یگانه خدامی/ خبرنگار
او هر بار در این صفحه پیشنهادهایی برای تماشا ارائه میکند
در این دنیای شلوغ که هر روز یک فیلم، یک نمایش، یک آلبوم و یک اثر هنری خلق و جلوی چشمانمان به نمایش گذاشته میشود، انتخاب کار سختی است. انتخاب اینکه برای تماشای کدام اثر وقت بگذاریم و به آن دل بدهیم. قرار است در این صفحه هنرمندان و منتقدان مختلف دستمان را بگیرند و راهنماییمان کنند تا برای آخر هفتهها یک انتخاب خوب داشته باشیم. انتخابی که پشیمانمان نکند.
فیلم/ ببر سفید
درستکار و متقلب
راجر ایبرت/ منتقد: «ببر سفید» پرسشی اساسی و مهم را مطرح میکند: «آیا ثروت را میتوان از امتیازات ذاتیای که فراهم میکند، جدا در نظر گرفت؟» این همان پرسشی است که «ببر سفید» را از لحاظ موضوعی در کنار «انگل» Parasite ساختۀ بونگ جون-هو و «متأسفیم جا ماندی» Sorry We Missed You اثر کن لوچ قرار میدهد. «بالرام» کارآفرینی موفق و مغرور است که به خود میبالد؛ کسی که از هیچ به موقعیت فعلی خود رسیده است. رامین بحرانی همان روشی را که برای بهتصویرکشیدن شخصیت گای مانتاگ (با بازی مایکل بی.جردن) در «فارنهایت ۴۵۱» به کار برده بود در اینجا برای بالرام استفاده میکند. بدین صورت که با استفاده از تصاویر انعکاسی (آینهای) و تکثیرشده، تصویری درهمشکسته از بالرام نمایش میدهد. تصویری شکسته که در تقابل با حس یگانگی بدان اشاره میشود. بحرانی تضادی درونی در کاراکتر بالرام به تصویر میکشد.
در ابتدای «ببر سفید»، بالرام رو به مخاطب، فرمول موفقیت را از نگاه خودش اینگونه تعریف میکند: «درستکار و متقلب، معتقد و لوده، حیلهگر و خالص، همه در آن واحد.» بحرانی در دقایق انتهایی فیلم، دیوار چهارم٭ را میشکند و بخشی از مضامین بزرگتری را که در طول دو ساعت فیلم پرورششان داده است، احضار میکند. به این ترتیب، او مخاطب را به شکلی آگاهانه دربارۀ مفاهیم درون جهان فیلم برمیانگیزاند. حس تحریککنندهای که در تمام مدتزمان تماشای فیلم آن را احساس میکنیم. اینگونه است که ببر سفید، در مدتزمان دوساعته خود با هیجان و انرژی زیاد، احساسات مخاطب را هدف قرار میدهد.
٭ دیوار چهارم اصطلاحی در هنر است که به دیوار نامرئی بین مخاطبان و بازیگران اشاره دارد. شکستن دیوار چهارم هنگامی رخ میدهد که هنرمند روی صحنه حرکتی از خود نشان دهد که به معنی درک او از حضور مخاطبان باشد.
ببر سفید
نویسنده و کارگردان: رامین بحرانی
با اقتباس از ببر سفید نوشته آراویند آدیگا
بازیگران: آدراش گوراو، پریانکا چوپرا، راجکومار رائو و ماهش مانجرکار
سال ساخت: 2021
فیلم تئاتر/ کریمولوژی
هزارتوی قصههای شرقی
رضا آشفته/ منتقد و کارگردان تئاتر: نمایش «کریمولوژی» بهدلیل حضور پررنگ تکنیکهای متفاوت نمایشهای ایرانی و بهکارگیری درست و به قاعدهشان تبدیل به یک کلاس بازیگری شده است. مجید رحمتی (بازیگر)، اندوخته بسیار گرانبهایی از بسیاری از نمایشهای ایرانی را درکنار هم چیده تا بتواند بر ارزشهای معتبر نمایشهای ایرانی صحه بگذارد. این برخورداری از نمایشهای ایرانی نوعی راستیآزمایی دقیق و بیبدیل است که در آن یک بازیگر با توانمندیهای ویژه بهدنبال ابراز داشتههای ملی است. اما شوربختانه برخی از خودیها بهدنبال انکار و کتمان چنین گنجینه ناب و بیمانندی هستند که همچون الماس از دل سدهها بیرون آمده است. انگیزه روایت زندگی یک مطرب بنام است؛ کریم شیرهای در حضور ناصرالدینشاه و درباریان با زبان تند، گزنده و دوپهلو و بیپروا از اشکالات رایج آنها انتقاد میکند. چنین مردی با چنان هنر، هوش و شعوری کمنظیر و بیبدیل است. شجاعت او مثالزدنی است چون هرآن امکان دارد که سرش را بر باد دهد اما هیچگاه بر باد نمیرود، چون میداند چگونه باید در بزنگاهها خودی نشان دهد. مسیر دایرهوار قصههای ایرانی و شرقی و هزارتووار بودن خردهروایتها نیز جهان متن را برایمان اینجاییتر میکند. انگار همه چیز باید ایرانی باشد و کارگردان نیز به ناچار در هدایت بازیگران و استفاده از تکنیکها و شیوههای نمایشها و خردهنمایشهای ایرانی در زمینه ساختار نهایی اجرا بهرهمندیهای لازم و ضروری را برده است. «کریمولوژی» شکل مدرن و تلفیقی از نمایشهای ایرانی است که میتواند همچنان با پرهیز از کهنگیها زبان حال امروزمان باشد و دیگر آنکه شکل سنتی را به کنار میگذارد و با نو شدن جاذبههای بیشتری را بر ما آشکار میکند.
کریملوژی
نویسنده: مهران رنجبر
طراح و کارگردان: رضا بهرامی
بازیگر: مجید رحمتی
تهیه کننده: نوید محمدزاده
کتاب/ بهشتهای گمشده
آدمهای منصف جهان را نجات میدهند
روبرت صافاریان/ منتقد: هر نسلی کتابهای معتبر قدیمی را دوباره مینویسد، اما با لهجه و زبان و ردپای خودش.... کتابها به وسیله نسلهای کتابخوان غنی میشوند. … بدون شک هملت امروز پیچیدهتر از زمان شکسپیر است. هملت با برادلی، گوته و بسیاری دیگر غنی و پربار شده است. بنابراین کتابها پس از مرگ نویسنده منتشر میشوند و زندگی میکنند. هرگاه کسی، حتی به آرامی، کتابی را میخواند، متن تغییر میکند. واقعیت خوانده شدن باعث میشود تواناییهایی که از سوی نویسنده نادیده گرفته شده، دیده شود. شاید یک کتاب خوب هرگز با چیزی که نویسنده در نظر داشته منطبق نباشد. اما آن شعری که انگیزه مراجعه من به این کتاب بود. اجازه بدهید اول ترجمه دیگری از شعر را که سالها پیش در مجله «کیان» خوانده و از همان جا رونویسی کرده بودم بیاورم: «آن کس که ترجیح میدهد حق با دیگران باشد» یکی از اندیشههای اصلی شعر است که در ارتباط است با چند سطر بالاترش آن جا که شاعر مینویسد «آن کس که ظلمی را که بر او رفته توجیه میکند یا دلش میخواهد که توجیه کند.» اعتراضی یا انتقادی که به این اندیشه میشود این است که آیا بورخس دارد توصیه میکند چشم بر جنایات جنایتکاران و ظلم ظالمان ببندیم و صدایمان درنیاید. برداشت خودم این است که ضرورتی ندارد این گفته را به حادترین شکلهای بیعدالتی گسترش داد. بورخس دارد میگوید در هزاران مرافعه و اختلافی که با همنوعانمان داریم، آدمهای باانصاف (که ما گاهی آدمهای ضعیف میدانیمشان) فکر میکنند شاید هم حق با طرف مقابل باشد. حتی مهمتر از این، گاهی دوست دارند اصلاً حق با طرف مقابل باشد، بخصوص اگر این طرف مقابل کسی باشد که دوستش داریم. به هر رو بورخس میگوید اینها، این آدمهای منصف، آن آدمهایی هستند که ناخواسته جهان را نجات میدهند. شاید بگویید این تفسیر به رأی است. شاید. اما اگر به نمونههای دیگری که در شعر آمده است نگاه کنیم میبینیم که همه جا صحبت از یک سبک زندگی روزانه است نه موضعگیری در قبال مواضع و رویدادهای سیاسی بزرگ.
بهشتهای گمشده: گزیده شعرهای خورخه لوییس بورخس
نویسنده: خورخه لوییس بورخس
مترجم: حسن تهرانی / ویرایشِ م. آزاد
ناشر: مشکی