ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
سخن روز
امام جواد(ع): تواضع و فروتنى زینتبخش علم و دانش است، ادب داشتن و اخلاق نیک زینتبخش عقل مىباشد، خوشرویى با افراد زینتبخش حلم و بردبارى است.
بحارالانوار، ج۷۵، ص۹۱
بحارالانوار، ج۷۵، ص۹۱
ابوالفضل پورعرب: شناخت نقش از نکات کلیدی در بازیگری است
یکی از نکات اساسی و مهم در بازیگری در ابتدا شناختن نقش است که لازمه آن شناخت، تحقیق و کنکاش درباره نقشها است. زمانی که فیلمنامه ارسال میشود در ابتدا در ناخودآگاه بازیگر اتفاقاتی میافتد که بتواند با نقشی که کارگردان تشخیص داده، همذات پنداری کند و با درنظر گرفتن مؤلفههای دیگری که در بازیگرها متفاوت است درنهایت برای پذیرفتن یا نپذیرفتن نقش تصمیمگیری کند. خود من معمولاً در ایفای هرنقش موقعیت اجتماعی آن شخصیت را در اولویت قرار میدهم و اگر آن را بفهمم سعی میکنم با چارچوبهایی که خودم دارم شخصیت را بازی کنم و در این مرحله قطعاً تحقیقاتی نیز باید صورت پذیرد. همه نقشهایی که تا به امروز بازی کردهام را بدون درنظر گرفتن میزان فروش، دوست دارم و برای ایفای نقشهای خوب که مردم هم دوست داشته باشند تلاش کردم و اگر هم خوب نشده از مردم عزیز عذرخواهی میکنم.
بخشی از گفتههای این بازیگر سینما و تلویزیون در ایلنا
بخشی از گفتههای این بازیگر سینما و تلویزیون در ایلنا
دعوت به موسیقی اصیل و ماندگار
میلاد کیایی
آهنگساز و نوازنده پیشکسوت سنتور
در بیش از یکسال و اندی که گذشت و در روزهای قرنطینه در دو - سه دانشکده موسیقی به تدریس بهصورت آنلاین مشغول هستم و دوره پیشرفته نوازندگی سنتور را آموزش میدهم اما نکته مهم این است که در کنار تعلیم نوازندگی این ساز، کوک سنتور را هم آموزش میدهم. همانطور که میدانید، ساز سنتور 72 سیم دارد به همین دلیل غالب کسانی که به سراغ آموزش آن میروند معمولاً زمانی که به مرحله کوک میرسند متأسفانه کار خود را متوقف میکنند اما با تجربه حدود 60 سال آموزش و تدریس موسیقی (از سال 1340) و دریافت مجوز تدریس سنتور از سه استاد بزرگوار آن زمان، حسین دهلوی، حسن رادمرد و مصطفی پورتراب، و تجربههای طولانی در این زمینه به آموزش کوک سنتور به هنرجویان این ساز اقدام کردهام که ابتدا بهصورت خصوصی بود اما از اول خردادماه سالجاری بهطور رسمی در آموزشگاه موسیقی وزیری که به مدیریت آقای کیوان ساکت است این کلاسها با رعایت تمامی پروتکلهای بهداشتی برگزار خواهد گردید و در کنار انجام این کارها به آهنگسازی هم مشغول هستم و در واقع این روزهای بالاجبار خانه نشینی بهانهای شد تا کارهایی که برخاسته از احساسات درونیام بوده و در ذهنم حضور داشته بهصورت نت بهروی کاغذ نوشته، تنظیم و ارکستراسیون گردد تا به امید خدا و در فرصتی مناسب و شرایط بهتر، این کارهای ماندگار را در استودیو ضبط نماییم. البته اغلب کارهایم نیز بیکلام بوده و هدفم تولید موسیقی در این زمینه است چرا که به اعتقاد من اکثر کارهای با کلام تاریخ مصرف داشته و معمولاً با بیش ازسه یا چهار بار گوش دادن به تکرار خواهند افتاد اما موسیقی بیکلام مانا و ماندگار است. بهطور مثال میتوان گفت تمامی آثار بزرگمرد موسیقی ایران استاد ابوالحسن خان صبا بیکلام بوده اما پیامهای زیبایی که در موسیقیهای ساخت ایشان نهفته است موجب شده هر شنوندهای را به خود جذب کند و هربار شنیدن آن لذت و تازگی داشته باشد یا نمونه دیگر آن موسیقیهای کلاسیک جهانی است که اغلب بیکلام بوده و حتی با گذشت دو قرن همچنان از شنیدن آن لذت میبریم و پیامهای دلنشین و تازهای در خود نهفته دارد.
بر همین اساس پیشنهاد من به علاقهمندان موسیقی گوش جان سپردن به موسیقیهای مانا است، موسیقیهایی که از اصالت برخوردار بوده، البته منظور نفی موسیقیهای مدرن نیست چرا که این نوع موسیقیها هم در هر دورهای خواستار و طرفداران خودش را دارد و موسیقی زمانه خود است اما آنچه ماندگاری دارد موسیقی اصیل است که ریشه در فرهنگ داشته نه موسیقیهای این روزگار که بعضی از آنها یکبار مصرف هستند و به همین دلیل تأکید بنده رجوع بیشتر به اصالتها است و با مروری کوتاه بر موسیقیهای چند دهه اخیر متوجه خواهیم شد که حتی موسیقیهای ملل غرب هم بازگشت به گذشته دارند. اما با این تفاسیر خواسته زمانه چیز دیگری است و قضاوت را باید به گذر زمان و تاریخ سپرد. البته لازم به ذکر است من مخالف با نوآوری نیستم اما بر این نظرم که قضاوت این نوع آثار را باید به آیندگان سپرد بنابراین باید نظارهگر تولید کارهای نسل نوجوان و جوان در عرصه نوازندگی یا آهنگسازی بود و ماندگار بودن یا نبودن آن را به تاریخ واگذار نمود. ناگفته نماند من هرگز متعصب به آنچه از گذشتگان دیکته شده و به نسلهای بعد انتقال یافته نیستم و نخواهم بود اما معتقدم گذر زمان همه چیز را روشن خواهد کرد.
لازم به یادآوری است سالها قبل که آن دوران 12-13 سال سن داشتم، در تلویزیون ملی ایران تنها یک کانال وجود داشت که برنامههای خود را به طور زنده و به گونه سیاه و سفید پخش میکرد. آن زمان یک نوازنده امریکایی که اصالتاً یهودی بود در ایران فعالیت میکرد و تلاشش بر این بود تا به موزیسینها ثابت کند میتوانیم بهجای 7 نت 6 نت داشته باشیم و بهصورت تخصصی باید بگویم فاصله نتهای می- فا و سی - دو بهطور طبیعی نیم پرده است اما این آقا تلاش کرد این فاصلهها را بهصورت یک پرده انجام بدهد و در این زمینه هم تبلیغات بسیار گستردهای انجام داد و آهنگهای بسیاری هم در این گام شش نت، ساخته بود اما هرچه کرد بر دلها ننشست و سرانجام بار خود را بست و رفت چرا که موسیقی از طبیعت استخراج میشود و این آقا تصمیم داشت طبیعت موسیقی را برهم بریزد. البته همانطور که پیشتر اشاره کردم مخالف نوآوری نیستم اما به شرط آنکه اصالتها کنار گذاشته نشوند و به باور من نوآوریهایی خوب است که ماندگاری داشته باشد هرچند که برخی ازنسل امروز به ندرت پایبند اصالتهای فرهنگ و موسیقی هستند.
آهنگساز و نوازنده پیشکسوت سنتور
در بیش از یکسال و اندی که گذشت و در روزهای قرنطینه در دو - سه دانشکده موسیقی به تدریس بهصورت آنلاین مشغول هستم و دوره پیشرفته نوازندگی سنتور را آموزش میدهم اما نکته مهم این است که در کنار تعلیم نوازندگی این ساز، کوک سنتور را هم آموزش میدهم. همانطور که میدانید، ساز سنتور 72 سیم دارد به همین دلیل غالب کسانی که به سراغ آموزش آن میروند معمولاً زمانی که به مرحله کوک میرسند متأسفانه کار خود را متوقف میکنند اما با تجربه حدود 60 سال آموزش و تدریس موسیقی (از سال 1340) و دریافت مجوز تدریس سنتور از سه استاد بزرگوار آن زمان، حسین دهلوی، حسن رادمرد و مصطفی پورتراب، و تجربههای طولانی در این زمینه به آموزش کوک سنتور به هنرجویان این ساز اقدام کردهام که ابتدا بهصورت خصوصی بود اما از اول خردادماه سالجاری بهطور رسمی در آموزشگاه موسیقی وزیری که به مدیریت آقای کیوان ساکت است این کلاسها با رعایت تمامی پروتکلهای بهداشتی برگزار خواهد گردید و در کنار انجام این کارها به آهنگسازی هم مشغول هستم و در واقع این روزهای بالاجبار خانه نشینی بهانهای شد تا کارهایی که برخاسته از احساسات درونیام بوده و در ذهنم حضور داشته بهصورت نت بهروی کاغذ نوشته، تنظیم و ارکستراسیون گردد تا به امید خدا و در فرصتی مناسب و شرایط بهتر، این کارهای ماندگار را در استودیو ضبط نماییم. البته اغلب کارهایم نیز بیکلام بوده و هدفم تولید موسیقی در این زمینه است چرا که به اعتقاد من اکثر کارهای با کلام تاریخ مصرف داشته و معمولاً با بیش ازسه یا چهار بار گوش دادن به تکرار خواهند افتاد اما موسیقی بیکلام مانا و ماندگار است. بهطور مثال میتوان گفت تمامی آثار بزرگمرد موسیقی ایران استاد ابوالحسن خان صبا بیکلام بوده اما پیامهای زیبایی که در موسیقیهای ساخت ایشان نهفته است موجب شده هر شنوندهای را به خود جذب کند و هربار شنیدن آن لذت و تازگی داشته باشد یا نمونه دیگر آن موسیقیهای کلاسیک جهانی است که اغلب بیکلام بوده و حتی با گذشت دو قرن همچنان از شنیدن آن لذت میبریم و پیامهای دلنشین و تازهای در خود نهفته دارد.
بر همین اساس پیشنهاد من به علاقهمندان موسیقی گوش جان سپردن به موسیقیهای مانا است، موسیقیهایی که از اصالت برخوردار بوده، البته منظور نفی موسیقیهای مدرن نیست چرا که این نوع موسیقیها هم در هر دورهای خواستار و طرفداران خودش را دارد و موسیقی زمانه خود است اما آنچه ماندگاری دارد موسیقی اصیل است که ریشه در فرهنگ داشته نه موسیقیهای این روزگار که بعضی از آنها یکبار مصرف هستند و به همین دلیل تأکید بنده رجوع بیشتر به اصالتها است و با مروری کوتاه بر موسیقیهای چند دهه اخیر متوجه خواهیم شد که حتی موسیقیهای ملل غرب هم بازگشت به گذشته دارند. اما با این تفاسیر خواسته زمانه چیز دیگری است و قضاوت را باید به گذر زمان و تاریخ سپرد. البته لازم به ذکر است من مخالف با نوآوری نیستم اما بر این نظرم که قضاوت این نوع آثار را باید به آیندگان سپرد بنابراین باید نظارهگر تولید کارهای نسل نوجوان و جوان در عرصه نوازندگی یا آهنگسازی بود و ماندگار بودن یا نبودن آن را به تاریخ واگذار نمود. ناگفته نماند من هرگز متعصب به آنچه از گذشتگان دیکته شده و به نسلهای بعد انتقال یافته نیستم و نخواهم بود اما معتقدم گذر زمان همه چیز را روشن خواهد کرد.
لازم به یادآوری است سالها قبل که آن دوران 12-13 سال سن داشتم، در تلویزیون ملی ایران تنها یک کانال وجود داشت که برنامههای خود را به طور زنده و به گونه سیاه و سفید پخش میکرد. آن زمان یک نوازنده امریکایی که اصالتاً یهودی بود در ایران فعالیت میکرد و تلاشش بر این بود تا به موزیسینها ثابت کند میتوانیم بهجای 7 نت 6 نت داشته باشیم و بهصورت تخصصی باید بگویم فاصله نتهای می- فا و سی - دو بهطور طبیعی نیم پرده است اما این آقا تلاش کرد این فاصلهها را بهصورت یک پرده انجام بدهد و در این زمینه هم تبلیغات بسیار گستردهای انجام داد و آهنگهای بسیاری هم در این گام شش نت، ساخته بود اما هرچه کرد بر دلها ننشست و سرانجام بار خود را بست و رفت چرا که موسیقی از طبیعت استخراج میشود و این آقا تصمیم داشت طبیعت موسیقی را برهم بریزد. البته همانطور که پیشتر اشاره کردم مخالف نوآوری نیستم اما به شرط آنکه اصالتها کنار گذاشته نشوند و به باور من نوآوریهایی خوب است که ماندگاری داشته باشد هرچند که برخی ازنسل امروز به ندرت پایبند اصالتهای فرهنگ و موسیقی هستند.
شهروند مجـــازی
یگانه خدامی
#واکسن
تزریق واکسن در مراکز تجمیعی در تهران مانند بوستانهای ولایت و رازی و البته ایران مال آغاز شده است. کاربرانی که به این مراکز رفتند با گرفتن عکس و نوشتن دربارهاش باعث شدند بسیاری از کاربران افراد مسن خانواده را به این مراکز ببرند. خیلیها توانستند واکسن بزنند اما خیلیها هم از شلوغی و بینظمی ایجاد شده مینوشتند. دیروز عکسهای زیادی از واکسن زدن پدر و مادرها در توئیتر و اینستاگرام دیدیم: «این واکسیناسیون مرتب و منظم در ایران مال یک مثال خیلی کوچک و سادهست از اینکه کار شدنیست اگر اراده انجامش وجود داشته باشد»، «اگه یه کم بهتر مدیریت میکردن پدر منم زودتر واکسن میزد و شاید هفته پیش کرونا نمیگرفت، حیف»، «لوس بازی درنیارید و برید واکسن بزنید. مامان بزرگ بابا بزرگهاتون رو ببرید. حتی اگه جلوی کرونا گرفتن رو نگیره خطر مرگ رو خیلی کمتر میکنه»، «چند ماهه منتظر این صحنهها هستیم. خداروشکر که تایملاین پر شده از عکس پدرمادرهای در حال زدن واکسن»، «یعنی میشه همه پدر مادرا واکسن بزنن خیالمون راحت بشه»، «همچین نظم و نظافتی تو ایران مال واقعاً بعید بود، امروز صبح که من چندتا عکس از اینجا دیدم باورم نمیشد. هرکس باعث و بانیش بوده دمش گرم.»، «پدرم دیروز واکسن زد. واکسیناسیون منظم و بدون برنامه، بدون نیاز به پیامک و تماس تلفنی و صرفاً با مراجعه حضوری به مراکز درحال انجام است. دقیقاً برعکس چیزی که مسئولان میگن. دیروز به بابام گفتن فقط بالای ۷۵ سال. تعداد زیادی بودن، خواهش کردن. گفتن اشکالی نداره بالای۷۰ رو هم میزنیم.»، «یکی از دوستام میخواست قانونمدار باشه. مامانبزرگ بالای ۸۰ سالش رو تو سایت ثبتنام کرد و منتظر تماس شد. چند روز گذشت و کلی آدم ۷۵ ساله هم زدن و خبری از تماس نشد. آخر سر یه روز برش داشت برد یه مرکز بهداشت و همون موقع واکسن زد و برگشت. یعنی ظاهراً برنامه همینه که همه مراجعه کنن.»، «افتضاح بود ایران مال! سر کار نرفتم تا پدر و مادرم را برای واکسن به ایران مال ببرم. هزاران زن و مرد کهنسال سرگردان در پارکینگ و طبقات وسیع این مال بزرگ، پلهبرقیهای متراکم و در نهایت پشتبام و آفتابداغ و صفهای متراکم! پشیمان شدم و شرمنده پدر و مادر برگشتیم.»، «مادر و پدرم و مادر و پدر همسرم را بردیم پارک رازی در منطقه ۱۱ و سینوفارم زدند، فردا هم تا ساعت یک بعدازظهر هستند؛ چادر بزرگ و جای پارک و پرسنل خوب و مؤدب. متولدین سی و ماقبل، هفتاد سالهها امکان واکسیناسیون داشتند.»، «امروز پارک رازی به بالای ۷۰ سال واکسن میزد، هم سینوفارم و هم آسترازنکا، صف سینوفارم خیلی شلوغ بود و همه از آسترازنکا میترسیدند»، «پدر من متولد فروردین ۱۳۳۰ است. امروز صبح در پارک رازی ثبتنام کرد و چند ساعت بعد واکسن زد. فقط کارت ملی لازم بود. ساکن آن منطقه هم نیست. مردم در فضای سبز بزرگ زیبا پراکنده بودند و واکسن در چادر بزرگ با جریان هوا انجام میشد. بین آسترازنکا و سینوفارم حق انتخاب داشتند.»
درگذشت ترکان
دیروز و پس از انتشار خبر درگذشت اکبر ترکان کاربران زیادی درباره او و مدیریتش در این سالها نوشتند. صراحت لهجه او و تواناییاش در مدیریت مهمترین ویژگیهایی بود که به آن اشاره میکردند. محمد فاضلی، مشاور وزیر نیرو در توئیتر نوشت: «من فقط یک بار مرحوم اکبر ترکان را در جلسهای دیدم. در ضرورت گردش نخبگان میگفت: «وزیر دفاع که بودم، فکر میکردم همه کار کردهام. محمد فروزنده جوانتر که وزیر شد، دیدم، اِ چه کارهای خوبی میکند که من اصلاً نمیدانستم.» رسوب نخبگان، برای جامعه، سم است.»
نوشتههای کاربران دیگر را هم درباره ترکان بخوانید: «اکبر ترکان کارنامهاش پر از مسئولیتهای رسمی بود و در هر دولتی هر کاری از دستش بر میآمد انجام میداد. برای من و همه دانشجوهای دانشگاه شمال-آمل نامش پای درخت کوچکی در آن فضای درندشت و سرسبز همیشه یادگاری میماند. او رئیس هیأت مؤسس دانشگاه زیبای ما بود. خدایش بیامرزد.»، «اکبر ترکان مدیر توانمندی بود؛ دلسوز ایران بود؛ اهل دقت و برنامهریزی بود؛ او تکنوکرات عملگرایی بود که به جای حرف زدن کار میکرد. ترکان منشأ خدمات متنوع و زیادی در کشور بود»، روحت شاد اکبر ترکان که جز حقیقت نگفتی.»، «مانند مرحوم اکبر ترکان انگشت شمار هستند. در تمام 10 سال اخیر که افتخار داشتم هفتهای یکبار به دفتر او بروم هر ملاقات اندازه دو واحد کلاس توسعه بود. هیچوقت تکراری نبود و همیشه بدیع. مدیر، متفکر، خلاق، دلسوز، راستگو، بدون نفاق و ریاکاری. دریغ و صد دریغ»، «مرحوم اکبر ترکان بهعنوان تنها وزیر غیرنظامی دفاع و راه و ترابری، از سیاستمداران واقع گرای جمهوری اسلامی بود. نه فقط بهخاطر آن گفته معروفش که البته کاملش اینه: تعرفه واردات برداشته شود، قدرت رقابت در هیچ صنعتی جز قورمه سبزی و آبگوشت بزباش را نداریم.»، «اکبر ترکان یک جمله طلایی و دقیق داشت که میگفت: اگر تعرفه واردات را بردارند، قدرت رقابت در هیچ صنعتی بجز قورمهسبزی و آبگوشت بزباش را نداریم»، «تأثیری که اکبر ترکان در پارس جنوبی داشت قابل کتمان نیست. هنوز اون مصاحبهاش در مورد ریخت و پاش دولت احمدینژاد در پارس جنوبیش یادم هست که اون زمان بسیار روشنگرانه بود»، «کارگزار خوب در کشور کم داریم، یکیش اکبر ترکان بود.»
#واکسن
تزریق واکسن در مراکز تجمیعی در تهران مانند بوستانهای ولایت و رازی و البته ایران مال آغاز شده است. کاربرانی که به این مراکز رفتند با گرفتن عکس و نوشتن دربارهاش باعث شدند بسیاری از کاربران افراد مسن خانواده را به این مراکز ببرند. خیلیها توانستند واکسن بزنند اما خیلیها هم از شلوغی و بینظمی ایجاد شده مینوشتند. دیروز عکسهای زیادی از واکسن زدن پدر و مادرها در توئیتر و اینستاگرام دیدیم: «این واکسیناسیون مرتب و منظم در ایران مال یک مثال خیلی کوچک و سادهست از اینکه کار شدنیست اگر اراده انجامش وجود داشته باشد»، «اگه یه کم بهتر مدیریت میکردن پدر منم زودتر واکسن میزد و شاید هفته پیش کرونا نمیگرفت، حیف»، «لوس بازی درنیارید و برید واکسن بزنید. مامان بزرگ بابا بزرگهاتون رو ببرید. حتی اگه جلوی کرونا گرفتن رو نگیره خطر مرگ رو خیلی کمتر میکنه»، «چند ماهه منتظر این صحنهها هستیم. خداروشکر که تایملاین پر شده از عکس پدرمادرهای در حال زدن واکسن»، «یعنی میشه همه پدر مادرا واکسن بزنن خیالمون راحت بشه»، «همچین نظم و نظافتی تو ایران مال واقعاً بعید بود، امروز صبح که من چندتا عکس از اینجا دیدم باورم نمیشد. هرکس باعث و بانیش بوده دمش گرم.»، «پدرم دیروز واکسن زد. واکسیناسیون منظم و بدون برنامه، بدون نیاز به پیامک و تماس تلفنی و صرفاً با مراجعه حضوری به مراکز درحال انجام است. دقیقاً برعکس چیزی که مسئولان میگن. دیروز به بابام گفتن فقط بالای ۷۵ سال. تعداد زیادی بودن، خواهش کردن. گفتن اشکالی نداره بالای۷۰ رو هم میزنیم.»، «یکی از دوستام میخواست قانونمدار باشه. مامانبزرگ بالای ۸۰ سالش رو تو سایت ثبتنام کرد و منتظر تماس شد. چند روز گذشت و کلی آدم ۷۵ ساله هم زدن و خبری از تماس نشد. آخر سر یه روز برش داشت برد یه مرکز بهداشت و همون موقع واکسن زد و برگشت. یعنی ظاهراً برنامه همینه که همه مراجعه کنن.»، «افتضاح بود ایران مال! سر کار نرفتم تا پدر و مادرم را برای واکسن به ایران مال ببرم. هزاران زن و مرد کهنسال سرگردان در پارکینگ و طبقات وسیع این مال بزرگ، پلهبرقیهای متراکم و در نهایت پشتبام و آفتابداغ و صفهای متراکم! پشیمان شدم و شرمنده پدر و مادر برگشتیم.»، «مادر و پدرم و مادر و پدر همسرم را بردیم پارک رازی در منطقه ۱۱ و سینوفارم زدند، فردا هم تا ساعت یک بعدازظهر هستند؛ چادر بزرگ و جای پارک و پرسنل خوب و مؤدب. متولدین سی و ماقبل، هفتاد سالهها امکان واکسیناسیون داشتند.»، «امروز پارک رازی به بالای ۷۰ سال واکسن میزد، هم سینوفارم و هم آسترازنکا، صف سینوفارم خیلی شلوغ بود و همه از آسترازنکا میترسیدند»، «پدر من متولد فروردین ۱۳۳۰ است. امروز صبح در پارک رازی ثبتنام کرد و چند ساعت بعد واکسن زد. فقط کارت ملی لازم بود. ساکن آن منطقه هم نیست. مردم در فضای سبز بزرگ زیبا پراکنده بودند و واکسن در چادر بزرگ با جریان هوا انجام میشد. بین آسترازنکا و سینوفارم حق انتخاب داشتند.»
درگذشت ترکان
دیروز و پس از انتشار خبر درگذشت اکبر ترکان کاربران زیادی درباره او و مدیریتش در این سالها نوشتند. صراحت لهجه او و تواناییاش در مدیریت مهمترین ویژگیهایی بود که به آن اشاره میکردند. محمد فاضلی، مشاور وزیر نیرو در توئیتر نوشت: «من فقط یک بار مرحوم اکبر ترکان را در جلسهای دیدم. در ضرورت گردش نخبگان میگفت: «وزیر دفاع که بودم، فکر میکردم همه کار کردهام. محمد فروزنده جوانتر که وزیر شد، دیدم، اِ چه کارهای خوبی میکند که من اصلاً نمیدانستم.» رسوب نخبگان، برای جامعه، سم است.»
نوشتههای کاربران دیگر را هم درباره ترکان بخوانید: «اکبر ترکان کارنامهاش پر از مسئولیتهای رسمی بود و در هر دولتی هر کاری از دستش بر میآمد انجام میداد. برای من و همه دانشجوهای دانشگاه شمال-آمل نامش پای درخت کوچکی در آن فضای درندشت و سرسبز همیشه یادگاری میماند. او رئیس هیأت مؤسس دانشگاه زیبای ما بود. خدایش بیامرزد.»، «اکبر ترکان مدیر توانمندی بود؛ دلسوز ایران بود؛ اهل دقت و برنامهریزی بود؛ او تکنوکرات عملگرایی بود که به جای حرف زدن کار میکرد. ترکان منشأ خدمات متنوع و زیادی در کشور بود»، روحت شاد اکبر ترکان که جز حقیقت نگفتی.»، «مانند مرحوم اکبر ترکان انگشت شمار هستند. در تمام 10 سال اخیر که افتخار داشتم هفتهای یکبار به دفتر او بروم هر ملاقات اندازه دو واحد کلاس توسعه بود. هیچوقت تکراری نبود و همیشه بدیع. مدیر، متفکر، خلاق، دلسوز، راستگو، بدون نفاق و ریاکاری. دریغ و صد دریغ»، «مرحوم اکبر ترکان بهعنوان تنها وزیر غیرنظامی دفاع و راه و ترابری، از سیاستمداران واقع گرای جمهوری اسلامی بود. نه فقط بهخاطر آن گفته معروفش که البته کاملش اینه: تعرفه واردات برداشته شود، قدرت رقابت در هیچ صنعتی جز قورمه سبزی و آبگوشت بزباش را نداریم.»، «اکبر ترکان یک جمله طلایی و دقیق داشت که میگفت: اگر تعرفه واردات را بردارند، قدرت رقابت در هیچ صنعتی بجز قورمهسبزی و آبگوشت بزباش را نداریم»، «تأثیری که اکبر ترکان در پارس جنوبی داشت قابل کتمان نیست. هنوز اون مصاحبهاش در مورد ریخت و پاش دولت احمدینژاد در پارس جنوبیش یادم هست که اون زمان بسیار روشنگرانه بود»، «کارگزار خوب در کشور کم داریم، یکیش اکبر ترکان بود.»
وقتی بچهها بر خاکستری غم غلبه میکنند
نلی محجوب
فعال فرهنگی حوزه ادبیات کودک و نوجوان
غمگین بودن برای مدت زمان طولانی، بیعلاقگی به چیزهایی که در زندگی به آنها علاقهمند بودهاید، کاهش تمرکز، خستگی بیش از حد و... میتواند نشان از افسردگی باشد. این بیماری میتواند احساسات، افکار و رفتار ما را تغییر بدهد و ما را در شرایط و مشکلات جسمی و رفتاری قرار بدهد. حالا پدر و مادری را تصور کنید که بر اساس یک اتفاق - مثلاً از دست دادن شریک زندگی، از دست دادن شغل، مشکلات معیشتی و اقتصادی و...- دچار افسردگی شده باشد. قطعاً کودک با این تغییر رفتار دچار سردرگمی و نگرانی میشود. این تغییر رفتار والدین میتواند مستقیماً روی روح و جسم او تأثیر بگذارد. او را منزوی، مضطرب، ترسو و گوشهگیر کند. در خودش فرو برود و در برخورد با دوستان و محیط اجتماعی و مدرسه دچار مشکلاتی شود. معمولاً معدود بچههایی هستند که میدانند باید چه کار کنند یا کسی را در کنار خود داشته باشند تا مهارت لازم را داشته باشد تا در چنین مواردی به کمک آنها بیاید تا بتوانند هم خودشان را نجات دهند و هم کمک و حامی والدینشان شوند. اما قطعاً داستانهایی که به این موضوعات پرداخته با شیوهای داستانی و قابل درک به موضوع پرداخته است. کودک یا نوجوان میتواند با همذات پنداری و دیدن کنش شخصیت، راههای مختلفی را کشف کند و به خودش و به خانوادهاش کمک کند. در این یادداشت به سه کتاب مختلف که به شکلی شخصیت کنشگر کودک و نوجوان درگیر این ماجرا هستند، معرفی میکنیم. بچههایی که برای رهایی و نجات خود و خانواده تلاش میکنند.
فیل
نویسنده و تصویرگر: پیتر کارناواش
مترجم: حشمت السادات میرعابدینی
نشر: کتاب چ
پدر الیو غمگین است و الیو غم پدر را مثل یک فیل خاکستری بزرگ همراه او میبیند. او آرزوی رفتن فیل را دارد؛ بنابر این تصمیم میگیرد به پدرش کمک کند.
در این راه پدربزرگ مهربانش و بهترین دوستش آرتور همراهیاش میکنند و تنهایش نمیگذارند. الیو در تمام مدت سعی میکند شاد بماند و امیدش را از دست ندهد. تا اینکه یک روز بالاخره فیل از خانه آنها میرود.
بابای پرنده من
نویسنده: دیوید آلموند
مترجم: ریحانه جعفری
نشر: پیدایش
لیزی مادرش را از دست داده و از پدر بسیار غمگینش که دیگر مثل قبل نیست، مراقبت میکند. او هر کاری میکند تا پدرش شاد شود. در شهر مسابقه انسانهای پرنده برگزار میشود. لیزی بابا را تشویق میکند تا با بالهایی که خودش ساخته در این مسابقه شرکت کند. لیزی سعی دارد بابا از خانه بیرون برود و وارد جامعه بشود و فعالیت کند و موفق میشود.
کنسرو غول
نویسنده: مهدی رجبی
نشر: افق
توکا پسر عینکی و لاغری است که پدرش را از دست داده است. توکا با اینکه ترسو است و همیشه توی مدرسه کتک میخورد، با همه مشکلات خودش باید مراقب مادرش هم باشد که بشدت غمگین و افسرده است و البته هر دو تحت روان درمانی هستند. در خلال داستان و ماجراهای مختلف و تخیلات توکا، او دوباره اعتماد به نفسش را به دست میآورد و کمکم به هویت اصلیاش دست پیدا میکند و نه تنها بر ترسش غلبه میکند بلکه میتواند باعث تغییراتی در رفتار مادر شود.
در این داستانها تلاش شخصیتهای کودک در حفظ شادی- هر چند کوچک و گذرا- امید، اعتماد به نفس و پرهیز از خشونت راهکارهایی است برای نجاتشان و کمک به اطرافیان درگیر غم و افسردگی. این روزها کم نیستند خانوادهها و بچههای درگیر در این شرایط. شما میتوانید با کتاب روزنه امیدی برایشان باشید.
فعال فرهنگی حوزه ادبیات کودک و نوجوان
غمگین بودن برای مدت زمان طولانی، بیعلاقگی به چیزهایی که در زندگی به آنها علاقهمند بودهاید، کاهش تمرکز، خستگی بیش از حد و... میتواند نشان از افسردگی باشد. این بیماری میتواند احساسات، افکار و رفتار ما را تغییر بدهد و ما را در شرایط و مشکلات جسمی و رفتاری قرار بدهد. حالا پدر و مادری را تصور کنید که بر اساس یک اتفاق - مثلاً از دست دادن شریک زندگی، از دست دادن شغل، مشکلات معیشتی و اقتصادی و...- دچار افسردگی شده باشد. قطعاً کودک با این تغییر رفتار دچار سردرگمی و نگرانی میشود. این تغییر رفتار والدین میتواند مستقیماً روی روح و جسم او تأثیر بگذارد. او را منزوی، مضطرب، ترسو و گوشهگیر کند. در خودش فرو برود و در برخورد با دوستان و محیط اجتماعی و مدرسه دچار مشکلاتی شود. معمولاً معدود بچههایی هستند که میدانند باید چه کار کنند یا کسی را در کنار خود داشته باشند تا مهارت لازم را داشته باشد تا در چنین مواردی به کمک آنها بیاید تا بتوانند هم خودشان را نجات دهند و هم کمک و حامی والدینشان شوند. اما قطعاً داستانهایی که به این موضوعات پرداخته با شیوهای داستانی و قابل درک به موضوع پرداخته است. کودک یا نوجوان میتواند با همذات پنداری و دیدن کنش شخصیت، راههای مختلفی را کشف کند و به خودش و به خانوادهاش کمک کند. در این یادداشت به سه کتاب مختلف که به شکلی شخصیت کنشگر کودک و نوجوان درگیر این ماجرا هستند، معرفی میکنیم. بچههایی که برای رهایی و نجات خود و خانواده تلاش میکنند.
فیل
نویسنده و تصویرگر: پیتر کارناواش
مترجم: حشمت السادات میرعابدینی
نشر: کتاب چ
پدر الیو غمگین است و الیو غم پدر را مثل یک فیل خاکستری بزرگ همراه او میبیند. او آرزوی رفتن فیل را دارد؛ بنابر این تصمیم میگیرد به پدرش کمک کند.
در این راه پدربزرگ مهربانش و بهترین دوستش آرتور همراهیاش میکنند و تنهایش نمیگذارند. الیو در تمام مدت سعی میکند شاد بماند و امیدش را از دست ندهد. تا اینکه یک روز بالاخره فیل از خانه آنها میرود.
بابای پرنده من
نویسنده: دیوید آلموند
مترجم: ریحانه جعفری
نشر: پیدایش
لیزی مادرش را از دست داده و از پدر بسیار غمگینش که دیگر مثل قبل نیست، مراقبت میکند. او هر کاری میکند تا پدرش شاد شود. در شهر مسابقه انسانهای پرنده برگزار میشود. لیزی بابا را تشویق میکند تا با بالهایی که خودش ساخته در این مسابقه شرکت کند. لیزی سعی دارد بابا از خانه بیرون برود و وارد جامعه بشود و فعالیت کند و موفق میشود.
کنسرو غول
نویسنده: مهدی رجبی
نشر: افق
توکا پسر عینکی و لاغری است که پدرش را از دست داده است. توکا با اینکه ترسو است و همیشه توی مدرسه کتک میخورد، با همه مشکلات خودش باید مراقب مادرش هم باشد که بشدت غمگین و افسرده است و البته هر دو تحت روان درمانی هستند. در خلال داستان و ماجراهای مختلف و تخیلات توکا، او دوباره اعتماد به نفسش را به دست میآورد و کمکم به هویت اصلیاش دست پیدا میکند و نه تنها بر ترسش غلبه میکند بلکه میتواند باعث تغییراتی در رفتار مادر شود.
در این داستانها تلاش شخصیتهای کودک در حفظ شادی- هر چند کوچک و گذرا- امید، اعتماد به نفس و پرهیز از خشونت راهکارهایی است برای نجاتشان و کمک به اطرافیان درگیر غم و افسردگی. این روزها کم نیستند خانوادهها و بچههای درگیر در این شرایط. شما میتوانید با کتاب روزنه امیدی برایشان باشید.
اگر تئاتر را حذف کنیم...
فرزین محدث
بازیگر تئاتر
شکوفایی تئاتر در هر کشوری به منزله رشد و شکوفایی فرهنگ در آن کشور است و این موضوع امروز در تمامی جهان امری بدیهی است و به همین دلیل است که توجهی ویژه به این هنر میشود و سالیان سال است تئاتر در بین مردم زیست میکند و حضور دارد. بیراه نیست اگر بگوییم که تئاتر سرچشمه و منشأ گرفته از ادبیات، هنرهای تجسمی، بازیگری، نقاشی، گریم و دیگر هنرهاست و همین تئاتر را یک هنر جامعالاطراف میکند و از سویی دیگر هم بهطور مستقیم متنهای نمایشی یا همان نمایشنامهها نیز استخوان و رگ و پیشان از ادبیات گرفته میشود و ادبیات هم سرشار از جهانبینی، تصویر و در نهایت بازتاب زندگی مردمان همعصر خود یا دیگر زمانها و زمانههاست.
در اهمیت تئاتر همین بس که بگوییم در تئاتر جامعهشناسی، روانشناسی و فلسفه خودی نشان میدهد و همین مجموعه بزرگ و البته عمیق باعث میشود که تئاتر این امکان را پیدا کند که از معضلات و مصایب اجتماعی و فرهنگی و سیاسی سخن بگوید، به آنها اشاره کند و با برجسته کردن آنها حساسیت جامعه را به سمتشان جلب کند. پس با این توضیح کلی میتوان گفت هنر برآمده از اندیشه است و در تئاتر اندیشه جریان دارد و تماشاگر تئاتر نیز مخاطب این جهان اندیشگی است. همه اینها جزئی از کل به حساب میآید و ضرورت تماشای تئاتر را اثبات میکند.
در دوران کنونی و با وجود تمام مشکلات اقتصادی و این ویروس کرونایی که نزدیک به دوسال است که امان از مردم جهان گرفته و بهنظر میرسد همچنان هم باید با آن کنار بیاییم این سؤال مطرح میشود که آیا دیگر مجال و فرصت و امکانی برای تماشای تئاتر وجود ندارد و باید از تئاتر دوری کرد؟
اگر تئاتر را از بدنه زندگی اجتماعی خود حذف کنیم در واقع تمام آنچه در ابتدای این یادداشت به آن اشاره شد را حذف کردهایم و این حذف، میتواند دایره وسیعی از اندیشهورزی و تفکر و فرهنگ باشد و وقتی فرهنگ را از جامعه حذف کنیم یا توجه جدی به آن نداشته باشیم باید منتظر سیلی ویرانگر از بلایای بیشمار باشیم. مخاطب باید باور کند که سالنهای تئاتر بسیار ایمنتر از بسیاری مکانهای دیگری است که در این یکسال و اندی از مسیر رفت و آمد و نشست و برخاستها حذف نشد.
مکانهایی که صرفاً غذای جسم انسان را تأمین میکرد و تئاتر غذایی برای روح آماده و ارائه میکند و این دو تفاوتشان آنقدر زیاد و عمیق است که هر کسی در بطن خود از آن آگاهی دارد و میداند اگر میخواهیم اندیشهورز باشیم و اگر فرهنگ و هنر برایمان مهم است نباید با دست خود، تئاتر و مشتقات تئاتر را حذف کرد. یک جامعه زنده و پویا انسانهای زنده و پویا میخواهد و انسان زنده و پویا محتاج بالا بردن سطح فرهنگ و هنر خودش است و هنر و در بحث ما بهصورت ویژه این تئاتر است که باعث میشود این پویایی شکوفا شود و تئاتر زنده و پویا هم نیاز به تماشاگر و مخاطب دارد و این هنر آنقدر زنده است که رفتاری مانند خود انسان دارد و همانقدر که انسان موجودی زنده و معنی گرفته در مناسبات زنده و اجتماعی است تئاتر هم اندامی کاملاً زنده است که بدون تماشاگر و مخاطب تعریف و معنی نمیشود و بیمخاطب هرگز نمیتوان به اصل و هویت زنده بودنش صحه گذاشت.
بازیگر تئاتر
شکوفایی تئاتر در هر کشوری به منزله رشد و شکوفایی فرهنگ در آن کشور است و این موضوع امروز در تمامی جهان امری بدیهی است و به همین دلیل است که توجهی ویژه به این هنر میشود و سالیان سال است تئاتر در بین مردم زیست میکند و حضور دارد. بیراه نیست اگر بگوییم که تئاتر سرچشمه و منشأ گرفته از ادبیات، هنرهای تجسمی، بازیگری، نقاشی، گریم و دیگر هنرهاست و همین تئاتر را یک هنر جامعالاطراف میکند و از سویی دیگر هم بهطور مستقیم متنهای نمایشی یا همان نمایشنامهها نیز استخوان و رگ و پیشان از ادبیات گرفته میشود و ادبیات هم سرشار از جهانبینی، تصویر و در نهایت بازتاب زندگی مردمان همعصر خود یا دیگر زمانها و زمانههاست.
در اهمیت تئاتر همین بس که بگوییم در تئاتر جامعهشناسی، روانشناسی و فلسفه خودی نشان میدهد و همین مجموعه بزرگ و البته عمیق باعث میشود که تئاتر این امکان را پیدا کند که از معضلات و مصایب اجتماعی و فرهنگی و سیاسی سخن بگوید، به آنها اشاره کند و با برجسته کردن آنها حساسیت جامعه را به سمتشان جلب کند. پس با این توضیح کلی میتوان گفت هنر برآمده از اندیشه است و در تئاتر اندیشه جریان دارد و تماشاگر تئاتر نیز مخاطب این جهان اندیشگی است. همه اینها جزئی از کل به حساب میآید و ضرورت تماشای تئاتر را اثبات میکند.
در دوران کنونی و با وجود تمام مشکلات اقتصادی و این ویروس کرونایی که نزدیک به دوسال است که امان از مردم جهان گرفته و بهنظر میرسد همچنان هم باید با آن کنار بیاییم این سؤال مطرح میشود که آیا دیگر مجال و فرصت و امکانی برای تماشای تئاتر وجود ندارد و باید از تئاتر دوری کرد؟
اگر تئاتر را از بدنه زندگی اجتماعی خود حذف کنیم در واقع تمام آنچه در ابتدای این یادداشت به آن اشاره شد را حذف کردهایم و این حذف، میتواند دایره وسیعی از اندیشهورزی و تفکر و فرهنگ باشد و وقتی فرهنگ را از جامعه حذف کنیم یا توجه جدی به آن نداشته باشیم باید منتظر سیلی ویرانگر از بلایای بیشمار باشیم. مخاطب باید باور کند که سالنهای تئاتر بسیار ایمنتر از بسیاری مکانهای دیگری است که در این یکسال و اندی از مسیر رفت و آمد و نشست و برخاستها حذف نشد.
مکانهایی که صرفاً غذای جسم انسان را تأمین میکرد و تئاتر غذایی برای روح آماده و ارائه میکند و این دو تفاوتشان آنقدر زیاد و عمیق است که هر کسی در بطن خود از آن آگاهی دارد و میداند اگر میخواهیم اندیشهورز باشیم و اگر فرهنگ و هنر برایمان مهم است نباید با دست خود، تئاتر و مشتقات تئاتر را حذف کرد. یک جامعه زنده و پویا انسانهای زنده و پویا میخواهد و انسان زنده و پویا محتاج بالا بردن سطح فرهنگ و هنر خودش است و هنر و در بحث ما بهصورت ویژه این تئاتر است که باعث میشود این پویایی شکوفا شود و تئاتر زنده و پویا هم نیاز به تماشاگر و مخاطب دارد و این هنر آنقدر زنده است که رفتاری مانند خود انسان دارد و همانقدر که انسان موجودی زنده و معنی گرفته در مناسبات زنده و اجتماعی است تئاتر هم اندامی کاملاً زنده است که بدون تماشاگر و مخاطب تعریف و معنی نمیشود و بیمخاطب هرگز نمیتوان به اصل و هویت زنده بودنش صحه گذاشت.
به بهانه هفتمین روز درگذشت عبدالوهاب شهیدی
جاودانههای موسیقی
کامبیز روزشنروان
موسیقیدان و آهنگساز
زندهیاد استاد عبدالوهاب شهیدی، نوازنده برجستهساز عود لحن عربی نوازندگی این ساز را به ایرانی برگرداند، خواننده خوش صدا و باوقار که حضور پررنگی در برنامه گلهای رادیو داشت، هنرمندی که در نیمه دهه پنجاه عمر پر برکتش در اوج شکوفایی هنرش قرار داشت اما از فعالیت منع شد و در انزوا به زندگی خود ادامه داد. این نسل از هنرمندان موسیقی بزرگانی همچون فرامرز پایور، علی تجویدی، پرویز یاحقی، گلپایگانی و... را شامل میشود که شوربختانه از موسیقی ایران طرد شدند، نسلی هستند که موسیقی برایشان تمام زندگی و عشقشان بوده و آنچه ساختند و اجرا کردند جاودانههای موسیقی ما هستند. ما تا هنگامی که بزرگان فرهنگ، ادب، هنر و علم زنده هستند، اگر آنها را مورد توهین قرار ندهیم یادی از آنها نمیکنیم ولی پس از مرگ اشک تمساح میریزیم و از آنها و هنرشان تجلیل میکنیم. امید که بزرگان علم و هنر سرزمینمان را تا زنده هستند قدرشان را بدانیم و برایشان احترام قائل باشیم.
موسیقیدان و آهنگساز
زندهیاد استاد عبدالوهاب شهیدی، نوازنده برجستهساز عود لحن عربی نوازندگی این ساز را به ایرانی برگرداند، خواننده خوش صدا و باوقار که حضور پررنگی در برنامه گلهای رادیو داشت، هنرمندی که در نیمه دهه پنجاه عمر پر برکتش در اوج شکوفایی هنرش قرار داشت اما از فعالیت منع شد و در انزوا به زندگی خود ادامه داد. این نسل از هنرمندان موسیقی بزرگانی همچون فرامرز پایور، علی تجویدی، پرویز یاحقی، گلپایگانی و... را شامل میشود که شوربختانه از موسیقی ایران طرد شدند، نسلی هستند که موسیقی برایشان تمام زندگی و عشقشان بوده و آنچه ساختند و اجرا کردند جاودانههای موسیقی ما هستند. ما تا هنگامی که بزرگان فرهنگ، ادب، هنر و علم زنده هستند، اگر آنها را مورد توهین قرار ندهیم یادی از آنها نمیکنیم ولی پس از مرگ اشک تمساح میریزیم و از آنها و هنرشان تجلیل میکنیم. امید که بزرگان علم و هنر سرزمینمان را تا زنده هستند قدرشان را بدانیم و برایشان احترام قائل باشیم.
عکس نوشت
شاهنامه گرانبهایی که با نام ناشرش به عنوان «شاهنامه امیرکبیر» شناخته میشود از سال ۱۳۵۵ در موزه آرامگاه فردوسی نگهداری
می شود. عبدالرحیم جعفری، محمد بهرامی، حسین اسلامیان، محمد احصایی و علیاصغر معصومی برای جمع آوری آن تلاش کردند و در آن از تابلوهایی مانند «نبرد ایران و روم» استفاده شده است.
مینیاتوری با تکنیک آبرنگ و گواش - طلا که سال ۱۳۴۹ توسط محمد بهرامی کشیده شد.
می شود. عبدالرحیم جعفری، محمد بهرامی، حسین اسلامیان، محمد احصایی و علیاصغر معصومی برای جمع آوری آن تلاش کردند و در آن از تابلوهایی مانند «نبرد ایران و روم» استفاده شده است.
مینیاتوری با تکنیک آبرنگ و گواش - طلا که سال ۱۳۴۹ توسط محمد بهرامی کشیده شد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
سخن روز
-
ابوالفضل پورعرب: شناخت نقش از نکات کلیدی در بازیگری است
-
دعوت به موسیقی اصیل و ماندگار
-
شهروند مجـــازی
-
وقتی بچهها بر خاکستری غم غلبه میکنند
-
اگر تئاتر را حذف کنیم...
-
جاودانههای موسیقی
-
عکس نوشت
اخبارایران آنلاین