نخستین پیوند کلیه در ایران
نام بیمارستان نمازی شیراز برای بسیاری از بیماران چشم انتظار ایرانی با «پیوند» بخصوص پیوند کلیه و کبد هم معنی است؛ بیمارستانی که در سال 1334 از سوی محمد نمازی خیر شیرازی ساخته شد و در سال 1347 نخستین پیوند کلیه در ایران و خاورمیانه در آن انجام شد و همچنان بعد از 52 سال این بیمارستان بهعنوان یکی از بیمارستانهای کشور در انجام عملهای جراحی انواع پیوند شناخته میشود. اما ماجرای انجام نخستین پیوند کلیه در بیمارستان نمازی داستان جالبی دارد که دکتر «سید محمد سنادیزاده» در آبان سال 1347 رقم زد. او فارغالتحصیل دانشکده پزشکی دانشگاه تهران در سال 1339 است که برای اخذ دوره تخصص راهی امریکا شد و در نهایت از دانشگاه پنسیلوانیای امریکا فارغالتحصیل شد. آن زمان دانشگاه پنسیلوانیا با دانشگاه شیراز قرارداد همکاری مشترک داشت و برای همین دکتر سنادیزاده برای تدریس در دانشگاه (بهعنوان استادیار) و کار در بیمارستان نمازی شیراز به ایران بازگشت. او که پیش از آن در امریکا بهعنوان رزیدنت اورولوژی با بحث پیوند کلیه آشنا شده بود تصمیم گرفت باتوجه به مرگ تعداد زیادی از ایرانیان بهدلیل مشکلات کلیوی اولین پیوند را در ایران انجام دهد و برای این کار تیمی هم آماده کرد؛ اما یک مشکل اساسی وجود داشت و آن پیدا کردن فردی بود که حاضر باشد کلیهاش را به فردی دیگه اهدا کند و البته راضی کردن بیماری که حاضر باشد از فرد دیگری کلیه بگیرد. دکتر محمدسنادیزاده قصه انجام اولین پیوند را این گونه تعریف کرده است: «من اولین پیوند کلیه را آبان ماه 1347 انجام دادم. البته جو طوری بود که زیاد مورد استقبال قرار نمیگرفت. چند دلیل عمده داشت؛ یکی اینکه میگفتند بسیاری از کودکان ما در روستاها بهدلیل دسترسی نداشتن به پزشک میمیرند و حالا شما آمدهاید در چنین جامعهای و میخواهید پیوند کلیه انجام بدهید و از طرفی هم بحث شرعی و عرفی آن بود که باید حل میشد. خب اگر من شروع نمیکردم، پیوند کلیه هم شروع نمیشد و این یکی از مهمترین نقطههای عطف زندگی من است.»
در آبان سال 1347شرایط برای انجام اولین عمل فراهم شده بود و تیم جراحی دکتر سنادیزاده را دکتر اکبر مهربان سمیعی متخصص اورولوژی (که کلیه را از بدن بیمار خارج کرد) و دکتر نورالله قهرمان پزشک داخلی و سمیعی متخصص بیهوشی تشکیل دادند. مهری سهرابی بیماری بود که کلیههای خود را از دست داده بود و وضعیت بسیار بدی داشت؛ عبدی مرزوقیان یکی از بستگانش که 24 ساله بود باتوجه به وخامت حال او و خبری که درباره انجام عمل پیوند کلیه شنیده بود، حاضر شد کلیه خود را به او اهدا کند. این عمل جراحی که 7 ساعت طول کشید صبح روز 19 آبان در بیمارستان نمازی انجام شد و آغاز راه جدیدی در عمل پزشکی ایران شد که تاکنون جان هزاران نفر را نجات داده است.
دکتر سنادیزاده در مصاحبه با هفته نامه سلامت درباره ماههای ابتدایی انجام عملهای جراحی پیوند کلیه، تعریف کرده است: «آن اوایل همیشه میخواستیم پیوندی را انجام دهیم که دهنده کلیه به بیمار از قوم و خویش درجه یک بیمار باشد. اما خاطره جالب من مربوط به دهنده کلیهای بود که این بیمار بر اثر تصادف مرگ مغزی شده بود و البته به مغز آسیب بسیاری وارد شده و بیمار فوت کرده بود. ما بسرعت کلیه ایشان را برداشتیم و پیوند زدیم به بیماری دیگر. این برای اولین بار بود که عضوی از یک جسد به بیمار دیگری پیوند زده میشد و جالب اینکه این کلیه 17 سال برای بیمارش کار کرد و این بیمار بعدها بر اثر یک بیماری دیگر از دنیا رفت، در حالی که کلیه پیوندی همچنان مشغول به کار بود.»
از انجام نخستین پیوند کلیه در ایران بیش از نیم قرن میگذرد و در طول این سالها بیش از 40 هزار پیوند کلیه انجام شده و جان هزاران نفر نجات پیدا کرده است.
نخستینپزشک پیوند کلیه در کشور، در پاسخ به این سؤال که چرا از ایران مهاجرت نکرده است و پس از تحصیل به کشور بازگشته، گفته: «ما برای وطن بیشتر مورد نیاز بودیم تا برای امریکا. بعد از انقلاب، ما ماندیم و نرفتیم. من در کنفرانسهای علمی که بیرون از کشور بود، شرکت میکردم و هر بار که قصد سفر میکردم، بیمارانم نگران میشدند که آقای دکتر آیا برمیگردید یا نه؟ به همین دلیل تابلویی در ورودی مطبم قراردادم و روی آن نوشتم: «ایرانی هستم، خونم آریایی است، زبانم پارسی است، احساسم شرقی است، سفر را دوست دارم، کوچ را هرگز، میخواهم در ایران بمیرم.»
«سید محمد سنادیزاده» فوق تخصص کلیه و اورولوژی باوجود 87 سال سن همچنان به طبابت و نجات جان بیمارانش مشغول است.
تهیه و تنظیم:حسن مجیدی
به استناد امضای ناصرالدین شاه عملیات شهرداری در خط آهن تهران - ری متوقف شد
شرکت بلژیکی«ماشین دودی» به دیوان لاهه شکایت کرد!
اجازه احداث اولین خط آهن ایران را در سال 1261 موسیو فابیوس بواتال فرانسوی از ناصرالدین شاه دریافت کرد و امتیاز خود را به یک شرکت بلژیکی به نام «آتلیرز د توبیز» فروخت. این شرکت طبق قرارداد، برنامه های خود را در زمینه احداث خط آهن و تراموا در سراسر ایران اجرا نکرد و بجز خط آهن تهران- شهر ری خط آهن دیگری نساخت، تراموا نیز جای خود را به واگن اسبی داد! و در نهایت شرکت در اویل دهه چهل ورشکسته و تعطیل شد. اینک پس از گذشت چند سال، طرح احداث خط اتوبوس برقی بین تهران - شهر ری توسط دولت و روی مسیر خط آهن ری، باردیگر دعوای بین شهرداری تهران و شرکت بلژیکی را پیش آورد و شرکت بلژیکی به استناد امضای ناصرالدین شاه عملیات عمرانی شهرداری تهران را در اراضی خط آهن تهران - ری متوقف ساخت.طرح شهرداری برای احداث خط اتوبوس برقی میان تهران و شهرری آماده شده و این طرح به دستور شهرداری در اداره طرح و بررسیهای شهرداری تنظیم و آماده اجرا گردیده است. نظر شهرداری این است که روی خط آهن تهران - ری را که راه مستقیمی است، آسفالت کرده و در آنجا اتوبوسهای برقی حرکت دهد. این امر مستلزم پایان دعوی بین شهرداری و وزارت دارایی از یک طرف و شرکت راهآهن بلژیک از طرف دیگر است.
شرکت راهآهن بلژیک که در ایران تعهدات خود را انجام نداده و نسبت به مرمت و نوسازی خطوط آهن و ساختمانهای ایستگاهها و ایجاد ایمنی برای نیروی محرکه و واگنها اقدامی نکرده به سبب اینکه ادامه کارش برای مسافران و مردم شهر ایجاد خطر میکرد به دستور دولت چند سال پیش از فعالیتش جلوگیری شد.در این مدت مسئولان شرکت بهطمع افزایش قیمت زمین در مسیر راهآهن واستفاده سرشاری که از این بابت عایدشان میگردد در تجدید سازمان راهآهن اهمال کردند. شرکت بلژیکی در حال حاضر بر اثرافزایش قیمت اراضی زیر راهآهن خود را صاحب چند هزار برابر سرمایهای که در آغاز کار در این راه به کار انداخته میداند و چون در این مدت مالیات دولت و عوارض شهرداری را پرداخت نکرده و نسبت به نوسازی ابزار کار خود نیز اقدامی انجام نداده موردی به دست دولت داده تا در محاکم ایران علیه شرکت اقامه دعوی نماید. از طرفی شرکت بلژیکی به دیوان بینالمللی لاهه نیز عرض حال داده و تقاضا کرده است که به وی اجازه داده شود تا اراضی زیرراهآهن را به قیمت امروزی به فروش برساند.
شهرداری طی نامهای از سازمان مسکن درخواست کرد تا این اراضی را با استفاده از قانون تملک اراضی تصرف و نسبت به جمعآوری ابزارآلات خط اقدام و مقدمات اجرای طرح اتوبوس برقی را در این مسیر فراهم نماید.
مساحت زیربنای ایستگاه گار ماشین [ایستگاه خط آهن] حدود 40 هزار متر مربع است و شهرداری در نظر دارد این قطعه زمین را بهصورت پارک و گردشگاه و همچنین ایستگاه حرکت اتوبوسرانی برقی در آورد. در این مورد وکیل کمپانی بلژیک با استفاده از امضای ناصرالدین شاه و طرح آن در محکمه اقدامات شهرداری را در زمینه آسفالت قسمتی از مسیر خیابانی که در مسیر اتوبوس برقی واقع میشود توقیف کرد ولی این امضا در برابر قانون تملک اراضی نافذ نیست و شهرداری با استفاده از مقررات این قانون سراسر مسیر خط آهن را تصرف خواهد کرد.
شهرداری اعلام داشت که پس ازتصرف اراضی زیر راهآهن ری با همکاری کارخانههای اتوبوسسازی شرکت برق منطقهای تهران و وزارت راه، زیرسازی و کابل کشی مسیر حرکت اتوبوسهای برقی شروع خواهد شد.
روزنامه اطلاعات- دوشنبه 22 مهر 1347
حسین بهزاد تصویر مرگ را کشید
جاودانه مرد هنر ایران
استاد حسین بهزاد [متولد سال 1273 در تهران]، روزیکشنبه ۲۱ مهر ۱۳۴۷ چشم از جهان فرو بست. با خاموش شدن چراغ عمر این هنرمند گرانقدر، هنر ایران یکی از مفاخر مسلم خود را ازدست داد. حسین بهزاد درگذشت ولی نامش نه تنها از صفحه زرین هنر ایران محو نخواهد شد بلکه جهان هم هرگز او را از یاد نخواهد برد. هنر بهزاد که بحق باید او را پدر مینیاتور مدرن ایران لقب داد مرز نمیشناخت.
ژان کوکتو، نقاش فقید فرانسوی سالها پیش ضمن تماشای آثار بهزاد گفته بود: «... مردی با موهای سپید و چشمانی با نفوذ و اندامی تکیده به یاری خطها و رنگ های سحر آمیزش نقشهای افسون کنندهای در برابر دیدگان ما گشوده است.»
حسین بهزاد از ۶ سالگی به نقاشی پرداخت، خودش چند هفته قبل از آن که رخت از جهان بر بندد در این باره گفته بود: من از 6 سالگی کار نقاشی را آغاز کردم. اول بار پدرم قلم مو را به دستم داد. پدرم نقاش خوبی بود که استادانه رنگها را به کار میگرفت من آن موقع به مدرسه شرف مظفر که دومین مدرسه مملکت بود میرفتم، از همان وقت شوق نقاشی مثل چشمهای در دل من میجوشید. آن وقت ها موسیقی و نقاشی در نظر مردم چندان خوشایند نبود، یادم میآید یک روز معلم در سر کلاس چند تا از نقاشیهای مرا دید و با حیرت آمیخته به شماتت پرسید:
-اینها را تو کشیدهای؟وقتی جواب مثبت دادم او در حالی که سعی میکرد انعکاس نقاشیهای مرا از چهرهاش بزداید گفت:
-مگر نمیدانی که این کارخطاست. به جای آن که وقتت را با این لاطائلات تلف کنی بهتر است که به درس و مشقت برسی.
بهزاد «لاطائلات »را رها نکرد، وقتی چند ماه بعد، پدر خود را از دست داد در کارگاه مجمع الصنایع شروع به کار کرد. ابتدا به کپی کردن آثار مینیاتور پرداخت و بعد آنچنان شیفته شد که یکباره تصمیم گرفت کِلک گهربار خود را وقف مینیاتور سازد.
استاد بهزاد برای دنیا یک هنرمند بزرگ و برای ایران یک قهرمان ملی بود، چون در جهان، هنر مینیاتور را از زوال نجات داد و در ایران به آن جنبه ملی و ایرانی داد. آخرین تابلوی بهزاد تابلویی است به نام «فتح بابل» که مرگ استاد آن را نیمه تمام باقی گذاشت.
مجله تهران مصور- سهشنبه 30 مهر1347
افتتاح اولین مرکز طبی کودکان در ایران
ساخت بیمارستان مرکز طبی کودکان در سال 1339 توسط دکتر حسن اهری پیشنهاد شد. «از آنجایی که هنوز قریب به نصف جمعیت کشور را کودکان تشکیل میدهند و با توجه به ارزش سلامتی این سرمایههای کشور از مهر ماه سال 1339 فکر ایجاد چنین مرکزی را دنبال کردیم. آقای دکتر احمد فرهاد رئیس دانشگاه تهران و دانشکده پزشکی وقت موافقت کرد برابر مبلغی که از جمعآوری اعانات تأمین شود، از طرف دانشگاه تهران نیز اعتباری در اختیار ما بگذارد.لازمه جلب این کمک، جمعآوری کمکهایی از طرف مردم بود و به همین جهت آماری از مرگ ومیر اطفال و وسایل موجود تهیه کردیم و به برخی سازمانها و افراد نیکوکار فرستادیم. اما رقم این کمکها برای ایجاد مرکزی که در نظر داشتیم، کافی نبود. ناچار دست به دامان سازمانهای مختلف دولتی شدیم.اغلب سازمان های دولتی وعده مساعدت میدادند تا اینکه سازمان برنامه با اعتبار 142 میلیون و 275 هزار ریال برای ساختمان تأسیسات و تجهیزات این مرکز کمک مؤثری به ما کرد. در تأمین تجهیزات طبی، شیرو خورشید سرخ ایران ما را کمک کرد و خلاصه با کمک این سازمان ها و جمعیتی به نام جمعیت طرفداران مرکز طبی کودکان مطابق مقاوله نامهای که بین این جمعیت با دانشکده پزشکی دانشگاه تهران با همکاری و تشریک مساعی دکتر جهانشاه صالح امضا شد و اداره این مرکز به عهده جمعیت طرفداران مرکز طبی کودکان واگذار گردید.» (1)
عملیات ساخت بیمارستان از مهر سال 1342 آغاز و در28 اسفند ماه 1346 مصادف با عید سعید غدیر دو واحد درمانگاهی فیزیوتراپی و دندانپزشکی این مرکز به بهرهبرداری رسید و بهدنبال آن در اردیبهشت سال 1347 درمانگاه بهداشت کودکان و در شهریور همان سال درمانگاه بیماریهای کودکان و بخش یک بستری بیماران آماده گردید. سرانجام روز چهارشنبه پانزدهم آبان سال 1347 سایر بخشهای بیمارستان، آماده و بیمارستان رسماً افتتاح شد. دکتر اهری در سال ۱۳۴۹ درگذشت و پس از درگذشت ایشان، دکتر محمد قریب اداره مرکز طبی کودکان را بر عهده گرفتند و با زحمات وی طب کودکان روز به روز به پیشرفت خود در ایران ادامه داد.
1- روزنامه اطلاعات - شنبه 18 آبان 1347
رهی معیری درگذشت
محمد حسن رهی معیری غزلسرای نامی معاصر ایران ساعت ۳ بامداد دیروز [جمعه 24 آبان 1347] در 59 سالگی دیده از جهان فروبست. او که نوه معیرالممالک (نظام الدوله) وزیر خزانهداری ناصرالدین شاه قاجار بود، سال ۱۲۸۸ در تهران در خاندانی سرشناس پا به عرصه وجود گذارد. پس از پایان تحصیلات خود در رشتههای ادبی و بخصوص آثار شعرا و منظومهها به تحقیق و تفحص پرداخت. وی از آغاز ایجاد برنامه گلها در رادیو با این برنامه دلپذیر به همکاری پرداخت و اشعار بسیاری از آهنگهای موسیقیدانهای معاصر ایران از رهی معیری است. رهی را میتوان در شمار هنرمندانی دانست که از هنر جدایی نداشتهاند. او در همه رشتههای شعر و هنر دست داشت، گویی که هنرمند از مادر زاده شده بود. رهی شعرهای دلنشینی میگفت، ساز میزد و نقاشیهای جالبی میکشید.... اشعار رهی از ۱۳ هزار بیت تجاوز میکند. او با وجود این همه هنر، ناچار بود بنا به ملاحظاتی به کار اداری خود ادامه دهد. وی در وزارتخانههای پیشه و هنر و اقتصاد کار کرد و مدتها ریاست اداره مطبوعات وزارت اقتصاد ملی را به عهده داشت. رهی به علت علاقه عمیق به مادرش تا پایان عمر ازدواج نکرد....
بیماری رهی از یک سال قبل شروع شد و پزشکان آن را سرطان طحال تشخیص دادند. رهی در یک سال اخیر در ایران و در چند کشور خارجی به معالجه بیماری خود پرداخت ولی معالجات مؤثر واقع نشد و از بامداد چهارشنبه به حال اغماء افتاد و سرانجام جان سپرد.
روزنامه اطلاعات شنبه 25 آبان ۱۳۴۷
در گذشت ابراهیم پورداوود
استاد ابراهیم پورداوود محقق و دانشمند گرانقدر ایرانی ساعت هفت و نیم بامداد دیروز[۲۶ آبان ۱۳۴۷] بدرود حیات گفت.
استاد پورداوود به سال 1263 در رشت چشم به جهان گشود. وی علاوه بر تسلط بر علوم قدیمه تحصیلات عالیه خود را در دانشگاه های بیروت، پاریس، ارلانگن ، برلن و بمبئی به پایان رسانیده بود .
نخستین سمت او عضویت در فرهنگستان ایران بود و چندی بعد به مقام استادی دانشگاه رسید. تألیفات استاد پورداوود علاوه بر 52 مقاله تحقیقی شامل 10 جلد گزارش اوستا ( آیین زرتشت) ، ایرانشاه،خرمشاه، پوراندخت نامه ، گفت وشنود پاریسی، فرهنگ ایران باستان، ادبیات مزدیسنا ، هرمزنامه ، خرده اوستا و گات ها است.استاد پورداوود پس از تشکیل شورای فرهنگی سلطنتی به عضویت این شورا در آمده بود .
روزنامه آیندگان - دوشنبه 27 آبان 1347