همراه با مهدی اخوان لنگرودی و مروری بر آثارش
بهار از دستانش پر زد و رفت
محمود معتقدی
شاعر و منتقد ادبی
مهدی اخوان لنگرودی، شاعر، نویسنده، داستاننویس و دانشآموخته رشته جامعهشناسی(ایران و اتریش)، حدود نیمقرن در آنسوی آبها و گاهی هم بهسوی خانه پدری، همچون جویندهای سختکوش درزمینه ادبیات اینجاوآنجا بوده است.
دنیای شعری و داستانی وی، همواره ریشه در فضاهای بومی، عاشقانه و بازتاب تنهاییهایی مدام و پیوسته، در روزگاری سیار و لغزنده و پیوند با نگرشهای فردی و اجتماعی همواره جایگاه فرهنگیاش را به نمایش میگذاشت. شهرت ادبیاش همانا سرایش ترانه «گل یخ» در دهه پنجاه بوده که از سوی دوست همکلاسیاش، کوروش یغمایی در فضای موسیقی«راک» اجراشده، از آن روزگار تا هماکنون، ترانهای خاطرهانگیز بوده و هست. بااینهمه، تجربیات شاعر درزمینه آثار شعری و داستانی، در سالهای اخیر به حد کافی و بهعلت عدم پخش آنطور که لازم بود موردتوجه اهالی هنر و ادبیات قرار نگرفته است. هرچند که خودش هم به علت دور بودن از صحنه، اهل گفتوگو در رسانهها و مراکز فرهنگی داخلی نبود و اغلب سعی داشت بهدوراز سروصدا، در خلوت خود به خلق آثارش بپردازد. بخش عمدهای ازآنچه را در قلمرو شعر و داستان عرضه داشته در داخل و تعدادی هم در خارج از کشور به چاپ رسیده است. گفتنی ست که در میان آثار غیر شعری و غیرداستانیاش، کتاب «یک هفته با شاملو» که سالها پیشازاین در وین میزبان وی بوده ازجمله آثار معروف و ماندگاری است که تاکنون چندین بار چاپ و نشر شده است. شکی نیست که مهدی اخوان لنگرودی و بسیاری از همنسلانش در این وادی با کوله باری از دانش و شناخت ساختارهای زیباییشناسانه به میدان تجربه آمده و میآیند و بهگونهای درگذر زمان مخاطبانی را به شنیدن و خواندن دستمایههایشان فراخوانده و میخوانند. باری، در چنین چشماندازی است که از محتوا تا فرم، تا کشف هستیهای تازهای در حوزه زبان و نگرشهای عاطفی، راهی به کشف واژهها و کلامی تازهتر دست مییازند. بیگمان آنچه در آثار مهدی اخوان لنگرودی، محل تأمل است همانا محوریت کار بر منظرهایی از عشق و تنهایی است و شکایت از زمانه و فضاهای جامعهشناختی، همواره فرصت چندی را قلمرو آثارش به نمایش میگذارد. اما در قلمرو رمان برخلاف شعر این موقعیت به گونه دیگری رقم میخورد چراکه دستمایه کار نویسنده، خم شدن به درون زندگی، به یافتن سرچشمههای نگرشی مردم شناسانه و بومی به نظر میرسد. زیرا که شاعر دریافتههای شعریاش اغلب به دستمایههای فردی تکیه دارد. «وقتی تو به من میگویی/دوستم داری/عشق در جهان دیگر، سرگردان نیست/دوستم داشته باش/ تا ابر نباشم»
شاعر در این جایگاه با زبانی ساده و روایی، تجربههایی از عشق و هنجارهای عاطفیاش را در چشمانداز زیستن و گاه گله از روزگارش اینگونه به نمایش میگذارد. او در حوزه زبان، به آموزههای کوتاهنویسی تا حدی تحت تأثیر فضای شاعرانگی زندهیاد شاملو و بعضاً از زبان شاعرانه شاعران دهه چهل و پنجاه ازجمله فروغ و تا حدی زبانهای شاعران کوتاهتر را در حافظه شعریاش با خود به همراه دارد و اغلب هم ازایندست مایهها بهره میگیرد. «درون من هیچچیز سخن نمیگوید/تا تو، آن را بشنوی/درون من، تنها رویش سنگی ست/که زندگی، در آن از شب تاریکتر است/درون من، گاهی چیزی رؤیت میشد/تا تو، با چشمهایت، در آن پا میگذاشتی/و با دستهایت آن را میشنیدی» شاعر، از تنهایی و انتظار، با نوعی نوستالژی و غربت همراه با فردیت، گاه از تلخیهای پنهانی سخن میگوید و سر در هوای خانهای که میتواند از جنس خانه پدری هم باشد، اینگونه به روایت شاعرانه نزدیک و نزدیکتر میشود. بیشک واژههای کلیدی شاعر در آثارش، اغلب کلمات خانه، عشق و تنهایی است که تحت تأثیر نگرش او به تأثیراتی است که از طبیعت گیلان پذیرفته است. متأسفانه آثار مهدی اخوان لنگرودی، بهدرستی پخش نشده و در دسترس مخاطبان در این سالها قرار نگرفته، کمتر نقدی هم درباره کارهایش نوشتهشده است. بویژه در منابع مختلف، حتی نام ناشران آثار وی هم نیامده و نهایت اینکه بهغیر از کتاب «یک هفته با شاملو» باقی کارها در این سالها کمتر دیدهشده و نکته آخر اینکه وی در این چهار دهه در حوزه زبان و زیرساختهای شعری تا آنجایی که از سرودههایش برمیآید چندان تجربههای تازهای را در پی نداشت و همواره به شیوههای گذشته میسرود. یادش تازه باد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه