«رأیالیوم» از سناریوهای پیش روی حزبالله برای مقابله با صهیونیستها میگوید
شش غافلگیری حزبالله برای رژیم اشغالگرقدس در جنگ آینده
کمال خلف
روزنامهنگار
سطح تنش بین مقاومت لبنان و رژیمصهیونیستی در شرایطی افزایش یافت که تلآویو یک کشتی استخراج گاز به میدان مورد مناقشهاش با لبنان در آبهای مدیترانه فرستاد؛ در اقدامی یکجانبه و تهاجمی که با مسیر مذاکرات غیرمستقیم با لبنان در تضاد است. این اقدام تحریکآمیز اسرائیل منجر به سخنرانی دبیرکل حزبالله، «سید نصرالله» شد که در آن معادلهای را بیان کرد که مقاومت تا زمانی که لبنان از این کار منع شده باشد، اسرائیل را از بهرهمندی از گاز در آبهای مورد مناقشه بازخواهد داشت.
به گفته برخی از محافل نزدیک به این حزب، حزبالله مانور دریایی شبیهسازی عملیات نظامی انجام داده است که باعث میشود اسرائیل برای استخراج گاز غیر قانونی از این میدان گازی مشترک، با چالشی بزرگ مواجه شود. امریکاییها هم که بهعنوان نقش واسطه بین لبنان و رژیمصهیونیستی ایفای نقش میکنند، در واقع اهرم فشار بیشتر بر لبنان است. امریکا از اسرائیل حمایت میکند و به نظر میرسد مذاکرات برای تعیین مرز مشترک به شکست خواهد انجامید.
اکثر تخمینها میگویند که شکست مذاکرات یا تعلل اسرائیل در روند مذاکرات و بازی خرید زمان از طریق کشاندن لبنان به چرخه مذاکرات بدون پایان، در زمانی که اسرائیل مقادیر زیادی گاز را خارج میکند، مقاومت در لبنان را به سمت هدف قرار دادن کشتی سوق خواهد داد و بدونشک روند سرقت گاز از این میدان مشترک را مختل خواهد کرد. این ممکن است منجر به تبدیل وضعیت به یک جنگ علنی بین مقاومت و رژیمصهیونیستی شود.
اما این جنگ چگونه خواهد بود و چه تفاوتهایی با رویارویی سخت ژوئیه 2006 دارد؟
در میان اکثر کارشناسان اتفاقنظر وجود دارد که جنگ بعدی شدیدتر از جنگهای سالهای پیش خواهد بود. شاید برخی آن را آخرین جنگ بین ائتلاف مقاومت در منطقه توصیف میکنند. این جنگ محدود به لبنان و رژیمصهیونیستی نخواهد بود. با توجه به وضعیت جدید به نظر میرسد 6سناریو برای پیروزی بر رژیمصهیونیستی را میتوان مشاهده کرد؛
اول؛ بمباران موشکی حزبالله به سمت اهداف اسرائیلی بسیار بیشتر از جنگ ۳۳روزه در سال ۲۰۰۶ خواهد بود؛ اعلام این موضوع که مقاومت زرادخانه بزرگی از موشکهای نقطهزن دارد به معنای آن است که تحولی بنیادین در دقت موشکها رخ داده و اهداف حساس و حیاتی اسرائیلی در تیررس موشکهای مقاومت است. بنابراین رژیم اسرائیل تنها طرفی نخواهد بود که به تخریب زیرساختها اقدام خواهد کرد بلکه با مقابله به مثل روبهرو خواهد شد و این جنگ احتمالاً معادلات بازدارندهای ترسیم خواهد کرد که تلآویو را از تخریب گسترده بازخواهد داشت.
دوم؛ غافلگیری دوم رویارویی دریایی است که در جنگ آینده بهصورت اساسی مطرح خواهد شد. در جنگ پیشین حزبالله فقط ناوچه اسرائیلی «ساعر» را هدف گرفت اما پیشبینی میشود رویارویی دریایی آینده از حیث برد موشکها و هدف گرفتن ناوهای صهیونیستها گستردهتر باشد؛ حزبالله تاکتیکهای دریایی با ابزارهای دیگری در اختیار دارد که ممکن است غافلگیریهای زیادی با خود داشته باشد.
سوم؛ درگیری زمینی. در جنگ ۳۳روزه نیروهای اسرائیلی برای نفوذ به لبنان تلاشهایی داشتند و نقش مقاومت در جلوگیری از این پیشروی سازنده بود. موشکهای کورنت نقش اساسی در هدف گرفتن تانکها و نیروهای پیاده صهیونیستها داشت. همانطور که باید به دلاوری و تاکتیکهای جنگ چریکی مقاومت در جلوگیری از پیشروی نیروهای رژیم اشغالگر تا پایان جنگ اشاره کرد، اما احتمالاً مقاومت در جنگ آینده به این روش که دشمن به آن پی برده تکیه نخواهد کرد و به سمت تاکتیک هجوم در جنگ زمینی همزمان با دفاع روی خواهد آورد؛ رزمندگان مقاومت برای نفوذ زمینی به داخل فلسطین اشغالی و تهدید شهرکهای صهیونیستها و امثال آن روی خواهند آورد.
چهارم؛ نکته چهارم مربوط به «برتری هوایی اسرائیل» است. مطمئناً خیال رژیمصهیونیستی در مورد آسمان لبنان نسبت به ۱۳سال قبل راحت نخواهد بود و مقاومت برای اولینبار از پدافند هوایی استفاده خواهد کرد که حرکت بالگردها و پهپادهای اسرائیلی را با مشکل مواجه خواهد کرد و جنگندههای اسرائیلی برای جلوگیری از هدف گرفته شدن مجبور هستند در ارتفاع بالا پرواز کنند که همه اینها از مؤثر بودن نقش این جنگندهها و برتری هوایی میکاهد.
پنجم؛ پنجمین موضوعی که با توجه به بمباران هفته پیش فرودگاه دمشق بهدست اسرائیل باید به آن اشاره کرد این است که تلآویو با این اقدام دنبال زدن شریان امدادی مقاومت از طریق سوریه است؛ سوریه تنها شریان حیاتی بود که در جنگ ۲۰۰۶، ایستادگی و مقاومت را تقویت کرد و ممکن است فرودگاه شام تنها راهی باشد که حزبالله در صورت طولانی شدن جنگ بتواند برای وارد کردن سلاح و مهمات روی آن حساب کند. جایگزین فرودگاه دمشق برای مقاومت، «خطی زمینی است که بیروت را پس از عبور از سوریه و عراق به تهران وصل میکند» و وجود پایگاه امریکایی در «التنف» سوریه از فعال شدن این خط جلوگیری میکند به همین دلیل احتمال هدف گرفته شدن نیروهای امریکایی در عراق و سوریه توسط مقاومت به منظور گشایش این خط زمینی وجود دارد.
ششم؛ مهمترین موضوع، احتمال اتحاد جبهههای مقاومت در جنگ آینده است. این احتمال در جنگ ۳۳روزه مطرح شد اما بسیار ضعیف بود و امروز این احتمال قویتر شده است. بدان معنا که رژیم اسرائیل باید با مقاومت فلسطین، لبنان، سوریه، ایران، عراق و جنبش انصارالله یمن در آن واحد رودررو شود، علاوه بر آن باید تحرکات در کرانه باختری و اراضی اشغالی ۱۹۴۸ را نیز به آن افزود. اگر این اتفاق رخ دهد، این جنگ آخر با رژیم اشغالگر اسرائیل خواهد بود.
در واقع این آخرین جنگ با اسرائیل، کشور اشغالگر و غاصب خواهد بود. این جنگ مقدسی خواهد بود که نسلها و ملتها دههها منتظر آن بودند. به ناچار نتایج آن مشخص خواهد کرد که آیا ما در سرزمین خود آزاد زندگی خواهیم کرد و عزت این ملت را که در برابر استکبار امریکا واسرائیل تلف شده است، باز می گردانیم؟ یا اینکه مقاومت برای رسیدن به این هدف برای نسلهای بعدی ادامه خواهد داشت؟ همه آنچه که ذکر شده است با توجه به دادههای موجود است. در مورد شکل جنگ، سناریوهای نبرد و غافلگیریهای آن، فقط مردم مقاومت و رهبران آن میدانند و احتمال جنگ به عوامل متعددی بستگی دارد. اولین آن، جلوگیری از سرقت ثروت لبنان، تجاوز به سوریه، گرسنگی و محاصره غزه و توقف تهاجم به مسجدالاقصی و هدف قرار دادن ایران است. زمان همه چیز را مشخص خواهد کرد و باید منتظر ماند.
نگاهی به نتایج تکان دهنده یک نظرسنجی در فرانسه
87 درصد زنان فرانسوی مورد تعرض قرار میگیرند
زنان در فرانسه هنگام سوار شدن به وسایل نقلیه عمومی لباسهای خود را تغییر میدهند تا قربانی آزار جنسی نشوند. یک نظرسنجی جدید نشان میدهد که از هر دو زن در فرانسه یک نفر لباسهای خود را برای وسایل نقلیه عمومی تغییر میدهد تا قربانی آزار جنسی نشود. علاوه بر این، نزدیک به 90 درصد از پاسخ دهندگان میگویند که در حمل و نقل عمومی مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند. با استناد به مطالعهای که روی بیش از 6 هزار زن توسط فدراسیون ملی انجمن کاربران حمل و نقل (Fnaut) انجام گرفته ترس زنان از آزار و اذیت به طور قابل توجهی رفتار آنها را در حمل و نقل عمومی در فرانسه تغییر میدهد.
حدود 48 درصد از پرسششوندگان گفتهاند که هنگام سفر با مترو، اتوبوس یا قطار، انتخاب شلوار یا استفاده از روسری برای پنهان کردن، لباس خود را تغییر میدهند. درصد مشابهی نیز گفتهاند که برای جلوگیری از آزار و اذیت در زمانهای خاص، بویژه عصرها، از وسایل حمل و نقل عمومی استفاده نمیکنند و 34 درصد دوچرخه سواری یا تاکسی یا ماشین را انتخاب میکنند.
فدراسیون ملی انجمن کاربران حمل و نقل همچنین اعلام کرده که حدود 87 درصد از زنان، در حمل و نقل عمومی مورد آزار و اذیتهایی از قبیل سوت زدن یا مزاحمت از طریق حیوانات، پرسشهای مزاحم، توهین، تهدید و تجاوز جنسی قرار گرفتهاند. گفتنی است این مسأله مدتهاست موضوع کمپینهای حقوق زنان در فرانسه به رهبری جرأت زنان (Osez le Feminisme) بوده است.
زمانی که این پژوهش آماری در بین زنان فرانسوی را در کنار پژوهشی از همین جنس در میان جامعه آماری 40 هزار زن ایرانی قرار میدهیم، به وضوح مشخص میشود که جامعه ایران برای حضور و فعالیت زنان به مراتب امنتر و فرهنگیتر از جامعه زنان فرانسوی است.
در واقع این دو پژوهش نشان میدهد زنان فرانسوی سه برابر بیشتر از زنان ایرانی در خیابان تجربه یا حس آزار داشته یا از این احساس رنج میبرند که همین احساس را بهطور عادی باید به دلیل تجارب پیشین این زنان از حضور در جامعه قلمداد کرد.
در این پژوهش درباره آزار کلامی همچون متلک و تکهپرانی کلامی یا سوت زدن 37 درصد زنان ایرانی معتقدند با آن بهطور جدی دست و پنجه نرم میکنند، اما همین موضوع درباره زنان فرانسوی 83 درصد گزارش شده است.
حس ناامنی شامل احساس دنبال شدن در کوچه و خیابان در بین زنان ایرانی با 26 درصد پاسخ مثبت مواجه شده و در بین زنان فرانسوی این آمار به عدد قابل تأمل 87 درصد میرسد. همچنین 14 درصد زنان ایرانی تجربه آزار جسمی داشتهاند، اما همین مورد در بین زنان فرانسوی 40 درصد بوده است.
مرکز پژوهش در ایران، دانشگاه تهران است و نظرسنجی فرانسوی را پایگاه آماری استاتیستا انجام داده است. مقایسه این دو پژوهش به وضوح نشان میدهد که جامعه ایران برخلاف آنچه مدام برخی فیلمهای ایرانی و همچنین رسانههای غربی درصدد القای آن به جهان هستند، به مراتب امنتر از جامعه کشوری غربی، چون فرانسه است. خوب است مبتنی بر همین موضوع گریزی به جنبش موسوم به me too داشت که منجر شد بخش قابل توجهی از زنان در کشورهای غربی دست به تظاهرات خیابانی بزنند و البته عدهای هم مترصد شدند همین جنبش را به شکلی وارداتی به ایران نیز تحمیل کنند، اما عملاً در سینما متوقف ماند.
توقف این جنبش در سینما نشان داد اساساً زنان ایرانی چنین دغدغه و مطالبهای ندارند، اما اینکه چرا این امنیت برای زنان در سینما و در میان جامعه هنری کشور از ضریب کمتری برخوردار است، قابل بررسی است، با این توضیح که سینمای ایران در میان سینمای کشورهای دیگر دنیا بستر مناسبتری برای فعالیت زنان است. این را میتوان از درصد بالای زنان موفق فیلمساز ایرانی به وضوح فهمید. زنان پس از انقلاب اسلامی در سینمای ایران به دلیل تغییر شرایط از محدودیت فعالیت صرف مقابل دوربین که عمدتاً با تأکید روی برهنگی انجام میشد رهایی یافتند و توانستند در پشت دوربین جایگاه و منزلت حرفهای مناسبتری برای خود دست و پا کنند. این توفیق سبب شد ایران شاهد رشد زنان فیلمساز و درخشش آنها باشد. با این حال هنوز عرصه سینما و هنر ایران با فضای کاملاً مطلوب فرهنگی فاصله دارد که دلیل آن را باید در فضای آکادمیک هنر جستوجو کرد.
فضای برخی دانشگاههای هنر در ایران بشدت از غربزدگی رنج میبرد و واحدهای درسی در این مراکز آن طور که باید مبتنی بر ریشههای فرهنگی ایران تدوین نشده است. برای مثال هنر تعزیه که ریشه در تاریخ نمایش در ایران دارد و اصالت آن اثبات شده است در دانشگاههای هنر ما جایگاهی ندارد و دانشجویان با این هنر اصیل به درستی آشنا نمیشوند.
جالب است که گزارشهای آزار جنسی در دانشگاههای هنر به مراتب بیشتر از سایر مراکز آموزشی است و هر قدر این مراکز از روح و فضایی اسلامیتر بهرهمند بودهاند، به مراتب آسیبهای اخلاقی نیز در آنها ناچیزتر بوده است. این نسبت را میتوان براحتی در مقایسه شهرهای مذهبیتر با شهرهایی که نماد یا مکان مذهبی شاخصی ندارند هم ردیابی کرد. البته این حقیقتی است که ایرانستیزان با ساخت فیلمهایی، چون عنکبوت درصدد وارونهنمایی آن هستند.
«ایران» از روابط گروهک منافقین با ایالات متحده گزارش میدهد
تروریستهای دوست داشتنی امریکا!
روز 29 خردادماه 1382 بود که کمیسیون اروپا، بهعنوان بازوی اجرایی اتحادیه اروپا تصریح کرد که سازمان مجاهدین خلق، یک گروه تروریستی است؛ بنا براین، اتحادیه اروپا نیز منافقین را در فهرست تروریستی قرار داد. این در حالی بود که پیشتر یعنی سال 1380، انگلیس گروهک منافقین را در فهرست سازمانهای تروریستی قرار داده و فعالیتهای آن را در لندن ممنوع کرده بود.
در ادامه کار و با سرنگونی صدام در عراق و بازگشت اعضای ارشد گروهک منافقین به پاریس، سال 1382، نیروهای امنیتی فرانسه، مریم رجوی و حدود 170 نفر از سران این گروهک را بازداشت و در دادگاه محاکمه کردند؛ اما پس از چندی با آزادی آنها موافقت شد.
سال 1387 بهدنبال رأی یک دادگاه انگلیسی، قانونگذاران این کشور تصمیم گرفتند نام سازمان مجاهدین خلق را از فهرست سازمانهای تروریستی حذف کنند.
این طرح بدون رأیگیری از تصویب نمایندگان پارلمان گذشت. این در حالی بود که در همین زمان، نام سازمان مجاهدین خلق در فهرست سازمانهای تروریستی قرار گرفته بود. سازمان مجاهدین خلق از اتحادیه اروپا خواسته بود پس از خروج نام این سازمان از فهرست تروریستی بریتانیا، این اتحادیه نیز اقدام مشابهی را انجام دهد.
سازمان مجاهدین خلق که در تمامی مدت هشت سال جنگ عراق با ایران، در کشور عراق مستقر بود، تا سال 1382 موفق شده بود شهرکی برای خود در این کشور بسازد. این شهرک که سازمان مجاهدین خلق آن را «کمپ اشرف» مینامد، هم اکنون نیز سکونتگاه گروهی از اعضای سازمان مجاهدین خلق است.
شورای مقاومت که از آن بهعنوان بازوی سیاسی سازمان منافقین یاد میشود، سال 1385 میلادی موفق شد تصمیم اتحادیه اروپا را مبنی بر مسدود ساختن داراییهای این سازمان در اتحادیه اروپا به چالش بکشد، اما این موضوع موجب نشد اتحادیه اروپا، سازمان مجاهدین خلق را از فهرست سازمانهای تروریستی خود خارج کند.
در حالی که کماکان فعالیت این سازمان در برخی کشورهای غربی بهدلیل سوابق سیاه آنها غیر قانونی است، موضع سازمان مجاهدین خلق در پرونده هستهای ایران موجب شد تا پرونده این سازمان در کشورهای مختلف با پیچیدگیهایی روبهرو شود.
در این برهه، منافقین با لابیگری در سازمانهای بینالمللی، بویژه کنگره امریکا، زمینه خروج خود را از فهرست گروههای تروریستی فراهم کردند. سال 1386، در این زمینه دادگاه استراسبورگ، بالاترین مرجع قضایی اتحادیه اروپا، منافقین را از فهرست گروهکهای تروریستی خارج کرد و سال 1388، نیز وزرای خارجه 27 کشور اتحادیه اروپا در نشست بروکسل در رویکردی متناقض با ادعای مقابله با تروریسم، منافقین را از فهرست سیاه سازمانهای تروریستی اتحادیه اروپا خارج کردند.
نکته درخورتوجه آن است که فرانسه بهعنوان نخستین کشور اعلام کرد حاضر است به اعضای منافقین اردوگاه اشرف پناهندگی سیاسی دهد. این اعلام آمادگی نشان داد مهد آزادی و حقوق بشر برای همیشه فرزندان تروریست خود را در آغوش خواهد گرفت.
حمایت از سازمان مجاهدین خلق در حالی توسط کشورهای اروپایی همچون فرانسه و انگلیس صورت گرفت که این کشورها در آن مقطع در حال مذاکره هستهای با ایران بودند و این اقدام در حقیقت به نوعی کارشکنی تلقی میشد.
سال 1387روزنامه امریکایی وال استریت ژورنال از قول مقامات دولت امریکا گزارش داد که وزارت خارجه این کشور کماکان سازمان مجاهدین خلق را در فهرست گروههای تروریستی خود نگاه خواهد داشت.
حفظ نام سازمان مجاهدین خلق در فهرست گروههای تروریستی امریکا در زمان روی کار بودن اوباما بود و برخی تحلیلگران معتقد بودند که تداوم این روند برای پیشبرد سیاست «تماس مستقیم» با ایران بر سر مسأله هستهای میتواند سودمند باشد.
به نوشته وال استریت ژورنال دولت امریکا این گروهک تروریستی را بهدلیل فعالیتهای خشونتبار از جمله ترور مقامات ایرانی و بمبگذاری در مراکز دیپلماتیک ایران در نقاط مختلف جهان در فهرست گروههای تروریستی قرار داده بود.
پس از آن که سازمان منافقین توانست جایگاه خود را در ضدیت با جمهوری اسلامی به تثبیت برساند و از نظر اطلاعاتی و امنیتی اقدامات خرابکارانهای را در ایران انجام دهد، وزارت امور خارجه امریکا ، مهرماه 1391 در بیانیهای اعلام کرد که نام سازمان مجاهدین خلق را از فهرست گروههای تروریستی خود خارج کرده است.
تمام خوشخدمتی اروپا و غرب به گروهک منافقین در شرایطی صورت گرفته که این سازمان پس از سال 1360 که رسماً به استراتژی جنگ مسلحانه با نظام روی آورد، چند هزار نفر از مقامها و مردم ایران را شهید کرده است.
یقیناً فراهمکردن زمینه مناسب برای فعالیت همهجانبه منافقین با ادعای اروپا و غرب در برخورد صادقانه با جمهوری اسلامی تناقض دارد. بهنظر میرسد کشورهای اروپایی پیش از آنکه بخواهند حسن نیت خود را به ایران نشان بدهند، باید از استمداد به گروهکی خودداری کنند که سابقهای طولانی در امر ترور دارد.
سال 1390 طی توافقی قرار شد ساکنان اشرف به کمپ «لیبرتی» منتقل شوند و بعد به یک کشور ثالث بروند. رایزنی امریکا و اروپا برای جانمایی منافقین در کشورهای همسایه ایران بهدلیل نگرانی این کشورها از پاسخ ایران به جایی نرسید و در نهایت کشوری که حاضر به پذیرش این گروهک تروریستی شد، کشور آلبانی بود.
پرسش اساسی آن است که چه عواملی باعث میشود سیاستهای امریکا و غرب در قبال یک سازمان تروریستی که جنایات آن بر همگان روشن است، در گذر زمان تغییر یابد؟ آیا معنای تروریسم در گذر زمان عوض میشود ، یا مصادیق آنچه که رخ دادهاست، محو میشود؟ نسبت این سازمان با منافع ضد ایرانی امریکا و کشورهای غرب چیست و این دولتها بنا به چه دلایلی و با چه اهدافی منافع یک سازمان تروریستی کوچک را به منافع ایران ترجیح میدهند؟