آتش در «بوزین» و «مره خیل» همچنان شعله میکشد
سه داوطلبی که جان فدای جنگلهای زاگرس کردند
زهرا کشوری
خبرنگار
آتش جایی در میان دره ژاله در حاشیه سیروان کرمانشاه در حال برشته کردن بلوطهای منطقه حفاظت شده بوزین و مره خیل بود. داوطلبان ساعتها پیادهروی کردند تا بر بلندای دره ژاله رسیدند؛ منطقه صفر مرزی در پاوه. آتش به جان درختان دره افتاده بود.
حتماً آن لحظه مختار خندانی، یاسین کرمی و بلال امینی بین زدن به دل آتش و تماشای سوختن زاگرس مردد بودند اما سرانجام به دل آتش میزنند و به دره سرازیر میشوند. همه چیز آخر الزمانی میشود. باد شدید با شعلههای آتش دست به یکی میشود و آنها را به محاصره دود و آتش درمیآورد. صدای فریادشان به بلندای ژاله میرسد. بعد همه چیز خاموش میشود؛ هم آتش افتاده به جان ژاله و هم فریاد سه داوطلبی که به نجات دره رفته بودند. در همان نقطه جان سه مرد را گرفته بود. بچهها بهگفته «سوران محمودی» شاهد عینی محاصره در دود دره ژاله خفه میشوند.
انگار که جهان برای یک لحظه متوقف شد. صدای یک انفجار همه چیز را تمام میکند. وقتی نیروهای هلال احمر میرسند یکی دو ساعتی از رخت بر بستن جان داوطلبان از تن سوختهشان گذشته بود. هرچند به گفته شاهد عینی کسی نمیتوانست به دادشان برسد. همه چیز در چند دقیقه اتفاق میافتد. آنطور که «آشنا حسن زاده» عضو انجمن ژیوای پاوه به «ایران» میگوید صدای انفجار متعلق به دمندهای بود که یکی از داوطلبان به همراه داشت. او میگوید: «بیشتر دمندههای استان بنزینی هستند. آتش بعد از سوزندان داوطلبها، دمنده را هم منفجر میکند.» خبر مرگ سه داوطلبی که جانشان را برای زاگرس گذاشتند خیلی زود در شبکههای اجتماعی می پیچد.
خانواده و اعضای انجمن تصمیم میگیرند ساعت سه بامداد داوطلبان را دفن کنند. حسنزاده دلیل دفن شبانه آنها را وضعیت قرمز کرونا در پاوه میداند. او میگوید: «انجمن ژیوا چهار ماه بود به رهبری مختار خندانی در حال ضدعفونی شهر بود.» آنها احتمال می دادند که اگر مراسم تشییع را به فردای آن شب تلخ واگذار کنند تشییع شلوغ میشود و به شیوع بیشتر کرونا در شهر پاوه میانجامد. بنابراین همان ساعت داوطلبان سبز را دفن میکنند تا تلاشهای چهار ماهه خندانی و دوستانش بینتیجه نماند. آنها حتی وقت رفتن به فکر خاکشان بودند. خاکی که همچنان ساعتها بعد از مرگ تلخشان در درهای بهنام ژاله میسوزد و هنوز نیروهای مردمی و دولتی از پس اطفای حریق در مناطق کوهستانی بوزین و مره خیل با درههای بیشمار برنیامدهاند! پیش از مختار خندانی، یاسین کرمی و بلال امینی، البرز زارعی هم جان جوانش را فدای بلوط زارها و بنههای منطقه حفاظت شده خاییز بین بهبهان و دهدشت کرد.
پیش از او هم احسان عزیزی جان بر سر جنگلهای بوزین و مره خیل در همین منطقه گذاشت. بلوطها در خرداد و تیرماه به سوگ 5 نفر از عاشقان نشستند. اما آیا نمیشد آتش برای این 5 نفر گلستان شود؟ هم فعالان داغدار کرمانشاه و هم کارشناسان منابع طبیعی اعتقاد دارند که در زمان اطفای حریق باید اصل بر حفاظت جان داوطلبان و نیروهای مردمی باشد. اما آیا این مهم بدون آموزش نیروهای مردمی دست میدهد تا جوانان عاشقی که به نجات زاگرس و هیرکانی میشتابند جان خودشان را از دست ندهند. آیا این سه جوان تنها جوانانی بودند که منطقه بوزین و مره خیل گرفت؟ نه! سال 87 بود که صلاحالدین میرانی به همراه پدرش برای اطفای حریق به کمک جنگلبانها رفت که در دام شعلهها افتاد و به همراه درختان زاگرس سوخت. او زنده ماند اما با سرانگشتانی سوخته و چهرهای تاول زده. سوم شهریور دو سال پیش، شریف باجور فعال محیط زیست و از اعضای انجمن سبز چیا، به همراه امید حسینزاده، محمد پژوهی و رحمت حکیمینیا در آتش جنگلهای روستای پیله و سلسی مریوان کشته شدند. پس چرا آموزش نیروهای مردمی که حضورشان بهدلیل کمبود نیروهای دولتی لازم است جدی گرفته نمیشود؟ سرنوشت تنها پایگاه اطفای حریقی که اتفاقاً در جنگلهای کرمانشاه در اواخر دهه 80 افتتاح شد چه شد؟ پاسخ این سؤالها وقتی مهم میشود که فعالان هشدار میدهند آتشسوزیها با روند تندی که در پیش گرفتهاند بازهم جان داوطلبان را خواهد گرفت! چه باید کرد؟ آیا باید به گفته برخی مسئولان که آتشسوزی در جنگلها را طبیعی میدانند به تماشای تاراج زاگرس توسط آتش نشست یا هر لحظه سوگوار جان جوان دیگری بود؟ چرا راه سوم که تجهیز و آموزش داوطلبان است روی میز تصمیمگیری مسئولان نمیرود؟
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه