درباره شیوههای رخنمایی رؤیا و رؤیاهایی با چهرههای متنوع
چند کلمه در مناقب رؤیا
هرمز علیپور/ شاعر
او از مناسبات شاعران و رؤیا نوشته است
قبل از نوشتن درباره رؤیا و ربط و پیوند خود من با این مقوله یا مفهوم ابتدا بگذارید گریزی بزنم به چیزهایی مربوط به رؤیا. من دیگر سالهاست که آموختهام و بر این باور هستم که با تمام چهرههای متنوع زیست در این جهان چهرههایی که گاه در نهایت عبوسی و دژمی که از خود نشان میدهد و گاه انگار که از دستاش در برود کمی تبسم و نشاط هم خرج میکند، هیچچیز چون صادق بودن با خود به آدمی آرامش نمیدهد؛ بعد از شناخت خود و پی بردن به ظرفیتهای جسمی روحیاش البته؛ و این که آدمی در مقاطع سنی گونهگون دچار تغییراتی بطئی میشود که در دیدارهای دقیقتر و با ظرافتتر، آن لایه پوستی و بیرونی، جاذبِ دیگر شدنهاست که جز این، تغییر یا تکوین جان، عمراً و اصلاً نه جدی تلقی میشوند نه هرکسی جسارت آن را دارد که بیخیال داوریهای بیرونی شود. رؤیا هم اما به مثل شاعرانه بودن، گاه در ردیف مثالهای زیاد مورد استفاده قرار میگیرد، هر دو با تعریفی هالهگون و بیشکل.
نهایت آرزوی ما این بود
اما قرار شد با توجه به تجربیات بیواسطه خود نگاه امروزم را بگویم: آدمی با هفتاد و پنج سال سن که در موقعیتهای متفاوت سنی، با حفظ حس ناب کودکی در مواجهه با آنچه برایش خیلی شگفت و عظیم و حیرت انگیز است، آن بخش کودکی یا کودکانگیاش- من درآوردی است- را برای خودش نگه دارد و بعد به آموختههایاش رجوع کند و به یادش بیاید که مثلاً آرزوی کاووس شاه یا ایکاروس برای پرواز این رؤیا، نه تنها محقق شده که فراتر از آن هم رفته است. راستی آیا آدمی رؤیا را به این خاطر دوست دارد که در رؤیا، دست او برای هر فعل یا کنشی باز است و میتواند با تن و جسم ثانوی، که از آن او نیست و هم انگار که باشد و هست، فارغ از قیود دست و پاگیر، پادشاهی که هیچ، بلکه الههگیکن؟ یادم میآمد به رؤیاپردازی مشترک در کودکی و نوجوانی حتی، که نهایت آرزویمان این بود که برای انتقال از یک معلم نه چندان معلم، تا مقامی بلند پایه و خیلی بلند، آرزو میکردیم تا در قالب مورچهای در تن او رسوخ کنیم و بعد شاهد ذلیلی و کلافگی او شویم. اما من اگر چشم بندم...
اولین رؤیایی که در ذهنام نقش میبندد..
من با رؤیا زیاد دمخور هستم. این را هم بگویم که قبل از این روزها که بازار انرژی مثبت و منفی پر حرارت است، که انگار زندگی همان لالبازی کودکیهای ماست، همین که «پانتومیم» نام رسمی، اداری، نمایشی و... است... ها. داشتم میگفتم: دورههای کارلوس کاستاندا – کریشنا مورتی، یوگا، تجسم خلاق، مراقبه را تجربه میکردم و انصافاً بد هم نبود. اما همین حالا با دیدن شوخی و مسخره بودن بازیهای جهانی سیاسی، اقتصادی، اولین رؤیایم نشستن هرمز علیپور در ردیف شاعرانی که واقعاً شاعرند، بوده و نیز کسانی که ممکن است ندیده باشم آنها را اما از طریق کلامشان بوی جانشان را میشنوم.
اما شکل رؤیاهای من
تمام رؤیاهایم حالا که دیگر با تمام وجود از جهان و سلامت آن ناامیدم، حول دو محور، که یکی هستند، میگردد: زیبایی و شعر. این را هم بگویم بهقول بچه مدرسهایهای پای تخته سیاه و به زنگ انشا: البته ما میدانیم که دامنه کاوندگی و پژوهش، پیرامون روح و جان آدمی، با توجه به پیشرفت فوق سریع بشر آنچنان هم ساده نیست و مناسب با چنین سرعت افزایندهای، جدیت و دقت بیشتری را همچنان طلبیده و میطلبد. چرا که در یک مفهوم، رؤیا از مناظر گوناگون و در وجوه متنوع، گاه در تقابل با جلوهها وتصاویر و قابهای دیگر، حجم گستردهتری دارد. اما این سؤال شاید پیش بیاید که آیا آدمی رؤیا را به این خاطر دوست دارد که در رؤیا دست و دلاش باز است و میتواند با تنی ثانوی که از آن او نیست و هم انگار که باشد، میتواند فارغ از قید و نبود پادشاهی که هیچ، حتی الههگی کند؟ درباره اینکه رؤیا و اینکه دامنه آن از واقعیتها گستردهتر است اصل فن روان- از شناس تا کاونده- به زوایای آن تا حد امکان سرزده و زوایایی را به نوع دیگری از دیدن و مشاهده گربودن میبرد هم البته میشود فکر کرد. یادم هست در شعری آوردهام «که خوابها رؤیاهای ناتمام آدمی به روزهاست.»
من خودم هرچه باز عمر کنم و در حد توان بخوانم و پند بیاموزم، حتی ماه عسل روباتها را و اعجاز کشتارهای شگفت را تجربه کنم باز هم نمیتوانم از دلبستگیام به «صداقت» و «رؤیا» دست بکشم. رؤیا انتقام گرفتن از ناکامیهای سیاسی، عشقی و شغلی نیست؛ رؤیا جغرافیای کیهانهایی است که تعریف نمیپذیرد. درک مفهوم رؤیا از مناظر گوناگون، دریچههای متنوع و گاه متضادی در جلوهها و تصاویر و قابهای خویش دارد و اینکه آدمیان گاه نشانههایی در خود را در هستیشناسی مفاهیم مشاهده میکنند، حرف سادهای نیست. رؤیا گاه به مثابه رونمایی به دور از هیاهویی از یک اثر خلاقه در محیطی ایمن است که با وجود فاصله آن با واقعیتها، به هر میزان که باشد، مانع از چشیدن حلاوت آن نمیشود. البته که میزان رازآلود بودن و خیال انگیزی رؤیاها در تناسب با شرایط، تفاوتها و در دنیاهای گوناگون متفاوت است؛ و این طور متداول است که رؤیا با نوعی گمشدگی ارتباط دارد. گاه گمشدهای است که حتی نمیتوان نامی بر آن نهاد؛ مسافری گمشده در میهمانخانهای با میهمانهای بسیار...