درتبعیدِ کرونا
جواد طوسی
منتقد سینما
در این روزهای دلمرده و بیرونق کرونایی هر موقع از جلوی سینماهای بسته شهر میگذرم، داغ دلم تازه میشود. فضای سوت و کور حاکم بر سینماهای آزادی، آفریقا، استقلال، قدس، فلسطین، عصر جدید، سپیده، بهمن و مرکزی را با جنب و جوشی که زمانی در سینماهای شهر فرنگ، شهر قصه، امپایر، پولیدور، گلدن سیتی، تخت جمشید، دیانا، کاپری و سانترال در اواخر دهه ۴۰ و دهه ۵۰ به چشم میخورد مقایسه میکنم، خودم را محکوم به تبعیدی ناخواسته میبینم. دریچه ذهنم را میگشایم و گذشتههای دور از جلو چشمانم رژه میروند: سینما شهر فرنگ و سالن لبریز از جمعیت که به مک مورفی کله شق «دیوانهای از قفس پرید» میلوش فورمن دل میسپارد و از آنارشیسم عیان او در مواجهه با نظم ظاهری و استبداد فردی پرستار راچد به وجد میآید و زمانی دیگر چه حالی میکند با فانتزی و تخیل و بازی با زمان در «جنگ ستارگان» جرج لوکاس. سینمای دنجِ شهر قصه در جوار سینما شهر فرنگ و حسی رقت انگیز نسبت به دو انسان تنها و وامانده در «مترسک» جری شاتسبرگ و یک دنیای مالیخولیایی و افسانهای وسوررئال گونه در «ساتیریکون» فلینی. سینما آتلانتیک و پرده عریض سینه راما و «چگونه غرب تسخیر شد» و تصویری دلنشین از ژول وِرن در «نوری بر فراز هفت دریا» و... «۲۰۰۱ اُدیسه فضایی» و همراهی با فیلمهایی شخصیتر و متفاوت تری چون «کابوی نیمه شب» و «اولین شب آرامش». عیش و سرخوشیمان در حلقه رفاقت با بازی جک پات و چند پارت بیلیارد در باشگاه آتلانتیک کامل میشد. سینما امپایر ومحشور شدن با تراویس بیکل فیلم «راننده تاکسی» اسکورسیزی بهعنوان «مرد تنهای خدا» که میخواهد شهر را از هرچه کثافت پاک کند. سینماهای پولیدور، پارامونت، رادیوسیتی وسینه موند و ۱۲ روز طلایی در «جشنواره جهانی فیلم تهران». تنها صف طویلی که در کانون عشق و شور و هیاهو خاطره ساز میشد: «نگهبان شب»، «جاگرنات»، «جن گیر»، «والنتینو»، «آلیس دیگر اینجا زندگی نمیکند»، «طالع نحس»، «آخرین موج»، «آن سوی نیک و بد»، «گمگشته»، «خاطرات سالهای خاکستر»، «عروج»، «صحرای تاتارها»، «راکی»، «بورژوازی کوچک کوچک»، «زاردوز»، «درسواوزالا» و... مروری سرخوشانه بر فیلمهای چارلی چاپلین، جان فورد، ویلیام وایلر، فدریکو فلینی، کینگ ویدور، باسترکیتون، هری لنگدون و... یک دنیای غریب و جادویی متنوع، دلواپسی و لحظه شماری برای رسیدن به جلوی گیشه و جواز عبوری که برایمان همچون فتح قلهای بود.
جدا از هیاهوی همه ساله جشنواره، سینما پارامونت برایم یادآور «این گروه خشن» سام پکین پا و آن صدای جادویی استریوفونیک ۶ باندی و موسیقی شنیدنی و تهییجکننده جری فیلدینگ همراه با حضور مرگ آگاهانه پایک وهمراهانش درحوزه استحفاظی ماپاچه است. تبدیل شدنِ سینما سینه موند به یک پاتوق هفتگی شبانه با نمایش فیلمهای منتخب «سینمای آزاد» همچون «دایره سرخ» ژان پی یر ملولی، «آلفاویل» ژان لوک گودار، «غریبه ومه» بهرام بیضایی و... چه حالی داشت. آن سوتر سینما گلدن سیتی را هنوز با «آرابسک» استانلی دانن و «پاپیون» فرانکلین شافنر به یاد میآورم و سینمای تخت جمشید را با نمایش فیلمهای تکراری خارجی که یکی از پرخاطره ترینشان «تقلید زندگی» داگلاس سیرک بود.
این فقط گوشهای از خاطرات تنیده شده در شهر خاکستری ما بود. سهم بسیار لاله زار و اسلامبول و دیگر معابد جادویی مدفون شده در جایجای این شهر غبار گرفته بماند. حالا با چنین پسزمینه ذهنی عمیق و ریشه دار و باشکوه، کنارآمدن با اکران مهجور و بیمناسک آنلاین از طریق صفحه کوچک موبایل درخلوت و تنهایی به عذابی اَلیم میماند. انگار باید باورمان شود که این دوران، دیگر دوران ما نیست.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه