مروری بر رئالیسم در گستره ادبیات داستانی نوین ایران از آغاز تا پایان دهه 1360
حیات رئالیســـم در گستره ادبیات داســـتانی ایران
علی تقوی / عضو هیأت علمی فرهنگستان هنر
مکتب رئالیسم یا واقعگرایی، از همان اواسط سده نوزدهم بدینسو، توجه بسیاری از نویسندگان را به خود معطوف داشته است. رئالیسم همواره متناسب با اوضاع خاص هر دوره، دگرگونیهایی را در ساختار خود پذیرا شده است. بنابراین شاید در عصر حاضر، دیگر کمتر بتوان داستان یا رمانی رئالیستی دقیقاً منطبق با اسلوب نویسندگان نیمه دوم سده نوزدهم یافت و نویسندگان رئالیست پارهای از مؤلفههای سایر مکاتب ادبی را متناسب با ساختار کلی آثار داستانی خود بهکار میگیرند.
در ایران نیز مکتب رئالیسم از سوی نویسندگان، بسیار استقبال شد. برخی از آنان از همان نخستین آثار خود به رئالیسم روی آوردند و برخی دیگر با وجود گرایش به مکتبهای ادبی دیگر، مانند رمانتیسم، سمبولیسم و سوررئالیسم در برخی از آثار داستانی خود رئالیسم را برگزیدند و آثاری ماندگار را به مخاطبان عرضه کردند.
نخستین تجربهها (1274-1320)
نخستین نمونههای ادبیات داستانی نوین ایران را باید در سالهای پایانی دوران قاجار جست و جو کرد. در این دوره، شاهد رئالیسمی انتقادی با جلوههای طنزگونه هستیم. رمان یا رمانوارههای فارسی بیشتر در قالب سفرنامهاند و چندان به اسلوب داستاننویسی توجه ندارند. سیاحتنامه ابراهیمبیک (1274) نوشته زینالعابدین مراغهای با تجسم واقعگرایانه زندگی مردم ایران، نمونه گویایی از رئالیسم پرشور این دوره است. میرزا عبدالرحیم تبریزی معروف به طالبوف ،نیز مسالک المحسنین (1284) را در همان فضاهای سیاحتنامه ابراهیمبیک، در انتقاد از جامعه ایرانی مینویسد.
در دو دهه آغازین سده چهاردهم هجری شمسی، دو تن از نویسندگان، تجربههای نسبتاً موفقی را در خلق داستانها و رمانهای رئالیستی داشتهاند؛ محمدعلی جمالزاده مجموعه داستان یکی بود یکی نبود (1300) را منتشر میکند. او در دیباچه همین مجموعه داستان، از زبان ساده و عامیانه و فواید رمان سخن میگوید و رمان را با رویکردی واقعگرایانه، بهترین آینه «برای نمایاندن احوالات اخلاقی و سجایای ملل و اقوام» میداند.
صادق هدایت را نیز باید از نویسندگان پیشگام رئالیست در ادبیات داستانی ایران به شمار آورد. او در داستانهای واقعگرایانهاش، ازجمله در داستانهایی همچون حاجی مراد، داوود گوژپشت، آبجیخانم، داش آکل، زنی که مردش را گم کرد و علویه خانم، تا حدودی متأثر از چخوف و موپاسان، نگاه انتقادی خود به جامعه و سنتهای حاکم بر آن را با چاشنی طنز همراه کرد.
گسترش و تثبیت رئالیسم (1320- 1340)
دهه 1320، دهه تثبیت رئالیسم در ادبیات داستانی ایران است. رئالیسم این دوره تاحدودی متمایل به رئالیسم سوسیالیستی است و نویسندگان بیشتر دلبسته شعارهای جناح چپ و حزب تودهاند و آرمان خود را در پیاده کردن و طرحریزی حکومتی سوسیال دموکرات میجویند. در این میان، بسیاری از نویسندگان از جمله بزرگ علوی، آلاحمد، بهآذین، گلستان و احسان طبری به عضویت حزب توده درمیآیند. نخستین کنگره نویسندگان ایران ،نیز در سال 1325، مستقیم یا غیرمستقیم، رئالیسم سوسیالیستی را بهعنوان خط مشی آینده ادبیات ایران توصیه میکند.
بزرگ علوی در مجموعه داستانهای ورقپارههای زندان (1320)، پنجاه و سه نفر (1321)، نامهها (1330)، با توصیف شخصیتهای اصلی داستانها در متن وقایع سیاسی اجتماعی و رویارویی آنان با نابسامانیهای موجود، به رئالیسم انتقادی روی میآورد. اوج رئالیسم بزرگ علوی در رمان «چشمهایش »(1331) است. این رمان که به شیوه اول شخص روایت میشود به عمق و درون شخصیتهای خود نفوذ میکند و با ترسیم روانکاوانه آنها، رئالیسم روانیای را پی میریزد که در بطن حوادث تاریخی و اجتماعی به درگیریهای روحی فرنگیس، شخصیت اصلی داستان هم میپردازد.
صادق چوبک نخستین مجموعهداستان خود، خیمهشببازی را در سال 1324 منتشرکرد. او در این مجموعه و مجموعه انتری که لوطیش مرده بود (1328) نشان داد که یک رئالیست افراطی است. آدمهای داستانهای چوبک در این دو مجموعه و مجموعهداستان چراغ آخر (1344) و رمان سنگ صبور (1345) به پایینترین و گمنامترین لایههای اجتماعی تعلق دارند، اما برخی از منتقدان، بهواسطه نگاه بیطرفانه و بیترحم چوبک به فساد و زشتی در اعماق جامعهای بیمار و اسیر خرافات و توجه بسیار او به زندگی ولگردان، معتادان، فواحش و امثال آنان، او را بویژه در رمان سنگ صبور، ناتورالیست یا نیمهرئالیست و نیمهناتورالیست دانستهاند، البته با وجود رگههایی از بینش ناتورالیستی در برخی داستانها، بویژه رمان سنگ صبور، باید اذعان داشت این آثار تطابق کامل با آموزههای مکتب ناتورالیسم ندارد و نمیتوان آنها را آثاری صرفاً ناتورالیستی دانست.
نخستین تجربههای داستانی جلال آلاحمد، در دهه 1320 رقم میخورد. داستانهای او در این دوره، تصویرگر زندگی سنتی و محیط مذهبی بخشهایی از جامعه است که در معرض تجدد و نوگراییها قرار گرفتهاند. داستانهای مجموعه دید و بازدید (1324) عموماً فاقد پیرنگ منسجم است و روایت داستانی بسط نمییابد، هرچند آلاحمد در نخستین مجموعهداستانهای خود، بویژه در مجموعه داستان از رنجی که میبریم (1326)، بهنوعی متأثر از رئالیسم سوسیالیستی است، اما وی هیچگاه موفق به خلق داستان یا رمانی با تمام ویژگیهای این نوع از رئالیسم نشد و نهتنها آلاحمد، بلکه شاید بتوان گفت با توجه به بافت و ساختار جامعه ایران، هیچ نویسنده ایرانی در آفرینش داستان یا رمانی کاملاً موافق با آموزههای رئالیسم سوسیالیستی موفق نبوده است.
آلاحمد در مجموعه داستان سه تار (1327) به رئالیسم انتقادی، بیشتر توجه نشان میدهد و میکوشد با پرداخت بهتر داستانهای خود، بهگونهای نمایانگر شرایط نابسامان جامعه باشد، هرچند، گاه جملات توصیفی نالازم و سعی نویسنده در بسط برخی وقایع خارج از طرح اصلی داستان، از انسجام ساختار داستان میکاهد. چهارمین مجموعه داستان او، زن زیادی (1331) نام دارد. نویسنده در داستانهای این مجموعه بیش از سه مجموعه پیشین خود به رئالیسم و چگونگی آفرینش داستان خود میاندیشد. کنش شخصیتها در مقطع زمانی و مکانی مشخصی است و غالب آنها میتوانند نماینده گروهی از مردم باشند.
با وقوع کودتای 28 مرداد 1332، بسیاری از پنداشتها و باورهای احزاب مختلف که در میان نویسندگان نیز نمایندگانی داشتند، به یکباره فرو ریخت و تاچندی نویسندگان را از صحنه پر تب و تاب فعالیتهای حزبی و اجتماعی رویگردان کرد؛ از پیامدهای این موضوع، رواج و گسترش رمانتیسمی بدبینانه در آثار چند تن از نویسندگان این دوره است. با تمام این تفاسیر، رئالیسم در متن بسیاری از آثار داستانی همچنان به حیات خود ادامه داد و بسیاری از نویسندگان نامآشنا با بازنگری و تردید در گذشته، به ساحتهایی از رئالیسم انتقادی و رئالیسم روانشناختی روی آوردند. بهرام صادقی در این دوره قلم بهدست گرفت و در داستانهای کوتاه خود که در مجموعه سنگر و قمقمههای خالی (1349) منتشر شده است، از حد گزارش ساده واقعیت فراتر رفت و با طنزی تلخ و گزنده، واخوردگی، شکست، فقر و یأس شخصیتها را آشکار ساخت.آلاحمد نیز در این سالها، در خلق آثار داستانی و غیرداستانی خود سمت وسویی دیگر پیشه گرفت و از شائبه رئالیسم سوسیالیستی دوری جست. داستان بلند مدیر مدرسه (1337) حاصل رئالیسم انتقادی آلاحمد به دنیای واقع است؛ گویی این مدرسه و مدیر و معلمان و دانشآموزان آن، صورتی تقلیلیافته از جامعه ایران در نقاط کمتر توسعهیافته است.
شکوفایی رئالیسم (1340- 1357)
در سالهای 1340- 1357، نویسندگانی که داعیهدار روشنفکری هستند دوباره تا حد بسیاری متأثر از مشرب فکری دهه 1320، آثار داستانی خود را آفریدند. بخش عمدهای از آثار به نقد قدرت سیاسی حاکم، خواستهها، رنجها و آمال توده مردم و همچنین ضرورت بازگشت به خویشتن و سنت اختصاص یافته است.
علیمحمد افغانی در آغاز دهه 1340، با رمان شوهر آهوخانم به شهرت رسید. افغانی به سبک رئالیستهای سده نوزدهم اروپا مینویسد، دانای کلی است که از درون و برون شخصیتهای داستانش آگاهی کامل دارد. نخست به توصیف ظاهر آنها میپردازد، سپس در مواجهه با دیگر شخصیتها، روحیاتشان را مینمایاند و سرانجام با قرار گرفتن در موقعیت آنان، نسبت به رویدادها داوری میکند و اغلب نیز توصیفهای واقعگرایانهاش با توصیفهایی رمانتیک از شخصیتها و فضای داستان در هم میآمیزد.
در نخستین سالهای دهه 1340، نویسندگانی در جستوجوی شیوههای دیگرگون زندگی به مناطق ناشناخته کشور روی آوردند و در این میان، روستا و مناسبات اجتماعیاش جایگاه ویژهای در ادبیات داستانی یافت. آلاحمد در دهه پیش با تکنگاریهای خود، اورازان (1333)، تاتنشینهای بلوک زهرا (1337) و درّ یتیم خلیج، جزیره خارک (1339) و ساعدی نیز در این دهه با ایلخچی (1342)، خیاو یا مشکینشهر (1344) و اهل هوا (1345) به ترسیم نواحی محروم و فقرزده روستاهای دورافتاده پرداختهاند. از آثار داستانی آلاحمد در این دوره باید از رمان نفرین زمین (1346) یاد کرد که راوی اول شخص یعنی معلم روستا با نگاهی گزارشگرانه به ستیز روستاییان با ماشین و بازگویی تضادهای درونی روستا در مواجهه ریشههای سنتی با تکنولوژی وارداتی در دوران اصلاحات ارضی میپردازد.
چوبک نیز در این دهه، رمان تنگسیر (1342) را فارغ از آن شائبههای ناتورالیستی آثار پیشین خود، در فضایی رئالیستی منتشر کرد، هرچند گاه رئالیسم اثر به آرمانگرایی و رمانتیسم میگراید. زارمحمد، شخصیت اصلی رمان، برای احقاق حق خود و ایستادگی علیه بیدادگریهای جامعه، دست به کشتن چهار نفری میزند که به نوعی در ربودن تنها اندوخته او همدست بودهاند.
غلامحسین ساعدی بهترین آثار داستانی و نمایشی خود را در این دوره نوشت. رئالیسم داستانهای ساعدی در طیفهای مختلفی میگنجد. او در مجموعه داستان شبنشینی باشکوه (1339)، با رئالیسم ساده گزارشگرانه خود، تصاویری از ملال، ترس و آسیبهای روانی قشر کارمند را به نمایش میگذارد. او در عزاداران َبیَل (1343) و ترس و لرز (1347)، به نوعی رئالیسم جادویی روی میآورد؛ رئالیسمی که برای نشان دادن آثار روانی ـ اجتماعی خشونت جامعه بر مردم فرودست در نقاطی دوردست، از مرزهای تثبیتشده واقعگرایی درمیگذرد و به نوعی سوررئالیسم میرسد. در مجموعه داستانهای دندیل (1345)، واهمههای بینام و نشان (1346) و گور و گهواره (1350) ساعدی به رئالیسم انتقادی گرایش دارد؛ رئالیسمی که گاه با رئالیسم روانشناختی نویسنده تعدیل میشود.
احمد محمود در این دوره از فضای گرم و تفته جنوب و محیط کارگری آنجا مینویسد. او در مجموعه داستانهای زائری زیر باران (1347) و غریبهها و پسرک بومی (1350)، در شخصیتپردازی و نشان دادن روابط انسانها، به پویایی درونی برگرفته از فضاهای مبارزات اجتماعی نظر دارد.
در این دوره، رمانهای تاریخی نوینی سر برآورد. نویسندگان این رمانهای تاریخی، واقعیت یک دوره تاریخی را با بینش هنری و اجتماعی ژرف به تصویر کشیدند و تاریخ را بهمثابه داستان تلاشها و رنجهای مردم مورد توجه قرار دادند. همسایهها (1353) نوشته احمد محمود و سووشون (1348) دانشور تلاشهایی در همین زمینه است.
رمان همسایهها داستان تحول و دگرگونی خالد، قهرمان رمان، از فردی ساده به فرد برجسته حزب است. او به درون حوادث کشانده میشود و به مرور با گسترش دامنه حادثهها، شخصیت او نیز تکوین مییابد. در همسایهها با زاویه دید اول شخص از دریچه نگاه خالد، با دیگر شخصیتها و برخی حوادث سالهای منتهی به کودتای 1332 روبهرو میشویم. احمد محمود در همسایهها به رئالیسم انتقادی گرایش مییابد؛ رئالیسمی که اعماق را میکاود و تضادهای موجود را برملا ساخته، در برابر وضع موجود قد علم میکند.
سووشون دانشور در فضاهایی رئالیستی و با نثری شاعرانه و دقیق، تصویرگر سالهای جنگ جهانی دوم است. فارس دستخوش تحولات است و قهرمانان اصلی رمان، زری و یوسف، به مقابله با وضع موجود برمیخیزند. شخصیتهای رمان هریک نمایانگر روحیه و عملکرد گروه اجتماعی خاصی هستند و در فواصل رمان به آگاهی و رشد لازمه خود دست مییابند.
در این دوره، دغدغه اصلی هوشنگ گلشیری بهکار گرفتن تکنیکهای نوین داستاننویسی است و زبان نقشی محوری در داستانهای او ایفا میکند. او در داستان بلند شازده احتجاب (1347)، تکنیک جریان سیال ذهن و تکگویی درونی را با مهارت تمام بهکار میگیرد. نویسنده با رئالیسم روانشناختی که گاه به ساحتهایی از رئالیسم انتقادی نزدیک میشود، بر پایه تداعیهای ذهنی شازده احتجاب، زندگی چهار نسل را به تصویر میکشد؛ شخصیتهایی که در قالب عکس های رنگ و رو رفته سیاه و سفید و روایات بهجا مانده جا خوش کردهاند.
رئالیسم در سالهای پس از انقلاب اسلامی (1358-1370)
نویسندگان ایرانی در دهه 1360 نیز کوشیدند تحولات سیاسی و اجتماعی معاصر و بویژه رویدادهای مهم این دهه، یعنی انقلاب و جنگ را در قالب داستانهایی واقعگرایانه در معرض دید مخاطبان قرار دهند. رضا براهنی در چند رمان خود، بویژه در رمان رازهای سرزمین من (1366)، با رئالیسم انتقادی خود، پارهای از تحولات سیاسی و اجتماعی دوره معاصر و وقایع انقلاب را در یک خط سیر جزئینگر و روزشمارگونه، با بهرهمندی از شیوههای روایی نوین، از زاویه دیدهای گوناگون به تصویر کشیده است. زمینهها و شیوههای ورود استعمار و تأثیرات مخرب آن در ساختار قدرت و شکلدهی به کیفیت رفتارها و رابطهها و پدید آوردن یک فرهنگ دیگر در میان فرهنگ بومی منطقه، فساد درباریان و سران ارتش پهلوی و مبارزات مردمی، ازجمله موضوعاتی است که نویسنده با رویکردی رئالیستی به آنها پرداخته است.
علیاشرف درویشیان در بخش عمدهای از داستانها و رمانهای خود کوشیده است از انباشت تصاویر واقعی دوران زندگی خود بهره گیرد و آنها را به قلم آورد. مضمون و درونمایه بیشتر آثار داستانی درویشیان در بیان فقر و بیچارگی مردم فرودست و مبارزات برخی از شخصیتها با استبداد حاکم در سالهای پیش از انقلاب است. او همه این روایتها را در رمان سالهای ابری (1370) فراهم آورده و ضمن بازگوکردن وقایع زندگی خود از دوران کودکی تا سنین میانسالی، با رئالیسم انتقادی و اجتماعی خود، متعهد به ثبت زندگی اقشاری از مردم در بستر شرایط خاص سیاسیـ اجتماعی سالهای پیش از انقلاب اسلامی شده است.
در دهه 1360، رئالیسم آثار داستانی در حوزه جنگ و دفاع مقدس، بویژه در آثار نویسندگان جوان، یا رئالیسم ساده گزارشگرانهای است که نویسنده با کمترین پرداخت هنری، با نگاهی عینی و مستند به جنگ، مشاهدات خود یا فردی دیگر را شکل داستانی داده است، یا رئالیسم داستان، با بینشی آرمانگرایانه و ایدهآلیستی و گاه با عناصر رمانتیک تعدیل شده است. از رمانهای جنگ این دوره میتوان از نخلهای بیسر (1363) نوشته قاسمعلی فراست، سرود مردان آفتاب (1368) به قلم غلامرضا عیدان و سرود اروندرود (1368) اثر منیژه آرمین یاد کرد.
سه موضوع و مضمون انقلاب، جنگ و مهاجرت در رمانها و داستانهای دهه 1360 اسماعیل فصیح پربسامد است. زمستان 62 (1366)، از نظر ساختار بنیادین متن، رمانی واقعگرا با بنمایههایی رمانتیکگونه است که با زاویه دید درونی بهشیوه راوی ـ قهرمان روایت میشود. در واقع، فصیح در این رمان، متأثر از وقایع جنگ تحمیلی در شهر جنگزده اهواز، به درونمایههای عشق و شهادت میپردازد. راوی ضمن جستوجوی گمشده خود، اوضاع و احوال خوزستان، بویژه اهواز را در سالهای جنگ تحمیلی تا حدودی مستندگونه به نمایش میگذارد. او با لحن انتقادی و گاه طنزآمیز خود، موفق میشود شهری جنگزده را به تصویر کشد که در اثر نابسامانیهای اداری، عدهای منفعتطلبی پیشه کردهاند و برخی نیز با ایثار جان و مال خود، به حفظ وطن و مقابله با دشمن میپردازند.
احمد محمود نیز در رمان زمین سوخته (1361) جلوههایی تأثیرگذار از جنگ تحمیلی و مقاومت مردم در شهرهای خوزستان را به نمایش میگذارد، البته گاه نویسنده در این رمان در پارهای موارد، ازجمله در شخصیتپردازی برخی از قهرمانان، از واقعنگاری دور میشود و تحلیل سیاسی خاصی بر روند وصف واقعیت پیشی میگیرد.
اقلیمها و نواحی مختلف ایران، در این دوره نیز در کانون توجه بسیاری از نویسندگان قرار گرفت و درنتیجه آثار داستانیای پدید آمد که میتوان آنها را بهترین آثار در حوزه ادبیات داستانی اقلیمی و روستایی ایران به شمار آورد. از موفقترین نویسندگان در این حوزه، محمود دولتآبادی است. او در بیشتر آثار داستانی خود از مرزهای رئالیسم سنتی فراتر رفته و از پارهای از مؤلفههای مهم سایر مکتبهای ادبی نیز بهره برده است. دولتآبادی از همان سالهای دهه چهل بدینسو، با خلق داستانهای کوتاه و بلندی چون آوسنه باباسبحان (1347)، عقیل عقیل (1354) و ازخم چمبر (1356) و رمانهای جای خالی سلوچ (1358) و کلیدر (1363)، رنج و ادبار روستاییان شرق ایران در مقطع از هم گسستن ساختهای سنتی را بر زمینهای تاریخی گسترانده و خواننده را همراه قهرمانان و شخصیتهای داستانی خود به صحنههای زنده و واقعنمایی از زندگی روستایی و ایلی برده است.