گفتوگو با اردشیر صالحپور بهبهانه انتشار تازهترین کتابش «هفت کافه بین راهی»
تاریخ شفاهی مردم جنوب
گروه فرهنگی/ «هفت کافه بینراهی» تازهترین اثر اردشیر صالحپور، نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشکدههای هنری است که در 250 صفحه از سوی فرهنگ مانا منتشر شده است. اگرچه از صالحپور تاکنون آثار زیادی در زمینه هنرهای نمایشی، باستانشناسی و مردمشناسی چاپ و منتشر شده اما کتاب اخیر همچون «تفنگ نهدال»، «فتح طهران» و «قلعه گلی» زبانی روایی داشته و در شکلی متفاوت عرضه شده است. حوادث این کتاب به فاصله سالهای 1320 تا 1350 در همین کافههای میانراهی خوزستان رخ داده و به شهرهای مبدأ و مقصد نیز پرداخته شده است. این کتاب را بهعبارتی میتوان تاریخ شفاهی مردم جنوب و گردشگری سیاسی، اجتماعی و تاریخی خوزستان از زبان کافهها نیز تلقی کرد که در هفت فصل جداگانه با شخصیتها و قهرمانان و حوادث متفاوت اجتماعی با محوریت «نفت» نوشته شده و در واقع ترکیبی است جذاب از پژوهش و داستان...
کارها و نگاه شما همیشه در آثارتان متفاوت است. چه شد که به صرافت نوشتن این کتاب افتادید؟
برای من همیشه جذابیتهای شکلی مهم و تعیینکننده است. اغلب از شکل به معنا میرسم. ضمن آنکه این بحث ازلی و دامنهدار «فرم و محتوا» حکایت خاص خودش را دارد که کدام بر دیگری مقدم است. من شاید بهدلیل نوع کار هنری ابتدا اسیر و مجذوب شکل میشوم ولی خیلی زود خود را رها کرده و بر آن قالب، معنا و محتوا را رقم میزنم. فکر میکنم هر شکلی معنای خاص خود را داراست و هر معنا شکل خاص خود را طلب میکند. این دو وجهی مکمل و پارادوکسیکال را دارند که جداییناپذیرند. یک تکه چینی شکسته سفید گلسرخنشان مرا به نوشتن این داستانها و کتاب کشاند. هنگامی که در بازدید ویرانههای کافهای، یک تکه چینی پیدا کردم با خود فکر کردم چه کسانی در این ظرف و ظروف غذا خورده و در این کافهها دمی آرمیدهاند؟ همین امر باعث و آغاز نوشتن شد. در تمامی این کتاب هم چینی گلسرخ که محصول رایج آن دوران بود، نقش و حضوری انکارناپذیر دارد. دستکم هر داستان با یک تکه از این ظروف گلسرخی شروع میشود. کاسه، بشقاب، قوری، زیرسیگاری گلسرخی و...
کافهها چطور؟
کافهها بهنظر من محلی برای توقف میانراهی هستند اما در همین توقفگاهها هم گاهی حوادثی رخ میدهد که جالب توجه است. زندگی همهجا جریان دارد و حادثه مکان نمیشناسد. آدمها هرجا، همیشه خاطرات و مخاطرات خاص خود را دارند. راستش در سفرهایی که داشتم دیدم بسیاری از این کافهها ویران شده یا با خاک یکسان شدهاند. اثری از آنان باقی نمانده. کافههایی که در زمان حیات خود نقش مهمی در زندگی و سیر و سفر و ارتباط آدمها ایفا کردهاند محلی برای توقف و درنگی کوتاه و تمدید استراحت و رفع خستگی و ادامه راه، بویژه در آن جادههای طولانی قدیمی و گرمای داغ و نفسگیر جنوب. بیشک یکی از عناصر اصلی داستان، «مکان» است. همچنانکه «زمان» و «شخصیتها» و «حوادث» اتفاقاً در این کافهها عناصر داستانی فراهم شده و کنار هم قرار گرفته بود و من آنان را به «ساختار» و «بافتار» داستان کشاندم و شد روایت هفت کافه بین راهی...
چه مضامین و موضوعاتی در این کافهها اتفاق میافتد؟
همان موضوعات همیشگی و رایج هنر و ادبیات داستانی. یعنی «عشق»، «مبارزه» و «مرگ». البته تمهای دیگری مثل «شکست»، «مبارزه»، «فرار» و «ناکامی» هم هست. در واقع در هر کدام از داستانهای هفتگانه یکی از تمها و مضامین فوقمحوری، حضوری اصلی و اساسی دارد و پررنگتر است. قالب داستان کوتاه همچنین ایجاب میکند که «تم» مشخص و روشن باشد و آدمها و حوادث باید خیلی زود در داستان بههم آورده شود. مجال زیادی مانند «رمان» در اختیار نویسنده نیست. همه چیز کوتاه است، درست مثل توقفی کوتاه در یک کافه میانراهی...
منظورتان همان داستانهای کوتاه یا «Short Story» است که در فرانسه آغاز شد و بعدها به قصههای کوتاه «Cafe Table» میز کافهای معروف شد؟
بله، دقیقاً. من این سبک و هنجار داستاننویسی را میشناختم. همان قصههای کوتاهی که در طول و در انتهای صرف یک فنجان چای و قهوه و مجال بین «سرد شدن» و «نوشیدن آن» فرصت مغتنمی بود که روشنفکران و نویسندگان پاریسی قصهای کوتاه را میخواندند. اما من این فرصت کوتاه یک ربع ساعت را به نیم ساعت افزایش دادم و شد قصههای کافههای میانراهی که به میزان توقف یک اتوبوس در جاده و کافهای بینراهی است. این امر دست و بال مرا برای نوشتن آزادتر میگذاشت که اطلاعات پایهای و زمینهای و جزئیات بیشتری را جهت فضاسازی و پیشبرد داستان در اختیار مخاطب قرار دهم و اصطلاحی که من از آن ساختم، میشود قصههای کافههای میانراهی یا اصطلاح Roadside Cafes .
نسبت و حضور «نفت» با این داستانها و کتاب چگونه است؟
جنوب را نمیتوان بدون نام و حضور نفت تصور کرد و نام خوزستان همواره خیس از بوی نفت است. نفت در یکصد ساله اخیر تحولی چشمگیر و اساسی در زندگی و حتی فرهنگ جنوب ایجاد کرد. سبک و سیاق زندگی تحت تأثیر تکنولوژی نوین عوض شد. سنتهای عشیرهای جایش را به دنیاهای مدرن داد و اتفاقات سیاسی و اجتماعی عدیدهای در جنوب شکل گرفت که بخش زیادی از آنان مدیون همین عنصر سیاه نفت و به قول معروف «ظلمت درون» است که اروپا و جهان را چراغان کرد. این تأثیر را به طور همه جانبه میتوان در زندگی جنوب احساس کرد و شخصیتهای زیادی در این داستانها قربانی نفت شدند. قصه کافه «سالی دوما» همین موضوع و روایت است. آدمهایی که زندگیهای چراغ نفت سوخت یا شهرهایی مثل «نفت سفید» و «هفتگل» که خود قربانی نفت شدند و حتی «مسجد سلیمانی» که پایتخت نفت بود همین حالا در حال احتضار است و جان و رمقی برایش نمانده است. جامعه شناسی جنوب بواسطه ظهور و بروز نفت با سایر نقاط ایران تفاوت دارد. این تفاوت را کمابیش من در لابه لای کلمات و سفیدیهای متن داستان کافهها توضیح دادهام. میتوانم بگویم این کتاب بخشی از تاریخ نهفتهها و نگفتههای خوب است.
گفتید تاریخ... این کتاب یک اثر تاریخی است یا ادبی؟
ادبیات آیینه و بازتاب دهنده زندگی اجتماعی است. زندگی و سرنوشت و سرگذشت آدمیان که در سفر و دوستان و... تجلی مییابد. از این منظر میتوان ادبیات را شاخهای از تاریخ قلمداد کرد ضمن آنکه ویژگی و حال و هوای خود را داراست اما از لابه لای سطور داستانها و موارد ادبی به سبک و سیاق و تاریخ زندگی مردم هم رسید و هر اثر ادبی گویای دوره تاریخی خویش است. در واقع این کتاب تاریخی است که به زبان ادبی و در قالب داستان گماشته شده و سرگذشت مردم جنوب را در کافههای میان راهی بازگو میکند. داستانی از کافهها و جادهها و مردمانی که دیگر حالا نیستند، همانطور که دیگر آن کافهها حضور ندارند. این آمیختگی خودش نوعی «بینامتنیت» است؛ ادغام و آمیزش گونههای مختلف ادبی، هنری. من در نگارش داستان کافهها به «روایتهای دراماتیک» هم نیم نگاهی داشتهام.
به مستند هم نزدیک شدهاید، خواننده با خوانش کتاب با خوزستان بیشتر آشنا میشود.
بله، پایه و مایه آن مستنداتی است که از پژوهش حاصل آمده و داستان های زیادی در لابه لای جملات مطرح و بازگو میشود که کمتر گفته یا شنیده شده یا فراموش شده است. به نوعی با نوشتن این کتاب میخواستم نبض جنوب را در دست بگیرم و ضربان قلب و تپش او را بازیابم ،برای خود من شناخت نامه تازهای از خوزستان بود. من یک بار دیگر جنوب این سرزمین شگفت را یافتم و بازشناسی کردم. جنوب حرفهای زیادی برای گفتن و شنیدن و نوشتن دارد. جنوب، آن خوب چند هزار ساله.
در نوشتن این اثر بهدنبال چه بودید؟
سالها بود که دغدغه این را داشتم که درباره خوزستان، جنوب و ولایتم چیزی بنویسم. جنوب همیشه همراه ماست در جان و دل و حتی خوابهایمان؛ بیشتر در نوشتن این اثر مدیون دلم هستم و دستم که در خدمت دلم بود. شاید صمیمیتی که در کار احساس میشود ناشی از آن است که برای دل خودم نوشتم و اینکه من شاعرم به حرف دلم گوش میکنم. فکر کردم که باید چیزی درباره جنوب بنویسم و کافهها، همین کافههای ویران شده و فراموش شده بهانه و بستری برای نوشتن شد. حالا که خودم آن را مطالعه میکنم یا دوستان و منتقدان صاحبنظری که آن را خواندهاند هرکدام نگاهی و موضوعی را در آن پیدا میکنند که برایشان جالب است. برخی جغرافیای جنوب را، برخی تضاد سنت و مدرنیته، برخی عادات و خلقیات شخصیتهای داستانی و عدهای غذاهای جنوبی را در آن پیدا میکنند که در هر کافهای نوعی اغذیه و اطعمه محلی یادآوری شده یا وجود اسباب و اثاثیه و معماری و ساختمانهایی شرکتی و شخصی و مصایب و رنجهای جنوب که همیشه پر حادثه و داغدار بوده است و عدهای نیز مبارزات سیاسی ملی شدن نفت و احزاب چپ و آرمانخواه آن روزگار و شهادتها و رشادتهای کارگران برای احقاق حقوقشان و چپاول انگلیسیها از مخازن سرشار نفت... بهنظر من هرکس به نوعی و بر ظن خود میتواند با این قصهها که غصههای جنوب است یار شود. خاطرات و خطرات زندگی و تلاش انسانها برای زندگی بهتر...
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی از سرود «ایران قوی» به عنوان نمایهای از چهلمین سالگرد دفاع مقدس و فرصتی برای آشنایی نسل جوان با اسوههای اقتدار یاد کرد. سید عباس صالحی ضمن تقدیر از تولید سرود ایران قوی به همت ستاد هماهنگی کانونهای فرهنگی هنری مساجد کشور گفت: تولید این سرود یک فرصت است تا نسل نوجوان ما بتواند امثال شهید حسن طهرانی مقدم را به عنوان اسوههای اقتدار بشناسد./ ایرنا
فیلــــم سینمایی «نگهبان شب» به نویسندگی مشترک رضا میرکریمی و محمد داوودی و کارگردانی و تهیهکنندگی رضا میرکریمی که هفته گذشته پروانه ساخت دریافت کرده است، وارد مرحله پیش تولید شد. نوید محمدزاده اولین بازیگری است که برای حضور در «نگهبان شب» انتخاب شده است. در این فیلم که پیشبینی میشود مرحله پیشتولید طولانی را پیش رو داشته باشد، مانند ساختههای قبلی این کارگردان قرار است چند چهره تازه هم به سینمای ایران معرفی شوند./ روابط عمومی فیلم
روابط عمومی سازمان سینمایی و بانک ملی ایران در جهت گسترش و ارتقای همکاری از طریق ارائه خدمات بانکی و تأمین نیازهای تسهیلاتی طرح توسعه سینمایی کشور و تمرکز منابع و فعالیتهای بانکی سازمان نزد بانک با رعایت ضوابط و مقررات نظام پولی و بانکی کشور و سیاستهای اعتباری بانک تفاهمنامهای منعقد کردند./ سازمان سینمایی
فیلمهای برگزیده جشنواره بینالمللی فیلم لبخند کودکان و نوجوانان هند به صورت آنلاین در سی و سومین جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان به نمایش درمیآید./ روابط عمومی
مراسم جوایز نهمین دوره جشنواره فیلم های ایرانی استرالیا پس از چند ماه تأخیر به دلیل همهگیری ویروس کرونا در تاریخ ۲۹ مهر ماه به صورت محدود و اختصاصی با رعایت کلیه پروتکلهای بهداشتی و در فضای باز برگزار خواهد شد. غلامرضا موسوی (تهیهکننده)، هایده صفییاری (تدوینگر)، پارسا پیروزفر (بازیگر)، منصور ضابطیان (نویسنده و روزنامهنگار) و پریناز ایزدیار (بازیگر)، ترکیب هیأت داوران این دوره جشنواره فیلمهای ایرانی استرالیا را تشکیل میدهند./ایلنا
فستیوال فیلم سن سباستین مجوز شرکت یوژنه گرین کارگردان فرانسوی متولد امریکا را به خاطر قبول نکردن استفاده از ماسک لغو کرد./ مهر
شهابالدین عادل، غوغا بیات و رضا مهاجر ششمین مسابقه عکس سینمای ایران را داوری میکنند./ روابط عمومی