتشار و اطلاع‌رسانی داشته باشد، اما به این دلیل که شخص یا گروه معینی مسئولیت دعوت مردم به اعتراض و اعتصاب را برعهده نمی‌گیرند، هویت و ماهیت چندان مشخصی ندارند و طبیعی است که جامعه نمی‌تواند صرفاً براساس آنچه که در قاب تلویزیون یا رسانه می‌بیند اعتماد کرده یا حتی قانع شود که عملی را انجام دهد که احتمالاً بابت آن هزینه یا تاوان بدهد.
شاید در سال‌های گذشته که جامعه ایرانی هنوز درک نسبتاً دقیقی از پدیده رسانه و ماهیت آن و کارکرد‌های آن نداشت، گاهی به این رسانه‌ها اعتماد‌هایی صورت می‌گرفت و تجمعاتی نیز در کف خیابان به وجود می‌آمد، اما تجربیات اخیر، بویژه در سه سال اخیر، نشان می‌دهد که جامعه ایرانی به سطحی از پختگی در زمینه سواد رسانه‌ای رسیده است که به راحتی فریب فراخوان‌های بی‌هویت و بی‌اصالت را نخورد.
وقتی از رسانه به عنوان منشأ صدور فراخوان صحبت می‌کنیم، منظور تنها محدود به چند شبکه ماهواره‌ای نمی‌شود؛ بلکه تلاش برای القای مردمی بودن فراخوان‌ها و اعتصابات از طریق ایجاد پایگاه‌ها، کانال‌ها و صفحه‌هایی در شبکه‌های مجازی نیز در این راستا صورت می‌گیرد.برای نمونه در تلگرام و توئیتر کانال‌ها و صفحه‌هایی ساخته شده است که معمولاً نام‌های مشابهی هم دارند؛ هم نام آنها و هم محتوای این کانال‌ها و صفحه‌ها نشان می‌دهد که همگی توسط اشخاص یا گروه‌های معینی اداره می‌شوند که نه تنها مردمی نیستند، بلکه گاه حتی هیچ نسبتی هم با شهر یا استان مربوطه ندارند. اگرچه نام این کانال‌ها به نام تک تک شهرهای ایران یا استان‌های ایران نامگذاری شده، اما هم اعضای بسیار اندک و هم محتوای مشابهی دارند؛ به‌طوری که گاه فقط نام شهرها عوض می‌شود و محتوای مطالب تنها کپی شده است. چنین قرائنی نشان می‌دهند که این دست کانال‌ها و این دست سازماندهی‌ها نه تنها مردمی نیستند، بلکه حتی از پشتوانه تشکیلاتی چندان قابل توجهی نیز برخوردار نیستند.
نمونه دیگر طراحی و ساخت کانال‌ها و صفحات با عنوان اقشار مختلف است. در این اقدام گروه‌هایی سعی می‌کنند تا با ساخت کانال‌های مشابه به نام اصناف (مثلاً فرهنگیان، اتوبوس‌داران، کامیون‌داران، بازاریان و...)که تنها نام شهر مربوطه در آنها متفاوت است، این‌گونه القا کنند که تمامی اصناف و تمامی گروه‌ها و اقشار جامعه به اعتراض‌های سراسری پیوسته‌اند، اما باز هم تعداد کم این صفحه‌ها و کانال‌ها نشان از ساختگی بودن آنها دارد. در میانه شکاف بین رسانه و واقعیت عجیب نیست که برخلاف آنچه در رسانه‌ها اعتراض سراسری یا فراخوان گسترده خوانده می‌شود، اوضاع شهرها در نقاط مختلف کشور بسیار آرام است و مردم همچنان به زندگی روزمره خود می‌پردازند؛ همانگونه که در گذشته پرداخته‌اند.
سناریوی تداوم آشوب برای 141516 اُمین بار نیز شکست خورد!
از مجموع آنچه گفته شد، می‌توان این نتیجه را گرفت که اولاً حرکت‌های غیرمردمی هیچگاه اصیل نیستند و به مرور زمان ماهیت جعلی آنها بر جامعه آشکار می‌شود، ثانیاً به جرأت می‌توان گفت که کشور از مدت‌ها قبل به روال عادی خود برگشته است و برخلاف تلاش رسانه‌های بیگانه که سعی دارند در نقاط محدودی با ایجاد بلوا و آشوب توجهات رسانه‌ای را منحرف کنند، در سایر شهرهای کشور، وضعیت به صورت عادی پیش می‌رود و حداقل اوضاع عمومی کشور به گونه‌ای نیست که از آن ناآرامی یا بی‌ثباتی احساس شود. در این میان ممکن است مکان‌های خاصی به واسطه ماهیت تجمعی آن مورد توجه رسانه‌ها قرار گیرند. برای نمونه دانشگاه‌ها اکنون به مکان خوبی برای پیشبرد سناریوهای رسانه‌ای جریان‌های بیگانه تبدیل شده‌اند به طوری که خبرسازی و شایعه‌سازی درباره دانشگاه‌ها اکنون می‌تواند خوراک این دسته از رسانه‌ها را فراهم کند. اما باید توجه داشت، هرگونه حرکتی که در دانشگاه‌ها صورت می‌گیرد، اولاً بنا بر ذات کنشگرانه دانشجویان در حد مسالمت‌آمیز آن طبیعی است و نمی‌توان کنجکاوی و هیجان‌خواهی دانشجویان را در آن نادیده گرفت؛ ثانیاً به دلیل آن که جمعیت موجود در دانشگاه‌ها و هر مکان معین شلوغ دیگر، از قبل حضور داشته است، نمی‌توان اتفاقاتی که در دانشگاه رخ می‌دهد را حاصل فراخوان‌ها دانست.
این که جمعیتی در مکانی به طور طبیعی از قبل وجود داشته باشد و تنها دوربین رسانه‌ها روی آن متمرکز گردد، دلیلی بر پاسخ دادن به این فراخوان‌ها محسوب نمی‌شود. اگر فراخوان‌های مختلفی را که در طول سال‌های اخیر منتشر شده، در کنار هم قرار دهیم و نتایج آنها را در میدان با چیزی که از قبل در رسانه‌ها برای آنها پیش‌بینی می‌شد مقایسه کنیم، درمی‌یابیم که جامعه ایرانی با این دست فراخوان‌ها و پاسخ دادن به آنها، فاصله بسیار زیادی دارد. اما از آنجایی که جریان‌های رسانه‌ای بیگانه و جریان اپوزیسیون خارج‌نشین، هیچگاه شناخت دقیقی از مختصات جامعه ایرانی نداشته، باز هم تلاش مذبوحانه خود را ادامه می‌دهد و بدون صرف هیچگونه خلاقیتی در تغییر شکل یا محتوای فراخوان‌ها همچنان امید واهی دارد که روزی بتواند از طریق چند شبکه ماهواره‌ای و چند کانال تلگرامی و چند صفحه توئیتری، انقلابی گسترده انجام دهد!
آخرین فراخوانی که برای روزهای چهاردهم تا شانزدهم آذر منتشر شد، با وجود آن که از حداقل 10 روز قبل مورد تبلیغ رسانه‌ها قرار گرفته بود، اما در عمل راه به جایی نبرده است؛ به طوری که در حال حاضر کسانی که سعی داشتند از این طریق به ناآرامی دامن بزنند، حال با مشاهده این مسأله که فراخوان در عمل شکست خورده، سطح اعتراض خود را به تغییر عکس پروفایل تنزل داده‌اند!



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/8072/6/636014/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها