شانزده سال از مرگ حسین منزوی شاعر و غزلسرای معاصر گذشت
نام دیگرش عشق بود
علی یاری
نویسنده و پژوهشگر
با آنکه انقلاب نیما به دگرگونیهای اساسی در شکل و درونمایه شعر فارسی معاصر انجامید و هواداران پرشوری برای خود یافت؛ جریان سنتگرای شعر فارسی نیز توانست به حیات خود ادامه دهد و شاخه پربار و تنومندی از درخت شعر فارسی معاصر باشد. میدانیم که دگرگونیهای شعر امروز، ریشه در تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دوره مشروطه دارد و در آن روزگار کوششهای محدودی در حوزه نوآوری در ساخت شعر فارسی از سوی کسانی همچون میرزاده عشقی، ابوالقاسم لاهوتی، شمس کسمایی، تقی رفعت و... صورت پذیرفت. همزمان با پیشنهاد نیما و آغاز انقلاب ادبی او، شاعران سنتگرایی مانند پرویز ناتل خانلری، پژمان بختیاری، امیری فیروزکوهی، محمدحسین شهریار، حبیب یغمایی، حمیدی شیرازی و... که چندان پایبند عدول از معیارهای صوری شعر سنتی نبودند، میکوشیدند با همان ساختارهای کهن، چراغ شعر سنتگرای فارسی را روشن نگه دارند.
در کنار این شاعران، کسانی همچون گلچین گیلانی، فریدون توللی، ابتهاج، نادر نادرپور و فریدون مشیری، میانهروهایی بودند که میان شعر سنتی و قالبهای نوپدید به تجربهاندوزی و طبعآزمایی سرگرم بودند. شکل ذهنی غزلهای کسانی مانند ابتهاج که در این دوره به قالبهای سنتی روی آورده بودند، همان شکل ذهنی غزلهای سنتی بود. اندکی بعد، منوچهر نیستانی، حسین منزوی، سیمین بهبهانی، محمدعلی بهمنی، محمد ذکایی، اصغر واقدی و... با پیش چشم داشتن آموختههای شاعران میانهرو و ایجاد تازگیهایی در زبان و بیان، دوره تازهای را در حیات شعر سنتگرا رقم زدند. این شاعران می کوشیدند تا هم از نظر شیوههای بیان، نوع تعابیر، تصویرها و هم از جهت نوع نگاه به جهان پیرامون خویش، دگرگونیها و تازگیهایی در شعر خود ایجاد کنند و فضای شعر خود را بیشتر با مفاهیم و ضرورتهای زمانه خود هماهنگی دهند.
از میان این شاعران، نیستانی، منزوی و بهبهانی نوآورترین شاعران معاصر در قالبهای سنتی به شمار میآیند و از اینان، نیستانی از مبتکرین غزلپردازان زمان خویش است و در شعرهایش (غزلهای نو) تلاش فراگیرش در مسیرِ رسیدن به فرم و ساختاری تازه در غزل، گسترش امکانات و افزودن بر توانمندیهای شکلی و درونمایهای این قالب، چشمگیر است. نیستانی در مجموعههای شعر دیروز، خط فاصله و دوِ با مانع گونهای شکل متفاوت را در قالب غزل آزمود.
تلاشهای این نوآوران به پدیدآمدن نوعی تازه در غزل انجامید که به غزل نو شهرت یافت. غزلی که بهدنبال رهاشدن از کلینگری و کلیگویی، شکستن تنگناهای ذهنی و بیانی و تعبیرات نخنما شده و کلیشهای بود و سرایندگان آن میخواستند تا با بهرهگیری از امکانات و عناصر شعر امروز، به کشف و شهودی تازه و شناختی معاصر از انسان و جهان دست یابند. غزل نو عرصه درآمیختن عاطفه و احساس با رویکردهای اجتماعی شد. عاطفهای که در روند شکلگیری این گونه از غزل، توانست چیرگی خود را بر جنبههای جامعهگرایانه سرودهها تحمیل کند.
در جریان غزل نو یا غزل نئوکلاسیک، پس از نقش پیشگامانه نیستانی، نوآوریها و فرارویهای حسین منزوی از ساحت مرسوم غزل، چشماندازی دلفریب و روحنواز پیش روی خوانندگان این گونه شعری گشود. غزل حسین منزوی که سامانه عاطفی شعر او غنا و طراوت و تازگی یگانهای داشت، در شعر معاصر ما جایگاه بلندمرتبه دارد. عشق، اصلیترین محور شعر منزوی است و گشادهدستی او در توصیف زن/ معشوق و بیان لطیف تغزلهایی که گاه سر به عریانی میگذارند؛ زبان پرتوان و بدایع و بدعتهایش در تصویرهایی بکر از عشق و لحن حماسی عاشقانههایش نامش را برای همیشه در تاریخ شعر فارسی ماندگار کرده است.
بسیاری از سرودههای او که در دایره غزل نو جای میگیرند، جز قالبِ شعر و وزن و قافیه، در همه عناصر دیگر شعر، از اندیشه گرفته تا زبان، تخیل، تصویر، احساس، عاطفه، موسیقی و تعبیرات از نوگراترین سرودههای روزگار خودش به شمار میروند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه