چرا درگذشت رضا بابایی یک ضایعه‌ جبران‌ناپذیر است

هم‌ دین‌دار بود و هم مردم‌دار




ناصر مهدوی پژوهشگرعرفان
و استاد دانشگاه
رفتن برخی آنقدر تلخ است و تنهایمان می کند که دیگر نمی دانیم سربرشانه که بگذاریم؛ رضا بابایی هم یکی از همان آدم‌ها بود. مرد بزرگوار و فروتنی بود که با وجود گذشت تنها چند روز از درگذشتش، من و دیگر همکاران و دوستانی که افتخار آشنایی با او را داشتیم جای خالی اش را حس می کنیم. در وصف خدمات این نویسنده نواندیش دینی، پژوهشگر و استاد دانشگاه دیگران گفته اند؛ بگذارید من گفته هایم را به بخشی از ویژگی های اخلاقی‌اش اختصاص بدهم. طی نزدیک به دو دهه‌ای که از آغاز دوستی ام با زنده یاد بابایی گذشته او را فراتر از جایگاه حرفه‌ای‌اش مردی سرشار از امید و مهربانی یافتم. درهمین ایامی که متوجه شده بود بیماری سرطان فرصت چندانی برای او باقی نگذاشته و فاصله ای تا مرگ ندارد، به همراه «عمادالدین باقی» و دوستان دیگری به دیدارش رفتیم که گفت: «با اینکه می دانم مرگ به زودی سراغم را می گیرد تازه قدر زندگی را فهمیده‌ام.» از این گفت که بیش از پیش متوجه شده که زندگی چه دارایی گرانبهایی است؛ به گمانم بعد از گذرمان از این بیماری و روزهای قرنطینه ، همه ما باید با نگاه دوباره و تکیه برهمین نکته ای که زنده یاد بابایی هم به آن اشاره کرده زندگی متفاوتی را از سر بگیریم. البته اینکه حتی در روزهای پایانی زندگی هم به چنین مسأله‌ای فکر می کرد را باید نشأت گرفته از مطالعات فلسفی و علاقه مندی او به اندیشمندان بزرگ دانست. از این روحیه مملو از امیدواری و چهره همیشه خندان او که بگذریم، زنده یاد بابایی به معنای واقعی روشنفکری دینی بود و این یکی از مهم ترین ویژگی های او بود. در ضمن پایبندی به دین، دل پردردی هم از رواج برخی تفکرات اشتباه میان جوانان از دین و دینداری داشت که منجر به سست شدن رابطه آنان با پروردگار هستی شده است. از همین رو نخستین رسالت خود را کمک به اصلاح برخی تفکرات دینی می دانست؛ در صدد معرفی برخی جاذبه های دینی به گونه ای برآمده بود که با خرد آدمی هم در تعارض نباشد. او به دنبال دینداری عالمانه بود و مسلم است که در این راه با چه رنج و موانعی هم از سوی برخی که تفکراتش را برنمی تابیدند روبرو شده بود. با این حال هرگز حتی یک قدم هم عقب نرفت و دلسوزانه دراین راه به تلاش خود ادامه داد. معتقد به این بود که تا وقتی برخوردار از اندیشه های دینی و اخلاقی نباشیم در دیگر عرصه ها هم موفق نخواهیم شد چرا که لازمه هر پیشرفتی را دور ریختن رسوبات منفی از ذهن و اندیشیدن درست می دانست. برخلاف برخی بزرگان که حرف های قدما را مطرح می کنند و تأکید دارند که باید به سراغ ذهن و افکار خودمان برویم او احساس مسئولیت بسیاری نسبت به جامعه داشت؛ حتی از گرفتاری های مردم و سیاستگذاری های اشتباه اشک می ریخت. در نوشته هایش به دنبال تلاش برای بیدارتر ساختن حاکمان و بهبود حال مردم ، نقد قدرت و مناسبات ناسالم و ... بود. او عشق عجیبی به همه مردم و نگاه برابری به انسان ها داشت؛ درست برخلاف بسیاری از ما که نگاه مان به یکدیگر ابزاری است و تا جایی که دیگران همفکر و شبیه خودمان باشند آنان را می پذیریم وگرنه درصدد حذف شان برمی‌آییم. با اینکه اغلب ما در حد خودمان با مولانا آشنا بودیم اما او گاهی در خوانش برخی بیت های مثنوی به نکاتی اشاره می کرد که هیچکدام مان تا آن موقع به چنان درکی از آنها نرسیده بودیم و به ندرت در گفته هایش اشاره ای به مثنوی نداشت. شاید باورتان نشود اما تا روزهای آخر زندگی هم همچنان دست از کار نکشید. در خاطرم هست که درآن آخرین دیدارشعرزیبایی از حافظ را برای حاضران خواند که بیت ابتدایی اش را بازگو می کنم:« وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی/حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی» پس این روزها همچون زنده یاد بابایی فکر کنیم و به جای آنکه اجازه بدهیم نگرانی از بیماری کرونا ما را مغلوب کند، امید به گذرازاین روزها داشته باشیم و به جای ابتلا به روزمرگی برای فردایی بهتر برنامه ریزی کنیم.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7319/12/540363/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها