‌در سوگ رضا بابایی

‌ای بسا «ناقد» که بعد از مرگ زاد





اکبر ایرانی
رئیس مؤسسه پژوهشی
میراث مکتوب
مرگ رضا بابایی در کوران کرونای عالمگیر، تا جایی که به یاد دارم،از معدود اتفاقاتی بود که نه تنها در میان گرد و غبار اخبار و حوادث روز گم نشد که چشم هایی گشوده شد و سیل یادداشت هایی در مدح و ستایش رادمردی که یادداشت هایش دست به دست می شد، روانه صفحات شبکه های اجتماعی که رسانه های بی درو پیکر روزگار ماست، گردید. بسیار بوده اند حوادثی همزمان گاه اتفاقی و گاه برساخته که یکی تحت الشعاع دیگری قرار می گرفته. اما کرونا با آن یال و کوپالش، نتوانست جلوی شیوع خبر مرگ دردناک نویسنده‌‌ای دردمند را بگیرد. سرِّ این موضوع را باید در آزادگی و ستیهندگی قلمداری دانست که علمدار روشنفکری دینی در این دو دهه اخیر، در میان جمعی از طلاب حوزه علمیه قم و طرفداران او در بین تحصیل کردگان دانشگاهی بود. امتیاز قلم زنده یاد بابایی در میان اقران خود از یادداشت نویسان معاصر، این بود که حرف حق و سخن سنجیده را طوری می زد که بر دل می نشست. نه طعن و لعنی در نوشته های او بود و نه گوشه و کنایه ای و نه قضاوت و داوری در باره دیگران. حرف هایش را در پوشش سؤال و پرسش بیان می کرد. پرسشی که مخاطب پاسخ آن را حدس می زد. نقد های او بر شیوه های آموزش و پژوهش کشور، بر روش ترویج دین و دینمداری، بر کوشش هایی که جهت ساخت تمدن نوین اسلامی می شود و دهها زمینه دیگر، حاکی از دورنگری، ژرف اندیشی و روشنگری بود. اگر از گذشته مثال می زد، آن را چراغی فراروی آینده نشان می داد. کم نیستند مثل اینجانب که یادداشت ها و مقالات آنها، یا از اطلاعات «تراریخته» و افزوده هایی نادلچسب و تصویر برداری از مقالات دیگران است بدون ذکر نام و یاد، یا نقل قول های از گذشته است بی آنکه از اعتبار و سندیت آن چیزی بدانیم و برای آینده دستاوردی داشته باشد و ذره ای از اندیشه ورزی و پرسشگری درآنها دیده شود. یادداشت نویسی بابایی در شبکه های مجازی، رنگی روشن و زنگی هشداردهنده داشت. به مصداق آیه «لَتَعرِفنَّهم فی لحن القول» از سیاق و آهنگ کلامش می توانستی دریابی که نویسنده این یادداشت کیست. چنانکه این روزها که سندروم جعل صدا و متن و فیلم و کلیپ، فزونی یافته، تا فلان متن و صدا را می خوانی یا می شنوی اول شک می کنی بعد با اندک تأمل و جست و جو، درمی یابی که برساخته است و جعلی. اما حُسن نیّت در کلام بابایی موج می زد. لحن او خالی از طعن و نقد او گاه همراه راهکار بود. برخی رفقا و بعضی رقبا گفته هایش را برنمی تافتند و بعد از وفاتش هم گذری بر نوشته‌هایش نکردند و یادداشتی ننوشتند. حرف های او حاصل خانه تکانی درونی او بود. آنچه می گفت، دُر می سُفت. چون از دل برمی خاست لاجرم بر دل می‌‌نشست. کسی او را متهم به چیزی، جناحی و حزبی نمی کرد. خطوط قرمز را می شناخت و حدود را مرعی می داشت و این هنر بزرگ او بود تا نوشته هایش مورد نقد و رد رقبا قرار نگیرد. وابسته به جایی و دنبال پست و مقامی نبود و جز از محل تدریس و برگزاری کارگاه های آموزشی و کلاس های شرح مثنوی، درآمد دیگری نداشت. یادش گرامی و اهدافش پر رهرو باد.
بار فراق دوستان بس که نشسته بر دلم  / می‌رود و نمی‌رود ناقه به زیر محملم‌‌

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7318/12/540275/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها