شهروند مجـــازی




یگانه خدامی

#کرونا

بالا رفتن آمار کرونا باعث شده دوباره مانند اسفند و فروردین مهم‌ترین بحث روزانه کاربران درباره این بیماری و بخصوص راه‌های پیشگیری از آن باشد. زدن ماسک چیزی است که همه سعی می‌کنند آن را توصیه کنند. دیروز حتی اکانت رسمی توئیتر شوخی بامزه‌ای با این موضوع کرد. در توئیتر امکان ویرایش توئیت‌ها وجود ندارد و دیروز اکانت رسمی‌اش نوشت: «هر زمان که همه شما ماسک زدید دکمه قابلیت ویرایش توئیت می‌توانید داشته باشید.» در کنار قضیه ماسک زدن خیلی‌ها هم درباره برگزاری مراسم مختلف و خطراتش می‌نویسند: «‏توی یک ماه اخیر بعضیا به بهونه اینکه دلمون گرفته و‌ ما تفریح نداریم از خونه بیرون رفتن. حتی قید شمال رفتن و‌مسافرت هاشونم نزدن. به‌ بهونه اینکه نفسمون‌ می‌گیره، ماسک نزدن. عروسی و‌مهمونی و‌ دورهمی گرفتن و ویروسی که خیلی خوب داشت کنترل می‌شد توی جامعه پخش شد»، «‏از ماسک زدن کسی نمرده، ولی از کرونا بیش از نیم میلیون نفر مردن.»، «کرونا با شدت می‌کشد! راه پیشگیری ماسک زدن، رعایت فاصله اجتماعی و عدم برگزاری تجمعات است. توصیه و نصیحت بدون اِعمال قانون فایده ندارد! سؤال؟ تکلیف کسانی که رعایت نمی‌کنند و در کشتار ملت سهیم‌اند، چیست؟ هر مسئول و فردی، این صحنه را می‌بیند و کاری نمی‌کند، شریک کرونا در قتل مردم است!»، «‏بیمارستانمون دیگه تخت خالی برای پذیرش بیماران کرونایی جدید نداره، جالب اینجاست با شرحِ حالی که از تک تک بیماران بستری گرفتیم، بیش از 70 درصد از اونها طی یک هفته اخیر در مراسم عزا و عروسی حضور داشتند. خسته‌تر از اونم که بخوام از کسی گله کنم فقط خدا خودش به‌کادر درمان رحم کنه»، «‌‏درک نمی‌کنم توی این اوضاع عروسی گرفتن رو؟ مثلاً چه زیبایی داره بعد‌ها که فیلم عروسیت رو می‌بینی، ببینی همه کارکنان سالن با ماسک و شیلد توی عروسیت دارن خدمات می‌دن. یا چه لذتی داره، چپ و راست میهمان‌ها دارن موقع ورود به سالن ژل به دستشون می‌زنن؟»، «‏بخش‌های ایزوله ما از یک بخش به ۵ بخش تغییر پیدا کرده، ترن اور تریاژ بیمارستان روزی حدوداً ۲۰۰ بیمار مشکوکه، بیمارستان پر از بیمار کرونایی شده طوری که جا برای بیماران دیگه نیست و خب می‌بینیم هنوز خیلی‌ها مراعات نمی‌کنن. می‌دونم خسته شدین، همه‌مون خسته شدیم. ولی هیچ راهی جز ماسک زدن نداریم.»، «‏از بیرون اومده بودم همسایه‌مون تا منو دید با تعجب پرسید: «خدا بد نده. چیزی شده ماسک زدی؟» جمعیت دنیا نصف شد، اینهمه پزشک و پرستار و کادر درمان از دست دادیم، کل دنیا تعطیل شد، این تازه می‌گه چیزی شده؟»، «‏دیروز فاطمه می‌گفت بابایی همه باید ماسک بزنن. اینایی که نمی‌زنن کار بد می‌کنند. بچه ۳.۵ ساله می‌فهمه و بعضیا نه!»، «‏طرف توی مشهد کرونا گرفته نشسته توی هواپیما اومده تا تهران بدون اینکه صداش را دربیاره! نکنید. با جون هم بازی نکنید. اگر عزیز خودت هم بود می‌ذاشتی بشینه توی اون هواپیما؟»، «‏حدود 11 هزار و 100 نفر آمار رسمی تا به امروز! هر کدوم از این افراد فوت شده اگر توسط حداقل 100 نفر شناخته می‌شدند، یعنی حداقل یک میلیون و صد و ده هزار نفر عزادار! 1.110.000 نفر! آخه این ماسک چیه که از خودمون دریغ می‌کنیم؟!».

به یاد بازیگر شیرین

درگذشت سیروس گرجستانی از آن خبرهایی بود که بازتاب زیادی بین کاربران شبکه‌های اجتماعی داشت. خیلی‌ها درباره‌اش نوشتند و از خاطراتی که با دیدن سریال‌هایش داشتند گفتند. بسیاری از هنرمندان هم با انتشار عکس‌هایی از او تسلیت می‌گفتند و این موج تا دیروز هم ادامه داشت. سریال‌ها و نقش‌های طنز سیروس گرجستانی بیش از همه در ذهن مخاطبانش مانده است: «‏سیروس گرجستانی برای من نماد سال‌هایی بود که حالمون بهتر بود.»، «‏ولی حقیقتاً سیروس گرجستانی پدر خاطرات خوش ما دهه هفتادیا بود»، «‏سیروس گرجستانی ثابت کرد محبوب بودن به فالوور میلیونی داشتن و عکس‌های رنگارنگ و تیپ‌های مختلف داشتن نیست.»، «آقای گرجستانی به اندازه صفای همه سفره‌های ساده افطار، به اندازه همه لبخندهایی که رو لبامون آوردین دوستتون داریم»، «‏۱۵ سال از پخش سریال «متهم گریخت» می‌گذره. هربار که این سریالو می‌دیدم به همون اندازه بار اول برام جذاب بود چقدر خندیدیم با این سریال چقدر دل هموطنا با این سریال شاد شد هر روز به اندازه یک ساعت هم که شده بود کل غم و غصه فراموش می‌شد»، «دیگه با دیدن» متهم گریخت «هم باید گریه کنم»، «‏بعضیا انقدر برامون خاطرات خوب ساختن که هروقت برن باز هم زوده، سیروس گرجستانی هم یکی از همون آدمها بود...»، «‏زندگی ما پر از سیروس گرجستانی‌هاست. آدمایی که کلی خاطره خوب برامون ساختن و اونا رو کلاً فراموش کردیم. وقتی از دنیا رفتن تازه می‌فهمیم که چقدر دوست داشتنی بودند... هوای اونایی که هستن رو بیشتر داشته باشیم.»، «با خبر فوت سیروس گرجستانی دلم گرفت یه لحظه. ما داریم بزرگ می‌شیم و از این بزرگ شدن خوشحالیم دریغ از اینکه اطرافیانمون دارن با بزرگ شدن ما پیر و پیر‌تر می‌شن و از پیشمون می‌رن. این دنیا ارزش هیچ چیز رو نداره هوای همدیگرو داشته باشیم»، «‏فکر کنم واقعاً سیروس گرجستانی رو دوست داشتم، ولی تا امروز متوجهش نشده بودم.»، «بابا من هنوز منتظرم تو متهم گریخت بالاخره یه خونه تو تهران اجاره کنه و بی‌بی و شازده‌ام به هم برسن».



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7384/20/547302/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها