گفتوگو با جواد نوبهار استاد هنرهای تجسمی درباره نمایشگاه جدیدش
طبیعتی که جامعه را تفسیر میکند
مریم سادات گوشه
روزنامهنگار
نمایشگاه «چرا خنجرها سایه ندارند» جمعه سوم دی ماه در گالری ساربان افتتاح شد. نمایشگاهی متفاوت از جواد نوبهار نقاش و استاد دانشگاه که این بار به طبیعتی بیجان به گونهای جان داده است و مفاهیمی اجتماعی و فرهنگی در آن گنجانده است که دیگر نمیتوان سبک کار او را طبیعت بیجان نامگذاری کرد. به قول خودش «مضمون طبیعت بیجان در طول تاریخ بسیار کار شده است. اما با این نوع نگاه و با این شکل بیانی سابقه نداشته یا کم بوده است.» با جواد نوبهار راجع به آثارش اینکه چرا خنجرهایش سایه ندارند، به گفتوگو نشستیم.
در ابتدا درباره این بگویید که چرا خنجرهایتان سایه ندارند؟
وقتی تابلوی نقاشیهایم کامل شد، دیدم تنها چیزهایی که در آثارم سایه ندارند، همان چاقوها هستند. برای همین تصمیم گرفتم عنوان «خنجرها سایه ندارند» را برای مجموعه آثارم انتخاب کنم. گرچه این ظاهر معنای این عنوان است اما در باطن، بحث عمیقتری در آن نهفته است. لبه تیغ نوعی تهدید و تخریب است به طوری که کاری انجام میدهد که دیگر ردی از آن نباشد. حضور و جسمیت چاقو هست اما سایهای ندارد.
نام نمایشگاه معمولاً چکیدهای از تفکر هنرمند است. در آثارتان نمود این تهدید و تخریب که گفتید به گونهای نمایان است که مخاطب هم با آن همذات پنداری میکند درباره فلسفه کارتان بیشتر توضیح دهید؟
این مجموعه خیلی ساده شروع شد و در ابتدا اصلاً برنامه از پیش تعیین شدهای نداشتم، چون بعد از مدتها کار نکردن بامیوهها و با بومهای کوچک کار را شروع کردم و رفته رفته کارم جدیتر شد. بحث تهدید و تخریب عملاً با ظاهر شدن میوه و چاقو که همیشه همراه میوه است شکل گرفت. اینها همراه هم کمک کردند. در ادامه کار بافت میوهها که در بیرون از یخچال خراب میشوند برایم جذابیتی ایجاد کرد. و به مثابه مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه است. البته بیشتر مسائل اجتماعی. خیلی دوست نداشتم مستقیماً به موضوع اشاره کنم. اما در قالب و ظاهر میوه این قضیه شکل گرفت. تهدید و تخریب در روابط اجتماعی جامعه در حال وقوع و جریان است. انسانها در برابر ناملایمات و مشکلات از درون رو به تخریبند. من اینها را در قالب میوه میدیدم و اینکه هم ظاهر موضوع برایم جذابیت داشت و هم باطن آن که البته برای مخاطب هم این جذابیت ایجاد شد. این تهدید و تخریب و اضمحلال را در آثار میبینیم.
گاهی اتفاقاتی میافتد و اثر و ردی از عنصر تهدید و تخریب نیست و ما نمیدانیم که چه اتفاقی افتاده است اما نشانه آن خرابی و تخریب بوده است. این مورد را عیناً در مسائل ساده زندگی روزمره میبینیم. در این دوره از کارها به چنین نتیجه بصری تبدیل شدند و من فکر میکنم چیزی که باید اتفاق میافتاد به وقوع پیوسته است. چون مخاطبان بسیاری در این باره صحبت کردند و توانستند با آن ارتباط برقرار کنند. انسانهایی که این مسائل را تجربه کردهاند با این آثار توانستند ارتباط برقرار کنند.
بله این مسأله در آثار شما نمود بسیاری دارد. در یکی از تابلوهایتان یکسری گلابی پوسیده و تیره روی زمین افتادهاند و دو تا گلابی زرد روی شاخه درخت مانده است. به نظر میرسد نماد آدمهایی است که هنوز امید دارند.
در مجموعه گلابیهای تیره عنصر از یک جنس است. مفهوم و قالب یکی است ولی اینکه اینها چرا تیره شدهاند و در پاییندستند و چرا آنها تعدادشان کم است و در بالادستند و رنگ و روی خوبی دارند؟ چنین ذهنیتی درحالی که از یک عنوان برخوردارند اما آنهایی که پایینند در حال تخریبند. در اجتماع این تفاوتها را حس میکنیم و میبینیم.
بله در اجتماع این مورد برای همه آدمها صدق نمیکند. در هر جامعهای اینگونه هست. به نظر میرسد جامعهای که در آثارتان نمود دارد و بروز و ظهور کرده یک جامعه جهانی است؟
بله بیشتر مسأله انسانی و جامعه بشری است. هنر وسعتی دارد که اگر به کیفیت لازم در بیان برسد، فراگیر خواهد بود. و شامل تمام انسانها میشود و گستردگی بیشتری پیدا میکند.
میوهها در آثار شما دو دستهاند. یک دسته در ظرفها آنقدر روی هم متنوع چیده شدهاند و بالا آمدهاند با همان طراوت و زیبایی که آدم را جذب خود میکند ولی در تابلوی بعدی میبینیم که در کنار ظرف، میوهای است که طراوتش را از دست داده است و رو به پوسیدگی است. یا در تابلوهای بعدی میوهها همه در حال تخریبند. کدر و تیره هستند. بادمجانهایی که سرش بریده شده است. یا مثلثی از انواع میوههای خوش آب و رنگ که یک عده سوارکار با نیزههایشان آن را دوره کردهاند. درباره تصاویر تابلوهایتان و این تفاوتها توضیح دهید.
نمادهای خوش آب و رنگ تعدادشان محدود است. اکثر ترکیبها با عنصرهای رو به تخریب است. ولی آن سه کار متفاوت، آن همه نعمتهای خوش آب و رنگ نشانه نعمتی است که در هر جامعهای میتواند باشد. آن تابلویی که دورو بر مثلث میوه پر از سوارکار ایستادهاند برای من نامش شکارگاه امن بود. آن سوارکارها هر یک نماد یک ملیت است. هر یک میخواهند از این نعمتها بهره ببرند. اینها نظارهگر کوه نعمت هستند. یک تیرگی و سیاهی پایین این میوههاست. این نشانه دو فضای کاملاً متضاد است؛ آن بالا آن همه نعمت و لطف خدا و این پایین تیرگیها بیانگر بینصیبی از کوه نعمت است. که همه نماد است. چنین ذهنیت کلی در ذهن من بود. بیشتر بحث زیبایی تصویر از نظر تکنیکی و ترکیببندی است. معمولاً وقتی میخواهیم ظرف میوه را پر کنیم دانههای یاقوت بالاست و خیلی زیر نمیماند. با توجه به نیاز کار و ترکیب رنگبندی این چیدمان را انجام دادم.
انگور در آثار شما شاه میوه است و همیشه روی همه میوهها قرار دارد.
چون در ادبیات ما مولوی، حافظ و سعدی از انگور و می الهی همیشه در آن فضای معنوی استفاده کردهاند. در این ترکیبها هم من انگور را در بالای میوهها قرار دادم.
چرا ظرفهای میوه شما همانهایی که خوش آب و رنگند در آسمان هستند؛ میزشان در آسمان رهاست و روی زمین قرار ندارد. انگار اینها از دسترس انسان به دور است.
بله درست است. نیم سایه ملایمی این آثار دارند. برای اینکه خیلی سوررئالیستی نشوند، اینگونه نقاشی کردم. ولی با چاقو به معنای نگهبان و محافظ ترکیب شدهاند و این دریافت شما هم درست است. اینها از دسترس آن زیر خط و سطح پایین دور میشوند یا برده میشوند یا عدم دسترسی را میتوان به این تصاویر داشت.
این دوره از نمایشگاهتان با دورههای قبلی خیلی متفاوت بود. چطور شد به این سبک از کار روی آوردید؟
این دوره از نمایشگاه را متفاوت از دورههای قبلی برگزار کردم. دورههای نمایشگاههای قبلی را به موضوع شبانی و چوپانی و گله میپرداختم. همان فرهنگ چوپانی که در اشعار شعرای کلاسیک بسیار است و در زندگی انبیاء هم بود. و من به این موضوع خیلی پرداختم. مخاطبانم بیشتر مرا با این آثار میشناختند. با شروع دوران کرونا و بعد از وقفهای که در کارم افتاد بهانهای شد تا آرام آرام این کار را انجام دهم. این کار برایم جذابیت بسیار داشت. حتی در اوایل کارم این آثار را در فضای مجازی هم نگذاشتم. دو سالی بود که نمایشگاهی برگزار نکردم و پس از شکلگیری این آثار و برگزاری این نمایشگاه و نظر مخاطبان و اهل فن که برایشان بسیار جذاب بود، با چنین مضمونی به این کار ادامه خواهم داد.
منظورتان از مضمون، طبیعت بیجان است؟ اما طبیعت شما جان و به قولی حرف دارد.
بله. مضمون طبیعت بیجان در طول تاریخ بسیار کار شده است. اما با این نوع نگاه و با این شکل بیانی سابقه نداشته یا کم بوده است. از آن جهت برای من هم پنجرهای گشوده شد و برای من هم جذابتر شده است. برای بهتر شدن و غنیتر شدن آثارم با این مضامین فکرهای بسیاری دارم.
حرف از موضوع آثارتان بهصورت چوپان و گله زدید به نظر میرسد این طرز تفکر در این آثار هم دیده میشود. در تابلوهای گلابی هم این نمادها حضور دارد؛ گلابیهای زرد نماد انسانهای خوب و آدمهای روشن ضمیر است که البته در هر دورهای در ادبیات ما چنین مضامینی به چشم میخورد. تداعیگر همان معنای انسانم آرزوست.
بله از این زاویه هم میتوان نگاه کرد. همان ظرف میوه بزرگ که پایینش سطح تیره باریکی است و در گوشه سمت راست یک فیگوری پیدا شد که دستش یک شمع است و در تاریکی است و میخواهد به سمت چپ تابلو بیاید. و این اشارات هم در این تابلوها هست. با این اوصاف بیننده و مخاطب نظرات بسیار جالبی از دریافتهایشان دارند. مخاطبان خاص از نظر تکنیکی و خلاقیت و نوآوری نگاه میکنند و مخاطب عام که علاقه به نقاشی دارد بهدنبال مفهوم و اشارات است. هر کار هنری اگر کیفیت لازم را چه از نظر بصری و زیباییهای ظاهری باید داشته باشد و اگر این مفاهیم هم در آن بگنجد و پیامی هم داشته باشد میتواند در تاریخ بماند و موفق باشد و آن مسئولیتی که بر عهده هنر است بخوبی انجام دهد.
حال و هوای نقاشیهای دیجیتال علیرضا ذاکری
ضیافتی به رنگ خط و نقش
گروه فرهنگی/ حدود 30 سال است که در حوزه نقاشی دیجیتال فعالیت دارد. خودش هم معتقد است مهارت نقاشی دیجیتال را مدیون کسب هنر خوشنویسی، عکاسی حرفهای و گرافیک است. نمایشگاه «ضیافت خط، رنگ و نقش» که دوشنبه 29 آذرماه در گالری ابوالفضل عالی افتتاح شد حاصل تلاش های علیرضا ذاکری است. نمایشگاهی که شامل 42 اثر از نقاشی های دیجیتال او هست که از سال 95 تاکنون در رسانهها و مجلات کشور منتشر شدهاند. گفتوگو با این هنرمند نقاش درباره این ضیافت را با هم میخوانیم.
در نمایشگاه شما خط، رنگ و نقش چه ضیافتی به پا کردهاند؟
به واسطه اینکه سالها نقاشی کردهام در همه کارهایم سوای انتخاب سبک کارم همیشه سعی کردم بخش فنی و تخصصی کار، جلوه ویژهای داشته باشد. در آثارم از دهه 60 تاکنون عنصر خط که پایه طراحی است، دیده میشود. در واقع وقتی نقاشی میکشم انگار طراحی میکنم. آثاری که با رنگ، خط شکل ها به وجود میآید. انگار ضیافتی از خط و رنگ را میبینید.
روایت نمایشگاه تان را تعریف کنید؟
این کارها به غیر از چند اثر که پرتره نیست، بقیه آثار، منتخبی از نقاشیهای دیجیتال است که از سال 95 برای مجلات و رسانهها کار کردم. عمده این 42 اثر پرتره شخصیتهای فرهنگی، ادبی و برخی عرفا است که برای روی جلد مجلات مطرح کشور طراحی کردم. تعدادی از این آثار در سالجاری طرح ملی شده است. سعی کردم در این پرترهها به کیفیت و استایلی هنری برسد که برای مخاطب هم آورده داشته باشد.
شخصیتهای پرترههایتان خیلی متفاوتند. از شهدای انقلاب مثل شهید رجایی و مطهری میبینیم تا شهدای دفاع مقدس مثل شهید همت و نیز شهدای ترور مثل سردار سلیمانی و شهید منتظرالمهدی و... در کنار اینها تابلوهایی از زرویی نصرآبادی، نیما یوشیج یا محمدرضا حکیمی را میبینیم. درباره این تفاوت روایت توضیح دهید؟
این اتفاق بهخاطر تنوع سفارشهای مطبوعاتی است. دورهای برای نشریات علوم انسانی نقاشی میکردم و بالطبع چهره اندیشمندانه مثل محمدرضا حکیمی، در آثارم دیده میشود تا شهید مطهری و رضا اردکانی. پرترههای فراوانی از اندیشمندان را نقاشی کردهام. در سال 96 در تالار اجلاس صدا وسیما به مناسبت کنگره علوم انسانی، نمایشگاهی برگزار شد که شامل 35 پرتره از اندیشمندان بود، بعضی آثار هم برگزیده جشنوارهها بودهاند. آثاری هم هستند که موضوع دارد. مثلاً طراحی بستن چاه نفت که در نمایشگاه گذاشتهام. این اثر در پنجمین جشنواره مقاومت برگزیده نقاشی دیجیتال شد، یا تابلوی واقعه مباهله. تم این تابلو حال و هوای آثار هنری قدیمی را دارد. نوع و سبک این کار با سایر کارها متفاوت است.
بعضی آثار تیتر و شرح دارد. آیا برای درک و فهم بهتر تابلو این روایت را نوشتید؟
خیر. من برای تابلوهایم هیچ توضیحی ندادهام. این تیترها و عناوین، فرم پوستر به آثار داده و از طرف سفارشدهنده طراحی و منتشر شده است. ممکن بود برخی چهرهها را مخاطبین نشناسند. بهتر دیدم که نقاشیها، به همان شکل پوستری در نمایشگاه ارائه شود.
تابلویی که عکس آقای سلحشور را در آن کشیدهاید یادآور همان فرمانده تنهای کمیل است. مهدی نریمان در فیلم پرواز در شب را میگویم. با سایر آثارتان خیلی متفاوت است، دربارهاش توضیح دهید؟
روی طراحیهایم وقت میگذارم و برایم مهم است که نتیجه نهایی چه فرم و استایلی داشته باشد. اگر این فیلم را دیده باشید، چهره آقای سلحشور در این پلان این گونه نیست. پشت سر ایشان در این صحنه خاکریز قرار دارد و صورتش زخمی است. نسخه با کیفیتی از فیلم را پیدا کردم. تصویر چهره ایشان را از اواسط فیلم انتخاب کردم تا تصویر باشکوهی در نقاشی نهایی ارائه شود. این شیوه کار در سینما رایج است. سینماییها از مدتها قبل روی طراحی صحنه و لباس وقت میگذارند، نورپردازی میکنند و بازیگر گریم میشود. فیملبرداری را بارها و بارها تکرار میکنند تا تصویر ایدهآلی به دست آید. در نقاشی هم همه چیز را باید مدیریت کرد. به قول خوشنویسان که میگویند: پادشاه ممالک خطیم، صفحه مشق ما، قلمرو ماست. من هم قلمرو کارم، بوم نقاشی و کادری است که در اختیار دارم. هر تکنیک و ایدهپردازیای برای نقاشی لازم بدانم، انجام میدهم!
چرا نقاشی دیجیتال را برای خلق آثارتان انتخاب کردید؟
ابزار نقاشی دیجیتال وسایل کار نقاش است. تهیه این ابزار، چندان هم ارزان نیست. اگر کسی نقاش یا طراح نباشد نمیتواند از این ابزار استفاده کند. باید نقاش و طراح باشد. به جای اینکه نقاش برود و رنگ، قلممو و ابزار کار بخرد، میتواند از ابزار دیجیتال استفاده کند، البته این روزها نقاشی دیجیتال رایج و شایع شده است. پرسش مهمی قابل طرح است. آیا کشور ما این همه نقاش دیجیتال نیاز دارد؟ بعضی از نقاشان جوان خوب کار میکنند. اما مگر برای همه نقاشان سفارش کار وجود دارد. مدتهاست که سفارشی از سوی مجلات برای کشیدن طرح روی جلد، دریافت نکردم. کسادی و افول در دیگر رشتههای دیگر هنری هم هست. هر ساله هزاران هنرجو در رشته نقاشی تربیت و فارغالتحصیل میشوند که بازار کار چندانی ندارند و عمدتاً نقاشی را رها میکنند.
گفتید مثل گذشته سفارش کار نمیدهند؟
بله. اوضاع مطبوعات مثل گذشته نیست. از توزیع چند عدد روزنامه برای کیوسکهای روزنامه فروشی، پیداست که نشریات تیراژ زیادی ندارند که بخواهند نقاشی روی جلد هم سفارش بدهند. اما در دیگر کشورها این اتفاق خیلی رایج است و سردبیران میپسندند که روی جلد نشریاتشان، نقاشی باشد. نشریات مطرحی چون تایمز، نیوزویک، اکونومیست و... به نقاشی روی جلد اهمیت میدهند. در ایران هم اوضاع بد نبود. نقاشی عینیت عکس را کنار میزند و مخاطب میتواند به باطن شخصیت پرتره نزدیک شود. بعضی عکاسان هم با زاویه خوب و نورپردازی عکسهای فوقالعادهای میگیرند.
«من رؤیا را زیستهام» تلألؤیی از آیینههاست
عاطفه محمد پور
نقاش و طراح
در مجموعه «من رؤیا را زیستهام» که عصر جمعه دهم دی ماه در گالری ژاله افتتاح شد، طرحهای منظم و هندسیوار قطعات کوچک و بزرگ آیینهها در کنار نقاشی آبستره را با رنگ سیاه و سفید تلفیق کردهام که نمایانگر ذهنیت من است که دنیای اطراف مخاطب را رؤیاگونه میکند.
فارغالتحصیل رشته نقاشی از دانشگاه مازندران هستم. اولین مجموعه نمایشگاهم را سال ۱۳۹۳ در گالری شلمان برگزار کردم. بعد از آن در بیش از 20 نمایشگاه گروهی در داخل و خارج ایران شرکت کردم و توانستم در سال 2021 رتبه نخست جایزه طراحی و دیزاین در آرت جشنواره قطر را کسب کنم.
اینکه چرا در آثارم از آیینه استفاده میکنم بهدلیل این است که آیینه پیوسته در هنر و معماری ایران نمادی از روشنایی، پاکی و صداقت بوده است و آیینه کاری ریشه در سنتهای کهن ایرانی دارد. ترکیب فضای آبستره سیاه و سفید نقاشیها با آیینه فضایی رؤیا گونه را برایم تداعی میکند. گویی رؤیا برایم دریچهای است که از درون آن تجربههای زیسته تلخ و شیرین خود را در این دوره از روزگار بازبینی و لبههای تیز و برنده آن را کمی نرمتر کنم. آیینهها هر آنچه را بر ما گذشته با صداقت تمام بازگو میکنند، دوباره به آیینه نگاه کن.
این نمایشگاه دومین نمایشگاه انفرادی من محسوب میشود. در نمایشگاه اول تمام تجربیات من در نقاشی آبستره خلاصه میشد، تداعی رنگها و ترکیببندی آنها و در نهایت یک نقاشی آبستره محض ارائه میشد. اما در مجموعه جدید من نقاشی آبستره در دو رنگ سیاه و سفید در کنار آیینه کاری چه مدرن وچه سنتی تلفیق سنت و مدرنیته را ارائه کرده و تلفیقی که همیشه ذهن من را درگیر خود کرده است.
تمام مجموعه آثارم تا کنون و قبل این نمایشگاه در راستای نقاشی آبستره بوده و از ذهن و حس درونی من ایده گرفته شده است. تمام تجربیات نقاشی من بعد از تحصیلات دانشگاهی و دورههای متعددی که پیش استادان مختلف و صاحب سبک گذراندهام همه و همه در راستای همین سبک است. علاقه من به سبک آبستره رهایی و آزادی من در هنگام کار بدون هیچ قید و بندی با حس درونی و رؤیاگونه من است یعنی خود خود من. اما در این مجموعه جدید تلفیق نقاشی آبستره با آیینه کاری است. تلفیقی که همیشه ذهن من را درگیر خودش کرده بود تا سرانجام این ایده به اجرا درآمد.
ایده این مجموعه جدید چند سالی بود که ذهنم را در گیر کرده بود. من عاشق هنر قدیمی ایرانی هستم، هنر آیینهکاری. همیشه با خودم میگفتم بین نقاشی سنتی و آبستره خیلی فاصله است؛ به همین دلیل میخواستم این دو هنر را با هم تلفیق کنم. چند سال پیش به خاطر تحقیقاتی که روی هنر آیینه کاری میکردم به شهر یزد سفر کردم و در هتل ملک التجار چند روزی بودم. اتاقم در اتاق آیینهکاری هتل بود این هنر بینظیر بود تمام در و دیوار اتاق از آیینه کاری سنتی پوشیده بود واقعاً بینظیر بود. مثل یک موزه بود. بعد از آن تصمیم گرفتم هنر آیینه کاری را با نقاشیهای خود ترکیب کنم. من از زمان هنرستان نقاشی میکردم در دانشگاه هم نقاشی خواندم. بعد از آن نزد نصرالله مسلمیان رفتم و هشت سال هم نقاشی آبستره را تکمیل کردم. هنر آیینه کاری را یاد گرفتم و شروع به اجرای ایده خود کردم. اولین ایده این هنر 5 سال بعد از اتمام کلاسهایم در ذهنم خطور کرد. بعد از آن یک مجموعه کوچکی از آیینه کاری ساختم و در نمایشگاه آرت ورد دوبی به نمایش گذاشتم. مجموعه بعدی را در نمایشگاه آرت جشنواره قطر به نمایش گذاشتم که تمام آثارم هم در آن نمایشگاه به فروش رفت. تلفیق نور و آیینه و روشنایی در کنار نقاشی آبستره. تلفیق نقاشی سیاه و سفید آبستره که نور و امید را در آیینه کاری و در فضای هندسی وار نشان میدهد. این دو هنر در کنار هم هنر هنرمند ایرانی ازگذشته تا به این زمان را نشان میدهد.