هراس از سلیمانی شهید
امریکاییها بعد از ترور فیزیکی سردار سلیمانی ترور شخصیت او را نیز در دستور کار قرار دادهاند
گروه سیاسی/ «اقدام امریکا در هدف قرار دادن سردار قاسم سلیمانی، بر اساس قوانین بینالمللی غیر قانونی بوده است.» این جمله «ایس کالامار» گزارشگر ویژه سازمان ملل موضوعی است که بسیاری از شخصیتهای بی طرف و مستقل به نحوی آن را در ارزیابی تروریسم دولتی امریکا علیه یک مقام ارشد نظامی ایران در کشور ثالث مطرح کردهاند.
مقامات امریکا اما میدانستند که خواه ناخواه پس از اجرای تصمیمشان با شماتت افکار عمومی و انگشت اتهام معدود شخصیتها و نهادهای بینالمللی مواجه خواهند بود. بر این اساس نه فقط در اظهار نظرهایشان سعی کردند واژه «قانونی» را لقلقه زبان کنند که به توجیههای تکراری همچون «حمله پیشدستانه» برای «جلوگیری از بروز یک جنگ» و جعلهای تاریخی روی آوردند. توجیههایی که پیشتر در مورد تجاوز به کشورهای منطقه استفاده شده بود و مقامات امریکایی همواره پس از چند سال ناچار شدند به دروغ بودنشان اعتراف کنند.
در مورد عملیات تروریستی روز جمعه هم دونالد ترامپ، رئیس جمهوری امریکا که معترف بود شخصاً دستور آن را صادر کرده در نشست خبری پس از آن در حالی که نفسهایش به نحوی مضطربانه به شماره افتاده بود، مدعی شد: «تصمیم دیروز ما [ترور سردار سلیمانی] نه با هدف آغاز جنگ، بلکه با هدف جلوگیری از وقوع جنگ اتخاذ شد. با وجود خشونتهای ایران در منطقه از جمله اقداماتش از طریق گروههای نیابتی برای بیثبات کردن کشورهای همسایه، ما به دنبال تغییر حکومت این کشور نیستیم.»
ادعایی که در سخنان روز جمعه برایان هوک نماینده ویژه امریکا در امور ایران این گونه پی گرفته شد: «نخستین وظیفه رئیس جمهوری، تأمین امنیت مردم امریکا است. اطلاعات موثقی وجود داشت که نشان میداد قاسم سلیمانی در حال طرحریزی حملههایی خطرناک در منطقه علیه امریکاییان در عراق، سوریه و لبنان بوده است که میتوانست به مرگ هزاران نفر بینجامد. این اقدام گامی پیشگیرانه برای توقف هرگونه حمله بود.»
«مارک اسپر» وزیر دفاع امریکا نیز به نحوی سعی کرد اقدام تروریستی انجام شده را پاسخی به حملات مستمر به شهروندان و نیروهای این کشور در منطقه معرفی کند. اشارهای تلویحی به مورد حمله قرار گرفتن پایگاه کی 1 امریکا در نزدیکی کرکوک به وسیله پرتاب چند راکت که به کشته شدن یک پیمانکار امریکایی منجر شد. حملهای که نه حشدالشعبی و نه ایران مسئولیت انجام آن را نپذیرفتند و با این حال امریکا در تلافی آن، حمله هوایی به پایگاه نیروهای مردمی عراق انجام داد که به کشته و زخمی شدن دهها نفر منجر شد و سلسله حوادثی همچون حمله اعتراضی مردم عراق به سفارت امریکا در بغداد را رقم زد.
مایک پمپئو، وزیر خارجه امریکا هم در گفتوگو با فاکس نیوز همین توجیهات قانونی بودن و جلوگیری از به خطر افتادن شهروندان امریکایی را تکرار کرد و مدعی شد که سردار سلیمانی در حال برنامهریزی برای «حملههای قریبالوقوع» علیه نیروهای امریکا در منطقه بوده است.
اما صحبتهای او در مصاحبه با یک شبکه فارسی زبان معاند نظام ایران که ساعتی پس از واکنش گسترده ایرانیان در شبکههای اجتماعی و ابراز خشم طیفهای مختلف مردم به ترور سردار سلیمانی انجام شد، نشان داد که تروریسم دولتی امریکایی حتی به حذف فیزیکی شخصیت تأثیرگذاری همچون او قانع نیست.
پمپئو در آن سخنان به زعم خود سعی کرد با آویختن به مسائل داخلی ماههای اخیر ایران و طرح ادعاهایی همچون اینکه «فرمانده نیروی قدس، مسئول سرکوب اعتراضهای مردم بود» و «من میدانم که اعتراضها در واکنش به مرگ سلیمانی اعتقاد مردم نیست» و «سلیمانی میدانست که اگر صدای مردم ایران شنیده شود، موجودیت او به خطر میافتد.» ادعاهایی با هدف «ترور شخصیت» فرمانده محبوب ایران که گرچه توسط دنبالههای مواجب بگیر دولت امریکا در شبکههای اجتماعی تکرار میشد، اما نشان از آن داشت که مقامات امریکایی برای توجیه تراشیهای خود حتی از کمترین اطلاعات درباره تقسیم وظایف نیروهای نظامی و انتظامی ایران نیز برخوردار نیستند و نمیدانند که اساساً نیروی قدس سپاه مسئولیتی در داخل کشور ندارد. مضحکترین ادعا برای توجیه اقدام تروریستی امریکا اما از سوی «مایک پنس» معاون ترامپ مطرح شد. پنس با ارتباط دادن ایران به حملات تروریستی 11 سپتامبر سال 2001 در امریکا مدعی شد که فرمانده سپاه قدس ایران در آن زمان مقدمات سفر ۱۰ نفر از ۱۲ تروریست وابسته به گروه تروریستی القاعده را فراهم کرده است؛ ادعایی که روزنامه انگلیسی گاردین در راستیآزمایی نه فقط آن را خلاف واقعیت دانست بلکه تصریح کرد در آن گزارش هیچ مدرکی مبنی بر نقش ایران و حزبالله وجود نداشته و نام سلیمانی حتی یک بار هم در گزارش رسمی ۶۰۰ صفحهای کمیسیون ۱۱ سپتامبر آورده نشده است.
به این ترتیب ادعاهای امریکا در توجیه ترور سردار سلیمانی هر چه بیشتر مطرح شد کمتر توانست مؤثر باشد.
مقامات کشورهای اروپایی به عنوان متحدان امریکا اگر چه از اعلام رسمی اینکه این عملیات نقض آشکار موازین بینالمللی و مصداق تروریسم دولتی بود خودداری کردند؛ اما نوع موضعگیریهایشان نشان داد که آن را اقدامی حائز مشروعیت دفاع نمیدانند. پمپئو خود تلویحاً به این واقعیت اعتراف کرد. او با اشاره به گفتوگوهایش با مقامهای اروپایی برای توضیح علت عملیات انجام شده گفت: «واقعیت این است که اروپاییها آن اندازه که امیدوار بودم، مفید نبودند» و بعد ادعا کرد: «آنچه امریکاییها انجام دادند، زندگی اروپاییها را نیز نجات داده است.» ادعایی که چیزی جز ادامه توجیه نقض آشکار حقوق بینالملل، اقدام علیه بشریت و تکرار ارتکاب به تروریسم دولتی از سوی امریکا نبود. در حقیقت به نظر میرسد امریکایی پس از اقدام دولتی در ترور فیزیکی مقام ارشد نظامی ایران در کشور ثالث، حالا برای توجیه عمل غیر قابل دفاع خود دست به ترور شخصیت سردار سلیمانی زدهاند و با ادعاهای مضحکی در پی آن هستند تا شاید خود را از زیر سؤالهای افکار عمومی جهان خلاص کنند.
مقامات امریکا اما میدانستند که خواه ناخواه پس از اجرای تصمیمشان با شماتت افکار عمومی و انگشت اتهام معدود شخصیتها و نهادهای بینالمللی مواجه خواهند بود. بر این اساس نه فقط در اظهار نظرهایشان سعی کردند واژه «قانونی» را لقلقه زبان کنند که به توجیههای تکراری همچون «حمله پیشدستانه» برای «جلوگیری از بروز یک جنگ» و جعلهای تاریخی روی آوردند. توجیههایی که پیشتر در مورد تجاوز به کشورهای منطقه استفاده شده بود و مقامات امریکایی همواره پس از چند سال ناچار شدند به دروغ بودنشان اعتراف کنند.
در مورد عملیات تروریستی روز جمعه هم دونالد ترامپ، رئیس جمهوری امریکا که معترف بود شخصاً دستور آن را صادر کرده در نشست خبری پس از آن در حالی که نفسهایش به نحوی مضطربانه به شماره افتاده بود، مدعی شد: «تصمیم دیروز ما [ترور سردار سلیمانی] نه با هدف آغاز جنگ، بلکه با هدف جلوگیری از وقوع جنگ اتخاذ شد. با وجود خشونتهای ایران در منطقه از جمله اقداماتش از طریق گروههای نیابتی برای بیثبات کردن کشورهای همسایه، ما به دنبال تغییر حکومت این کشور نیستیم.»
ادعایی که در سخنان روز جمعه برایان هوک نماینده ویژه امریکا در امور ایران این گونه پی گرفته شد: «نخستین وظیفه رئیس جمهوری، تأمین امنیت مردم امریکا است. اطلاعات موثقی وجود داشت که نشان میداد قاسم سلیمانی در حال طرحریزی حملههایی خطرناک در منطقه علیه امریکاییان در عراق، سوریه و لبنان بوده است که میتوانست به مرگ هزاران نفر بینجامد. این اقدام گامی پیشگیرانه برای توقف هرگونه حمله بود.»
«مارک اسپر» وزیر دفاع امریکا نیز به نحوی سعی کرد اقدام تروریستی انجام شده را پاسخی به حملات مستمر به شهروندان و نیروهای این کشور در منطقه معرفی کند. اشارهای تلویحی به مورد حمله قرار گرفتن پایگاه کی 1 امریکا در نزدیکی کرکوک به وسیله پرتاب چند راکت که به کشته شدن یک پیمانکار امریکایی منجر شد. حملهای که نه حشدالشعبی و نه ایران مسئولیت انجام آن را نپذیرفتند و با این حال امریکا در تلافی آن، حمله هوایی به پایگاه نیروهای مردمی عراق انجام داد که به کشته و زخمی شدن دهها نفر منجر شد و سلسله حوادثی همچون حمله اعتراضی مردم عراق به سفارت امریکا در بغداد را رقم زد.
مایک پمپئو، وزیر خارجه امریکا هم در گفتوگو با فاکس نیوز همین توجیهات قانونی بودن و جلوگیری از به خطر افتادن شهروندان امریکایی را تکرار کرد و مدعی شد که سردار سلیمانی در حال برنامهریزی برای «حملههای قریبالوقوع» علیه نیروهای امریکا در منطقه بوده است.
اما صحبتهای او در مصاحبه با یک شبکه فارسی زبان معاند نظام ایران که ساعتی پس از واکنش گسترده ایرانیان در شبکههای اجتماعی و ابراز خشم طیفهای مختلف مردم به ترور سردار سلیمانی انجام شد، نشان داد که تروریسم دولتی امریکایی حتی به حذف فیزیکی شخصیت تأثیرگذاری همچون او قانع نیست.
پمپئو در آن سخنان به زعم خود سعی کرد با آویختن به مسائل داخلی ماههای اخیر ایران و طرح ادعاهایی همچون اینکه «فرمانده نیروی قدس، مسئول سرکوب اعتراضهای مردم بود» و «من میدانم که اعتراضها در واکنش به مرگ سلیمانی اعتقاد مردم نیست» و «سلیمانی میدانست که اگر صدای مردم ایران شنیده شود، موجودیت او به خطر میافتد.» ادعاهایی با هدف «ترور شخصیت» فرمانده محبوب ایران که گرچه توسط دنبالههای مواجب بگیر دولت امریکا در شبکههای اجتماعی تکرار میشد، اما نشان از آن داشت که مقامات امریکایی برای توجیه تراشیهای خود حتی از کمترین اطلاعات درباره تقسیم وظایف نیروهای نظامی و انتظامی ایران نیز برخوردار نیستند و نمیدانند که اساساً نیروی قدس سپاه مسئولیتی در داخل کشور ندارد. مضحکترین ادعا برای توجیه اقدام تروریستی امریکا اما از سوی «مایک پنس» معاون ترامپ مطرح شد. پنس با ارتباط دادن ایران به حملات تروریستی 11 سپتامبر سال 2001 در امریکا مدعی شد که فرمانده سپاه قدس ایران در آن زمان مقدمات سفر ۱۰ نفر از ۱۲ تروریست وابسته به گروه تروریستی القاعده را فراهم کرده است؛ ادعایی که روزنامه انگلیسی گاردین در راستیآزمایی نه فقط آن را خلاف واقعیت دانست بلکه تصریح کرد در آن گزارش هیچ مدرکی مبنی بر نقش ایران و حزبالله وجود نداشته و نام سلیمانی حتی یک بار هم در گزارش رسمی ۶۰۰ صفحهای کمیسیون ۱۱ سپتامبر آورده نشده است.
به این ترتیب ادعاهای امریکا در توجیه ترور سردار سلیمانی هر چه بیشتر مطرح شد کمتر توانست مؤثر باشد.
مقامات کشورهای اروپایی به عنوان متحدان امریکا اگر چه از اعلام رسمی اینکه این عملیات نقض آشکار موازین بینالمللی و مصداق تروریسم دولتی بود خودداری کردند؛ اما نوع موضعگیریهایشان نشان داد که آن را اقدامی حائز مشروعیت دفاع نمیدانند. پمپئو خود تلویحاً به این واقعیت اعتراف کرد. او با اشاره به گفتوگوهایش با مقامهای اروپایی برای توضیح علت عملیات انجام شده گفت: «واقعیت این است که اروپاییها آن اندازه که امیدوار بودم، مفید نبودند» و بعد ادعا کرد: «آنچه امریکاییها انجام دادند، زندگی اروپاییها را نیز نجات داده است.» ادعایی که چیزی جز ادامه توجیه نقض آشکار حقوق بینالملل، اقدام علیه بشریت و تکرار ارتکاب به تروریسم دولتی از سوی امریکا نبود. در حقیقت به نظر میرسد امریکایی پس از اقدام دولتی در ترور فیزیکی مقام ارشد نظامی ایران در کشور ثالث، حالا برای توجیه عمل غیر قابل دفاع خود دست به ترور شخصیت سردار سلیمانی زدهاند و با ادعاهای مضحکی در پی آن هستند تا شاید خود را از زیر سؤالهای افکار عمومی جهان خلاص کنند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه