ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
عذاب وجدان راز جنایت 8 ماه قبل را فاش کرد
قتل شوهر با همدستی نگهبان شب
گروه حوادث / مرجان همایونی: زن سرایدار که در اقدامی کینهجویانه شوهرش را به قتل رسانده اما مرد دیگری را بهعنوان قاتل معرفی کرده بود، سرانجام پس از 8 ماه به خاطر عذاب وجدان لب به اعتراف گشود.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، اواخر مرداد سال گذشته، مرگ مشکوک مرد جوانی در یکی از بیمارستانهای پایتخت به بازپرس محمد وهابی اعلام شد. بهدنبال گزارش مرگ مشکوک شاهین؛ تحقیقات تیم جنایی آغاز شد. در بررسیهای اولیه مشخص شد که سه روز قبل مرد جوان که از ناحیه سر مجروح شده بود به بیمارستان منتقل شده اما با وجود تلاش کادر درمان تسلیم مرگ شده است.
بررسیهای اولیه متخصصان پزشکی قانونی حکایت از آن داشت که اصابت جسمی سنگین مانند میله آهنی به سر، مرگ او را رقم زده است.
نخستین سناریو
در تحقیقات اولیه، همسر شاهین مدعی شد: من و همسرم نگهبان شرکتی در شمال تهران هستیم. شب حادثه همسرم در اتاق سرایداری شرکت خوابیده بود و من و دو دخترم در ساختمان محل زندگیمان بودیم که صدای فریادهای شاهین را شنیدم. شاهین فریاد میزد: دزد، دزد، آنها را بگیرید.
پریسا، همسر شاهین ادامه داد: فوراً خودم را به اتاق سرایداری رساندم و با بدن نیمه جان همسرم در حالی که از ناحیه سر مصدوم شده بود مواجه شدم. با اورژانس تماس گرفته و شاهین را به بیمارستان رساندیم اما او فوت کرد. به نظر میرسید همسرم متوجه ورود سارقان به ساختمان شده بود و قصد مقابله با آنها را داشت اما سارقان برای فرار با میله آهنی به سر او زده بودند.
سارقان خیالی
با اظهارات زن جوان، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت به بازبینی دوربینهای مداربسته ساختمان شرکت پرداختند، اما ورود و خروج هیچ فردی به ساختمان در آن ساعت مشاهده نشد و این موضوع نشان میداد که اظهارات پریسا واقعی نیست.
از سویی بررسیها نشان میداد که زن جوان با دو نگهبان دیگر ساختمان در ارتباط بوده و همین موضوع احتمال دست داشتن پریسا و دو نگهبان ساختمان در این جنایت را مطرح کرد. به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی پایتخت، زن جوان و دو نگهبان ساختمان بازداشت شدند.
اینبار زن جوان سناریوی دیگری را مطرح کرد و گفت: به غیر از همسرم، دو مرد دیگر به نامهای بابک و کاوه، نگهبانان ساختمان هستند. بابک نگهبان شیفت صبح بود و کاوه نگهبان شیفت شب ساختمان بود. همکاری ما با کاوه و بابک باعث شد که با آنها درددل کنم. بابک وقتی از بداخلاقیهای همسرم با خبر شد، برای اینکه مرا از دست او نجات دهد، دست به قتل شاهین زد.
کاوه نیز در تحقیقات اظهارات زن جوان را تأیید کرد؛ اما بابک منکر جنایت شده و مدعی شد که از این ماجرا بیخبر بوده و قتلی مرتکب نشده است.
تحقیقات در رابطه با این جنایت ادامه داشت تا اینکه با گذشت 8 ماه از جنایت، پریسا لب به اعتراف گشود و راز قتل همسرش را برملا کرد: در تمام این مدت دروغ گفتم و بابک بیگناه بازداشت شده است. او هیچ نقشی در این جنایت ندارد و من طبق آموزشهایی که کاوه داده بود چنین سناریوهایی را مطرح کردم.
او ادامه داد: 18 سال قبل با شاهین ازدواج کردم و از او صاحب دو دختر شدم، اما شاهین آدم خوشاخلاقی نبود و مدام مرا اذیت میکرد. یکی از بزرگترین ایرادهای شاهین این بود که برای هر کسی درددل میکرد و دوست و آشنا از صفر تا صد زندگی ما با خبر بودند. این خود شاهین بود که به کاوه و بابک از زندگی خصوصیمان گفته بود و خودش را از چشم من و بچههایش انداخته بود.
نقشه قتل
پریسا گفت: همه اطرافیان از تمام جزئیات زندگی من و شوهرم خبر داشتند و از این موضوع حس بدی داشتم به همین دلیل تصمیم به جدایی گرفتم اما شاهین طلاقم نمیداد. در این میان ارتباطم با کاوه روز به روز بیشتر میشد. او همسرش را به تازگی طلاق داده بود و به من ابراز علاقه میکرد بعد از مدتی کاوه فکر قتل همسرم را به ذهنم انداخت.
با نقشهای که کاوه طراحی کرده بود، شب حادثه شوهرم را به تنهایی با میله آهنی به قتل رساندم. سناریوی حضور سارقان در شرکت و قتل شاهین توسط آنها را هم کاوه به من یاد داده بود. حتی کاوه به من گفته بود که با بابک رابطه نزدیکتری برقرار کنم و اگر پلیس اظهارات مرا بابت قتل از سوی سارقان قبول نکرد، بگویم او شوهرم را کشته و خودش هم اظهارات مرا تأیید میکند تا از اتهام قتل رهایی یابیم. در این مدت، وقتی در بازداشتگاه بودم، عذاب وجدان لحظهای رهایم نمیکرد با خودم گفتم چطور وجدانم راضی میشود یک بیگناه به جای من اعدام شود. درنهایت هم عذاب وجدان باعث شد تا راز قتل را برملا کنم.
با اعترافات زن جوان، او به اتهام مباشرت در قتل و کاوه به اتهام معاونت در قتل درحالی بازداشت شدند که پدر و مادر شاهین خواهان قصاص عروسشان شدهاند. بدین ترتیب بابک آزاد شده و دو متهم نیز برای ادامه تحقیقات به اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت منتقل شدند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، اواخر مرداد سال گذشته، مرگ مشکوک مرد جوانی در یکی از بیمارستانهای پایتخت به بازپرس محمد وهابی اعلام شد. بهدنبال گزارش مرگ مشکوک شاهین؛ تحقیقات تیم جنایی آغاز شد. در بررسیهای اولیه مشخص شد که سه روز قبل مرد جوان که از ناحیه سر مجروح شده بود به بیمارستان منتقل شده اما با وجود تلاش کادر درمان تسلیم مرگ شده است.
بررسیهای اولیه متخصصان پزشکی قانونی حکایت از آن داشت که اصابت جسمی سنگین مانند میله آهنی به سر، مرگ او را رقم زده است.
نخستین سناریو
در تحقیقات اولیه، همسر شاهین مدعی شد: من و همسرم نگهبان شرکتی در شمال تهران هستیم. شب حادثه همسرم در اتاق سرایداری شرکت خوابیده بود و من و دو دخترم در ساختمان محل زندگیمان بودیم که صدای فریادهای شاهین را شنیدم. شاهین فریاد میزد: دزد، دزد، آنها را بگیرید.
پریسا، همسر شاهین ادامه داد: فوراً خودم را به اتاق سرایداری رساندم و با بدن نیمه جان همسرم در حالی که از ناحیه سر مصدوم شده بود مواجه شدم. با اورژانس تماس گرفته و شاهین را به بیمارستان رساندیم اما او فوت کرد. به نظر میرسید همسرم متوجه ورود سارقان به ساختمان شده بود و قصد مقابله با آنها را داشت اما سارقان برای فرار با میله آهنی به سر او زده بودند.
سارقان خیالی
با اظهارات زن جوان، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت به بازبینی دوربینهای مداربسته ساختمان شرکت پرداختند، اما ورود و خروج هیچ فردی به ساختمان در آن ساعت مشاهده نشد و این موضوع نشان میداد که اظهارات پریسا واقعی نیست.
از سویی بررسیها نشان میداد که زن جوان با دو نگهبان دیگر ساختمان در ارتباط بوده و همین موضوع احتمال دست داشتن پریسا و دو نگهبان ساختمان در این جنایت را مطرح کرد. به دستور بازپرس شعبه دوم دادسرای امور جنایی پایتخت، زن جوان و دو نگهبان ساختمان بازداشت شدند.
اینبار زن جوان سناریوی دیگری را مطرح کرد و گفت: به غیر از همسرم، دو مرد دیگر به نامهای بابک و کاوه، نگهبانان ساختمان هستند. بابک نگهبان شیفت صبح بود و کاوه نگهبان شیفت شب ساختمان بود. همکاری ما با کاوه و بابک باعث شد که با آنها درددل کنم. بابک وقتی از بداخلاقیهای همسرم با خبر شد، برای اینکه مرا از دست او نجات دهد، دست به قتل شاهین زد.
کاوه نیز در تحقیقات اظهارات زن جوان را تأیید کرد؛ اما بابک منکر جنایت شده و مدعی شد که از این ماجرا بیخبر بوده و قتلی مرتکب نشده است.
تحقیقات در رابطه با این جنایت ادامه داشت تا اینکه با گذشت 8 ماه از جنایت، پریسا لب به اعتراف گشود و راز قتل همسرش را برملا کرد: در تمام این مدت دروغ گفتم و بابک بیگناه بازداشت شده است. او هیچ نقشی در این جنایت ندارد و من طبق آموزشهایی که کاوه داده بود چنین سناریوهایی را مطرح کردم.
او ادامه داد: 18 سال قبل با شاهین ازدواج کردم و از او صاحب دو دختر شدم، اما شاهین آدم خوشاخلاقی نبود و مدام مرا اذیت میکرد. یکی از بزرگترین ایرادهای شاهین این بود که برای هر کسی درددل میکرد و دوست و آشنا از صفر تا صد زندگی ما با خبر بودند. این خود شاهین بود که به کاوه و بابک از زندگی خصوصیمان گفته بود و خودش را از چشم من و بچههایش انداخته بود.
نقشه قتل
پریسا گفت: همه اطرافیان از تمام جزئیات زندگی من و شوهرم خبر داشتند و از این موضوع حس بدی داشتم به همین دلیل تصمیم به جدایی گرفتم اما شاهین طلاقم نمیداد. در این میان ارتباطم با کاوه روز به روز بیشتر میشد. او همسرش را به تازگی طلاق داده بود و به من ابراز علاقه میکرد بعد از مدتی کاوه فکر قتل همسرم را به ذهنم انداخت.
با نقشهای که کاوه طراحی کرده بود، شب حادثه شوهرم را به تنهایی با میله آهنی به قتل رساندم. سناریوی حضور سارقان در شرکت و قتل شاهین توسط آنها را هم کاوه به من یاد داده بود. حتی کاوه به من گفته بود که با بابک رابطه نزدیکتری برقرار کنم و اگر پلیس اظهارات مرا بابت قتل از سوی سارقان قبول نکرد، بگویم او شوهرم را کشته و خودش هم اظهارات مرا تأیید میکند تا از اتهام قتل رهایی یابیم. در این مدت، وقتی در بازداشتگاه بودم، عذاب وجدان لحظهای رهایم نمیکرد با خودم گفتم چطور وجدانم راضی میشود یک بیگناه به جای من اعدام شود. درنهایت هم عذاب وجدان باعث شد تا راز قتل را برملا کنم.
با اعترافات زن جوان، او به اتهام مباشرت در قتل و کاوه به اتهام معاونت در قتل درحالی بازداشت شدند که پدر و مادر شاهین خواهان قصاص عروسشان شدهاند. بدین ترتیب بابک آزاد شده و دو متهم نیز برای ادامه تحقیقات به اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت منتقل شدند.
قاتل همسر و مادرزن از چوبه دار رهایی یافت
گروه حوادث / معصومه مرادپور: مرد جوان که بهخاطر سوءظن به همسرش در اقدامی هولناک او را به همراه مادرزنش و مردی غریبه به قتل رسانده بود پس از محاکمه به 3 بار قصاص محکوم شد اما در حالی که با تأیید حکم از سوی قضات دیوان عالی کشور در یک قدمی اجرای حکم قرار داشت صبح دیروز توانست با جلب رضایت اولیای دم از قصاص نجات یابد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از تیر سال ۹۰ و بهدنبال گزارش سه قتل درخانهای واقع در کمالشهر کرج آغازشد.
کارآگاهان جنایی در بررسی محل حادثه با جسد زنی میانسال، دخترش و پسر جوانی رو به رو شدند که با ضربههای چاقو به قتل رسیده بودند. ضارب که داماد خانواده بود خیلی زود بازداشت شد. او در بازجوییها مدعی شد از مدتی قبل به رفتار همسرش شک کرده بود به همین خاطر او را تحت نظر قرار داده و روز حادثه وقتی همسرش به خانه مادر خود رفته او را تعقیب کرده بود.
این مرد در بیان جزئیات حادثه گفت: وقتی همسرم وارد خانه شد دقایقی بعد به آنجا رفتم و با عجله وارد خانه شدم، ناگهان همسرم را در حال صحبت با یک مرد غریبه دیدم ازعصبانیت نفهمیدم چه کار میکنم با چاقویی که از قبل در جیبم بود ضربهای به مادرزنم که میخواست مانع ورودم به خانه شود، زدم بعد هم همسرم را با همان چاقو کشتم. نمیدانستم مرد غریبه کیست اما او را هم با چاقو زدم و فرار کردم.
پس از اعترافهای این مرد جوان او به اتهام قتل عمد بازداشت شد و در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به ریاست قاضی قیومی وبا حضور قاضی فیروزهای رنجبر تحت محاکمه قرار گرفت.
وی در دادگاه اتهام قتل همسر، مادرزنش و آن مرد غریبه را پذیرفت و گفت: زنم را کشتم چون فکر میکردم به من خیانت کرده و مهدورالدم است. مادرزنم را نیز کشتم چون از دخترش حمایت میکرد. پس از دفاعیات متهم، قضات دادگاه وارد شور شده و با توجه به اسناد و مدارکی که در پرونده وجود داشت متهم را به اتهام سه فقره قتل عمد به قصاص محکوم کردند. با تأیید رأی از سوی قضات دیوان عالی کشور متهم در یک قدمی چوبه مرگ قرار گرفت اما وی توانست با جلب رضایت اولیای دم و پرداخت حدود یک میلیارد تومان دیه به اولیای دم سه مقتول از قصاص نجات یابد.
حالا با جلب رضایت اولیای دم طبق قانون قرار است این متهم از نظر جنبه عمومی جرم و اعمال ماده 612 قانون مجازات اسلامی بعد از حدود 10 سال بار دیگر در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز پشت میز محاکمه قرار بگیرد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، رسیدگی به این پرونده از تیر سال ۹۰ و بهدنبال گزارش سه قتل درخانهای واقع در کمالشهر کرج آغازشد.
کارآگاهان جنایی در بررسی محل حادثه با جسد زنی میانسال، دخترش و پسر جوانی رو به رو شدند که با ضربههای چاقو به قتل رسیده بودند. ضارب که داماد خانواده بود خیلی زود بازداشت شد. او در بازجوییها مدعی شد از مدتی قبل به رفتار همسرش شک کرده بود به همین خاطر او را تحت نظر قرار داده و روز حادثه وقتی همسرش به خانه مادر خود رفته او را تعقیب کرده بود.
این مرد در بیان جزئیات حادثه گفت: وقتی همسرم وارد خانه شد دقایقی بعد به آنجا رفتم و با عجله وارد خانه شدم، ناگهان همسرم را در حال صحبت با یک مرد غریبه دیدم ازعصبانیت نفهمیدم چه کار میکنم با چاقویی که از قبل در جیبم بود ضربهای به مادرزنم که میخواست مانع ورودم به خانه شود، زدم بعد هم همسرم را با همان چاقو کشتم. نمیدانستم مرد غریبه کیست اما او را هم با چاقو زدم و فرار کردم.
پس از اعترافهای این مرد جوان او به اتهام قتل عمد بازداشت شد و در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به ریاست قاضی قیومی وبا حضور قاضی فیروزهای رنجبر تحت محاکمه قرار گرفت.
وی در دادگاه اتهام قتل همسر، مادرزنش و آن مرد غریبه را پذیرفت و گفت: زنم را کشتم چون فکر میکردم به من خیانت کرده و مهدورالدم است. مادرزنم را نیز کشتم چون از دخترش حمایت میکرد. پس از دفاعیات متهم، قضات دادگاه وارد شور شده و با توجه به اسناد و مدارکی که در پرونده وجود داشت متهم را به اتهام سه فقره قتل عمد به قصاص محکوم کردند. با تأیید رأی از سوی قضات دیوان عالی کشور متهم در یک قدمی چوبه مرگ قرار گرفت اما وی توانست با جلب رضایت اولیای دم و پرداخت حدود یک میلیارد تومان دیه به اولیای دم سه مقتول از قصاص نجات یابد.
حالا با جلب رضایت اولیای دم طبق قانون قرار است این متهم از نظر جنبه عمومی جرم و اعمال ماده 612 قانون مجازات اسلامی بعد از حدود 10 سال بار دیگر در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز پشت میز محاکمه قرار بگیرد.
انهدام باند راهزنان مسلح در خاش
گروه حوادث / سه عضو یک باند سرقت مسلحانه که در جادههای فرعی شهرستان خاش راه مردم را سد کرده و خودرو و اموالشان را سرقت میکردند از سوی پلیس دستگیر شدند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چند روز قبل خبر زورگیری و سرقت مسلحانه خودرو در یکی از محورهای فرعی شهرستان خاش به پلیس اعلام شد و شناسایی متهمان در دستور کار مأموران پلیس استان و شهرستان خاش قرار گرفت. مأموران پلیس آگاهی استان با بررسی اظهارات مالباخته و استفاده از روشهای علمی و فنی در کشف جرم در نهایت موفق به شناسایی و دست داشتن اعضای یک باند سرقت در این سرقتها شدند.
سردار احمد طاهری فرمانده انتظامی استان سیستان و بلوچستان در این باره گفت: در این رابطه پس از شناسایی مخفیگاه مخوف اعضای این باند خشن در یکی از روستاهای اطراف شهرستان خاش طی یک عملیات پیچیده و هوشمندانه اعضای آن در محاصره پلیس قرار گرفته و خود را تسلیم پلیس کردند. در بازرسی از مخفیگاه این باند تعداد یک قبضه سلاح کلاشنیکف به همراه دو تیغه خشاب مربوطه، ۴۸ عدد فشنگ جنگی و یک دستگاه خودرو پژو سرقتی و یک دستگاه خودرو پژو ۴۰۵ فاقد پلاک کشف و ضبط شد.
تاکنون در تحقیقات انتظامی اعضای این باند به ۵ فقره زورگیری و سرقت مسلحانه خودرو در سطح شهرستان خاش اعتراف کردند که بررسیهای تکمیلی همچنان ادامه دارد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، چند روز قبل خبر زورگیری و سرقت مسلحانه خودرو در یکی از محورهای فرعی شهرستان خاش به پلیس اعلام شد و شناسایی متهمان در دستور کار مأموران پلیس استان و شهرستان خاش قرار گرفت. مأموران پلیس آگاهی استان با بررسی اظهارات مالباخته و استفاده از روشهای علمی و فنی در کشف جرم در نهایت موفق به شناسایی و دست داشتن اعضای یک باند سرقت در این سرقتها شدند.
سردار احمد طاهری فرمانده انتظامی استان سیستان و بلوچستان در این باره گفت: در این رابطه پس از شناسایی مخفیگاه مخوف اعضای این باند خشن در یکی از روستاهای اطراف شهرستان خاش طی یک عملیات پیچیده و هوشمندانه اعضای آن در محاصره پلیس قرار گرفته و خود را تسلیم پلیس کردند. در بازرسی از مخفیگاه این باند تعداد یک قبضه سلاح کلاشنیکف به همراه دو تیغه خشاب مربوطه، ۴۸ عدد فشنگ جنگی و یک دستگاه خودرو پژو سرقتی و یک دستگاه خودرو پژو ۴۰۵ فاقد پلاک کشف و ضبط شد.
تاکنون در تحقیقات انتظامی اعضای این باند به ۵ فقره زورگیری و سرقت مسلحانه خودرو در سطح شهرستان خاش اعتراف کردند که بررسیهای تکمیلی همچنان ادامه دارد.
20 رأس گاو در دامداری کباب شد
گروه حوادث: آتشسوزی در یک واحد دامداری سبب تلف شدن ۲۰ رأس گاو در روستای گاولیماک بخش دالخانی رامسر شد.
زمان کیوان فرد مسئول آتشنشانی شهرداری کتالم و سادات شهر در این باره اظهار داشت: این آتشسوزی ساعت ۳ و ۳۰ دقیقه بامداد چهارشنبه گزارش شد و چون وسعت آتشسوزی زیاد بود با همکاری آتشنشانی شهر مجاور اطفای حریق تا ساعت ۷ صبح ادامه داشت که علت آتشسوزی در دست بررسی است.
به گزارش مهر طبق اعلام جهاد کشاورزی شهرستان رامسر در این حادثه بیش از ۲۰ رأس گاو اصیل، انبار علوفه، ساختمان و تأسیسات دامداری بهصورت کامل طعمه حریق شد و از بین رفت.
زمان کیوان فرد مسئول آتشنشانی شهرداری کتالم و سادات شهر در این باره اظهار داشت: این آتشسوزی ساعت ۳ و ۳۰ دقیقه بامداد چهارشنبه گزارش شد و چون وسعت آتشسوزی زیاد بود با همکاری آتشنشانی شهر مجاور اطفای حریق تا ساعت ۷ صبح ادامه داشت که علت آتشسوزی در دست بررسی است.
به گزارش مهر طبق اعلام جهاد کشاورزی شهرستان رامسر در این حادثه بیش از ۲۰ رأس گاو اصیل، انبار علوفه، ساختمان و تأسیسات دامداری بهصورت کامل طعمه حریق شد و از بین رفت.
یک کشته و 5 مصدوم در تندباد تبریز
گروه حوادث: تندباد شدید و سقوط درخت در حیاط بازار تاریخی تبریز، جان یک مرد را گرفت.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، این حادثه روز سهشنبه در حیاط سرای حاج حسین بازار تاریخی تبریز رخ داد و سقوط یک اصله درخت تنومند بر سر شهروند تبریزی موجب مصدوم شدن وی شد، اما وقتی توسط اورژانس به بیمارستان انتقال یافت بر اثر شدت جراحت جان باخت.
وحید شادینیا، سخنگوی اورژانس آذربایجانشرقی نیز از مصدوم شدن 6 نفر در اثر طوفان گردوخاک روز سهشنبه در استان خبر داد و گفت: ریزش آوار در نتیجه وزش باد شدید، 2 نفر را در جلفا، یک نفر را در ایلخچی و یک نفر را در مایان مصدوم کرد.
وی اضافه کرد: مصدومان این حوادث تحت اقدامات اولیه درمانی توسط عوامل اورژانس به بیمارستان منتقل شده و باقی مصدومان نیز بهصورت سرپایی در محل حادثه تحت درمان قرار گرفتند. دو نفر نیز در تبریز بهدنبال افتادن درخت آسیب دیدهاند که این مصدومان نیز توسط عوامل اورژانس به بیمارستان اعزام شدند.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، این حادثه روز سهشنبه در حیاط سرای حاج حسین بازار تاریخی تبریز رخ داد و سقوط یک اصله درخت تنومند بر سر شهروند تبریزی موجب مصدوم شدن وی شد، اما وقتی توسط اورژانس به بیمارستان انتقال یافت بر اثر شدت جراحت جان باخت.
وحید شادینیا، سخنگوی اورژانس آذربایجانشرقی نیز از مصدوم شدن 6 نفر در اثر طوفان گردوخاک روز سهشنبه در استان خبر داد و گفت: ریزش آوار در نتیجه وزش باد شدید، 2 نفر را در جلفا، یک نفر را در ایلخچی و یک نفر را در مایان مصدوم کرد.
وی اضافه کرد: مصدومان این حوادث تحت اقدامات اولیه درمانی توسط عوامل اورژانس به بیمارستان منتقل شده و باقی مصدومان نیز بهصورت سرپایی در محل حادثه تحت درمان قرار گرفتند. دو نفر نیز در تبریز بهدنبال افتادن درخت آسیب دیدهاند که این مصدومان نیز توسط عوامل اورژانس به بیمارستان اعزام شدند.
داماد عصبانی خانواده همسرش را قتل عام کرد
گروه حوادث: مرد جنایتکار که در اقدامی هولناک همسرش و پدر و مادر او را در ضیاءآباد تاکستان به قتل رسانده بود در کمتر از ۶ ساعت دستگیر شد.
سردار علی ابراهیمی، فرمانده انتظامی استان قزوین با اشاره به این جنایت خانوادگی اظهار کرد: در پی اعلام مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰، مبنی بر یک مورد درگیری مسلحانه در شهر «ضیاءآباد» شهرستان تاکستان، بلافاصله عوامل فرماندهی انتظامی به محل حادثه اعزام شدند. پس از حضور مأموران مشخص شد، ضارب با استفاده از اسلحه کلت کمری اقدام به تیراندازی به یکی از شهروندان کرده و پس از مجروح کردن او از محل متواری شده که بلافاصله فرد مجروح به مراکز درمانی منتقل شده و تحقیقات برای دستگیری عامل تیراندازی در دستور کار مأموران قرار گرفت.
همچنین ضارب پس از این اقدام به خانه پدری همسرش رفته و همسر خود را به همراه پدر و مادرش با شلیک گلوله به قتل رسانده و از محل متواری شده بود که با توجه به حساسیت موضوع بلافاصله تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی استان به همراه عوامل انتظامی شهرستان تاکستان به محل وقوع قتل اعزام شده و تحقیقات خود را برای دستگیری قاتل آغاز کردند.
سردار ابراهیمی ادامه داد: مأموران با بررسیهای میدانی از آثار باقیمانده در صحنه جرم و استفاده از شگردهای پلیسی در کمتر از ۶ ساعت مخفیگاه قاتل را در یکی از باغهای شهر ضیاءآباد شناسایی و در عملیاتی غافلگیرانه و ضربتی وی را دستگیر کردند.
این مقام انتظامی با اشاره به اینکه اجساد تحویل عوامل بهشت فاطمه شده و فرد ضارب به پلیس آگاهی شهرستان تاکستان منتقل شد، بیان داشت: تحقیقات پلیسی در خصوص انگیزه متهم برای ارتکاب به قتل در دست بررسی است.
سردار علی ابراهیمی، فرمانده انتظامی استان قزوین با اشاره به این جنایت خانوادگی اظهار کرد: در پی اعلام مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰، مبنی بر یک مورد درگیری مسلحانه در شهر «ضیاءآباد» شهرستان تاکستان، بلافاصله عوامل فرماندهی انتظامی به محل حادثه اعزام شدند. پس از حضور مأموران مشخص شد، ضارب با استفاده از اسلحه کلت کمری اقدام به تیراندازی به یکی از شهروندان کرده و پس از مجروح کردن او از محل متواری شده که بلافاصله فرد مجروح به مراکز درمانی منتقل شده و تحقیقات برای دستگیری عامل تیراندازی در دستور کار مأموران قرار گرفت.
همچنین ضارب پس از این اقدام به خانه پدری همسرش رفته و همسر خود را به همراه پدر و مادرش با شلیک گلوله به قتل رسانده و از محل متواری شده بود که با توجه به حساسیت موضوع بلافاصله تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی استان به همراه عوامل انتظامی شهرستان تاکستان به محل وقوع قتل اعزام شده و تحقیقات خود را برای دستگیری قاتل آغاز کردند.
سردار ابراهیمی ادامه داد: مأموران با بررسیهای میدانی از آثار باقیمانده در صحنه جرم و استفاده از شگردهای پلیسی در کمتر از ۶ ساعت مخفیگاه قاتل را در یکی از باغهای شهر ضیاءآباد شناسایی و در عملیاتی غافلگیرانه و ضربتی وی را دستگیر کردند.
این مقام انتظامی با اشاره به اینکه اجساد تحویل عوامل بهشت فاطمه شده و فرد ضارب به پلیس آگاهی شهرستان تاکستان منتقل شد، بیان داشت: تحقیقات پلیسی در خصوص انگیزه متهم برای ارتکاب به قتل در دست بررسی است.
بازداشت مرد سنگ پران د رخرم آباد
گروه حوادث: مرد خشمگین که پس از تصادف خودروی سواری با اتوبوس اقدام به پرتکردن سنگ و شکستن شیشه اتوبوس کرده بود از سوی پلیس دستگیر شد.
سرهنگ نبیالله قاسمی، فرمانده انتظامی خرمآباد گفت: پس از تصادف منجر به خسارت بین دو دستگاه خودروی تیبا و اتوبوس، راننده اتوبوس اقدام به ترک صحنه تصادف کرده که یکی از بستگان راننده تیبا با مشاهده این صحنه اقدام به سنگپرانی و شکستن شیشه اتوبوس حامل دانشجویان کرد.
وی ادامه داد: در پی این اقدام شیشه اتوبوس شکسته و چند دانشجو به صورت سطحی مجروح شدند.
قاسمی گفت: بلافاصله توسط مأموران انتظامی شهرستان عامل اصلی سنگ پرانی و یکی دیگر از مقصران حادثه شناسایی، دستگیر و به مقر انتظامی منتقل شدند.
سرهنگ نبیالله قاسمی، فرمانده انتظامی خرمآباد گفت: پس از تصادف منجر به خسارت بین دو دستگاه خودروی تیبا و اتوبوس، راننده اتوبوس اقدام به ترک صحنه تصادف کرده که یکی از بستگان راننده تیبا با مشاهده این صحنه اقدام به سنگپرانی و شکستن شیشه اتوبوس حامل دانشجویان کرد.
وی ادامه داد: در پی این اقدام شیشه اتوبوس شکسته و چند دانشجو به صورت سطحی مجروح شدند.
قاسمی گفت: بلافاصله توسط مأموران انتظامی شهرستان عامل اصلی سنگ پرانی و یکی دیگر از مقصران حادثه شناسایی، دستگیر و به مقر انتظامی منتقل شدند.
طلاق به خاطر پیشنهادهای خیالی
کامران علمدهی
خبرنگار
ظهر یک روز بهاری در طبقه دوم مجتمع قضایی خانواده زن جوانی روی نیمکت پشت در یکی از شعبهها نشسته بود و مرد جوانی که به نظر میرسید همسر اوست بالای سرش دست به سینه ایستاده بود. هر چند دقیقه یکبار مرد جوان چند جمله با همسرش صحبت میکرد اما زن جوان بدون کلامی فقط سرش را به نشانه مخالفت تکان میداد و مشخص بود که تمایلی به ادامه مکالمه با شوهرش ندارد.
منشی دادگاه با برگهای در دست به داخل راهرو آمد و گفت: میترا... و سعید... وقت دادگاه شماست. زوج جوان هم بلافاصله وارد شعبه شدند.
قاضی مرد میانسالی بود که پشت میز نشسته و پروندهای را ورق میزد. زوج جوان سلام کردند و روی صندلی نشستند. قاضی جواب سلام آنها را داد و درحالی که عینکش را از روی چشمانش برمی داشت، گفت: مشکلتان چیست؟
سعید نگاهی به میترا کرد و بدون اینکه بخواهد حرفی بزند منتظر شد تا او شروع کند.
زن جوان با حالتی مردد گفت: جناب قاضی من بعد از فارغالتحصیلی در یک شرکت مشغول به کار شدم. چند سالی کار کردم و حقوق خوبی هم میگرفتم. یعنی از همان موقع مستقل بودم و از نظر مالی به کسی نیاز نداشتم تا اینکه یکی از دوستانم سعید را که پسرخالهاش بود به من معرفی کرد. اما من اصلاً به ازدواج فکر نمیکردم به همین خاطر پاسخ منفی دادم با این حال به خاطر اصرارهای دوستم قرار شد یک بار سعید را ببینم و اگر خوشم نیامد جواب منفی بدهم.
میترا در ادامه نگاه معناداری به سعید کرد و گفت: اما با دیدن سعید و دیدن رفتار با اعتماد به نفسش و شنیدن حرفهایش چنان تحت تأثیر قرار گرفتم که فکر کردم این مرد تنها کسی است که میتواند مرا خوشبخت کند به هرحال پذیرفتم که باهم ازدواج کنیم. هر چند سعید کار مشخصی نداشت اما به من گفته بود پیشنهادهای خوبی دارد که میخواهد روی آنها فکر کند و بزودی مشغول به کار میشود. به هر حال مدتی بعد با کمکهای مالی پدر و مادرش ازدواج و با کمک هم خانهای رهن کردیم. چند ماهی از ازدواجمان گذشته بود و من هر روز منتظر بودم سعید به یکی از پیشنهادهای خوب کاری اش جواب بدهد اما افسوس که نه پیشنهادی در کار بود و نه سعید تمایلی به کارکردن داشت.
به اینجا که رسید سعید حرفهایش را قطع کرد و گفت: من دنبال کار بودم پیشنهاد هم داشتم اما...
میترا با لحن تندی گفت: بله آقای قاضی ایشون درست میگوید! یکسال تمام جلوی تلویزیون در حال بررسی پیشنهادهای متعدد کاری بود! جناب قاضی پیشنهادی در کار نبود. اگر تمایلی به کار کردن داشت هم وقتی میدید هر ماه با حقوق من مایحتاج زندگی تأمین میشود و مشکلی هم در پرداخت اجاره خانه نداریم دیگر لزومی برای کار کردن نمیدید. اصلاً یکبار به من گفت که تو کار کن و من کارهای خانه را انجام میدهم و وقتی عصبانیت من را دید گفت، شوخی کردم! به نظرم اصلاً شوخی نکرده بود و او نه مرد زندگی است و نه مسئولیتپذیر!
قاضی نگاهی به سعید کرد و پرسید: حرفهای همسرت را قبول داری؟
سعید جواب داد: من برای یافتن کار خیلی تلاش کردم اما کاری که مناسب من باشد پیدا نشد.
قاضی سؤال کرد: موضوع پیشنهادهای کاری چه بود؟
سعید سرش را پایین انداخت و گفت: وقتی دختر خالهام از میترا برایم گفت و بعد از اینکه او را دیدم فهمیدم که او فردی مستقل و دارای موقعیت مالی و اجتماعی خوبی است برای اینکه او را از دست ندهم مجبور شدم آن دروغها را بگویم. من فرد تحصیلکردهای هستم و نمیتوانم به هر کاری تن بدهم. خیلی دنبال کار گشتم اما نشد.
قاضی با لحنی تندتر گفت: اصلاً به این فکر نکردی که داری پایه زندگیات را با دروغ شروع میکنی؟
سعید زیرچشمی نگاهی به میترا کرد و گفت: میدانم کار بدی کردم اما چه کنم من عاشق همسرم هستم نمیخواهم او را از دست بدهم.
میترا گفت: اگر عاشقم هستی چطور میتونی بنشینی و نگاه کنی که من 12 ساعت کار کنم و تو در خانه استراحت کنی؟ خسته شدم میخواهم جدا شوم.
سعید ملتمسانه به همسرش گفت: خواهش میکنم یک فرصت به من بده. قول میدهم بزودی مشغول کار شوم و رضایتت را جلب کنم.
میترا تا خواست جواب بدهد قاضی با دست از او خواست سکوت کند و بعد گفت: از حرفهای هر دو شما متوجه شدم که هنوز همدیگر را دوست دارید. اما کار آقا داماد درست نبود و باید از ابتدا با صداقت بیشتری رفتار میکرد همچنین بهعنوان سرپرست خانواده بهدنبال کسب و کار میرفت. اما حالا یک ماه فرصتداری که علاوه بر اصلاح کارها و حرف هایی که باعث اختلاف میان شما شده فکر کنی و هم کار مناسبی پیدا کنی و البته به کلاس های مشاوره هم بروید. ماه آینده شما را میبینم و اگر همسرت از تو رضایت داشت که هیچ در غیراین صورت حکم طلاق را صادر میکنم.
نگاه کارشناس - احمد نوروند کارشناس حوزه خانواده
برخی از زوجین در بدو آشنایی ممکن است برای خودنمایی، رسیدن به فرد مورد علاقه یا برخی دلایل دیگر وعده و وعیدهایی به طرف مقابل بدهند اما بیشک دیر یا زود واقعیت بر ملا میشود و همین امر میتواند باعث بیاعتمادی و بد گمانی میان زوجین شود گاهی چند جمله ساده میتواند آثار و تبعات جبرانناپذیری داشته باشد و بنیان خانواده را به هم بریزد.
بنابراین صداقت بهترین پیش شرط برای یک زندگی مشترک است که باید زوجین آن را از ابتدا مدنظر قرار دهند.
خبرنگار
ظهر یک روز بهاری در طبقه دوم مجتمع قضایی خانواده زن جوانی روی نیمکت پشت در یکی از شعبهها نشسته بود و مرد جوانی که به نظر میرسید همسر اوست بالای سرش دست به سینه ایستاده بود. هر چند دقیقه یکبار مرد جوان چند جمله با همسرش صحبت میکرد اما زن جوان بدون کلامی فقط سرش را به نشانه مخالفت تکان میداد و مشخص بود که تمایلی به ادامه مکالمه با شوهرش ندارد.
منشی دادگاه با برگهای در دست به داخل راهرو آمد و گفت: میترا... و سعید... وقت دادگاه شماست. زوج جوان هم بلافاصله وارد شعبه شدند.
قاضی مرد میانسالی بود که پشت میز نشسته و پروندهای را ورق میزد. زوج جوان سلام کردند و روی صندلی نشستند. قاضی جواب سلام آنها را داد و درحالی که عینکش را از روی چشمانش برمی داشت، گفت: مشکلتان چیست؟
سعید نگاهی به میترا کرد و بدون اینکه بخواهد حرفی بزند منتظر شد تا او شروع کند.
زن جوان با حالتی مردد گفت: جناب قاضی من بعد از فارغالتحصیلی در یک شرکت مشغول به کار شدم. چند سالی کار کردم و حقوق خوبی هم میگرفتم. یعنی از همان موقع مستقل بودم و از نظر مالی به کسی نیاز نداشتم تا اینکه یکی از دوستانم سعید را که پسرخالهاش بود به من معرفی کرد. اما من اصلاً به ازدواج فکر نمیکردم به همین خاطر پاسخ منفی دادم با این حال به خاطر اصرارهای دوستم قرار شد یک بار سعید را ببینم و اگر خوشم نیامد جواب منفی بدهم.
میترا در ادامه نگاه معناداری به سعید کرد و گفت: اما با دیدن سعید و دیدن رفتار با اعتماد به نفسش و شنیدن حرفهایش چنان تحت تأثیر قرار گرفتم که فکر کردم این مرد تنها کسی است که میتواند مرا خوشبخت کند به هرحال پذیرفتم که باهم ازدواج کنیم. هر چند سعید کار مشخصی نداشت اما به من گفته بود پیشنهادهای خوبی دارد که میخواهد روی آنها فکر کند و بزودی مشغول به کار میشود. به هر حال مدتی بعد با کمکهای مالی پدر و مادرش ازدواج و با کمک هم خانهای رهن کردیم. چند ماهی از ازدواجمان گذشته بود و من هر روز منتظر بودم سعید به یکی از پیشنهادهای خوب کاری اش جواب بدهد اما افسوس که نه پیشنهادی در کار بود و نه سعید تمایلی به کارکردن داشت.
به اینجا که رسید سعید حرفهایش را قطع کرد و گفت: من دنبال کار بودم پیشنهاد هم داشتم اما...
میترا با لحن تندی گفت: بله آقای قاضی ایشون درست میگوید! یکسال تمام جلوی تلویزیون در حال بررسی پیشنهادهای متعدد کاری بود! جناب قاضی پیشنهادی در کار نبود. اگر تمایلی به کار کردن داشت هم وقتی میدید هر ماه با حقوق من مایحتاج زندگی تأمین میشود و مشکلی هم در پرداخت اجاره خانه نداریم دیگر لزومی برای کار کردن نمیدید. اصلاً یکبار به من گفت که تو کار کن و من کارهای خانه را انجام میدهم و وقتی عصبانیت من را دید گفت، شوخی کردم! به نظرم اصلاً شوخی نکرده بود و او نه مرد زندگی است و نه مسئولیتپذیر!
قاضی نگاهی به سعید کرد و پرسید: حرفهای همسرت را قبول داری؟
سعید جواب داد: من برای یافتن کار خیلی تلاش کردم اما کاری که مناسب من باشد پیدا نشد.
قاضی سؤال کرد: موضوع پیشنهادهای کاری چه بود؟
سعید سرش را پایین انداخت و گفت: وقتی دختر خالهام از میترا برایم گفت و بعد از اینکه او را دیدم فهمیدم که او فردی مستقل و دارای موقعیت مالی و اجتماعی خوبی است برای اینکه او را از دست ندهم مجبور شدم آن دروغها را بگویم. من فرد تحصیلکردهای هستم و نمیتوانم به هر کاری تن بدهم. خیلی دنبال کار گشتم اما نشد.
قاضی با لحنی تندتر گفت: اصلاً به این فکر نکردی که داری پایه زندگیات را با دروغ شروع میکنی؟
سعید زیرچشمی نگاهی به میترا کرد و گفت: میدانم کار بدی کردم اما چه کنم من عاشق همسرم هستم نمیخواهم او را از دست بدهم.
میترا گفت: اگر عاشقم هستی چطور میتونی بنشینی و نگاه کنی که من 12 ساعت کار کنم و تو در خانه استراحت کنی؟ خسته شدم میخواهم جدا شوم.
سعید ملتمسانه به همسرش گفت: خواهش میکنم یک فرصت به من بده. قول میدهم بزودی مشغول کار شوم و رضایتت را جلب کنم.
میترا تا خواست جواب بدهد قاضی با دست از او خواست سکوت کند و بعد گفت: از حرفهای هر دو شما متوجه شدم که هنوز همدیگر را دوست دارید. اما کار آقا داماد درست نبود و باید از ابتدا با صداقت بیشتری رفتار میکرد همچنین بهعنوان سرپرست خانواده بهدنبال کسب و کار میرفت. اما حالا یک ماه فرصتداری که علاوه بر اصلاح کارها و حرف هایی که باعث اختلاف میان شما شده فکر کنی و هم کار مناسبی پیدا کنی و البته به کلاس های مشاوره هم بروید. ماه آینده شما را میبینم و اگر همسرت از تو رضایت داشت که هیچ در غیراین صورت حکم طلاق را صادر میکنم.
نگاه کارشناس - احمد نوروند کارشناس حوزه خانواده
برخی از زوجین در بدو آشنایی ممکن است برای خودنمایی، رسیدن به فرد مورد علاقه یا برخی دلایل دیگر وعده و وعیدهایی به طرف مقابل بدهند اما بیشک دیر یا زود واقعیت بر ملا میشود و همین امر میتواند باعث بیاعتمادی و بد گمانی میان زوجین شود گاهی چند جمله ساده میتواند آثار و تبعات جبرانناپذیری داشته باشد و بنیان خانواده را به هم بریزد.
بنابراین صداقت بهترین پیش شرط برای یک زندگی مشترک است که باید زوجین آن را از ابتدا مدنظر قرار دهند.
مرگ مشکوک مدیر شرکت پشت میز
گروه حوادث: جسد مدیر شرکت خدماتی، در حالی پشت میز کارش پیدا شد که به گفته کارشناسان دو روز از مرگش گذشته بود.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، صبح سهشنبه 23 فروردین، دو کارمند شرکت خدماتی در شمال غرب تهران، زمانی که وارد شرکت شدند، مدیر شرکت را در حالی دیدند که پشت میز کارش نشسته و گوشی تلفن همراه دستش بود. کارمندان با این تصور که مدیر شرکت متوجه ورود آنها نشده به کارشان پرداختند اما لحظاتی بعد وقتی برای انجام کارهای اداری به او مراجعه کردند متوجه شدند مرد 36 ساله فوت کرده است.
بدین ترتیب موضوع به بازپرس محمدتقی شعبانی، اعلام شد و در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد که مدیر شرکت دو روز قبل به کارمندانش گفته بود بهدلیل تعمیرات به شرکت نیایند اما بعد از دو روز زمانی که کارمندان به شرکت آمدند با جسد او مواجه شده بودند.
در معاینات متخصصان پزشکی قانونی، مشخص شد از زمان مرگ دو روز میگذرد. با توجه به اینکه علت مرگ مشخص نبود جسد به دستور بازپرس شعبه دهم دادسرای امور جنایی پایتخت به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
به گزارش خبرنگار حوادث «ایران»، صبح سهشنبه 23 فروردین، دو کارمند شرکت خدماتی در شمال غرب تهران، زمانی که وارد شرکت شدند، مدیر شرکت را در حالی دیدند که پشت میز کارش نشسته و گوشی تلفن همراه دستش بود. کارمندان با این تصور که مدیر شرکت متوجه ورود آنها نشده به کارشان پرداختند اما لحظاتی بعد وقتی برای انجام کارهای اداری به او مراجعه کردند متوجه شدند مرد 36 ساله فوت کرده است.
بدین ترتیب موضوع به بازپرس محمدتقی شعبانی، اعلام شد و در تحقیقات صورت گرفته مشخص شد که مدیر شرکت دو روز قبل به کارمندانش گفته بود بهدلیل تعمیرات به شرکت نیایند اما بعد از دو روز زمانی که کارمندان به شرکت آمدند با جسد او مواجه شده بودند.
در معاینات متخصصان پزشکی قانونی، مشخص شد از زمان مرگ دو روز میگذرد. با توجه به اینکه علت مرگ مشخص نبود جسد به دستور بازپرس شعبه دهم دادسرای امور جنایی پایتخت به پزشکی قانونی منتقل شد و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
قتل شوهر با همدستی نگهبان شب
-
قاتل همسر و مادرزن از چوبه دار رهایی یافت
-
انهدام باند راهزنان مسلح در خاش
-
20 رأس گاو در دامداری کباب شد
-
یک کشته و 5 مصدوم در تندباد تبریز
-
داماد عصبانی خانواده همسرش را قتل عام کرد
-
بازداشت مرد سنگ پران د رخرم آباد
-
طلاق به خاطر پیشنهادهای خیالی
-
مرگ مشکوک مدیر شرکت پشت میز
اخبارایران آنلاین