سردرگمی کرونا در بلاتکلیفی جهان مبتلا
سلمان یدالهی
کارشناس آموزش
جهان دیروز اگر به درد و بلاهای بدتر از کرونا دچار بوده، اگر روزگاری مرگ آفرینی یک همهگیری، جهان را در وحشت فرو برده بود و طاعون، سل، وبا و ... نامهای دیگر مرگ بودهاند، باید یکی از دلایل مهم آن همه درد و رنج و تلفات بیشمار انسانی را فقر فرهنگی و ناآگاهیهای بهداشتی مردمان آن روزگار بدانیم و از کشتههای آن زمان بهعنوان قربانیان آن وضعیت اسفناک یاد کنیم. جهان امروز جهان هزینههاست. بودجههایی که دولتمردان صرف میکنند تا در رقابتهای مختلف بتوانند جایگاه مناسبی را در عرصه بینالملل به خود اختصاص دهند. جهان اگر در گستردگی و پراکندگی جغرافیایی، جمعیت بیشمار انسانی، هیاهوی تکنولوژی و رقابت اقتصادی، قدرتنمایی تسلیحاتی، تصرف خاک و فتح آسمان، گوناگونی فرهنگ، ادیان و مذاهب، نابرابری و تفاوت را در پهنه خود به تماشا نشسته، اما در موضوع سلامت باید از یک نظام هماهنگ برخوردار باشد و برای استقرار یک نظام منسجم سلامت جهانی با همدیگر نه رقابت که همکاری داشته باشند، چرا که سلامتی فقط موضوع داخلی کشورها نیست بلکه مسألهای فرامرزی بوده و نفس تشکیل سازمان بهداشت جهانی نیز به همین دلیل برمیگردد که با الزام پایبندی دولتمردان به دستورالعملها و قوانین آن مرجع و رعایت دستورات و هشدارهای نظام بهداشت و درمان کشورها از جانب مردم، جهان را از تکرار فجایع مرگبار انسانی در ابتلا به یک بیماری همه گیر مصون نگه دارد.
کرونا شاید به سیاهی دوران طاعون روزگار ما را سیاه نکرده است.شاید تکرار سالهای وبا نباشد اما همین که در کوتاه زمانی جهان را جورکش بلای خود کرده باید از آن حساب برد و حساب آن را از تاریخ تلخ اپیدمی و پاندمیهای پیش از خود جدا کرد. چرا که افزایش جمعیت انسانی، تغییر سبک زندگی و زیست بوم، سرعت ارتباطات و رفت و آمد مردم کشورهای جهان باهمدیگر، شرایط رابیشتر از گذشته برای همهگیری یک بیماری فراهم نموده است. اینکه در یک دوران کوتاه، تب تند کرونا را به دستمال خیس تعطیلی و خانه نشینی و قرنطینه فرو مینشانیم و آن را تا مرحله مهار پیش میبریم اما به ناگهان و با آگاهی از این موضوع که مقابله با کرونا حتی به مرحله کنترل هم نرسیده است، همه آن دستورالعملها، محدودیتها، قوانین و سختگیریها کنار گذاشته میشود و فرصت دوباره اوجگیری را برای این ویروس فراهم میکنیم نشان از کدام بیملاحظگی و بیمبالاتی است؟
تحمل سختیهای قرنطینه، تعطیلی مراکز آموزشی، اماکن مذهبی، فرهنگی و هنری، ورزشی و تفریحی و تعطیلی کسب و کارها و... تلاشهایی برای پیشگیری از همهگیری کرونا بوده است و شجاعت و شهامت کادر درمان و جان باختن آنان در مبارزه با کرونا جز برای حفظ گوهرجان انسان نبوده است. پس عقبگرد ناگهانی وضعیت جهان به دوران پیش از کرونا بدون رسیدن به مرحله کنترل و مهار و کشف دارویی برای درمان را با چه استدلالی باید توجیه کرد؟ دستور این عقبگرد نافرجام بر اساس کدام منطق و تصمیم عقلانی صادر شده است؟ به نظر میرسد ناتوانی دولتها در اجرای درست و دقیق قرنطینه تا مهار ویروس، عدم اطمینان خاطر صاحبان مشاغل، از جبران خسارت آنان از سوی دولتها و عدم تحمل شرایط قرنطینه از سوی مردم در ایجاد این وضعیت نقش داشتهاست. متأسفانه بحران اقتصادی ناشی از تعطیلی کسب و کارها نگاه دولتها در مقابله با این ویروس را تغییر داده است و حالا دیگر از منظر یک بیماری به آن پرداخته نمیشود. بلکه پیشگیری از سقوط اقتصادی بر پیشگیری از شیوع بیماری ارجحیت یافته است. این دیدگاه در مقابله و مبارزه با ویروسی که ناگفتهها و ناشناختههای بسیار دارد خطرناک میباشد و این خطر را در اوجگیری مجدد همهگیری و تلفات انسانی بیماری در جهان بخوبی میتوان مشاهده کرد و حجم وسیع اطلاع رسانی، آموزشها و آگاهیهای بهداشتی و ترویج فرهنگ خود مراقبتی که جای خالی آنها در پاندمیهای فاجعهبار گذشته از علل مرگ و میرهای گسترده بوده است، نتوانسته آنچنان که باید در کنترل ویروس کرونا تأثیرگذار باشد چرا که به نظر میرسد وقتی همه شرایط به قبل از دوران کرونا بازگشته و محدودیتها، رعایت اصول ایمنی و خود مراقبتی به کمترین میزان خود در چند ماه گذشته رسیده است صرف توصیه برای استفاده از ماسک و رعایت فاصله اجتماعی که آن هم از سوی همه افراد جامعه رعایت نمیگردد به تنهایی نمیتواند در برون رفت از این بحران مؤثر باشد.
پرسشی که در اینجا قابل طرح است: پس نقش سازمان بهداشت جهانی بهعنوان مرجع رسمی و قطعی تصمیمگیری در میدان مبارزه با یک همهگیری چیست؟ دستورات و قوانین آن تا چه اندازه است و قدرت اجرایی و عدم پایبندی به آنها چه عواقبی برای کشورها دارد؟ مسألهای که اغلب کشورها بنا به ملاحظات اقتصادی در دوران کرونا، مرتکب آن شدهاند. و اگر قرار باشد هرکشوری بنا به مصلحتهای سیاسی و اقتصادی، تصمیمهایی بگیرد که حفظ سلامت و جان مردم در آن کمترین سهم را داشته باشد، پس وجود این سازمان چه کارایی خواهد داشت؟
امروز که تهدید سلامت و امنیت جان آدمی در تهاجم ویروس کرونا، یادآور مسئولیت متقابل در قبال حفظ یکدیگر میباشد تکلیف مشترک همه ما مبارزه و مقابله با ویروسی است که تاب و توان نظام بهداشت و سلامت را به چالش کشیده است. آزمونی که موفقیت در آن، جز گرامیداشت منزلت جان انسان نمره و مرتبهای نخواهد داشت. با این رویهای که جهان در پیش گرفته نمیتوان به مهار ویروس کرونا و همهگیریهای مشابه امیدوار بود. احوال بلاتکلیف جهان مبتلا به کرونا در این تقابل، پیش از آنکه انسانها را به وضعیت قرمز ابتلا و به کام مرگ کشانده باشد، سردرگمی کرونا را از رفتار ضد و نقیض دنیا با او را رقم زده است.
کارشناس آموزش
جهان دیروز اگر به درد و بلاهای بدتر از کرونا دچار بوده، اگر روزگاری مرگ آفرینی یک همهگیری، جهان را در وحشت فرو برده بود و طاعون، سل، وبا و ... نامهای دیگر مرگ بودهاند، باید یکی از دلایل مهم آن همه درد و رنج و تلفات بیشمار انسانی را فقر فرهنگی و ناآگاهیهای بهداشتی مردمان آن روزگار بدانیم و از کشتههای آن زمان بهعنوان قربانیان آن وضعیت اسفناک یاد کنیم. جهان امروز جهان هزینههاست. بودجههایی که دولتمردان صرف میکنند تا در رقابتهای مختلف بتوانند جایگاه مناسبی را در عرصه بینالملل به خود اختصاص دهند. جهان اگر در گستردگی و پراکندگی جغرافیایی، جمعیت بیشمار انسانی، هیاهوی تکنولوژی و رقابت اقتصادی، قدرتنمایی تسلیحاتی، تصرف خاک و فتح آسمان، گوناگونی فرهنگ، ادیان و مذاهب، نابرابری و تفاوت را در پهنه خود به تماشا نشسته، اما در موضوع سلامت باید از یک نظام هماهنگ برخوردار باشد و برای استقرار یک نظام منسجم سلامت جهانی با همدیگر نه رقابت که همکاری داشته باشند، چرا که سلامتی فقط موضوع داخلی کشورها نیست بلکه مسألهای فرامرزی بوده و نفس تشکیل سازمان بهداشت جهانی نیز به همین دلیل برمیگردد که با الزام پایبندی دولتمردان به دستورالعملها و قوانین آن مرجع و رعایت دستورات و هشدارهای نظام بهداشت و درمان کشورها از جانب مردم، جهان را از تکرار فجایع مرگبار انسانی در ابتلا به یک بیماری همه گیر مصون نگه دارد.
کرونا شاید به سیاهی دوران طاعون روزگار ما را سیاه نکرده است.شاید تکرار سالهای وبا نباشد اما همین که در کوتاه زمانی جهان را جورکش بلای خود کرده باید از آن حساب برد و حساب آن را از تاریخ تلخ اپیدمی و پاندمیهای پیش از خود جدا کرد. چرا که افزایش جمعیت انسانی، تغییر سبک زندگی و زیست بوم، سرعت ارتباطات و رفت و آمد مردم کشورهای جهان باهمدیگر، شرایط رابیشتر از گذشته برای همهگیری یک بیماری فراهم نموده است. اینکه در یک دوران کوتاه، تب تند کرونا را به دستمال خیس تعطیلی و خانه نشینی و قرنطینه فرو مینشانیم و آن را تا مرحله مهار پیش میبریم اما به ناگهان و با آگاهی از این موضوع که مقابله با کرونا حتی به مرحله کنترل هم نرسیده است، همه آن دستورالعملها، محدودیتها، قوانین و سختگیریها کنار گذاشته میشود و فرصت دوباره اوجگیری را برای این ویروس فراهم میکنیم نشان از کدام بیملاحظگی و بیمبالاتی است؟
تحمل سختیهای قرنطینه، تعطیلی مراکز آموزشی، اماکن مذهبی، فرهنگی و هنری، ورزشی و تفریحی و تعطیلی کسب و کارها و... تلاشهایی برای پیشگیری از همهگیری کرونا بوده است و شجاعت و شهامت کادر درمان و جان باختن آنان در مبارزه با کرونا جز برای حفظ گوهرجان انسان نبوده است. پس عقبگرد ناگهانی وضعیت جهان به دوران پیش از کرونا بدون رسیدن به مرحله کنترل و مهار و کشف دارویی برای درمان را با چه استدلالی باید توجیه کرد؟ دستور این عقبگرد نافرجام بر اساس کدام منطق و تصمیم عقلانی صادر شده است؟ به نظر میرسد ناتوانی دولتها در اجرای درست و دقیق قرنطینه تا مهار ویروس، عدم اطمینان خاطر صاحبان مشاغل، از جبران خسارت آنان از سوی دولتها و عدم تحمل شرایط قرنطینه از سوی مردم در ایجاد این وضعیت نقش داشتهاست. متأسفانه بحران اقتصادی ناشی از تعطیلی کسب و کارها نگاه دولتها در مقابله با این ویروس را تغییر داده است و حالا دیگر از منظر یک بیماری به آن پرداخته نمیشود. بلکه پیشگیری از سقوط اقتصادی بر پیشگیری از شیوع بیماری ارجحیت یافته است. این دیدگاه در مقابله و مبارزه با ویروسی که ناگفتهها و ناشناختههای بسیار دارد خطرناک میباشد و این خطر را در اوجگیری مجدد همهگیری و تلفات انسانی بیماری در جهان بخوبی میتوان مشاهده کرد و حجم وسیع اطلاع رسانی، آموزشها و آگاهیهای بهداشتی و ترویج فرهنگ خود مراقبتی که جای خالی آنها در پاندمیهای فاجعهبار گذشته از علل مرگ و میرهای گسترده بوده است، نتوانسته آنچنان که باید در کنترل ویروس کرونا تأثیرگذار باشد چرا که به نظر میرسد وقتی همه شرایط به قبل از دوران کرونا بازگشته و محدودیتها، رعایت اصول ایمنی و خود مراقبتی به کمترین میزان خود در چند ماه گذشته رسیده است صرف توصیه برای استفاده از ماسک و رعایت فاصله اجتماعی که آن هم از سوی همه افراد جامعه رعایت نمیگردد به تنهایی نمیتواند در برون رفت از این بحران مؤثر باشد.
پرسشی که در اینجا قابل طرح است: پس نقش سازمان بهداشت جهانی بهعنوان مرجع رسمی و قطعی تصمیمگیری در میدان مبارزه با یک همهگیری چیست؟ دستورات و قوانین آن تا چه اندازه است و قدرت اجرایی و عدم پایبندی به آنها چه عواقبی برای کشورها دارد؟ مسألهای که اغلب کشورها بنا به ملاحظات اقتصادی در دوران کرونا، مرتکب آن شدهاند. و اگر قرار باشد هرکشوری بنا به مصلحتهای سیاسی و اقتصادی، تصمیمهایی بگیرد که حفظ سلامت و جان مردم در آن کمترین سهم را داشته باشد، پس وجود این سازمان چه کارایی خواهد داشت؟
امروز که تهدید سلامت و امنیت جان آدمی در تهاجم ویروس کرونا، یادآور مسئولیت متقابل در قبال حفظ یکدیگر میباشد تکلیف مشترک همه ما مبارزه و مقابله با ویروسی است که تاب و توان نظام بهداشت و سلامت را به چالش کشیده است. آزمونی که موفقیت در آن، جز گرامیداشت منزلت جان انسان نمره و مرتبهای نخواهد داشت. با این رویهای که جهان در پیش گرفته نمیتوان به مهار ویروس کرونا و همهگیریهای مشابه امیدوار بود. احوال بلاتکلیف جهان مبتلا به کرونا در این تقابل، پیش از آنکه انسانها را به وضعیت قرمز ابتلا و به کام مرگ کشانده باشد، سردرگمی کرونا را از رفتار ضد و نقیض دنیا با او را رقم زده است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه