گفتوگوی «ایران» با مجید رضاییان یکی از بنیانگذاران روزنامه ایران
سه گانه «ایران» متعادل، حرفهای و تحلیلی
مهسا قویقلب
خبرنگار
روزنامه ایران از ابتدای بهمن ماه سال ۱۳۷۳ آغاز به کار کرد، در پیشبرد برنامههای راهبردی این رسانه کاغذی افراد زیادی گامهای مؤثری برداشته و تلاشهای قابل تقدیری داشتند؛ یکی از این بزرگان، دکتر مجید رضائیان - جانشین مدیر مسئول و نخستین سردبیر این روزنامه،استاددانشگاه و پژوهشگر ژورنالیسم- است، گفتوگویی با ایشان داشتیم که میخوانید:
آقای رضاییان! شما از بنیانگذاران روزنامه ایران بودید و در تأسیس و انتشار این روزنامه تلاشهای بیوقفهای داشتید، بهعنوان سؤال اول چه ایده و هدفی داشتید که «ایران» پا به عرصه رسانه و مطبوعات کشور گذاشت؟ لطفاً کمی هم درباره چند و چون پروسه تولید روزنامه توضیح دهید.
آن زمان من مسئولیت پژوهش ایرنا را داشتم، در آنجا گفته شد که نیاز به یک روزنامه هم وجود دارد، یک پژوهش صورت دادیم تا در آن به این نتیجه برسیم که مردم به «چه موضوعاتی گرایش» دارند و بهدنبال آن پژوهش متوجه شویم که جای چه روزنامهای خالی است. در مرحله بعدی مذاکراتی با مطبوعات موفق اروپا داشتم، حدود ۱۳ مذاکره با سردبیر نشریات و رسانهها و آژانسهای مختلفی مانند لوموند، فیگارو، فرانکفورتر الگماینه، اشپیگل، استاندارد، دی پرسه و نیز آژانس فرانس پرس و رسانه خبری تلویزیونی یورونیوز داشتم. بر اساس این پژوهشها به این نتیجه رسیدیم که رویکرد روزنامه باید «خبری – گزارشی» باشد، سپس تحریریه و مدل صفحات با همین رویکرد نو، طراحی شد و در عین حال متوجه شدیم، جای چه چیزهایی خالی است، مثلاً در صفحه 3، «سرویس آینه» طراحی و جایگزین شد. صفحه آخر به «صفحه آزاد» تبدیل شد که در آن مطالب کوتاه بهصورت ستونی چاپ میشد یا در صفحات فیچر روابط بینالملل از سیاست بینالملل جدا شد و «گزارش نویسی»به نقطه ثقل اکثر تولیدات در سرویسها و صفحات درآمد. نهایتاً «ماکت محتوایی» روزنامه، به سمتی رفت که در روزنامه شکل خبری - گزارشی پیدا کرد و اینکه سرویسها و موضوعاتی که تا آن روز در جراید کشور وجود نداشت، بیشتر نشان داده شود. برای نمونه در سرویس آینه به «مطالبات مردم از دولت» پرداخته شد و نیز یک صفحه بهعنوان «صفحه نظرسنجی و خوانندگان» نیز طراحی کردیم و در آن صفحه، نگاه خوانندگان انعکاس داده شد. همچنین، در روزنامه «ایران» بنا شد که سرویس حوادث تغییر شکل داده شود و «رویدادهای شیرین» را هم چاپ کنیم. اولین گزارش در این صفحه، آزادی ۸ هزار زندانی بود؛ برای اسم این روزنامه هم چالشی وجود داشت، قرار بود روزنامه بهصورت سراسری و ملی باشد لذا در نهایت هم اسم «ایران» انتخاب و طراحی شد. در حوزه سردبیری هم، صفحات و سرویسها را به گونهای طراحی کردم که بیشتر «موضوعی و تخصصی» باشد؛ بنابراین، معاونتهای خبری، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و... راهاندازی کردم و به یاد دارم در نهایت بازخورد خوبی داشت.
در طول عمر روزنامه «ایران» دولتها و گروههای مختلفی به این رسانه ورود کردند، این رسانه، رسانه دولت و مردم تلقی میشد و با تغییر هر دولتی سیستم کارکرد روزنامه هر بار دچار تغییر میشد و روزنامه مجبور بود که فراز و نشیبهای زیادی را پشت سر بگذارد. ارزیابی شما از فراز و نشیبهای روزنامه در هر دوره چیست؟
روزنامه در یک طیف حرکت میکند، آن طیف سه عنصر مهم دارد، اولی «تولید محتوا»، دیگری «بستهبندی و ارائه آن» و سوم «مخاطب» است. میتوانید دو سمت نازل طیف باشید یا وسط آن. روزنامه «ایران» اگر بخواهد پیامش را بهصورت تبلیغاتی ارائه کند، سمت نازل طیف میرود که در نتیجه مخاطبان را «پس» خواهد زد که واگرایی ایجاد میکند. هر زمان که روزنامه سعی کرده بهصورت غیرمستقیم پیامش را برساند، موفقتر است. دوره آیتالله هاشمی، یعنی در اوایل کار، روزنامه خیلی تبلیغاتی کار نکرده و خیلی حرفها را مستقیم نزده، در آن دوره و همچنین دردولت اصلاحات وحال حاضر، روزنامه سعی کرده، حرفهای باشد نه تبلیغاتی. روزنامه «ایران» سعی داشته همیشه همین رویه را در پیش داشته باشد، اما در بازهای از زمانها، پیادهسازی این رویه میسر نبوده و از این مسیر دور شده و سیاسی ترو تبلیغاتی، جلوه کرده است. روزنامه «ایران» جاهایی باید اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باشد، اگر ضرورت باشد، میتواند سیاسیتر باشد، ولی ممکن است، «این سیاسی بودنِ افراطی» برای مخاطب، خیلی مطلوب نباشد، رفتار تبلیغاتی و مستقیم، برای یک روزنامه ملی شایسته نیست.
رسانه ایران تا چه حد توانسته صدای مردم باشد و مطالبات مردم و طیفهای مهم را بیان کند؟ عملکرد این روزنامه در سالهای اخیر را چطور توصیف میکنید؟
در این زمینه روزنامه قدری مشکل دارد، البته مشکل به روزنامهنگاران برنمیگردد، «منابع خبری ما» در دولتها باید به اطلاعرسانی بها دهند، در این دولت به اطلاعرسانی کم بها داده شد و دست روزنامه آن طور که باید و شاید باز گذاشته نشد، اما در 8 سال اخیر به نظر من روزنامه «ایران» کارنامه قبولی میگیرد، چون با وجود موانع، رفتار حرفهای خود را در حد امکان حفظ کرده اما انتظارات را برآورده نکرده که آن هم به این دلیل است که سیاست اطلاعرسانی در دولت، منفعل بوده تا «کنشگرانه».
در سالهای اخیر ورود شبکههای مجازی در کار کرد رسانهها تأثیرگذار بودند، روزنامه ما هم سعی کرده از ابزارهای جدیدی مانند سایت، کانال، رادیو و تصویر استفاده کند، عملکرد مجازی روزنامه را چطور ارزیابی میکنید؟
وارد جهانی شدهایم که «ارتباط آنلاین و همزمان تصویری» بر پایه «وب هوشمند» حرف اول را خواهد زد. گاهی به جای نوشتن، باید بگوییم، کاربرد گفتار و تحلیلهای دیداری و تصویری در حال افزایش است؛ روزنامه «ایران» از همین حالا به روز شدن را شروع کرده، اما باید «تخصصی و موضوعی» شود، اقتضای کار این است که در «وب تصویری» حوزههای ورزشی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جدا باشد. کار خوبی شروع شده ولی باید تکمیل شود. این در حالی است که نوشتار از بین نمیرود، اما به مرور کاربرد کمتری خواهد داشت. باید در فضای دیداری هم قوی شد.روزنامه نگاران در جهان پیش رو هر کدام باید به یک مونیتور، تبدیل شوند تا میکس صدا و تصویر با متن را بخوبی یاد بگیرند و در کمترین زمان ممکن، به کار ببرند. از لحاظ ژانر روزنامهنگاری، دنیا به سمت ژانر روزنامه نگاری تحلیلی رفته است. روزنامه «ایران» در این زمینه مناسب عمل کرده، اما باید گسترش بیشتری پیدا کند، ژانر روزنامه نگاری دنیا تحلیلی است، این ژانر تحلیلی است که مخاطب را بهدنبال شما میکشاند. رسانههای حرفهای دنیا از مرز چیستی گذشته و همه بهدنبال «چگونگی و چرایی» هر رویداد و مسألهای هستند و از این طریق موفقیت خود را در ارتباط با مخاطب حفظ کردهاند.
بهعنوان سؤال آخر، به اعتقاد شما، رسانه «ایران» در سال ۱۴۰۰ چه ویژگیها و مختصاتی باید داشته باشد و برای ارتقای بهتر کار، چه توصیههایی دارید؟
همه میدانیم، آنچه مهم به نظر میرسد، «یافتن پرسش» است، پاسخ به پرسشهای مردم است که یک روزنامه را درخشان میکند، بهعنوان مثال در مسأله انتخابات، نمیتوانیم به مردم بگوییم، بیایید در انتخابات شرکت کنید، بدون اینکه به پرسشهای آنها پاسخ بدهیم، باید به پرسش مخاطب جواب داده شود، حتی اگر جوابی نداشته باشیم باید به مخاطب بگوییم ما «پیگیری» کردیم ولی به «جواب» نرسیدیم. یادم هست در ابتدای آغاز به کار «ایران» جدولی بهنام «جدول سوژه» طراحی کرده بودیم، باز هم این جدول شایسته است که راهاندازی شود، باید «پرسش محور» رفتار کرد تا موفق شد، این مسأله به این معناست که برای مخاطب جا میاندازد که دنبال رویدادها هستیم و تعقیب خبری میکنیم و پرسش محوری داریم، چون وظیفه داریم به پرسشها پاسخ دهیم؛ امروز کشور و مردم در شرایط حساسی قرار دارند، باید تلاش کنیم که پرسش محور حرکت کنیم، در تمام حوزهها از سیاسی گرفته تا فرهنگی و اقتصادی. ضمن آن که باید «متعادل، حرفهای و تحلیلی» حرکت کرد و به پرسش هایبی شمار مردم پاسخ داد. «ایران» رسانهای ملی و سراسری است، پس باید پیگیری و تحلیل را در رأس امور خود قرار دهد.
محمد آقازاده
عضو سابق شورای سردبیری ایران
زندگی سیلان دارد و روزگار نو به نو میشود و بر ما بهعنوان یک روزنامه نگار یا رسانه است که نه تنها با این نوبه نو شوندگی همساز شویم بلکه باید بخشی از نو شوندگی باشیم و طرح نویی در ارتباط با جهان و مخاطب دراندازیم.
این تغییر جسارت میخواهد که از جا کندگی در وضعیت موجود را بیاموزیم و راه دیگر را بیازماییم. بیتردید این آرزو و خواست همه اهالی رسانه است، ولی تغییر، حاصل تداوم، انعطاف ساختاری و فاعلیت دائمی است. این خواست در تحقق خود با موانعی روبهرو میشود و حتی با سد بلندی که گذر از آن شاید ممکن نشود.
روزنامه ایران یک تجربه تازه و بیبدیل در دوران زایش خود بود، نسلهای متفاوت در کنار هم قرار گرفتند تا زبانی دیگر را بیازمایند و فضایی چند صدایی و پر از خلاقیت را تجربه کنند، اما اصل عدم تداوم آن را چون کشتی طوفانزده گرفتار موجهای ساختار شکن کرد، هر دولتی آمد آن را به مسیری دیگر کشاند، هرچند شاکله آن ماند و به هر حال توانست حرمت و اعتبار خود را حفظ کند. جوانانی که به این روزنامه پیوستند قد کشیدند و وارد دوره میانسالی خود شدند، امروز آنچنان توانمند و خلاق هستند که با خودانگیختگی، مسیرهای صعب و ناشناخته را طی کنند و نیازی ندارند که ما از دور به آنها رهنمود بدهیم، تنها باید به آنها میدان داد و دانست نوآوری از دل شکستها و ناکامی محقق میشود و بههمین دلیل ترس از شکست بالقوه، اجازه بالفعل شدن را نمیدهد و همه را محافظه کار میکند، دلیل دیگری که مرا از دادن پیشنهاد پرهیز میدهد این است که سال آینده لاجرم دولت دیگر خواهد آمد و من با سلیقه آن دولت آشنا نیستم و نمیدانم ساختار موجود روزنامه را حفظ میکند تا بتواند تجربه بر تجربه بیفزاید یا تجارب گذشته را دور میاندازد و برآن میشود از نو شروع کند و این چشمانداز را تیره و تار میکند، بهجای شانههای تجربههای گذشته ماندن بر نقطه صفر ایستادن نمیتواند بشارت دگرگونی را بدهد. امیدوارم این چنین نشود، ساختار بماند و خود را استعلا دهد. باشد چنین شود.
بیژن مقدم
مدیرعامل سایت الف
۱۴۰۰ را باید نقطهعطفی برای همه چیز دانست. از اینرو ایران و روزنامه ایران باید خود را برای تحولات بزرگی آماده کنند. ۱۴۰۰ را دوباره با کرونایی آغاز خواهیم کرد که بیش از یکسال است همنشین جان بشریت شده است. یکسال مبارزه و جهاد و شهادت در عرصه سلامت در حال نتیجه دادن است. باید مردم را آگاه و امیدوار کرد و از اضطرابشان کاست.
در سال۱۴۰۰ دولت تغییر خواهد کرد. رئیس جمهوری میرود و رئیس جمهوری میآید. این جابهجایی قدرت با پشتوانه رأی مردم باید به زیبایی، شکوه و آرامش رقم بخورد و «ایران» میتواند در این مسیر نقش آفرینی کند.
«مشارکت بیشتر» میتواند رمز عملیات حضور مردم در انتخابات ۱۴۰۰ ریاست جمهوری باشد.
لذا باید به جنگ هر عنصر کاهندهای رفت که مانع ذهنی برای مشارکت مردم ایجاد میکند.
این یک وظیفه رسانهای است.
«ایران» بیش از آنکه خود را متعلق به یک «جریان سیاسی» بداند باید در جایگاه رسانه رسمی دولت در پی بازتاب «کارنامهای خوب، واقعی و پذیرفتنی» از دولتی باشد که کم کم چمدانها را بسته است تا پاستور را ترک کند.
این اقدام نه از سر اجبار و تکلیف بلکه تلاشی است بر مدار امید به آینده که میتواند چشمهای مردم را همچنان به صندوقهای رأی خیره و امیدوار نگه دارد. البته در این مسیر باید مراقب باشد با واقع نمایی به اعتماد عمومی، به دولت، اعتبار رسانه و آینده کمک کند نه اینکه مخاطب را به مشاهده یک پروپاگاندای دولتی دعوت کند.
اگر مردم احساس کنند مسئولان و رسانهها رنجشان را نادیده میگیرند یا کمرنگ و بیاهمیت میانگارند بیشک از رسانه رو برمیگردانند. اگر میخواهیم نفوذ رسانهای و مردمی خود را بیشتر کنیم باید نسبت به رنج اقتصادی، رنج اجتماعی، رنج سیاسی و حتی رنج فرهنگیشان بیتفاوت نباشیم.
از سوی دیگر باید بدانیم پایان هیچ دولتی حتی دولت تدبیر و امید «پایان امید» نیست. باید مردم را به تعبیر برخی صاحبنظران از «حس بیآیندگی» رهایی بخشید.
و از آنجا که رسانهها کنشگران اصلی در هویتبخشی و تحلیل و تفسیر موضوعات محیطی هستند و مردم راویان صادق را به دیده احترام مینگرند، میتوان با خوشبینی به آینده کشور امیدآفرین شد و میزان «تابآوری جامعه» در مقابل کاستیها و توطئهها را افزایش داد.
در حوزه رسانهای «ایران» با توجه به پیشینه، امکانات و انتظاری که از آن میرود باید بهروز و «پیشگام» باشد.
واقعیت جغرافیای رسانهای، صاحبان رسانه را وادار به جهادی مستمر و پویا میکند تا ضمن حفظ جایگاه و اعتبار خود، به مخاطب« تغییر ذائقه یافته» نیز توجه کنند، نیازهای جدید آن را بشناسند و برای آنها به سهم خود بستری بر مدار فهم صحیح از وقایع بیرونی فراهم سازند.
مسعود شهامیپور
عضو سابق شورای سردبیری ایران
چرا همه منتظر سال ۱۴۰۰ هستند؟ مگر قرار است خبری شود؟ آیا منتظر اتفاق خاصی هستیم؟ در ظاهر تنها خبر خاص سال ۱۴۰۰، ورود به قرن پانزدهم خورشیدی خواهد بود و این را هم دلیلی ندارد انتظار بکشیم؛ خودش میآید چه باشیم چه نباشیم. البته ناگفته پیداست که اگر انتظاری هست انتظار بهبود است. در کشوری که چندین سال است درگیر انواع گرفتاریهاست انتظار مردمش برای بهبود اوضاع، انتظاری بیهوده نیست. شاید با همین انتظار بحق است که چشمها به سال ۱۴۰۰ دوخته شده است. ما اهالی رسانه هم میتوانیم و باید به منتظران بپیوندیم اما وقتی به حیطه رسانهها و روزنامهنگاری ورود کنیم مقوله انتظار معنای متفاوتی مییابد و صرف انتظار شایسته اهالی رسانه نیست. چرا؟ بگذارید از بهار ۱۴۰۰ شروع کنیم؛ سال ۱۴۰۰ که برسد انتخاباتی برگزار میکنیم و با درصد بالا و پایینی از مشارکت، رئیس جمهوری معرفی میشود و همگان بار دیگر مشغول کار همیشه میشوند. رسانهها هم همینطور، بخصوص مطبوعات که سالیان بسیار درازی است به کار گُل سرگرم است. چرا که نه؟ اگر طالب کشور گلوبلبلیم کار مطبوعاتش باید کار گل باشد. تحول را هم فقط باید در گذر دورهها و شب و روز را به سر بردن دریافت و ما بهسادگی به این درک و دریافت عادت کردهایم. حالا اگر سالروز تأسیسی را جشن میگیریم در واقع تلنگری است که به پیکره خودمان میزنیم تا یقین پیدا کنیم که به خواب نرفتهایم و هنوز سرپاییم. بگذارید صریح بگویم که این تأسیس از ابتدا اشکال داشت. زیرا دولت نباید متولی مطبوعات باشد؛ آنهم نهادی که یکسر باید وظیفهاش نقد قدرت باشد اما دیده و خواندهایم که سیطره قدرت بر مطبوعات چگونه از ابتدای حیات مطبوعات در این سرزمین برقرار شد و این چند دهه نیز نهادهای متعدد و متفاوت خود صاحب و متولی مطبوعات شدند و تمامیشان خود را نمایندگان ملتی خواندند که لابد قرار است خودشان را هم نقد کنند. به هر تقدیر دولت صاحب روزنامه شد و انتسابش به خبرگزاری رسمی کشور نیز خود مؤید صاحبمنصبی دولت بر این روزنامه است و حال که چنین است آیا روزنامهنگاران این بنگاه مطبوعاتی باید مبلغان دولت و روزنامه هم تریبونش باشد؟ اگرچه در این دوره دولت محروم از تریبون است اما باید باور داشته باشیم که پهنه سرزمینی و عرصه خدمتگزاری دولت نابترین و صادقترین تریبون است که میشد بهترین بهره را از آن برد حتی اگر شرایط و ساختارها عرصههای خدمت را مدام تنگ و تنگتر میکردند که کردند. بگذریم؛ که توقف بر این مقوله راه به جایی نمیبرد. اما در این میانه حق مردم چه میشود مردمی که صاحبان اصلی همه و هرچیزی در این سرزمیناند. کدام نماینده در کدام رکن و قوه حق مردم را آنچنان که باید ادا کرده که حالا از مطبوعات به مثابه رکن چهارم مشروطیت توقع کنیم؟ و اگر وظایف مطبوعاتیان در قبال حق ملت در هیچ سرزمین و با هیچ حصر و شرطی تعطیلبردار نیست پس در این اقلیم وظایف روزنامهنگاران در روزنامه دولت چگونه تعریف میشود؟ مناسباتشان با صاحب قانونی یعنی دولت (بدون درنظر گرفتن مردم بهعنوان صاحبان اصلی) چگونه برقرار میگردد؟ با تعاریف حقوقی، سیاسی و حتی مدنی تعریفش ساده است؛ حفظ حرمت و حیثیت، دفاع و حمایت بیقید و شرط، اطاعت بیچون و چرا و حرکت در جهت منویات و تمناهای گوناگون صاحب قانونی. از میان این بایدها کدامش در قاموس مطبوعات با روح آزادگی و سلامت مطبوعات سازگار است؟ بجز مورد اول یعنی حفظ حرمت و حیثیت دولت که بر تمامی اتباع و ارگانها و نهادهای حکومتی و مردمی لازم و خدشهناپذیر است، بقیه موارد گفته و ناگفته تضاد فاحش با اصول حرفهای مطبوعات دارد. یادمان باشد، اصول حرفهای روزنامهنگاری حکم میکند که دستاندرکاران این حرفه شریف آیینه تمامنمای جامعه باشند و فراتر از وظیفه اطلاعرسانی و تبلیغ، رسالت بیان دردها و دغدغههای مردم در تمام عرصههای حیاتی کشورشان را برعهده بگیرند نه بهدنبال و همراه، بلکه باید پیشاپیش جامعه، روشنگری، آگاهیبخشی و نقد قدرت کنند تا شأن مرجعیت جامعه را بیابند و اگر اینهمه را معطل گذارند کارمندانِ ادارهای هستند که نامش روزنامه است.
اما از حق نگذریم، روزنامه ایران پایگاه و مدرسهای برای آموختن کار در همه بخشها و جنبههای گوناگون حرفه روزنامهنگاری است و پایداریاش در دورههای بسیار متفاوت و مخاطرهانگیز به اتکای دانش و توان تکتک اعضای تحریریه و دیگر بخشهای این مؤسسه بزرگ بوده است و نیز یادمان باشد که تیراژ همواره ملاک گویا و آشکار قدر و قیمت نشریه نزد جامعه است و از این حیث روزنامه ایران سربلند و شاخص است.
روزنامه ایران تا 1400 تا همیشه
فرهاد سپهرام
عضو سابق شورای سردبیری ایران
در آغاز، انسانی و وظیفه میدانم به روان تمامی درگذشتگان از خانواده مؤسسه مطبوعاتی و رسانهای «ایران» عزیز- که شوربختانه پرشمار شدهاند-به ویژه شادروانان استاد سیدحسین الهامی و استاد ابراهیم امینزاده، تازهترین درگذشته از نسل بنیانگذاران- درود فرستم و برای همه جداشدگان و ماندگان، آرزوی تندرستی، شادکامی و رضایت حرفهای کنم. سپاسگزارم که از این همکار دوران پایهگذاری یاد کرده و نوشته خواستهاید.
موضوع نوشته را «روزنامه ایران و رویکرد 1400» تعیین فرمودهاید. از اینرو تلاش میکنم به آن وفادار بمانم و ناگزیر به آینده نیز تا حد دانش و آینده نگری اندک خود بپردازم. روزنامه ایران در جایگاه یکی از نهادهای رسانهای دولت، سال سختی را پیش رو خواهد داشت.
سال تلاطم ناشی از انتخابات رئیسجمهوری، فراز این دشواری است. بیشک روی آوردن مخاطبان به فضاهای آگاهیرسانی نوین (مجازی)، کاهش مقبولیت رسانههای چاپی و میل به دانستن خبر در لحظه، رسانه چاپی را در مراحل بعدی انتخاب مردم (آنهم علاقهمندان و نه همگان) قرار داده است.
روزنامه ایران باید یک دولت را بدرقه و از دولت بعدی (درسال 1400) استقبال کند. در فاصله زمانی این دو رویداد، چگونگی بخت و فرصت دادن به نامزدان تأیید شده، چالشی جدی است؛ بویژه در شرایط کنونی و احتمال کاهش مشارکت رأی دهندگان.
تجربه نسل ما همکاران ادوار روزنامه ایران (ویژه1376)، کوشش برای دادن فرصت مناسب به دو نامزد جدی تأیید شده بود، اما به دیگران هم امکان ارائه نظر (با اعلام کتبی و رسمی در روزنامه) داده شد.
میزگردهایی که اکثراً به پیشنهاد و محوریت جناب آقای محمد آقازاده در موضوعهای گوناگون برگزار شد، توانست طیفی گسترده از سلیقهها و شخصیتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی را دورهم آورد که به میزگردهای «از مرتضی تا بهزاد نبوی» مشهور شد.
پیشنهاد میکنم روزنامههای ادوار همزمان با انتخابات رئیسجمهوری را دوباره ببینید.
رفتن به سوی انعکاس عملکرد دولت تا حد اغراقآمیز، از آسیبهای جدی برخی دورههای روزنامه بود که از شمار مخاطبان کاست. از این رویکرد باید پرهیز کرد؛ هرچند فشارها و خواست ناگزیر دولتها خواهد بود.
با نگاه به آنچه در بخش آغازین نوشته آمد، نمیدانم چرا در این سالها با ظرفیت موجود در اساسنامه دوران تأسیس خبرگزاری «پارس» (که پساز پیروزی انقلاب اسلامی به «خبرگزاری جمهوری اسلامی» تغییرنام یافت) به سوی پایهگذاری رسانههای نوین کمترحرکت شده؟
همه افزایش یا تلفیق توانایی خبررسانی برروی بسترهای نوین مانند نرم افزار یا ابزارک (اپ) با خبرگزاری جمهوری اسلامی «ایرنا»، برای خبررسانی سریع به مخاطب و سپس گرایش نسخه چاپی (روزنامه) بهگزارش، تحلیلی و ستون نویسی، میتواند «راز بقا»ی روزنامه باشد. (اکنون روزنامه جوان و پرتلاش هفت صبح چنین ابزاری دارد). در هجوم بیامان و پر شمار رسانههای دیداری- شنیداری و «همراه» نوین، فقط در آسیا، میتوان روزنامه «آساهی شیمبون» ژاپن را با شمارگان یا تیراژ 3 میلیون نسخه و دو نوبت چاپ صبح و عصر، بهعنوان روزنامه ماندگار، مثال آورد. از توانهای فراموش شده (مغفول مانده) سایر نشریات مؤسسه بود که در اوج درخشش، «ایران جوان» و... در پایان دهه 70 و اوایل دهه 80 خورشیدی، نه تنها پرخواننده، بلکه اثربخش و تأثیرگذار بودند؛ چرا از این ظرفیتها بویژه نبود یک رسانه روزانه در حوزه زنان (فارغ از شیوه نشر چاپی یا غیر آن) بهره نمیگیرد؟ «ایران» بیتردید یک آموزشکده یا دانشکده کوچک و توانا بود؛ نیروهای با کیفیت و توانایی تربیت کرد. از آنانکه ماندهاند جز پیشکسوتانی مانند «استاد محمد بلوری» (که همچنان از او کمک میگیرید)، فقط در حد تشریفات و در آیینها، سراغ نگیرید.
مؤسسه «ایران» باید توان همافزایی و شرایط بهرهمندی از تنوع دانایی و سلیقههای نیروهای با سابقه و متخصص را در خود ایجاد کند.
کوتاه سخن آنکه «ایران برای همه ایرانیان» از اهداف و شعارهای مؤسسه و روزنامه از زمان پایهگذاری بود؛ امید که فراموش نشود.
تا 1400 و تا همیشه «ایران» بماند و بمانید.