یکجانبهگرایی امریکا در گفتمانهای غیرامریکایی
روسیه و یکجانبهگرایی امریکا: روسیه بازیگری تجدیدنظرطلب در عرصه بینالمللی است که بهدنبال ایجاد نظام بینالملل چند قطبی است. لاوروف وزیر خارجه روسیه، امریکا را «نیروی بیثباتکننده جهان» میداند که مایل نیست دیدگاههای دیگر مراکز قدرت جهانی را بشنود. او به امریکا توصیه میکند که «این واقعیت تلخ را بپذیرد که دیگر تنها ابرقدرت جهان نیست و باید خود را با جهان در حال چند قطبیشدن سازگار کند.» روسیه تنها ابرقدرت نظامی است که میتواند با امریکا هماوردی کند. روسیه برپایه این قدرت نظامی و توان ژئوپلیتیکی است که برخی از مهمترین اصول و هنجارهای نظام بینالملل مانند عدم مشروعیت کاربرد زور در حل اختلافات بینالمللی و حق تمامیت ارضی کشورها را به چالش کشیده است. در واقع، روسیه بخصوص در محدوده نزدیک به مرزهای خود به هیچوجه سیاستهای نظامی و امنیتی یکجانبه امریکا و متحدان آن در ناتو را نمیپذیرد.
استدلال ژئوپلیتیک روسیه این است که امریکا برخلاف توافقهای استراتژیک بین دو کشور، با نفوذ نظامی و امنیتی در مرزهای غربی روسیه، تهدید جدی برای امنیت ملی این کشور محسوب میشود. بنابراین مخالفت روسیه با یکجانبهگرایی امریکا را میتوان براساس رویکرد تجدیدنظرطلبانه روسیه برای ایجاد جهان چند قطبی و نیز نگرانی ژئوپلیتیک در حوزه جغرافیایی نزدیک مرزهای خود تحلیل کرد.
ایران و یکجانبهگرایی امریکایی: مخالفت ایران با یکجانبهگرایی امریکا را عمدتاً میتوان در دو سطح منطقهای و بینالمللی تحلیل کرد. در سطح منطقهای، تفکر راهبردی ایران این است که دخالتهای امریکا در خاورمیانه، عامل اصلی ناامنیها و بیثباتیهاست. اگر چه ایران با برخی اقدامات نظامی امریکا در منطقه همراهی محتاطانه کرده (حمله به افغانستان 2001) یا از آنها سود برده است (سرنگونی صدام 2003)، اما بهطور اصولی، با حضور نظامی امریکا در منطقه مخالف است و آن را تهدید وجودی برای خود میداند. برای مقابله با این تهدید وجودی، ایران جایگاه قدرت منطقهای خود را بهعنوان بازیگری امنیتی در خاورمیانه تثبیت کرده است. حضور و نفوذ ایران در عراق، سوریه، لبنان و یمن در این راستا قابل تحلیل است. طبعاً افزایش نفوذ منطقهای ایران موجب احساس ناامنی و تهدید امریکا و متحدان منطقهای آن شده است. اما چالش ایران و امریکا فقط محدود به مسائل منطقهای نیست. در سطح بینالمللی نیز میتوان ایران را بازیگری تجدیدنظرطلب به شمار آورد؛ چرا که ایران، توزیع قدرت موجود در عرصه بینالمللی را ناعادلانه، تبعیضآمیز و تأمینکننده منافع قدرتهای بزرگ بخصوص امریکا میداند. چالش برنامه هستهای ایران ناشی از این واقعیت بود که ایران تلاش میکرد انحصار قدرتهای جهانی بر فناوریهای پیشرفته از جمله فناوریهای هستهای را بشکند و از این طریق، وجهه یک قدرت پیشرفته را بهدست آورد. بنابراین علاوه بر جنبههای امنیتی، مقاومت ایران بر سر برنامه هستهای خود، محصول اراده ایران برای مقابله با ساختار ناعادلانه نظام بینالمللی و سیاستهای یکجانبه امریکا بود. بر این اساس، مقابله ایران با یکجانبهگرایی امریکا، در سطح منطقهای به شکل مخالفت با حضور نظامیان امریکایی و در سطح بینالمللی به شکل مخالفت با ساختارهای ناعادلانه نظم بینالمللی متبلور شده است.
نتیجهگیری
در مجموع، بهنظر میرسد که ریشه یکجانبهگرایی امریکا را باید در استثناگرایی تاریخی این کشور دانست. موقعیت جغرافیایی خاص، باورهای موعود گرایانه و قالب تقابل خیر/ شر و برتریجویی ذاتی امریکا منجر به تحکیم رویههای یک جانبه در سیاست خارجی امریکا شده است. در مقابل این رویکرد یک جانبه، گفتمانهای دیگری پدید آمدهاند که یکجانبهگرایی امریکا بخصوص نسخه ترامپی آن را خطری برای نظم بینالمللی لیبرال و تهدیدی بزرگ برای منافع بلندمدت خود میداند. در تولید گفتمانهای ضد یکجانبهگرا کشورهایی مانند چین، روسیه و ایران نقش برجستهای دارند. چین یکجانبهگرایی امریکا را تهدیدی برای خیزش صلحآمیز بهعنوان قدرتی اقتصادی، روسیه آن را مانعی بر سر راه نظام بینالمللی چند قطبی و ایران آن را تهدیدی وجودی برای قدرتیابی منطقهای خود میداند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه