ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نگاهی به تحولات اسرائیل درسال 2021 در گفت وگو با «محسن فائضی»، کارشناس و تحلیلگر مسائل فلسطین
دولت بنت دوام چندانی ندارد
عبدالرحمن فتح اللهی – سال ۲۰۲۱ با تحولات بسیار جدی در داخل رژیم صهیونیستی همراه شد؛ پایان ۱۲ سال نخستوزیری بنیامین نتانیاهو و روی کار آمدن ائتلاف و کابینهای شکننده. با توجه به آنچه که در سال گذشته روی داد بسیاری معتقدند تلآویو، هم در حوزه سیاست داخلی و هم در حوزه سیاست خارجی با یک فضای متزلزل و بیثبات در سال جدید دست به گریبان خواهد بود. از همین رو «ایران» در گفتوگویی با «محسن فائضی»، کارشناس و تحلیلگر مسائل فلسطین به بررسی این مسأله پرداخته که در ادامه از نظر میگذرانید.
دلیل یا دلایل برگزاری سلسله انتخابات، شکست در پروسه ایجاد ائتلاف پارلمانی و تشکیل کابینه و دولت رژیم صهیونیستی و نیز پایان حکمرانی نتانیاهو را چه میدانید؟
دلیلش به قانون انتخابات در رژیم صهیونیستی باز میگشت. قوانین انتخاباتی این رژیم متأثر از فضای اجتماعی و هویتی سرزمینهای اشغالی تبیین و تعریف شده است. یعنی در این سرزمینها اینگونه نیست که شما یک انتخابات پارلمانی برگزار کنید و دور بعد نتایج آن تغییر پیدا کند. چون خاستگاه احزاب تقریباً همگی هویتی هستند. برای مثال یهودیان سکولار راستگرایی که تقریباً هویت روسی دارند به حزب لیبرمن یا اسرائیل خانه ما رأی میدهند، اما راستهای نسبتاً سکولار همیشه به حزب لیکود؛ دلیل دیگر برای برگزاری سلسله انتخابات پارلمانی آن است که هر اسرائیلی بهطور سنتی و ثابت و فارغ از کارنامه و عملکرد احزاب وقتی پای صندوق میروند فقط به حزب مدنظر خود رأی میدهند و این یک رویه ثابت سیاسی – اجتماعی در سرزمینهای اشغالی شکل میدهد که به دنبالش رویه ثابتی را هم در ساختار حکومتی به وجود آورده است. به همین دلایل شاهد بودیم که بعد از برگزاری ۴ دوره انتخابات میزان آرا و تعداد کرسیهای احزاب تغییر پیدا نمیکرد.
عوامل موفقیت نتانیاهو در ۱۲ سال نخستوزیری چه بود و زوال قدرت او به چه دلیل و از کجا شروع شد؟
چون جامعه اسرائیل طی این سالها عملاً به سمت جریانهای راست گرایش پیدا کردهاند و در سالهای اخیر این گرایش تقویت هم پیدا کرده است. به گونهای که در حال حاضر هم که بنیامین نتانیاهو از قدرت کنار رفته است بازهم کابینه، پارلمان و نخستوزیری در دست جریانهای راست قرار دارد. نکته جالبتر اینکه بخش کلیدی دولت بنت و حتی شخص بنت وزرای کابینه نتانیاهو هستند. این نشان میدهد که دیگر جامعه تعادلی چپ و راست در اسرائیل وجود ندارد و مردم این سرزمین به سمت جریانهای راست و راست رادیکال تمایل جدی دارند. نکته مهم تری که باعث شد نخستوزیری نتانیاهو ۱۲ سال به طول بینجامد این بود که اولاً شاهد افتراق سیاسی در حزب لیکود نبودیم و از همه مهم تر رقیب جدی سیاسی برای نتانیاهو وجود نداشت. اما مشکل او از سال ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ شروع شد که هر بار نتانیاهو با برخی از احزاب راست اختلافی پیدا میکرد سریعاً دست به انحلال کابینه میزد و دوباره با برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی قدرت را بدون دردسر و بدون رقیب در اختیار میگرفت و نهایت امر کابینه مدنظر خود را تشکیل میداد. این رویه کمکم باعث ایجاد اختلافاتی در جریانهای راست و همچنین بروز اختلافاتی در خود حزب لیکود شد.
آیا پروندههای فساد نتانیاهو عوامل و پارامترهای دیگری در پایان دادن به دوره طولانی نخستوزیری نتانیاهو نبودند؟
بله این مسأله عملاً سبب ایجاد پاشنه آشیل انتخاباتی او شد و رقبایش بخصوص بنت از آن نهایت استفاده را بردند. نکته دیگری که وجود دارد به همان نارضایتیهای عمومی و نادیده گرفتن حقوق برخی از طیفها بخصوص اعراب ساکن سرزمینهای اشغالی در مرزهای ۱۹۴۸ بازمیگردد. اتفاقاً یکی از دلایل تشکیل ائتلاف بنت در برابر نتانیاهو به مشارکت احزاب عرب کنست و مشخصاً «راعم» در ایجاد کابینه بازمیگردد و گرنه تنها نقطه قوت بنیامین نتانیاهو در کارنامه ۱۲ ساله نخستوزیری او به سیاست خارجیاش باز میگردد. اتفاقاً نفتالی بنت در عرصه سیاست خارجی مشابه بنیامین نتانیاهو و حتی تندتر از او عمل میکند.
آیا نتانیاهوباردیگر امیدی به بازگشت به عرصه قدرت دارد؟ آیا پرونده بنیامین نتانیاهو هم مانند موشه کاتساو، ایهود اولمرت، نائومی بلومنتال، اورن حزان و... برای همیشه بسته شده است؟
نتانیاهو قطعاً میتواند به قدرت بازگردد. حتی اگر نتواند فروپاشی ائتلاف و کابینه شکننده بنت بسیار بسیار محتمل است. همانگونه که شما در سؤال نخست اشاره کردید ائتلاف پارلمانی که منجر به تشکیل این دولت عجیب و غریب شده است، جریانی متنوع، متکثر، متشتت و حتی متضادی از جریانهای راست رادیکال صهیونیستی تا اعراب را در خود جای داده است. پس این ائتلاف بسیار شکننده است. لذا احتمال فروپاشی آن بسیار زیاد است.
این ائتلاف عجیب و غریب چگونه شکل گرفت و اساساً نقطه اشتراک و نقطه اتصال حزب آبی و سفید، حزب کار، اسرائیل خانه ما، حزب امیدنو، حزب میرتس، یامینا و لیست متحده عرب (رام) چه بود؟
این جریانها و احزاب اگرچه از نظر سیاسی نگاهی متفاوت و متضاد دارند، اما نقطه مشترک آنها پایان دادن به حکومت بنیامین نتانیاهو بود وگرنه هیچ نقطه اشتراک دیگری در این ائتلاف شکننده و کابینه متزلزل بنت وجود ندارد. این دولت بعد از ۵ ماه توانست بودجه را تصویب کند. این نشان میدهد که شدت اختلافات بین احزاب این ائتلاف بسیار بالاست. بنابراین احتمال برگزاری انتخابات در سال ۲۰۲۲ چندان دور از ذهن نخواهد بود. خصوصاً اینکه در اواخر ۲۰۲۲ باید کنترل دفتر نخستوزیری را به یائیر لاپید، رهبر حزب چپ میانه «یش عتید »واگذار کند. از طرف دیگر احتمال خروج اعراب (رام) از ائتلاف دولت بنت بسیار بالاست، اتفاقی که مشابه آن با خروج بخشی از جریانهای راست رادیکال از ائتلاف لیکود شکل گرفت. به عبارتی به نظر من لقب شکنندهترین دولت تل آویو به دولت بنت باز میگردد.
روابط تلآویو و واشنگتن را درسال ۲۰۲۱ چگونه ارزیابی میکنید؟
یکی از مهمترین نقاط قوت ۱۲ سال نخستوزیری بنیامین نتانیاهو به سیاست خارجی او بازمیگشت. وی در این ۱۲ سال به یک نفوذ بالا در روابط دیپلماتیک با دیگر کشورها رسیده بود. یعنی قدرت نتانیاهو، چه در طراحیهای منطقهای، چه در نقش و جایگاه وی برای تبیین سیاستهای مدنظر امریکا در غرب آسیا و چه در سمت سوگیری تحولات خاورمیانه بخصوص علیه ایران بسیار پررنگ بود تا جایی که در حال حاضر یکی از انتقادات جدی به دولت بنت همین ضعف عملکردش در حوزه سیاست خارجی است. حتی حواشی بسیار زیادی در خصوص رئیس موساد و فرماندهان ارتش اسرائیل هم شکل گرفته است که نشان میدهد آن یکدستی در حوزه سیاست خارجی، امنیتی و نظامی دردوره بنیامین نتانیاهو اکنون در دوره بنت وجود ندارد.
آیا به واقع ذیل آنچه که در سال ۲۰۲۱ در روابط اسرائیل و امریکا گذشته است، تل آویو به دامان روسیه خواهد رفت؟
نکته بسیار مهمی که در خصوص چرخش سیاست خارجی تلآویو به سمت روسیه وجود دارد این است که به باور من این چرخش ارتباط چندان زیادی به نگاه دولت جو بایدن، هم در قبال دولت نتانیاهو و هم در قبال دولت بنت ندارد. چون از زمان دولت نتانیاهو سیاست خارجی رژیم صهیونیستی براین مسأله استوار بود که علاوه بر تقویت روابط با امریکا، مسکو خواهان افزایش مناسبات با چین و روسیه هم باشد تا با سیاست خارجی متوازن بین سه ابرقدرت جهانی عملاً امنیت خود را تقویت کند. در دو سال پایانی نخستوزیری بنیامین نتانیاهو چیزی بین ۱۷ تا ۱۸ دیدار دوجانبه و گفتوگوی تلفنی بین نخستوزیر رژیم صهیونیستی و رئیس جمهور روسیه شکل گرفت که آمار بسیار عجیب و غریبی است که البته بخشی از آن هم متأثر از فضای روسیه بود.
با این وصف آیا واشنگتن اجازه میدهد که تلآویو در جبهه شرق قرار بگیرد؟
مقامات امریکا این هشدار را به بنت دادهاند که به دشمنان و رقبای آنها چندان نزدیک نشود. یعنی این تنش در روابط تلآویو و واشنگتن به دلیل تلاش اسرائیل برای نزدیک شدن به مسکو و پکن وجود دارد، اما بنت سعی دارد تنش بین خود با امریکا را مدیریت کند. یعنی این نزدیک شدن اسرائیل به روسیه و چین به گونهای انجام شود که امریکا احساس خطر جدی در سایه تقویت مناسبات اسرائیل با رقبای خود پیدا نکند، چون امریکا در این خصوص بسیار حساس است.
پیمان ابراهیم در ۲۵ سپتامبر سال ۲۰۲۰ به عنوان آخرین یادگار بنیامین نتانیاهو در عرصه سیاست خارجی اسرائیل بود. آیا پیمان ابراهیم توانسته است تکیه رژیم صهیونیستی به حمایت سیاسی امنیتی و دیپلماتیک امریکا را کاهش دهد؟
بیشک پیمان ابراهیم نقطه عطفی در عادیسازی روابط کشورهای منطقه خاورمیانه با تلآویو است. از این منظر پیمان ابراهیم کمک بسیار جدی به امریکا خواهد کرد تا مدیریت سیاسی - امنیتی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را به کشورهای این حوزه بسپارد که تمرکز جدی روی مهار چین داشته باشد. لذا ذیل این پیمان قطعاً روابط اسرائیل با کشورهای حاشیه خلیج فارس و شمال آفریقا در سال ۲۰۲۲ بیشتر هم خواهد شد و احتمالاً کشورهای دیگری هم به فکر تقویت و عادیسازی مناسبات با رژیم صهیونیستی باشند. به هر حال پیرو آنچه که قبلاً اشاره کردم با توجه به توان و برنامه های نتانیاهو در حوزه سیاست خارجی عملاً مسیر همواری برای دولت بنت بعد از پیمان ابراهیم شکل گرفته است تا پیوستگی و پیوند روابط خود با کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را تقویت کند.
آیا به نظر شما تلآویو به یک توازن ژئوپلیتیک دربرابر تهران رسیده است؟
واقعیت امر این است که تنش بین ایران و اسرائیل یک تنش ترکیبی از جنگهای سایبری، جاسوسی، امنیتی، ترور، خرابکاری، تحرکات نظامی، میدانی و... است. یعنی این جنگ یک جنگ تمام عیار بین دو طرف است که به حوزه ژئوپلیتیک هم کشیده شده است. لذا اسرائیل سعی میکند این موازنه را با افزایش مناسبات با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس پررنگتر کند. در نتیجه نقطه قوت ایران در سایه سیطره بر مرزهای اسرائیل به واسطه حزب الله، حماس، جنبش جهاد اسلامی و سوریه بعد از پیمان ابراهیم وضعیت متفاوتی پیدا کرده است. پس جنگ ایران و اسرائیل به نقطه بسیار شکنندهای در حوزه سایبری، ترور، جاسوسی، امنیتی و حتی ژئوپلیتیک رسیده است.
شما در بخشی از مصاحبه عنوان کردید که بنت سیاست رادیکالتری از دولت نتانیاهو در قبال ایران خواهد داشت. حال به باور شما با توجه به آنچه که در سایه جنگ تمام عیار تهران و تلآویو در سال ۲۰۲۱ و قبلتر گذشته است، سال جدید را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا اسرائیل دست به ماشه خواهد برد؟
هرچند که این اواخر ادبیات و لحن مقامات اسرائیل در خصوص ایران قدری تندتر شده است و این مسأله به نظر من متأثر از وضعیت نابسامان داخلی در حوزه اقتصادی و معیشت است، اما من بسیار بعید میدانم که اسرائیل جرأت و توان دست بردن به ماشه و جنگ با ایران را داشته باشد. حتی اکثر طرحهایی که برای حمله به ایران وجود دارد حول همان خرابکاری و ترور میچرخد نه چیزی بیشتر از آن. از طرف دیگر شرایط منطقه اجازه چنین جنگی را نمیدهد و دولت هم تمایلی به این مسأله ندارد. خصوصاً که واشنگتن سعی دارد با مدیریت منطقه به دنبال مهار چین در آسیای شرقی باشد. بنابراین محتملترین گزینه همان پیگیری تئوری مرگ با هزار ضربه خنجر است که شامل اقداماتی مانند ترور، خرابکاری، تحریک برای ایجاد اعتراض و اغتشاش، جاسوسی و نظایر آن باشد.
متن کامل را در «ایران آنلاین» بخوانید.
دلیل یا دلایل برگزاری سلسله انتخابات، شکست در پروسه ایجاد ائتلاف پارلمانی و تشکیل کابینه و دولت رژیم صهیونیستی و نیز پایان حکمرانی نتانیاهو را چه میدانید؟
دلیلش به قانون انتخابات در رژیم صهیونیستی باز میگشت. قوانین انتخاباتی این رژیم متأثر از فضای اجتماعی و هویتی سرزمینهای اشغالی تبیین و تعریف شده است. یعنی در این سرزمینها اینگونه نیست که شما یک انتخابات پارلمانی برگزار کنید و دور بعد نتایج آن تغییر پیدا کند. چون خاستگاه احزاب تقریباً همگی هویتی هستند. برای مثال یهودیان سکولار راستگرایی که تقریباً هویت روسی دارند به حزب لیبرمن یا اسرائیل خانه ما رأی میدهند، اما راستهای نسبتاً سکولار همیشه به حزب لیکود؛ دلیل دیگر برای برگزاری سلسله انتخابات پارلمانی آن است که هر اسرائیلی بهطور سنتی و ثابت و فارغ از کارنامه و عملکرد احزاب وقتی پای صندوق میروند فقط به حزب مدنظر خود رأی میدهند و این یک رویه ثابت سیاسی – اجتماعی در سرزمینهای اشغالی شکل میدهد که به دنبالش رویه ثابتی را هم در ساختار حکومتی به وجود آورده است. به همین دلایل شاهد بودیم که بعد از برگزاری ۴ دوره انتخابات میزان آرا و تعداد کرسیهای احزاب تغییر پیدا نمیکرد.
عوامل موفقیت نتانیاهو در ۱۲ سال نخستوزیری چه بود و زوال قدرت او به چه دلیل و از کجا شروع شد؟
چون جامعه اسرائیل طی این سالها عملاً به سمت جریانهای راست گرایش پیدا کردهاند و در سالهای اخیر این گرایش تقویت هم پیدا کرده است. به گونهای که در حال حاضر هم که بنیامین نتانیاهو از قدرت کنار رفته است بازهم کابینه، پارلمان و نخستوزیری در دست جریانهای راست قرار دارد. نکته جالبتر اینکه بخش کلیدی دولت بنت و حتی شخص بنت وزرای کابینه نتانیاهو هستند. این نشان میدهد که دیگر جامعه تعادلی چپ و راست در اسرائیل وجود ندارد و مردم این سرزمین به سمت جریانهای راست و راست رادیکال تمایل جدی دارند. نکته مهم تری که باعث شد نخستوزیری نتانیاهو ۱۲ سال به طول بینجامد این بود که اولاً شاهد افتراق سیاسی در حزب لیکود نبودیم و از همه مهم تر رقیب جدی سیاسی برای نتانیاهو وجود نداشت. اما مشکل او از سال ۲۰۱۶ و ۲۰۱۷ شروع شد که هر بار نتانیاهو با برخی از احزاب راست اختلافی پیدا میکرد سریعاً دست به انحلال کابینه میزد و دوباره با برگزاری انتخابات زودهنگام پارلمانی قدرت را بدون دردسر و بدون رقیب در اختیار میگرفت و نهایت امر کابینه مدنظر خود را تشکیل میداد. این رویه کمکم باعث ایجاد اختلافاتی در جریانهای راست و همچنین بروز اختلافاتی در خود حزب لیکود شد.
آیا پروندههای فساد نتانیاهو عوامل و پارامترهای دیگری در پایان دادن به دوره طولانی نخستوزیری نتانیاهو نبودند؟
بله این مسأله عملاً سبب ایجاد پاشنه آشیل انتخاباتی او شد و رقبایش بخصوص بنت از آن نهایت استفاده را بردند. نکته دیگری که وجود دارد به همان نارضایتیهای عمومی و نادیده گرفتن حقوق برخی از طیفها بخصوص اعراب ساکن سرزمینهای اشغالی در مرزهای ۱۹۴۸ بازمیگردد. اتفاقاً یکی از دلایل تشکیل ائتلاف بنت در برابر نتانیاهو به مشارکت احزاب عرب کنست و مشخصاً «راعم» در ایجاد کابینه بازمیگردد و گرنه تنها نقطه قوت بنیامین نتانیاهو در کارنامه ۱۲ ساله نخستوزیری او به سیاست خارجیاش باز میگردد. اتفاقاً نفتالی بنت در عرصه سیاست خارجی مشابه بنیامین نتانیاهو و حتی تندتر از او عمل میکند.
آیا نتانیاهوباردیگر امیدی به بازگشت به عرصه قدرت دارد؟ آیا پرونده بنیامین نتانیاهو هم مانند موشه کاتساو، ایهود اولمرت، نائومی بلومنتال، اورن حزان و... برای همیشه بسته شده است؟
نتانیاهو قطعاً میتواند به قدرت بازگردد. حتی اگر نتواند فروپاشی ائتلاف و کابینه شکننده بنت بسیار بسیار محتمل است. همانگونه که شما در سؤال نخست اشاره کردید ائتلاف پارلمانی که منجر به تشکیل این دولت عجیب و غریب شده است، جریانی متنوع، متکثر، متشتت و حتی متضادی از جریانهای راست رادیکال صهیونیستی تا اعراب را در خود جای داده است. پس این ائتلاف بسیار شکننده است. لذا احتمال فروپاشی آن بسیار زیاد است.
این ائتلاف عجیب و غریب چگونه شکل گرفت و اساساً نقطه اشتراک و نقطه اتصال حزب آبی و سفید، حزب کار، اسرائیل خانه ما، حزب امیدنو، حزب میرتس، یامینا و لیست متحده عرب (رام) چه بود؟
این جریانها و احزاب اگرچه از نظر سیاسی نگاهی متفاوت و متضاد دارند، اما نقطه مشترک آنها پایان دادن به حکومت بنیامین نتانیاهو بود وگرنه هیچ نقطه اشتراک دیگری در این ائتلاف شکننده و کابینه متزلزل بنت وجود ندارد. این دولت بعد از ۵ ماه توانست بودجه را تصویب کند. این نشان میدهد که شدت اختلافات بین احزاب این ائتلاف بسیار بالاست. بنابراین احتمال برگزاری انتخابات در سال ۲۰۲۲ چندان دور از ذهن نخواهد بود. خصوصاً اینکه در اواخر ۲۰۲۲ باید کنترل دفتر نخستوزیری را به یائیر لاپید، رهبر حزب چپ میانه «یش عتید »واگذار کند. از طرف دیگر احتمال خروج اعراب (رام) از ائتلاف دولت بنت بسیار بالاست، اتفاقی که مشابه آن با خروج بخشی از جریانهای راست رادیکال از ائتلاف لیکود شکل گرفت. به عبارتی به نظر من لقب شکنندهترین دولت تل آویو به دولت بنت باز میگردد.
روابط تلآویو و واشنگتن را درسال ۲۰۲۱ چگونه ارزیابی میکنید؟
یکی از مهمترین نقاط قوت ۱۲ سال نخستوزیری بنیامین نتانیاهو به سیاست خارجی او بازمیگشت. وی در این ۱۲ سال به یک نفوذ بالا در روابط دیپلماتیک با دیگر کشورها رسیده بود. یعنی قدرت نتانیاهو، چه در طراحیهای منطقهای، چه در نقش و جایگاه وی برای تبیین سیاستهای مدنظر امریکا در غرب آسیا و چه در سمت سوگیری تحولات خاورمیانه بخصوص علیه ایران بسیار پررنگ بود تا جایی که در حال حاضر یکی از انتقادات جدی به دولت بنت همین ضعف عملکردش در حوزه سیاست خارجی است. حتی حواشی بسیار زیادی در خصوص رئیس موساد و فرماندهان ارتش اسرائیل هم شکل گرفته است که نشان میدهد آن یکدستی در حوزه سیاست خارجی، امنیتی و نظامی دردوره بنیامین نتانیاهو اکنون در دوره بنت وجود ندارد.
آیا به واقع ذیل آنچه که در سال ۲۰۲۱ در روابط اسرائیل و امریکا گذشته است، تل آویو به دامان روسیه خواهد رفت؟
نکته بسیار مهمی که در خصوص چرخش سیاست خارجی تلآویو به سمت روسیه وجود دارد این است که به باور من این چرخش ارتباط چندان زیادی به نگاه دولت جو بایدن، هم در قبال دولت نتانیاهو و هم در قبال دولت بنت ندارد. چون از زمان دولت نتانیاهو سیاست خارجی رژیم صهیونیستی براین مسأله استوار بود که علاوه بر تقویت روابط با امریکا، مسکو خواهان افزایش مناسبات با چین و روسیه هم باشد تا با سیاست خارجی متوازن بین سه ابرقدرت جهانی عملاً امنیت خود را تقویت کند. در دو سال پایانی نخستوزیری بنیامین نتانیاهو چیزی بین ۱۷ تا ۱۸ دیدار دوجانبه و گفتوگوی تلفنی بین نخستوزیر رژیم صهیونیستی و رئیس جمهور روسیه شکل گرفت که آمار بسیار عجیب و غریبی است که البته بخشی از آن هم متأثر از فضای روسیه بود.
با این وصف آیا واشنگتن اجازه میدهد که تلآویو در جبهه شرق قرار بگیرد؟
مقامات امریکا این هشدار را به بنت دادهاند که به دشمنان و رقبای آنها چندان نزدیک نشود. یعنی این تنش در روابط تلآویو و واشنگتن به دلیل تلاش اسرائیل برای نزدیک شدن به مسکو و پکن وجود دارد، اما بنت سعی دارد تنش بین خود با امریکا را مدیریت کند. یعنی این نزدیک شدن اسرائیل به روسیه و چین به گونهای انجام شود که امریکا احساس خطر جدی در سایه تقویت مناسبات اسرائیل با رقبای خود پیدا نکند، چون امریکا در این خصوص بسیار حساس است.
پیمان ابراهیم در ۲۵ سپتامبر سال ۲۰۲۰ به عنوان آخرین یادگار بنیامین نتانیاهو در عرصه سیاست خارجی اسرائیل بود. آیا پیمان ابراهیم توانسته است تکیه رژیم صهیونیستی به حمایت سیاسی امنیتی و دیپلماتیک امریکا را کاهش دهد؟
بیشک پیمان ابراهیم نقطه عطفی در عادیسازی روابط کشورهای منطقه خاورمیانه با تلآویو است. از این منظر پیمان ابراهیم کمک بسیار جدی به امریکا خواهد کرد تا مدیریت سیاسی - امنیتی منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا را به کشورهای این حوزه بسپارد که تمرکز جدی روی مهار چین داشته باشد. لذا ذیل این پیمان قطعاً روابط اسرائیل با کشورهای حاشیه خلیج فارس و شمال آفریقا در سال ۲۰۲۲ بیشتر هم خواهد شد و احتمالاً کشورهای دیگری هم به فکر تقویت و عادیسازی مناسبات با رژیم صهیونیستی باشند. به هر حال پیرو آنچه که قبلاً اشاره کردم با توجه به توان و برنامه های نتانیاهو در حوزه سیاست خارجی عملاً مسیر همواری برای دولت بنت بعد از پیمان ابراهیم شکل گرفته است تا پیوستگی و پیوند روابط خود با کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا را تقویت کند.
آیا به نظر شما تلآویو به یک توازن ژئوپلیتیک دربرابر تهران رسیده است؟
واقعیت امر این است که تنش بین ایران و اسرائیل یک تنش ترکیبی از جنگهای سایبری، جاسوسی، امنیتی، ترور، خرابکاری، تحرکات نظامی، میدانی و... است. یعنی این جنگ یک جنگ تمام عیار بین دو طرف است که به حوزه ژئوپلیتیک هم کشیده شده است. لذا اسرائیل سعی میکند این موازنه را با افزایش مناسبات با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس پررنگتر کند. در نتیجه نقطه قوت ایران در سایه سیطره بر مرزهای اسرائیل به واسطه حزب الله، حماس، جنبش جهاد اسلامی و سوریه بعد از پیمان ابراهیم وضعیت متفاوتی پیدا کرده است. پس جنگ ایران و اسرائیل به نقطه بسیار شکنندهای در حوزه سایبری، ترور، جاسوسی، امنیتی و حتی ژئوپلیتیک رسیده است.
شما در بخشی از مصاحبه عنوان کردید که بنت سیاست رادیکالتری از دولت نتانیاهو در قبال ایران خواهد داشت. حال به باور شما با توجه به آنچه که در سایه جنگ تمام عیار تهران و تلآویو در سال ۲۰۲۱ و قبلتر گذشته است، سال جدید را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا اسرائیل دست به ماشه خواهد برد؟
هرچند که این اواخر ادبیات و لحن مقامات اسرائیل در خصوص ایران قدری تندتر شده است و این مسأله به نظر من متأثر از وضعیت نابسامان داخلی در حوزه اقتصادی و معیشت است، اما من بسیار بعید میدانم که اسرائیل جرأت و توان دست بردن به ماشه و جنگ با ایران را داشته باشد. حتی اکثر طرحهایی که برای حمله به ایران وجود دارد حول همان خرابکاری و ترور میچرخد نه چیزی بیشتر از آن. از طرف دیگر شرایط منطقه اجازه چنین جنگی را نمیدهد و دولت هم تمایلی به این مسأله ندارد. خصوصاً که واشنگتن سعی دارد با مدیریت منطقه به دنبال مهار چین در آسیای شرقی باشد. بنابراین محتملترین گزینه همان پیگیری تئوری مرگ با هزار ضربه خنجر است که شامل اقداماتی مانند ترور، خرابکاری، تحریک برای ایجاد اعتراض و اغتشاش، جاسوسی و نظایر آن باشد.
متن کامل را در «ایران آنلاین» بخوانید.
اردوغان 2022 دیگر اردوغان 2002 نیست
صادق ملکی
کارشناس ترکیه
با سقوط ارزش برابری لیر مقابل ارزهای خارجی، اردوغان و حزب عدالت و توسعه پس از دو دهه کارنامه موفق در مدیریت ترکیه با جدیترین خطر ممکن علیه تداوم قدرت خود مواجه شدهاند. در طول حاکمیت دولت حزب عدالت و توسعه کودتا و فشارهای وارده از سوی محافل سکولار نتوانستند تزلزلی در تداوم قدرت اردوغان و حزبش ایجاد کنند. اما سقوط ارزش لیر سبب انتقادهایی به رئیسجمهور ترکیه و حزب عدالت و توسعه شده است.بحران اقتصادی و سقوط ارزش لیر اگرچه در ترکیه مسبوق به سابقه بوده و یکبار در آستانه ورود به قرن جدید در دوره تانسو چیلر و یکبار در ۲۰۰۱ در دولت بولنت اجویت بستر ساز سقوط این دو دولت شد، اما با به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه و ایجاد دو دهه ثبات نسبی در این کشور، این تصور به وجود آمد که لیر با تقویت خود، وارد ارزهای معتبر و با ثبات شده است. اقتصاد با ثبات، موفق و توسعه یافته مهمترین دستاورد اردوغان و حزب عدالت و توسعه و عامل اصلی تداوم قدرت آنها بوده است. اما در سال 2021 اردوغان و حزب وی از همین نقطه قوت و همان جایی که رقیبان وی آسیب دیده بودند، ضربه خورد.اقتصاد ترکیه در حالی بشدت وابسته به عوامل و فاکتورهای خارجی است که نوع رابطه با امریکا نیز در آن از اهمیت راهبردی برخوردار است. طوری که هر فراز و نشیب در روابط واشنگتن و آنکارا، اقتصاد ترکیه را با فراز و نشیب همراه میکند. تا سال 2015 روابط میان واشنگتن و آنکارا در مسیر رشد و توسعه بود. ورود سرمایه خارجی و روابط مناسب با بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، ترکیه را در میان کشورهایی قرار داده بود که از بالاترین نرخ رشد اقتصادی بر خوردار بودند. اما با وقوع کودتا و بروز اختلافات میان ترکیه و امریکا در ارتباط با عوامل این کودتا، رابطه با مسائل سوریه، خرید اس ۴۰۰ از روسیه، تعلیق همکاری ترکیه در ساخت جنگندههای اف ۳۵ و... روابط ترکیه و امریکا در شیبی ملایم به سردی گراییده و ترکیه به جای اینکه با ورود سرمایه مواجه شود با خروج آن مواجه شد. با آغاز اپیدمی کرونا نیز صنعت گردشگری در ترکیه که حجم بزرگی از اقتصاد ترکیه بدان متکی بود صدمه جدی خورد. دولت ترکیه برای جبران این خسارات اقتصادی، به تزریق پول بدون پشتیبانی روی آورد که این رویکرد خود عامل کاهش ارزش لیر و افزایش تورم شد. از سوی دیگر سررسید بدهیهای خارجی عامل مضاعف فشار بر اقتصاد رو به ضعف این کشور شد. ورود اردوغان به سیاست دستوری کاهش نرخ سود بانکی نیز سبب شد لیر ترکیه بیش از۵۰ درصد ارزش خود را از دست بدهد. در دو هفته اخیر اردوغان با ارائه برنامه نجات ارز ملی، ارزش لیر را تا حدودی ترمیم کرده اما بعید است ترکیه بتواند با این اقتصاد دستوری بسرعت از بحران فعلی خارج شود. در این میان برخی اعتقاد دارند دولت با توجه به تزریق پول بدون پشتیبان در واقع از جیب مردم خود در پی تهاتر بدهی خویش و کاهش حجم پول در گردش بوده است. بههر حال این اردوغان و این حزب عدالت و توسعه، حزب و اردوغان سال ۲۰۰۲ نیست.
ترکیه در سیاست خارجی با امریکا دچار چالشهای جدی در حوزههای مختلف شده و مذاکرات آنکارا با بروکسل برای پیوستن به اتحادیه اروپا متوقف شده است. ضمن آنکه سیاست خارجی بالاتر از ظرفیت ترکیه، هزینههای زیادی به این کشور وارد کرده است. در بعد داخلی هم رفتار اردوغان با منتقدان و مخالفان باعث انتقادات جدی از سوی برخی کشورهای اروپایی شده است. این کشورها معتقدند ترکیه استانداردهای آزادی بیان و حقوق بشر مدنظر اروپا را رعایت نمیکند با وجود این باید به این نکته توجه کرد که اگر اردوغان به دعوت اپوزیسیون مبنی بر انتخابات زود رس تن دهد، حزب عدالت و توسعه ولو با کاهش رأی کماکان حزب اول ترکیه خواهد ماند.
کارشناس ترکیه
با سقوط ارزش برابری لیر مقابل ارزهای خارجی، اردوغان و حزب عدالت و توسعه پس از دو دهه کارنامه موفق در مدیریت ترکیه با جدیترین خطر ممکن علیه تداوم قدرت خود مواجه شدهاند. در طول حاکمیت دولت حزب عدالت و توسعه کودتا و فشارهای وارده از سوی محافل سکولار نتوانستند تزلزلی در تداوم قدرت اردوغان و حزبش ایجاد کنند. اما سقوط ارزش لیر سبب انتقادهایی به رئیسجمهور ترکیه و حزب عدالت و توسعه شده است.بحران اقتصادی و سقوط ارزش لیر اگرچه در ترکیه مسبوق به سابقه بوده و یکبار در آستانه ورود به قرن جدید در دوره تانسو چیلر و یکبار در ۲۰۰۱ در دولت بولنت اجویت بستر ساز سقوط این دو دولت شد، اما با به قدرت رسیدن حزب عدالت و توسعه و ایجاد دو دهه ثبات نسبی در این کشور، این تصور به وجود آمد که لیر با تقویت خود، وارد ارزهای معتبر و با ثبات شده است. اقتصاد با ثبات، موفق و توسعه یافته مهمترین دستاورد اردوغان و حزب عدالت و توسعه و عامل اصلی تداوم قدرت آنها بوده است. اما در سال 2021 اردوغان و حزب وی از همین نقطه قوت و همان جایی که رقیبان وی آسیب دیده بودند، ضربه خورد.اقتصاد ترکیه در حالی بشدت وابسته به عوامل و فاکتورهای خارجی است که نوع رابطه با امریکا نیز در آن از اهمیت راهبردی برخوردار است. طوری که هر فراز و نشیب در روابط واشنگتن و آنکارا، اقتصاد ترکیه را با فراز و نشیب همراه میکند. تا سال 2015 روابط میان واشنگتن و آنکارا در مسیر رشد و توسعه بود. ورود سرمایه خارجی و روابط مناسب با بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، ترکیه را در میان کشورهایی قرار داده بود که از بالاترین نرخ رشد اقتصادی بر خوردار بودند. اما با وقوع کودتا و بروز اختلافات میان ترکیه و امریکا در ارتباط با عوامل این کودتا، رابطه با مسائل سوریه، خرید اس ۴۰۰ از روسیه، تعلیق همکاری ترکیه در ساخت جنگندههای اف ۳۵ و... روابط ترکیه و امریکا در شیبی ملایم به سردی گراییده و ترکیه به جای اینکه با ورود سرمایه مواجه شود با خروج آن مواجه شد. با آغاز اپیدمی کرونا نیز صنعت گردشگری در ترکیه که حجم بزرگی از اقتصاد ترکیه بدان متکی بود صدمه جدی خورد. دولت ترکیه برای جبران این خسارات اقتصادی، به تزریق پول بدون پشتیبانی روی آورد که این رویکرد خود عامل کاهش ارزش لیر و افزایش تورم شد. از سوی دیگر سررسید بدهیهای خارجی عامل مضاعف فشار بر اقتصاد رو به ضعف این کشور شد. ورود اردوغان به سیاست دستوری کاهش نرخ سود بانکی نیز سبب شد لیر ترکیه بیش از۵۰ درصد ارزش خود را از دست بدهد. در دو هفته اخیر اردوغان با ارائه برنامه نجات ارز ملی، ارزش لیر را تا حدودی ترمیم کرده اما بعید است ترکیه بتواند با این اقتصاد دستوری بسرعت از بحران فعلی خارج شود. در این میان برخی اعتقاد دارند دولت با توجه به تزریق پول بدون پشتیبان در واقع از جیب مردم خود در پی تهاتر بدهی خویش و کاهش حجم پول در گردش بوده است. بههر حال این اردوغان و این حزب عدالت و توسعه، حزب و اردوغان سال ۲۰۰۲ نیست.
ترکیه در سیاست خارجی با امریکا دچار چالشهای جدی در حوزههای مختلف شده و مذاکرات آنکارا با بروکسل برای پیوستن به اتحادیه اروپا متوقف شده است. ضمن آنکه سیاست خارجی بالاتر از ظرفیت ترکیه، هزینههای زیادی به این کشور وارد کرده است. در بعد داخلی هم رفتار اردوغان با منتقدان و مخالفان باعث انتقادات جدی از سوی برخی کشورهای اروپایی شده است. این کشورها معتقدند ترکیه استانداردهای آزادی بیان و حقوق بشر مدنظر اروپا را رعایت نمیکند با وجود این باید به این نکته توجه کرد که اگر اردوغان به دعوت اپوزیسیون مبنی بر انتخابات زود رس تن دهد، حزب عدالت و توسعه ولو با کاهش رأی کماکان حزب اول ترکیه خواهد ماند.
تغییرات تاریخی «شی جین پینگ»
نویسنده: دانگ یوان
مترجم: زهره صفاری
سال 2021 پایان کار «شی جین پینگ» بود اما برخلاف قوانین قدیمی چین، رئیسجمهور قدرتمند دولت پکن با حمایت 348 عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست با صدور قطعنامهای تاریخی سومین دوران حکمرانیاش بر سرزمین اژدها را نیز تثبیت کرد.
حالا «شی جین پینگ» 68 ساله رهبر بلامنازع حزب کمونیست چین حتی پس از بیستمین نشست کنگره در نوامبر 2022 خواهد بود و تا سال 2027 بهعنوان رئیس جمهور و رئیس کمیسیون ارتش مرکزی، ابتکار عمل در چین را به دست خواهد داشت. حزب کمونیست از سال 1949 هرگز از اریکه قدرت اول پکن پایین نیامده اما آنچه مسلم است در تاریخ صدساله این حزب هرگز سیاستمداری قدرتمندتر از «شی» بر سر کار نیامده است و این حقیقتی است که برای چین نیز چه در حوزه سیاسی، اقتصادی و نظامی صدق میکند.
وقتی «شی جین پینگ» در سال 2012 به قدرت رسید بلندپروازی او بر هیچ کس پوشیده نبود و در عمل نیز بسیار موفق بود. طوری که در داخل و خارج کشورش، همگان او را تضمین کننده پیشرفت چین و رشد فزاینده آن دانسته و میدانند. علاوهبر اینها او یکی از پایهگذاران جاده ابریشم جدید بر مبنای پروژه «یک جاده یک کمربند» است که امکان ارتباط با آسیا، آفریقا و اروپای شرقی را برای چین تسهیل کرده و میتواند نظم جهانی حاکم از زمان جنگ جهانی دوم را به چالش بکشاند. همین امر نیز سبب شد تا به طور مثال در سال 2017، کمیته اجرایی حزب کمونیست نتواند گزینه جوان و کارآمدتری از «شی جین پینگ» برای جانشینی او پس از 2022 و در پایان دومین دوران قانونی او بر ریاست حزب معرفی کند. اما این آخرین باری نبود که حزب در برابر «شی» تسلیم شد و در سال 2018، کمیته با درخواست او، محدودیت دوران ریاست جمهوری را نیز برداشت. اما آن سوی مرزهای چین نیز، «شی» بهعنوان پایهگذار ایدئولوژی تقابل با ابرقدرتی امریکا شناخته میشود؛ تفکری که میتواند بر تلاشهای او در دفاع از قوانین حزب کمونیست و سرمایهداری مشروعیت بدهد.
اما بالاتر از همه اینها سند تاریخی مصوب حزب کمونیست در صدمین سالگرد تأسیس آن، تأییدی تمام عیار برای مدیریت و نقش برجسته «شی جین پینگ» در دستاوردهای بزرگ و درخشان چین در سالهای حاکمیت اوست و بسیاری تفکرات او را به «مارکسیسم قرن 21» یا «جهش مارکسیسم در چین» تعبیر میکنند. شاید همین امر نیز سبب شده است که بسیاری از تحلیلگران بر تابوشکنی حزب کمونیست تأکید داشته باشند. حال سؤال اساسی بسیاری از سیاستمداران این است که آیا «شی جین پینگ»، تابوهای دیگری مانند انقلاب فرهنگی را که پدرش نیز قربانی آن بود خواهد شکست؟
مترجم: زهره صفاری
سال 2021 پایان کار «شی جین پینگ» بود اما برخلاف قوانین قدیمی چین، رئیسجمهور قدرتمند دولت پکن با حمایت 348 عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست با صدور قطعنامهای تاریخی سومین دوران حکمرانیاش بر سرزمین اژدها را نیز تثبیت کرد.
حالا «شی جین پینگ» 68 ساله رهبر بلامنازع حزب کمونیست چین حتی پس از بیستمین نشست کنگره در نوامبر 2022 خواهد بود و تا سال 2027 بهعنوان رئیس جمهور و رئیس کمیسیون ارتش مرکزی، ابتکار عمل در چین را به دست خواهد داشت. حزب کمونیست از سال 1949 هرگز از اریکه قدرت اول پکن پایین نیامده اما آنچه مسلم است در تاریخ صدساله این حزب هرگز سیاستمداری قدرتمندتر از «شی» بر سر کار نیامده است و این حقیقتی است که برای چین نیز چه در حوزه سیاسی، اقتصادی و نظامی صدق میکند.
وقتی «شی جین پینگ» در سال 2012 به قدرت رسید بلندپروازی او بر هیچ کس پوشیده نبود و در عمل نیز بسیار موفق بود. طوری که در داخل و خارج کشورش، همگان او را تضمین کننده پیشرفت چین و رشد فزاینده آن دانسته و میدانند. علاوهبر اینها او یکی از پایهگذاران جاده ابریشم جدید بر مبنای پروژه «یک جاده یک کمربند» است که امکان ارتباط با آسیا، آفریقا و اروپای شرقی را برای چین تسهیل کرده و میتواند نظم جهانی حاکم از زمان جنگ جهانی دوم را به چالش بکشاند. همین امر نیز سبب شد تا به طور مثال در سال 2017، کمیته اجرایی حزب کمونیست نتواند گزینه جوان و کارآمدتری از «شی جین پینگ» برای جانشینی او پس از 2022 و در پایان دومین دوران قانونی او بر ریاست حزب معرفی کند. اما این آخرین باری نبود که حزب در برابر «شی» تسلیم شد و در سال 2018، کمیته با درخواست او، محدودیت دوران ریاست جمهوری را نیز برداشت. اما آن سوی مرزهای چین نیز، «شی» بهعنوان پایهگذار ایدئولوژی تقابل با ابرقدرتی امریکا شناخته میشود؛ تفکری که میتواند بر تلاشهای او در دفاع از قوانین حزب کمونیست و سرمایهداری مشروعیت بدهد.
اما بالاتر از همه اینها سند تاریخی مصوب حزب کمونیست در صدمین سالگرد تأسیس آن، تأییدی تمام عیار برای مدیریت و نقش برجسته «شی جین پینگ» در دستاوردهای بزرگ و درخشان چین در سالهای حاکمیت اوست و بسیاری تفکرات او را به «مارکسیسم قرن 21» یا «جهش مارکسیسم در چین» تعبیر میکنند. شاید همین امر نیز سبب شده است که بسیاری از تحلیلگران بر تابوشکنی حزب کمونیست تأکید داشته باشند. حال سؤال اساسی بسیاری از سیاستمداران این است که آیا «شی جین پینگ»، تابوهای دیگری مانند انقلاب فرهنگی را که پدرش نیز قربانی آن بود خواهد شکست؟
باکو-ایروان، تلاش برای صلح
محسن پاک آیین
سفیر پیشین ایران در جمهوری آذربایجان
جنگ ۴۴ روزه جمهوری آذربایجان و ارمنستان در سال ۲۰۲۰ که به موافقتنامه آتش بس در مسکو منتهی شد، اگرچه به آزادی هفت شهر اشغالشده جمهوری آذربایجان انجامید اما عدم توفیق در آزادی قرهباغ، خوشحالی مردم و دولت آذربایجان را ناپایدار کرد. ابهام مهم در توافق مسکو، در سال ۲۰۲۱ هم باقی ماند و دوباره موجب بروز نقض آتش بس، جنگهای پراکنده و ناامنی شد.
بهطور اصولی جمهوری آذربایجان، قرهباغ به مرکزیت خانکندی را جزء تمامیت ارضی خود میداند و معتقد است قرهباغ باید حداقل در قالب یک جمهوری خودمختار به این کشور بازگردد. اما دولت خودخوانده قرهباغ با حمایت ارمنستان اصرار دارد که این منطقه را از جمهوری آذربایجان جدا کند.در توافق مسکو مشخص نشده که حاکمیت این منطقه با کدام کشور خواهد بود و تا زمانی که وضعیت قره باغ مشخص نشود، مناقشه تداوم خواهد داشت.
حل نشدن موضوع قره باغ باعث شده که مباحث اختلاف برانگیز دیگری از جمله چگونگی استفاده از دالان زنگزور هم مطرح شود. این دالان در خاک ارمنستان قرار دارد و بخش شرقی آذربایجان را به بخش غربی آن یعنی نخجوان متصل میکند. ارمنستان، جمهوری آذربایجان را متهم به تلاش برای اشغال و ملحق کردن منطقه زنگزور به کشور خود کرده و میگوید نظامیان آذربایجان، عملاً بهدنبال تغییر مرزهای جغرافیایی و نقض تمامیت ارضی ارمنستان هستند. نیکول پاشینیان نخستوزیر ارمنستان حتی اعتراض خود را به شکل تلفنی و همچنین بهصورت ارسال نامه، به اطلاع برخی از کشورها رسانده و تهدید کرده که موضوع را در سازمان پیمان امنیت جمعی که یک نهاد امنیتی بینالمللی است، مطرح میکند.
امریکا و اتحادیه اروپا در جانبداری تلویحی از ارمنستان از دو کشور خواستهاند با خویشتنداری، اختلافات خود را از طریق مذاکره حل کنند. روسیه نیز اعلام کرده که مقامات مسکو در تماس دائمی با هر دو طرف هستند و تلاش خود را برای کاهش وخامت اوضاع انجام میدهند. این در حالی است که طرح هرگونه مسأله جدید در کنار موضوع قره باغ، میتواند پای بیگانگان از جمله امریکا و اروپا را به منطقه باز کرده و مشکلات تازهای ایجاد نماید. جمهوری اسلامی ایران با حساسیت و دقت، تحولات در مرزهای دو کشور همسایه را دنبال میکند و برای کمک به حلوفصل مسالمتآمیز این اختلافات ابراز آمادگی کرده است. موضع اصولی ایران، حمایت از تمامیت ارضی کشورهای همسایه و مخالفت با تغییر مرزهای رسمی جغرافیایی است. بر این اساس، ایران قاطعانه از تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان دفاع و با تجزیه این کشور مخالفت کرده و از تمامیت ارضی ارمنستان و تعلق زنگزور به این کشور حمایت میکند. جمهوری اسلامی ایران باید در قبال مسأله قرهباغ و اختلافات بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان بهدنبال صلح پایدار باشد و وضعیت نه جنگ و نه صلح به نفع هیچ کشوری در منطقه نیست.
ایران بر این باور است که استقرار صلح بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان برای منطقه حائز اهمیت بوده و مزیتهای امنیتی داشته و با امن شدن مرزهای کشورها، تقویت همکاریهای اقتصادی ممکن خواهد بود. به همین دلیل تهران امیدوار است بقیه اختلافات باکو و ایروان نیز بهطور مسالمتآمیز و با تداوم مذاکره خاتمه یابد.
سفیر پیشین ایران در جمهوری آذربایجان
جنگ ۴۴ روزه جمهوری آذربایجان و ارمنستان در سال ۲۰۲۰ که به موافقتنامه آتش بس در مسکو منتهی شد، اگرچه به آزادی هفت شهر اشغالشده جمهوری آذربایجان انجامید اما عدم توفیق در آزادی قرهباغ، خوشحالی مردم و دولت آذربایجان را ناپایدار کرد. ابهام مهم در توافق مسکو، در سال ۲۰۲۱ هم باقی ماند و دوباره موجب بروز نقض آتش بس، جنگهای پراکنده و ناامنی شد.
بهطور اصولی جمهوری آذربایجان، قرهباغ به مرکزیت خانکندی را جزء تمامیت ارضی خود میداند و معتقد است قرهباغ باید حداقل در قالب یک جمهوری خودمختار به این کشور بازگردد. اما دولت خودخوانده قرهباغ با حمایت ارمنستان اصرار دارد که این منطقه را از جمهوری آذربایجان جدا کند.در توافق مسکو مشخص نشده که حاکمیت این منطقه با کدام کشور خواهد بود و تا زمانی که وضعیت قره باغ مشخص نشود، مناقشه تداوم خواهد داشت.
حل نشدن موضوع قره باغ باعث شده که مباحث اختلاف برانگیز دیگری از جمله چگونگی استفاده از دالان زنگزور هم مطرح شود. این دالان در خاک ارمنستان قرار دارد و بخش شرقی آذربایجان را به بخش غربی آن یعنی نخجوان متصل میکند. ارمنستان، جمهوری آذربایجان را متهم به تلاش برای اشغال و ملحق کردن منطقه زنگزور به کشور خود کرده و میگوید نظامیان آذربایجان، عملاً بهدنبال تغییر مرزهای جغرافیایی و نقض تمامیت ارضی ارمنستان هستند. نیکول پاشینیان نخستوزیر ارمنستان حتی اعتراض خود را به شکل تلفنی و همچنین بهصورت ارسال نامه، به اطلاع برخی از کشورها رسانده و تهدید کرده که موضوع را در سازمان پیمان امنیت جمعی که یک نهاد امنیتی بینالمللی است، مطرح میکند.
امریکا و اتحادیه اروپا در جانبداری تلویحی از ارمنستان از دو کشور خواستهاند با خویشتنداری، اختلافات خود را از طریق مذاکره حل کنند. روسیه نیز اعلام کرده که مقامات مسکو در تماس دائمی با هر دو طرف هستند و تلاش خود را برای کاهش وخامت اوضاع انجام میدهند. این در حالی است که طرح هرگونه مسأله جدید در کنار موضوع قره باغ، میتواند پای بیگانگان از جمله امریکا و اروپا را به منطقه باز کرده و مشکلات تازهای ایجاد نماید. جمهوری اسلامی ایران با حساسیت و دقت، تحولات در مرزهای دو کشور همسایه را دنبال میکند و برای کمک به حلوفصل مسالمتآمیز این اختلافات ابراز آمادگی کرده است. موضع اصولی ایران، حمایت از تمامیت ارضی کشورهای همسایه و مخالفت با تغییر مرزهای رسمی جغرافیایی است. بر این اساس، ایران قاطعانه از تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان دفاع و با تجزیه این کشور مخالفت کرده و از تمامیت ارضی ارمنستان و تعلق زنگزور به این کشور حمایت میکند. جمهوری اسلامی ایران باید در قبال مسأله قرهباغ و اختلافات بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان بهدنبال صلح پایدار باشد و وضعیت نه جنگ و نه صلح به نفع هیچ کشوری در منطقه نیست.
ایران بر این باور است که استقرار صلح بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان برای منطقه حائز اهمیت بوده و مزیتهای امنیتی داشته و با امن شدن مرزهای کشورها، تقویت همکاریهای اقتصادی ممکن خواهد بود. به همین دلیل تهران امیدوار است بقیه اختلافات باکو و ایروان نیز بهطور مسالمتآمیز و با تداوم مذاکره خاتمه یابد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
دولت بنت دوام چندانی ندارد
-
اردوغان 2022 دیگر اردوغان 2002 نیست
-
تغییرات تاریخی «شی جین پینگ»
-
باکو-ایروان، تلاش برای صلح
اخبارایران آنلاین