مبارزه با مرام اشتراکی
آن پنجاه وسه نفر
لیلا ابراهیمیان/ شانزدهم اردیبهشتماه 1316 بود که اداره سیاسی شهربانی چهار یا پنج نفر را دستگیر کرد؛ تقی ارانی استاد دانشگاه، ضیا الموتی کارمند، محمد بهرامی پزشک و عباس آذری کفاش و شخصی که ظاهراً با نام مستعار «تنبورک» شناخته میشد. اما جستوجوها ادامه داشت؛ سه روز بعد عبدالصمد کامبخش گرفتار شد تا اینکه در ۲۱ اردیبهشت تعداد دستگیرشدگان به ۴۰ نفر و در۲۳ اردیبهشت به ۵۳ نفر رسید. بیشتر این روشنفکران جوان مقیم تهران بودند؛ سه نفر ساکن مازندران، دو نفر اهل آبادان و دو نفر اهل اصفهان. 26 نفر از این گروه تحصیلات عالی داشتند؛ شش نفر در دانشگاههای اروپایی درس خوانده بودند؛ دو استاد دانشگاه، چهار پزشک، سه حقوقدان، یک مهندس، سه مدیر دبیرستان، چهار معلم دبیرستان، یازده کارمند دولت، یازده دانشجو، هشت کارگر و یک کشاورز در میان آنها بود. میانگین سن دستگیرشدگان 37 سال بود و اتهامشان مشترک. پنج نفر از آنها زود آزاد شدند اما گروه به «53 نفر» معروف شد تا بعد از16 ماه بازجویی، این 48 نفر در آبانماه 1317 محاکمه شوند؛ در ادامه کیفرخواست، در مورد اغلبشان به تبلیغ ایدئولوژیای اشاره شده بود «کمونیستی»، «سوسیالیستی»، «ماتریالیستی» و حتی «ملحدانه». در هنگام محاکمه وکلای مدافعشان پذیرفت که این گروه محفلی خصوصی تشکیل میدادند برای بحث درباره سوسیالیسم؛ با مجله «دنیا» همکاری میکردند؛ اما منکر ارتباط بینالمللی این افراد شدند و اعضای این گروه را «محترم» میخواندند که ممکن نیست چنین افرادی عقاید الحادی تبلیغ کنند.
فرجام کار دادگاه چنین بود: سه نفر تبرئه ولی به شهرستانها تبعید شدند؛ 10 نفر به زندانهای مختلف از دو تا چهار سال محکوم شدند؛ 17 نفر به پنج سال زندان، هشت نفر به شش تا هشت سال زندان و 10 نفر به اشد مجازات ممکن یعنی 10 سال زندان محکوم شدند. احکامی که وزیر مختار انگلیس دربارهاش نوشت:«چنین مجازات شدیدی برای شرکت در چیزی که بیش از یک محفل مباحثه دانشجویی نیست، نشاندهنده عدم محبوبیت عمومی رژیم است؛ هدفش اخطار به همه کسانی است که گرایشهای چپ مشابهی دارند.» این را «یرواند آبراهامیان» در کتاب «ایران بین دو انقلاب» آورده است. بهگفته بزرگ علوی، همان زمان این زندانیها خواندند که وزیر خارجه ایران در ژنو اعلام کرده: «در ایران مبارزه طبقاتی وجود ندارد و دولت ایران به بهترین وجهی این مشکل را حل کرده است.» سالن زندان پر از خنده شد. آنها در زندانی نزدیک تهران، به زندانیان سیاسی دیگری برخوردند: جان به دربُردگان کمونیست قیام جنگل، کمونیستهای کهنهکار نخستین جنبش اتحادیه اصناف تهران که بسیاریشان آذریهای اهل گیلان بودند؛ افسران ارتشی متهم به فاشیست بودن، رهبران ایلی و عشایریای که بهخاطر شورش علیه حکومت محکوم شده بودند و چندتایی سیاستمدار مشهور که بابت مخالفت با شاه به زندان افتاده بودند.
در این میان بعضیها به اشتباه دستگیر شده بودند؛ کامبخش از شخصی بهنام سجادی در دانشکده پزشکی نام برده بود که نام کوچک او را نمیدانست. مأموران همه سجادیهای دانشگاه را دستگیر کردند و درنهایت به مرتضی رسیدند. حسن سجادی، پزشک اهل اصفهان چیزی از کمونیسم نمیدانست ولی پلیس میخواست از نامه او به برادرش کدگشایی کند: «مردم اصفهان چندان متمدن نیستند.» افسران اطلاعاتی این جمله را این طور تفسیر میکردند که مقصود از متمدن نبودن نداشتن آمادگی برای تشکیل حزب است. رضا رادمنش، عضو سابق قیام جنگل در این میان ماجرای دیگری دارد. او در اسفند ۱۳۱۵ دستگیر شده بود و در زندان نظامی با محاسبه اینکه گروه ۵۳ نفر از طریق دادگستری محاکمه شده و تبرئه خواهند شد، پروندهاش را با تلاش بسیار به جرگه گروه ۵۳ نفر منتقل کرد ولی در نهایت نه او و نه دیگر اعضای گروه تبرئه نشدند.
میگویند گروه همدیگر را به خیانت متهم میکردند؛ برخی به محمد شورشیان مکانیک اشاره داشتند و برخی از عبدالصمد کامبخش میگفتند؛ اما همه میدانستند ارانی مقاومت کرده است؛ او بیشتر از همه مقاومت میکرد. چهره معروف و اصلی گروه 53 نفر بود؛ استاد فیزیک 36 ساله، فرزند کارمند وزارت دارایی؛ اهل تبریز و بزرگشده تهران که با بورسیه دولتی وارد دانشگاه آلمان شد. در آلمان بود که او به مباحث سیاسی علاقهمند شد و از ناسیونالیسم ایرانی به ناسیونالیسم نوین گروید. در آلمان که بود مقاله«قهرمانان بزرگ ایران» را برای مجله «ایرانشهر» مینوشت و از زرتشت، ابنسینا، خیام، داریوش و کوروش کبیر میگفت؛ بعدها مقاله «آذربایجان: مسأله مرگ و زندگی برای ایران» را برای «فرنگستان» نوشت و خواستار حذف زبان آذری از زادگاهش شد. اما در سالهای بعد در آلمان جذب آثار مارکس، انگلس، لنین و کائوتسکی شد و به جنبشهای چپ اروپایی علاقهمند. ارانی در اروپا به حلقه دوستانی چون ایرج اسکندری و مرتضی علوی وارد شد و در مجله «پیکار» چاپ اروپا نوشت. بعدها مقالات ارانی در ایران در ماهنامه «دنیا» و با امضای احمد قاضی به چاپ میرسید. او وقتی در سال 1309 به ایران برگشت، مارکسیستی مطلع بود اما عضو حزب کمونیست نبود. همان زمان محفلی آکادمیک تشکیل میداد همین دلیل دستگیریاش شد. او۱۶ ماه بعد از محاکمه در زندان مُرد. در جلسه محاکمه، دادگاه ایران را به دادگاههای نازیها تشبیه کرده و پلیس را به اتهام شکنجه محکوم کرد. دوستانش مسئولان زندان را مقصر مرگ ارانی دانستند، مسئولانی که نگذاشتند او تحت معالجات پزشکی لازم و کافی قرار گیرد؛ اما مقامهای حکومتی ادعا کردند او بر اثر حصبهای یکباره و علاجناپذیر مُرده است. تحمل زندان به گفته بزرگ علوی با نبود ارانی دشوار بود، اما زندان ادامه داشت تا اینکه شهریورماه 1320 ارتش متفقین به تهران رسید و حزب توده با آزادی زندانیان ظهور کرد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه