گزارش «ایران» از جنجال اعلام و توضیح یک خبر جعلی در برنامه ای زنده
بینایی با سلول بنیادی هنوز امکان پذیر نیست
سمیه افشین فر
خبرنگار
دست یافتن به بینایی یا «حداقل بینایی» برای کسانی که سالها رؤیای دیدن را در سر پروراندهاند همواره جذابیت زیادی داشته است، برای همین وقتی دختر 21 سالهای در مقابل دوربین تلویزیون و در برنامه پربیننده عصر جدید در بیست و هفتم اسفند ماه ادعا کرد(یا از صحبتهایش این گونه به ذهن مخاطب رسید) که در گذشته نابینای مطلق بوده و بواسطه عمل جراحی با کمک سلولهای بنیادی توانسته بینایی یک چشمش را تا صددرصد افزایش دهد، برای کسانی که ذره ذره بینایی را همچون عیار طلا، محکگذاری میکنند و از ده دهم و یک دهم و... نام میبرند، خبر بسیار مهمی است. تلفنها به صدا درمیآیند، همه سراغ دکتر و بیمارستانش میروند و پیگیر جزئیات خبر میشوند در حالی که اصل خبر نه روایتهای آن دختر جوان، چیز دیگری بوده است.
بلافاصله پس از پخش این برنامه بنا به مستنداتی که خبرنگار روزنامه ایران در جریان آن قرار گرفت، جمعی از فعالان حوزه نابینایان تحقیقات مفصلی انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که هیچ کدام از اطلاعاتی که این دختر جوان در برنامه عصر جدید داد، درست نبوده و همه این روایتهای جعلی، جامعه نابینایان را تحت تأثیر قرار داد. انجمنها و تشکلهای نابینایان این اظهارات را تکذیب کردند اما صدها و هزاران فرد نابینا که بهدنبال کورسویی بیناییاند، بخصوص در مناطقی که دسترسی اطلاعاتی محدودی دارند و با اعتماد به مطالب ارائه شده در این برنامه بهدنبال دسترسی به دکتر و بیمارستان نام برده شده در برنامه عصر جدید شدند و بهدنبال ادعایی راه افتادهاند که هنوز حتی در مجامع علمی بینالمللی هم رسیدن به بینایی توسط فردی نابینای مطلق با شک و شبهه همراه است و عملاً غیر ممکن. در واقع اظهارات چند دقیقهای یک فرد در برنامهای پربیننده، زندگی افراد بسیاری را مختل کرده و احساسات و روانشان را به بازی گرفته است. اینجاست که باید پرسید امید دادن در هر شرایطی و با جعل آن، در رسانهها مجاز است؟
روایتی از آنچه روی آنتن برنامهای زنده رفت
روز ۲۷ اسفند، از برنامه عصر جدید، در حالی روی آنتن رفت که همه منتظر یک اتفاق هیجانانگیز بودند، اتفاقی که بازخوردهای عجیب و متفاوتی را در شبکههای اجتماعی بهدنبال داشت. احسان علیخانی مجری این برنامه، از مادر و دختری میزبانی میکرد که از شیراز به تهران آمده بودند تا روایتگر قصهای شگفتآور باشند و در آستانه سال نو خورشیدی، مخاطبان میلیونی این برنامه را به هیجان آورند.
«تارا صبی»، دختر ۲۱ سالهای است که در این قسمت برنامه عصر جدید مدعی شد در تاریخهای ۲۵ مرداد و ۱۶ شهریور ۱۴۰۰ در بیمارستان دکتر خدادوست شیراز تحت عمل جراحی سلولهای بنیادی قرار گرفته و او که از ابتدای تولد نابینا بوده، بینایی کامل هر دو چشمش را به دست آورده است. از مخاطب عام که بگذریم، برای آنها که اندک آشنایی با دانش چشمپزشکی دارند یا اخبار این حوزه را پیگیری کنند، محال بودن این ادعا آن قدر بدیهی است که حتی نیاز به جستوجوی ادله برای اثبات کذب ماجرا هم وقت تلف کردن است؛ درمان نابینایی از طریق سلولهای بنیادی فعلاً موضوعی است که صرفاً در حد پژوهشهای آزمایشگاهی و دانشگاهی مطرح شده و حتی وارد فاز آزمایش روی حیوانات هم نشده است.
خانواده صبی محل انجام عمل سلولهای بنیادی را بیمارستان دکتر «خدادوست» در شهر شیراز عنوان کردند و این در حالی است که این بیمارستان، هرگز ادعایی در خصوص انجام این عمل در هیچ یک از پایگاههای خود در شبکههای اجتماعی و همچنین در وب سایت بیمارستان منتشر نکرده است. برای پیگیری جزئیات ماجرا با بیمارستان تماس گرفته شد. خانم حکمت آرا مدیر پرستاری بیمارستان دکتر خدادوست در گفتوگو با «ایران» میگوید: عملی که برای خانم صبی توسط دکتر زهرا کلانتری فلوشیپ چشم پزشکی بیمارستان خدادوست انجام شده تنها عمل انحراف چشم بوده است.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا عمل سلولهای بنیادی در این بیمارستان انجام میشود یا خیر؟ میگوید: هیچ عملی در زمینه سلولهای بنیادی در این بیمارستان انجام نمیشود و بحث در زمینه سلولهای بنیادی هنوز در حد پژوهشهای علمی و دانشگاهی است و هنوز حتی در خارج از کشور هم محققان نتوانستهاند با سلولهای بنیادی بینایی را به طور کامل افزایش دهند.
با توجه به اظهارات حکمت آرا در نهایت مشخص شد که تاریخهای مورد اشاره در برنامه، صرفاً تاریخهایی است که تارا صبی در این بیمارستان مورد عمل جراحی انحراف چشم قرار گرفته و چشمپزشک معالجش، فلوشیپ چشمپزشکی بیمارستان خدادوست بوده است همچنین صبی در آن بیمارستان، هیچ جراحی دیگری انجام نداده است.
عمل انحراف ارتباطی با بینایی ندارد
دکتر عباس ریاضی دکترای بینایی سنجی در توضیح انحراف چشم به روزنامه ایران میگوید: استرابیسم (چشمهای ضربدری) یا انحراف چشم وضعیتی است که در آن چشمها در یک راستا قرار نمیگیرند. به عبارت دیگر، یک چشم در جهتی متفاوت با چشم دیگر میچرخد. در شرایط عادی، شش عضله که حرکت چشم را کنترل میکنند با هم کار میکنند و هر دو چشم را در یک جهت نشان میدهند. بیماران مبتلا به انحراف چشم در کنترل حرکات چشم مشکل دارند و نمیتوانند تراز طبیعی چشم (وضعیت چشم) را حفظ کنند. وی در پاسخ به این سؤال که آیا عمل انحراف چشم تأثیری در افزایش بینایی فرد نابینا دارد؟ توضیح میدهد: عمل انحراف چشم وقتی تا سن سه سالگی و بعد از درمان تنبلی چشم صورت بگیرد میتواند مقدار کمی دید را اصلاح کند ولی بعد از این سن عمل انحراف تنها ظاهر چشم را تغییر میدهد و با عمل انحراف، دید کسی برنمی گردد. دکتر ریاضی در ادامه به بحث سلولهای بنیادی پرداخته و میافزاید: استفاده از سلولهای بنیادی در درمان نابینایی مطلق در دنیا هنوز بحثی دانشگاهی است و اگر این اتفاق بیفتد باید آن را معجزه قرن بدانیم بنابراین برگشتن بینایی یا عمل با استفاده از سلولهای بنیادی یا هر چیز دیگری تحت این عناوین هنوز اتفاق نیفتاده است.
وقتی فرصتی برای تحقیق نیست، راستی آزمایی قربانی میشود
هر چند روز پنجشنبه احسان علیخانی در برنامه عصر جدید به این موضوع که «سوء تفاهمی که باعث دردسر شد» پرداخت و بار دیگر مادر تارا و پزشک معالج در برنامه توضیحاتی ارائه دادند اما در نهایت علیخانی به دفاع از برنامه پرداخت. با اینهمه سؤال ما در این مجال این است که در این فاصله چه بسیار نابینایانی که از دورترین روستاهای کشور بر مبنای آنچه از رسانه ملی شنیدهاند، کیلومترها راه را بر خود هموار کنند و راهی شیراز شوند تا با دستاوردی که در برنامه دربارهاش شنیدهاند، از نزدیک آشنا شوند. اصلاً رسانهها چه ملاک و معیارهایی برای راستی آزمایی مطالب خود دارند و آیا رسانهها مجازند هر رویدادی را تنها برای جذب بیشتر مخاطب مورد پوشش قرار دهند و به آن بپردازند؟
فریدون صدیقی کارشناس و پیشکسوت رسانه دو عامل را مطرح میکند که باعث شده تا راستی آزمایی رویدادها برای جامعه مخاطب، جایگاه واقعی را از دست بدهد. صدیقی میگوید: در رویدادهای مختلف، اطلاعرسانی باید دقیق و شفاف باشد. در واقع باید اهالی رسانه را آموزش دهیم تا در تهیه مطالب و محتوا با دقت و شفافیت سوژه را مورد ارزیابی قرار دهند. اگر این اتفاق نیفتد شایعهسازی راه خود را پیدا میکند و در واقع هرکسی از ظن خود به پدیدهها و رویدادها نگاه میکند و به مدد شبکههای مجازی بر مبنای دیدگاه خود به اطلاعرسانی میپردازد. پس اصل اول در راستی آزمایی رویدادها توجه به دقت و شفافیت در تهیه محتواست. اما اصل دوم که اصل مهمی هم است به این بر میگردد که جامعه ما جامعهای مبتنی بر رؤیاپردازی و بر مبنای آموزههای شنیداری است. در چنین جامعه است که هرکسی میخواهد آرزوهایش رنگ واقعیت به خود بگیرند و در واقع از این راه فرد به شفای درونی و روانی دست پیدا میکند.
وی ادامه میدهد: وقتی در رنج و نابسامانی به سر میبریم طبیعی است که بهدنبال تسلی خاطر باشیم و بنابراین سعی میکنیم آرزوهایمان را قلاب باورهایمان کنیم در نتیجه وقتی در مقابل دوربین یا ضبط صوت قرار میگیریم از فرصت استفاده میکنیم و برای جلب توجه و همان شفای روانی حرفه ایی را بر زبان میآوریم که شاید با واقعیت فاصله داشته باشند. رسانه هم با این رویه در واقع نگاه مخاطب را از آن خود میکند.این استاد ارتباطات در ادامه با بیان اینکه باید دایره خط قرمزها را برای اهالی رسانه شفاف و باز کنیم، میگوید: خط قرمزها باعث میشود تا اطلاعرسانی با تأخیر صورت پذیرد و بنابراین فرصت و امکانی برای تحقیق وجود ندارد و در چنین فضایی انسانها از جایگاه واقعیشان دور میشوند و شرایط برای دروغگویی و کلاهبرداری فراهم میشود.
پیگیریهای روزنامه ایران از عوامل عصر جدید
لازم به توضیح است که تا زمان تنظیم این گزارش و پیش از روی آنتن رفتن برنامه پنجشنبه شب، در ادامه بررسیهای صورت گرفته و طی تماس با دست اندرکاران برنامه عصر جدید هر چند هیچ کدام حاضر به مصاحبه نشدند و تنها به ارائه مستنداتی که به دعوت از فرد مورد اشاره منجر شده پرداختند که هیچ کدام از مستندات بینا شدن یک فرد نابینا را نشان نمیدهد. آنها کمبود وقت را دلیل ندادن توضیح کافی در زمینه سلولهای بنیادی دانستند اما نکتهای که در این میان مهم به نظر میرسد این است که هزینه تزریق امید به نابینایان برعهده چه کسی است و چگونه قرار است آسیب روانی که فرد نابینایی در این خصوص دیده جبران شود؟ بهتر نبود که دست اندرکاران این برنامه پربیننده قبل از دعوت میهمانان به سراغ کارشناسان و صاحبنظران این حوزه میرفتند و درخصوص سوژهها به بررسی کافی میپرداختند هر چند در برنامه پنجشنبه توضیحات کمی شفاف کننده بود اما در یک فاصله تقریباً یک ماهه، جنجالی در میان نابینایان ایجاد شد و به نظر میرسد در این مواقع رسانه باید با سرعت بیشتری اشتباه خود را جبران کند و اینکه پیش از روی آنتن بردن یک برنامه تحقیقات کافی انجام داده باشد. با این حال این کار احسان علیخانی در برنامه عصر جدید هر چند دیر اما جبرانی بود بر اشتباهی که رخ داد.
بـــــــرش
در گفتوگو با «ایران» تأکید شد
جای خالی چرایی و چگونگی در گزارشهای خبری
آنچه درباره این رویداد و اعلام یک خبر در برنامه ای پرمخاطب قابل بررسی است این است که کارکرد رسانهها در قبال چنین خبرهایی چیست؟ اینکه واکنش رسانه باید چه میزان در برابر اخبار جعلی سریع باشد و چه میزان باید رسانه در پرداختن به سوژه ها دقت و تحقیق کافی داشته باشد. دکتر مجید رضائیان استاد و پژوهشگر حوزه ارتباطات در پاسخ به این سؤال که وقتی خبر کذبی منتشر میشود وظیفه رسانهها چیست، به «ایران» میگوید: رسانههای ما باید در برابر سه نوع خبر و رویداد واکنششان را معلوم کنند. یک خبرهایی که صحت و سقم آن درست است و به اسم خبر شناخته میشوند. خبری که تمام عناصر خبری را دارد و در واقع روایتی از یک رویداد است. در اینجا وظیفه رسانه، روایتگری راست و شفاف است که باید خیلی دقیق و درست باشد.
رضائیان با اشاره به اینکه در رسانههای ما از شش عنصر خبری تنها به چهار عنصر توجه میکنند، میافزاید: متأسفانه در ایران خبرهای ما تنها دارای چهار عنصر خبری است و در رسانههای کشورمان دو عنصر «چرایی» و «چگونگی» زیاد یا اصلاً مورد توجه قرار نمیگیرند. در حالی که این دو عنصر رکن اصلی واساسی روزنامه نگاری تحلیلی به حساب میآیند.
این استاد ارتباطات در ادامه به وظیفه رسانهها در برابر فیک نیوزها اشاره میکند و میگوید: تحقیق درباره چگونگی وظیفه ما بهعنوان اهالی رسانه در برابر فیک نیوزهاست. اخباری که در ظاهر شبیه خبر هستند و این روزها با توجه به گسترش شبکههای مجازی تحت عنوان خبر منتشر میشوند و مخاطب را دچار کنشهای غلط میکنند. در اینجا رسانهها نباید کوتاه بیایند و با جمعآوری اطلاعات به مقابله با فیک نیوزها بپردازند. باید مستندات را پیدا و اصل خبر را روایت کنند. بنابراین وظیفه رسانهها اعلام جزئیات رویدادی است که دروغ بوده آن هم با ارائه مستندات. دکتر رضائیان یکی از مهمترین کارکردهای رسانه را مقابله با حالت سوم میداند یعنی واکنش رسانه در برابر شایعهها و جعلهایی که به شکل و ظاهر خبر منتشر میشوند. وی معتقد است که این نوع خبرها آثار منفی هم برای جامعه و هم برای مخاطب بهدنبال دارند و توضیح میدهد: «کسی ادعایی دارد یا دروغی گفته که صحت نداشته و بعد از مدتی مشخص شده اصل ماجرا چیز دیگری بوده است این قضیه از دو منظر قابل بررسی است؛ یکی وظیفه آن رسانهای است که این ادعا را منتشر کرده. این رسانه باید به نقش رسانهای خود وفادار باشد. ابتدا خودش اقدام به اصلاح کند. میتواند مستقیم به مخاطبانش بگوید این اتفاق افتاده و اتفاق صحیح به این شکل بوده است. هر چند این اتفاق گریزناپذیر است و در هر رسانهای ممکن است به وجود بیایید اما قابل اصلاح نیز هست. اما وظیفه رسانههای دیگر هم سکوت نیست وظیفه رسانههای دیگر نیز جمعآوری مستندات و مدارک است که بگویند با این مستندات این ادعای دروغ صحیح نیست. دکتر رضائیان در پایان با اشاره به اینکه متأسفانه رسانههای کشورمان اطلاعات محور نیستند، میافزاید: کار اصلی رسانه دستیابی به مستندات صحیح است. در رسانه نمیتوانیم به طور کلی حرف بزنیم. مشکل ما در رسانههای کشورمان این است که خیلی اطلاعات محور عمل نمیکنیم. اگر میخواهیم مخاطب حرفمان را بپذیرد باید گزارش ها و خبرهایمان را با اطلاعات مستند کنیم تا مخاطب قانع شود که حرفمان درست است و آن ادعا دروغ بوده است. چرا که سختترین کار در روزنامه نگاری کسب اطلاعات است و تنها با تکیه بر «وی افزود» و «وی گفت» به شفافیت در اطلاعرسانی نمیرسیم.
گفتوگوی «ایران» با نمایندگانی از جامعه نابینایان
لحظه های پر التهاب
گروه اجتماعی/ اگرچه شاید باید پرونده این رویداد در یک برنامه پر مخاطب تلویزیونی را با توضیحات جدیدی که به تازگی در برنامه ارائه شده مختومه بدانیم اما روایت آنچه در این حدود یک ماه بر نابینایان که مخاطب یک خبر جعلی بودند گذشت شاید این را گوشزد کند که چقدر رسانهها در بازتاب یک اخبار باید از ابتدا دقت کنند. آیدا مجیدآبادی، دختر کم بینای مادرزاد، شاعری جوان و ساکن ارومیه است که با دیدن برنامه عصر جدید و شنیدن صحبتها در خصوص به دست آوردن بینایی دست به کار شده و با بیمارستان دکتر خدادوست تماس گرفته است و وقتی بیمارستان خبر را تکذیب کرده کلیپی درست کرده و در آن به توضیح ماجرا و پیگیریهای خودش پرداخته تا بقیه همنوعانش دچار امید واهی بینایی نشوند. آیدا میگوید: من کمبینای مادرزادم. شرایطم درست همانند شرایط تارا بود. هر چند سالهاست که با شرایطم کنار آمدهام و در نگاه اطرافیان دختر موفقی هستم که تحصیلات عالی دارد، شاغل هستم و زندگیام همانند افراد عادی است و با شرایط بیناییام کنار آمده ام، اما وقتی برنامه را دیدم دچار تردید شدم و شخصاً بهعنوان یک مراجعه کننده با بیمارستان تماس گرفتم و گفتم میخواهم این عمل را روی چشمانم انجام بدهم و آنها کلاً این خبر را تکذیب کردند بعد از آن بود که تصمیم گرفتم با دوستانم و جمعی از فعالان حوزه نابینایان قضیه را روشن کنیم چرا که من شاهد ناراحتی و عذابی که دوستانم بعد از دیدن این برنامه دچار شدند بودم. یکی از دوستانم که اتفاقاً از همکلاسیهای خانم صبی بود با من تماس گرفت و گفت: تارا همکلاسی من بود. خیلی برایش خوشحال شدم که بینایی اش را به دست آورده و میتواند ببیند ای کاش من هم امکانش را داشتم و میتوانستم به شیراز بروم. به او گفتم من به بیمارستان زنگ زدم و گفتند دروغ است. گفت: مگر می شود در تلویزیون دروغ بگویند؟
یکی دیگر از دوستانم با اینکه وضع مالی خوبی ندارند خانواده را تحت فشار گذاشته و راهی شیراز شدهاند. یکی دیگر از دوستانم میگفت به خاطر اینکه نابیناها همه به بیمارستان نروند و شلوغ نشود بیمارستان به تو گفته که این خبر دروغ است. اگر دروغ بود تارا را در برنامه عصر جدید نمیآوردند. نمونههایی از این دست را این مدت زیاد دیده ام. تازه اینها همه حرفهای کسانی است که در مرکز استان زندگی میکنند. شما تصور کن نابینایان و کم بینایان زیادی هستند که دسترسی به اطلاعاتی جز آنچه که در تلویزیون مطرح میشود ندارند. بارها من را بهعنوان میهمان در برنامههای مختلف تلویزیونی دعوت کردهاند هر بار از محل کارم، اطرافیانم و از راههای مختلف در موردم تحقیق کردهاند میخواهم بگویم به نظرم این کار هیچ توجیهی ندارد. وقتی من بهعنوان یک فرد معمولی براحتی و تنها با یک تماس میتوانم بفهمم در بیمارستان عملی انجام شده یا نه چطور رسانه ملی کشورم نمیتواند یک جستوجوی ساده انجام دهد؟ چیزی که من را ناراحت میکند این است که نمیتوانم از رسانه ملی کشورم چنین اشتباهی را بپذیرم. این بیمارستان، بیمارستان معروفی بوده و بحث سلولهای بنیادی هم بحث مهمی است باید توجه و تحقیق بیشتری میکردند، چرا فکر میکنند که هر چیزی در حوزه معلولان را با چاشنی شگفتی میتوانند منتشر کنند؟
با اندوهی باورنکردنی بازگشتیم!
مجتبی اما نوجوان نابینای مادرزادی است که در کرمان زندگی میکند و در مدرسه نابینایان درس میخواند او میگوید: با اینکه روزهای آخر سال بود وقتی دوستانم گفتند که چنین برنامهای پخش شده و با سلولهای بنیادی میتوان به بینایی رسید، خیلی خوشحال شدم؛ به بیمارستان زنگ زدم و آنها گفتند نه هنوز در زمینه سلولهای بنیادی عملی انجام نشده، باورم نمیشد، مادرم جریان را میدانست با او راهی شیراز شدم، مادرم التماس میکرد که اگر راهی دارد من هم تحت عمل قرار بگیرم ولی وقتی با قاطعیت گفتند خبری از سلولهای بنیادی نیست با اندوهی باور نکردنی برگشتیم، البته برای من خیلی هم مهم نبود. به هر حال به نابینایی عادت کردهام اما دیدن رنج مادرم عذابم داد که تلاش میکرد اگر میشود من حداقل بینایی را به دست بیاورم. حالا فقط یک سؤال دارم: آیا کسانی که چنین ادعایی را مطرح کردند و آن را از تریبون ملی پخش کردند میتوانند خود را لحظهای و تنها لحظهای جای مادر من و کسانی همانند من بگذارند که حاضرند از همه زندگیشان به خاطر ذرهای و تنها ذرهای دیدن بگذرند؟
همآوایی رسانهها در عصری تازه
پنجشنبه ۱۸ فروردین ماه برای اولین بار آنتن شبکه سوم تلویزیون و برنامه عصر جدید تحت تأثیر جو ایجاد شده در شبکههای مجازی و جامعه نابینایان و کمبینایان برنامهای را با حضور دو نابینا ترتیب داد.موضوع این برنامه حواشی پیش آمده در عصر جدید ۲۷ اسفندماه بود برنامهای که در آن دختری نابینا مدعی شده بود که با استفاده از سلولهای بنیادی به بینای کامل دست یافته است.هر چند پخش این برنامه که با حضور دو نابینا ، دو چشم پزشک و حتی صحبتهای وزیر محترم بهداشت بود درخور توجه و تحسین است اما ذکر چند نکته ضروری به نظر میرسد نکته اول این است که برنامه عصر جدید ۱۸ فروردین کاملاً رویکردی پزشکی داشت هر چند که در این برنامه به طور کلی درمورد سلولهای بنیادی و کارکرد آن در چشم پزشکی توضیحات کاملی داده شد اما به نظر میرسد جای اثر رسانهای که این خبر بر فرد فرد افرادی که آن را پیگیری کردهاند خالی بوده است جامعه مخاطب که تحت تأثیر این رویداد بار روانی زیادی متحمل شده نیازمند این بود که صراحتاً بر اشتباه پیش آمده تأکید شود و مورد دلجویی قرار بگیرد.
همانطور که ذکر شد با توجه به این که چنین برنامهای در این حد یعنی اختصاص یک ساعت از آنتن تلویزیون به این برنامه قابل تقدیر است ولی باید توجه برنامهسازان و دستاندرکاران رسانه را به این نکته جلب کرد که حوزه افراد دارای معلولیت حوزهای دم دستی ساده و پیش پا افتاده نیست و نباید براحتی و بدون داشتن تخصص و تجربه وارد این عرصه شوند این حوزه همانند حوزههای دیگر اجتماعی نیازمند دانش و اطلاعات کافی است و به نظر میرسد دورانی که براحتی برنامهسازان یک فرد معلول را جلوی دوربین مینشاندند و از او اسطوره میساختند به سر آمده است.
نکته مهم بعدی عملکرد رسانههای مختلف در برابر این خبر و همصدایی همه رسانههای پیرامون یک موضوع بود که بار دیگر نشان داد توجه رسانهها و فعالان اجتماعی به مسائل افراد دارای معلولیت باید فارغ از رنگبندیهای جناحی و سیاسی باشد.میماند ذکر نکتهای و آن هم نگرهای نیست جز این که در این فقره قدرت رسانه اعم از چاپی، شنیداری و دیداری بار دیگر نمایان شد.