اول اردیبهشت ماه، روز سعدی
درسهایی که باید از شیخ مصلحالدین بگیریم
مهدی سالارینسب
پژوهشگر ادبیات و فلسفه
من هم مثل بسیاری از کسانی که با سعدی انس و الفتی دارند سعدی را از طریق کتابهای درسی دوران مدرسه شناختم که پر بودند از حکایتهای بوستان و گلستان. در خانه ما کتاب کلیات سعدی وجود داشت و مرتب خوانده میشد. یکی از نکتههایی که به اختصار باید درباره سعدی به آن پرداخت این است که تا همین سی،چهل سال پیش سعدی بهعنوان مطرحترین ادیب، نویسنده و شاعر ما بود و به نوعی باید گفت او اولین مدرس و معلم زبان فارسی همه فارسی زبانها بوده است. نکته اینجاست که فردوسی، زبان فارسی را زنده کرد و سعدی آن را تثبیت کرد. محمدعلی فروغی به نکته مهمی در تصحیح گلستان سعدیاش اشاره میکند و مینویسد (نقل به مضمون) بعضیها میگویند چگونه ممکن است که سعدی آنروزگار به زبان امروز ما سخن گفته باشد. فروغی قضیه را برعکس میداند و معتقد است این زبانی که ما با آن صحبت میکنیم، همان زبانی است که سعدی برایمان ثبت و ضبط کرد و ما به زبانی حرف میزنیم که سعدی در آن روزگار سخن میگفته و آن را به ما رسانده است. علاوه بر اینها سعدی را باید در کنار جایگاه معلمی زبان فارسی و تعالیم اخلاقیاش یک متفکر اجتماعی سیاسی هم دانست. در همه این حوزهها از سعدی بسیار آموختهایم. به قدری که بیشترین ضربالمثلهای رایج در فرهنگمان را از سعدی گرفتهایم. به نوعی همه ما ایرانیها خلق و خوی سعدی را داریم. از مردم عامی و عادی بگیریم تا حکام و... هر کس به شیوه و راه و زندگی خود از او بسیار آموختهاند. چه در ادب و ادبیاتش، چه در فن و تعالیم اجتماعی و سیاسیاش و... و بههمین دلیل هم برای شناخت فرهنگ ایرانی، لازم است حتماً سعدی را به دقت بشناسیم. با این حال درباره سعدی کم نوشته شده و یکی از دلایل این مسأله هم همان چیزی است که همه آن را میدانند و نام سادگی را بر آن گذاشتهاند. سادگی نیاز به شرح و تفسیر و... ندارد. سعدی (برخلاف کسی مثل خاقانی که نه علاقه داشت و نه رسالتی برای خود قائل بود که کسی حرفش را بفهمد یا نه و...) ترجیح میداد مثل نامش مصلحالدین، مصلح باشد و به جای آنکه به گفته خود مثل عرفا به خانقاه برود و گلیم خود از آب بیرون بکشد و روال و طریقت شخصی خود را پیش ببرد، به مدرسه برود و دست غریقی را بگیرد. همین مسأله باعث میشود سعدی چه در میان عوام و چه در میان خواص حرف و سخنش جاری و ساری و رایج شود وکمتر کسی را میتوانیم ببینیم که در زندگیاش چیزی از سعدی ندیده و نخوانده و بهکار نبسته باشد. نقل احمد افلاکی در مناقبالعارفین است که میگوید وقتی مولانا مرحوم میشود قاضی سراجالدین قطعه شعری از سعدی میخواند و از شدت ناراحتی از هوش میرود. سعدی سه سال از مولانا کوچکتر است و این قول نشان میدهد که هر آنچه سعدی مینوشته با چه سرعتی در عالم پخش و منتشر میشده است. در دورههای مختلف بسیاری سعی کردند از نثر و نظم سعدی تقلید کنند اما در نهایت این تلاشها تقریباً بهجایی نرسید و هیچ کس نتوانست سعدی شود. از طرفی، سعدی آنچنان ساده مینویسد که به شارحان و ادبا، مجال عرض اندام و خودنمایی نمیدهد اما همین بحث زبان، موضوعی است که باید به آن پرداخته شود و متأسفانه جز در موارد معدود، مقاله و پژوهشی که در این زمینه انجام شود به چشم نمیآید. لازم بهنظر میرسد که بهصورت گسترده و متقن، پژوهشهایی صورت بگیرد و در آنها بهکاری که سعدی در نحو زبان انجام میدهد توجه و دقت شود. بهعنوان مثال چیزی مثل این مورد که «قومی متحدثان حسنت/ الا متحیران خاموش.» این جمله فعل ندارد و احتیاجی هم به فعل ندارد و سعدی پا از پرچین زبان فراتر میگذارد و از این قبیل نحوشکنیها بسیار دارد. همین است عبارت «سهلِ ممتنع» برای شعر و نثر بسیاری به کار رفته اما مخصوص به سعدی شده، همانطور که تعبیر مولانا مخصوص به مولانا شده است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه