زنان زمینی غیر مریخی
درباره زنانی از ادبیات و هنر ایران که صرفاً «پشتِ» مردانِ موفق خود نایستادند، بلکه در «کنارِ» آنها فردیت خود را به نمایش گذاشتند
صابر محمدی: یکی از آزاردهندهترین کلیشههای جنسیتی در همه این سالها، از قضا یکی از محبوبترین آنها هم بوده است؛ این باور که «پشت هر مرد موفقی یک زن ایستاده است». بار عاطفی مضاعفِ این گزاره البته سبب شده، کمتر به وجوه جنسیتی آن دقت کنیم، چنانکه سرسختترین فعالهای حقوق زنان که مو را از ماستِ لغزشهای زبانی در این رابطه بیرون میکشند و بحق، اصطلاحاتِ زشتی چون «خالهزنک» و امثالهم را برنمیتابند، چشم بر این سهلانگاری میبندند و هیچ درباره زنی که «پشتِ» مرد ایستاده هر چند سببساز موفقیت او شده است، سخن نمیگویند.
بدیهی است که باید زنانی را که مردها را به موفقیت رهنمون کردهاند ستایش کرد، چنانکه باید به ستایش مردانی هم پرداخت که راه را برای موفقیت شریک زندگیشان فراهم آوردهاند. اما چرا یکی را «پشت» آن دیگری قرار دادهایم و حتی وقتی میخواهیم ستایشش کنیم، ملاحظهای در باب صیانت از منزلت او نداریم؟
امروز در ایران جمعه، رفتار دیگری با این کلیشه مسلط در پیش گرفتهایم. سراغ زنانی اغلب از هنر و ادبیات ایران رفتهایم که «پشت» مردانِ زندگی [در اینجا همسر]شان قرار نگرفتهاند و زیر «سایه» آنها نماندهاند، بلکه در کنار آنها و با هویتی مستقل از آنان، در مسیری که در پیش گرفتهاند به موفقیت دست پیدا کردهاند و امروز اگر از آنها حرف میزنیم، شناختمان، متوسل بواسطه نسبت شناسنامهایشان با همسرانشان نیست.
شاید بگویید تقویتِ این طبقهبندی، خود مبتنی بر نگاهی جنسیتی به مقوله ادبیات و هنر است و بهتر است تفاوتی را در این میان قائل نشویم، اما اجازه بدهید این نگاهِ انحرافی و در حالتی خوشبینانه زیادیایدهآلگرا را به کناری بگذاریم و واقعیتهای موجود را ببینیم. اقتضائات رسانهای ما ایجاب میکند، از اینها فراتر برویم و به جای آرزوها، به بررسی واقعیتها بپردازیم. واقعیت این است که زنان برای تجهیز به فردیتهای متعین خود، سختیهای فراوانی را متحمل شدهاند. فهرستشان طویل است؛ ما اینجا به چند نفرشان پرداختهایم.
* در صفحات پیش رو همانطور که خواهید خواند
از لیلی گلستان خواستهایم درباره یکی از این موارد ـ مادرش فخری تقوی شیرازی ـ و شیوه کسب استقلالش از همسرش ابراهیم گلستان حرف بزند. گفتوگو با او که خود در کنارِ همسرش زندهیاد نعمت حقیقی که سینماگری برجسته بود به هویتی مستقل دست یافت، منحصر به فخریخانم نیست. او از دیگر زنان مشابه نیز سخن گفته است. همچنین لاله تقیان
و مریم حسینیان، بهعنوان دو نویسنده از دو نسلِ متفاوت و بهعنوان همسرانِ دو نویسنده از دو نسل مختلف نیز درباره موضوعِ مورد بررسی ما نوشتهاند و ابراهیم افشار از چند زن تأثیر گذار تاریخ معاصر ایران نوشته است.
لیلی گلستان
*مترجم و گالریدار
*همسرِ نعمت حقیقی فیلمبردار سینما [از سال 1347 تا 1389]
«در احاطه نامهای بزرگ»؛ این، سرراستترین تیتری است که میتوان برای لیلی گلستان انتخاب کرد. زنی که هم مادر (فخری شیرازی)، هم پدر (ابراهیم گلستان)، هم همسر (نعمت حقیقی)، هم برادر (کاوه گلستان) و هم فرزندش (مانی حقیقی) بهعنوان نامهایی بزرگ احاطهاش کردهاند اما او از همان ابتدا تا کنون، توانسته فعالیتهایش را مستقلاً پیش ببرد و برای شناساندن تواناییهایش به توسل به هیچیک از این نامها نیازی نبیند. گفتوگوی نگار حسینخانی را با او در همین صفحه بخوانید.
شهرنوش پارسیپور
*داستاننویس و مترجم
*همسرِ ناصر تقوایی کارگردان سینما [از سال 1346 تا 1352]
از زندگی مشترک پارسیپور و تقوایی آنقدر گذشته که چنین ازدواجی را فراموش کرده باشیم. هر دوی آنها پیش و پس از جدایی، در ادبیات و سینما کارهایی کرده بودند. پارسیپور از سیزده سالگی شروع کرده بود به داستاننوشتن و در مطبوعات منتشرشان کرده بود و تقوایی هم سینما را با ساختن فیلمهای مستند آغاز کرده بود. یکسال پس از جدایی اما پارسیپور نوشتن نخستین رمانش را به پایان رساند و تقوایی هم گروه کارگردانان پیشرو رو سامان داد و برای تولید مجموعه تلویزیونی «داییجان ناپلئون» آماده شد.
سودابه فضائلی
*پژوهشگر ادبیات، نمایشنامهنویس، نمادشناس و داستاننویس
*همسر محمدرضا اصلانی شاعر و فیلمساز [1356 تا کنون]
هم سودابه فضائلی و هم محمدرضا اصلانی در دهه چهل بالیدند. فضائلی به نمادها پرداخت و داستان و نقد نوشت، اصلانی هم کتابهای شعرش را منتشر کرد و فیلم مستند ساخت. آن دو وقتی به هم رسیدند، به کارنامهای تثبیتشده مجهز بودند و در همه این سالهای باهمبودنشان نیز منزلتی همسو داشتهاند. فضائلی علاوه بر اینکه شمایل پژوهشگر خود را بویژه در نمادشناسی حفظ کرده، در یکی دو دهه اخیر متون خلاقهاش در ادبیات داستانی و نمایشنامهنویسی را هم منتشر کرده است.
فهمیه راستکار
*دوبلور و بازیگر
*همسر نجف دریابندری مترجم [از 1352 تا 1391]
فهمیه راستکار تا به آشنایی با نجف دریابندری برسد، همه کار کرده بود و تازه به سینما رسیده بود. حجم فعالیتهایش در تئاتر با شاهین سرکیسیان و دیگر بزرگان تئاتر ایران و نیز تعدد کارهایش در دوبله در فرانسه و ایتالیا و ایران از او زنی ساخته بود که آرام و قرار نشان نمیداد. زندگی با دریابندری او را در سینما و تئاتر آرامتر کرد اما در دوبله از تکاپو نینداخت.
پوری سلطانی
*کتابدار
*همسر مرتضی کیوان ویراستار و منتقد ادبی [سال 1333]
شاید بگویید آن چندماه مگر چه سایهای میتوانست بر پوریخانم بیندازد. ازدواجشان درست است به یکسال هم نرسید، اما اعدام کیوان از او نامی ساخت که پس از آن براحتی نمیشد از ذیلش خارج شد. سلطانی اما که انگلیسی را در انگلیس خوانده و در ایران و کتابخانه ملی تحولی ایجاد کرده بود تا امروز از او بهعنوان مادر کتابداری نوین ایران یاد کنیم، هر چند سخت اما در این مسیر پیروز شد.
فخری گلستان
*فعال حقوق کودکان، مترجم و سفالگر
*همسر ابراهیم گلستان کارگردان و داستاننویس [از 1321 تا نامشخص]
شاید در ابتدای امر، بهعنوان همسر ابراهیم گلستان شناخته شده باشد، اما فعالیتهایش در پیگیری حقوق کودکان و آموزشهای مدرن و متفاوت به آنها، ترجمه ادبیات و نیز سفالگریاش که در میانسالی مورد ستایش قرار گرفت، از او زنی ساخت که فارغ از نسبتش با یکی از مهمترین آدمهای هنر و ادبیات ایران نیز به یاد آورده میشود. گفتوگوی «ایران جمعه» با دختر او، لیلی گلستان، با محوریت مادرش، فخریخانم، انجام شده است.
فرح اصولی
*نقاش
*همسر خسرو سینایی
کارگردان سینما
کار برای او سختتر بود؛ او قرار بود همسر کسی بشود و این همراهی را با زنی دیگر مشترک باشد. سبک منحصربهفردش در نقاشی ایرانی او را به جایی رساند که آوازه همسرش در سینما نتوانست سایه سنگینی روی نام او بیندازد. مداومت اصولی در هنر نقاشی باعث شد سینایی نیز که دل در گرو موسیقی و سینما داشت، به هنرهای تجسمی گرایش پیدا کند و پای نقاشهایی برجسته به خانهاش و به رفاقت با او باز شود.
منیر شاهرودی (فرمانفرماییان)
*نقاش و مجسمهساز
*همسر منوچهر یکتایی نقاش و شاعر [سال 1324 تا 1335]
اعجوبهای بود در پیوند هنر مدرن روز دنیا و باورهای مبتنی بر سنتهای هنری خودمان. او را هم باید مثل لیلی گلستان برآمده از خانوادهای مهم بدانیم که شاید ازدواج با هر کسی مثل منوچهر یکتایی نیز نمیتوانست نامش را زیر سایه ببرد. منیر شاهرودی در ازدواج دومش، بنا بر سنت بسیاری از خانوادههای ایرانی بهنام خانوادگی همسرش معروف شد، اما این تبعیتِ عرفی، هیچ از استقلال هنریاش نکاست.
لاله تقیان
*کارگردان و پژوهشگر تئاتر
*همسر جلال ستاری اسطورهشناس و پژوهشگر هنر و ادبیات
تظاهرات مکتوب لاله تقیان در هنر نمایش، او را بهعنوان یکی از معدود زنان تئوریسین در تئاتر ما معرفی کرده است. طی چند دهه، تقیان، آنقدر بر تبیین نظری هنر تئاتر و بویژه فلسفه و تئوری تئاتر حماسی اصرار ورزیده که سرانجام این مباحث بهصورت جدی در تئاتر ایرانی دنبال شدهاند. رسانه تئاتر، انتشار دو نشریه «نمایش» و «تئاتر» را مدیون اوست. سالهاست با جلال ستاری مترجم و اسطورهشناس زندگی میکند و تحقیقهای او را هم سامان میدهد.
غزاله علیزاده
*داستاننویس
*همسر بیژن الهی شاعر و مترجم [از 1348 تا 1350]
وقتی غزاله علیزاده و بیژن الهی به هم رسیدند و چه روایت خواندنیای دارد محمود شجاعی درباره این بههمرسیدن، هر دو در اوج رادیکالیسم ذهنی خود بودند؛ الهی آوانگاردترین تجربههای شعری و عرفانیاش را پشت سر میگذاشت و علیزاده نیز داستان مینوشت و فلسفه اشراق را میجویید. ازدواجشان چندان نپایید اما در همین دو سال آنها شورانگیزترین مراوده ادبی و عرفانی را تجربه کردند و نهایتاً هر یک به مسیری رفتند و سرآمد شدند.
و دیگران...
خب جای خیلیها خالی است در این فهرست. آنقدر زیادند که نمیتوانستیم در این ضمیمه کوچک به همهشان بپردازیم. دوست داشتیم درباره این نامها هم بنویسم: قمر آریان، احترام برومند، گلی ادیب محمدی (امامی)، بهجت صدر، منیرو روانیپور، فرزانه طاهری و....
سیمین دانشور
*داستاننویس و مترجم
*همسر جلال آل احمد داستاننویس و مترجم [از سال 1329 تا 1348]
سیمین دانشور وقتی با جلالآلاحمد ازدواج کرد در زیباییشناسی آکادمسین بود و جلال هم دستکم دو کتاب «دید و بازدید» و «از رنجی که میبریم»اش را منتشر کرده بود. آن دو، یکی از دوگانههای ادبیات ایران بودند که هیچگاه وزن سنگینشان بر فعالیت یکدیگر سایه نینداخت. جلال درباره سیمین نوشته بود: «اگر او نبود چهبسا خزعبلات که به این قلم درآمده بود». روایت ابراهیم افشار از سیمین دانشور و جلال را هم همین پایین صفحه بخوانید.
لرتا هایراپتیان
*بازیگر
*همسر عبدالحسین نوشین نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر و شاهنامهپژوه [سال 1312 تا 1350]
بسیار پیش از اینکه در 22سالگی با عبدالحسین نوشین ازدواج کند، روی صحنهها رفته بود؛ اولینبار در 8سالگی. او یکی از نخستین زنانی بود که هنرهای صحنهای ایران، روی صحنه فرستاده بود. هم نمایش بازی میکرد هم کارگردانی. کلوپ موزیکال، کمدی اخوان، کمدی ایران، جامعه باربد، گروه نکیسا، کانون ایران جوان، کانون صنعتی و مجمع تئاترال تهران... همه جا بود و با چهرههای برجسته تئاتر از طیفهای گوناگون همکاری میکرد. در یادداشت ابراهیم افشار، مفصل درباره او میخوانید.
منیر جزنی
*مترجم
*همسر منوچهر مهران مؤسس باشگاه ورزشی و روزنامهنگار [1319 تا 1326]
او تنها زن فهرست کوچک ماست که همسرش ربط وثیقی با هنر و ادبیات نداشت هر چند روزنامهنگاری ورزشی را قوام بخشیده است. آنقدر با انتخابهای خاصش در ترجمه ادبیات داستانی روز جهان درخشید که توانست فارغ از هویت مشترکی که با منوچهر مهران کسب کرده بود، فردیتش را به رخ بکشد. در یادداشت ابراهیم افشار، اشارهای مبسوط به کارنامه او شده است.