تنش‌های سیاسی در میانه اشغال ایران

تسخیر مجلس، نان و رودررویی شاه و قوام




لیلا ابراهیمیان/ پیش از اینکه علی سهیلی (نخست‌وزیر) در سال 1321 استعفا کند، تلاش‌ها برای یافتن جانشین‌ او آغاز شده بود؛ نمایندگان به تجربه آموخته بودند باید به‌دنبال سیاستمداری باتجربه بگردند و این کسی نبود جز حسین پیرنیا؛ اما آنها احتمال می‌دادند که پیرنیای بازنشسته میل به نخست‌وزیری در روزهای بحرانی نداشته باشد بنابراین باید جایگزینی هم درنظر می‌گرفتند که او احمد قوام بود. محمدرضا شاه در هفتم مردادماه درباره نخست‌وزیری قوام برای ریدر بولارد سفیر انگلیس پیغام می‌فرستد و او پاسخ می‌دهد: «مخالفتی با وی به‌عنوان نخست‌وزیر ندارد.» قرعه به ‌نام قوام‌السلطنه افتاده بود تا از هجدهم مردادماه 1321 تا بیست‌وپنجم بهمن‌ماه بر مسند نخست‌وزیری بنشیند. او در دوره رضاشاه از قدرت طرد شده بود و همین ویژگی‌ قوام را بعد از رفتن شاه از ایران متمایز می‌کرد. او را مدافع قدرت پارلمانی در کشور می‌شناختند؛ به ‌گفته فخرالدین عظیمی در کتاب «بحران دموکراسی در ایران» کسی که صلاحیت رهبری حکومت مشروطه را دارد. قبلاً هم ممکن بود به جای علی سهیلی بر مسند بنشیند اما به گفته حسن ارسنجانی در کتاب «یادداشت‌های سیاسی من» شاه از او خواست به نفع سهیلی کنار کشد. در سال 1321 موضع ضعیف فراکسیون سلطنت‌طلبان اتحاد ملی و گروه عدالت سبب شده بود قوام دست برتری داشته باشد و در کنار تلاش فراکسیون میهن و فراکسیون آذربایجان، شوروی به قوام نظر بدی نداشته و سفارت امریکا از او حمایت کند. شرط قوام برای نخست‌وزیری چینش آزادانه کابینه‌اش بود؛ می‌خواست اسکناس مورد نیاز متفقین را چاپ کند، مقامات هوادار آلمانی را دستگیر کند و شاه‌دوست‌ها را از وزارت جنگ خارج کرده و خود سکان هدایت آنجا را برعهده‌ داشته باشد.
قوام یکی از بانفوذترین رجال ایران بود که ستایش و بیزاری را همزمان برمی‌انگیخت. به‌ گفته عبدالله مستوفی، سیدحسن مدرس او را «شمشیری تیز و ضروری برای نبرد» توصیف می‌کرد. احمد قوام قبل از رأی مجلس، ضیافتی برپا کرد با حضور سفرا و فرزندان رجال و بزرگان مملکت و پیران مانده از دوران مشروطیت؛ می‌گویند شاه جوان هم ساعتی در این ضیافت بوده است. کسی نمی‌توانست قوام را نادیده بگیرد و او خود طاقت دوری از قدرت نداشت. او 11 ماه پس از سقوط رضاشاه در تالار کاخ مرمر منتظر ورود محمدرضا شاه بود تا رسماً به نخست‌وزیری منصوب شود. اما در همان لحظه ورود به شاه جوان می‌گوید: «عالیجناب ماشاءالله بزرگ شده‌اید‌ها»؛ سخنی که بر شاه گران تمام می‌شود. قوام پیش از به‌دنیا آمدن محمدرضا شاه به «شمشیر آبدار» مشروطه ایران شهره بود. چنان‌که اعلم‌الدوله درباره‌اش می‌نویسد: «وقتی فرمان مشروطیت به امضای شاه رسید قوام را حالت وجد وصف‌ناشدنی دست داده بود.» او اصالت قاجاری داشت، خاندان قزاق را تحقیر می‌کرد و بشدت شایعه شده بود قوام طرفدار جمهوری است که خودش هم نخست‌وزیرش شود. او مقام نخست‌وزیری را برای خود کم می‌دانست و وقتی بار سوم به این مقام رسید خواست ادامه همان سیاست دو بار گذشته 1300 و 1301 را در پیش گیرد: خارج کردن دولت از سیاست یک‌طرفه متابعت از انگلستان، به میدان کشیدن امریکا و بازی بین‌قدرت‌ها. اگر بیست سال قبل انگلیس‌ها چندان قوی بودند که با یک تشر توانستند میلسپو و گروهش را از صحنه برانند و قرارداد نفت استاندارد اویل و سینگلر را به خاک سپارند، اما این بار انگلستان تضعیف شده و جنگ اروپا بر شاخ امریکا می‌چرخید. زمان تشکیل دولت قوام شش ماه بود که ژاپن به «پرل هاربر» حمله برده و امریکا در صحنه جنگ بود؛ او شوروی و امریکا را برنده نهایی جنگ می‌دانست. قوام‌السلطنه، آرتور میلسپو را به تهران بازگرداند تا اقتصاد ایران را در دوران آشوب راهبری کند؛ گروهی نظامی همراه میلسپو برای حفظ امنیت شهرها، ژاندارمری، شهربانی، امنیت راه‌ها و مرزها راهی ایران شدند و این شتاب انگلیس را به وحشت انداخت. او از مجلس اختیارات دیگری می‌خواست ولی مجلس درباره این خواست قوام ایستادگی می‌کرد؛ اختیاراتی که بعدها شاه هم از آن گله داشت، مدتی نگذشت که جنگ قدرت آغاز شد. به گفته بولارد «ترس واقعی شاه این بود که قوام سعی در کاهش قدرت سلطنت نماید»؛ روابط مدام تیره‌تر می‌شد و قوام و دربار مقابل هم صف‌آرایی می‌کردند.هفدهم آذرماه 1321 اولین غائله به پا شد که در ادامه بلوای نان خوانده شد. شمار کوچکی از دانش‌آموزان و دانشجویان برای اعتراض به کمبود نان جلوی مجلس جمع شدند و مدتی بعد به گروهی عصیانگر بدل شدند که دو روز علیه نخست‌وزیر شعار دادند. روز قبل روزنامه اطلاعات مقاله‌ای با عنوان «نان» منتشر کرد که عده‌ای دربار و شاه را عامل آن می‌دانستند. قوام از سپهبد امیراحمدی کمک خواست تا غائله را آرام کند اما او سرباز زد، درنهایت عده‌ای وارد عمارت مجلس شدند و قصر اشرافی قوام غارت شد. فردای آن روز با پیام وزیر مختارامریکا برای شاه، قوام به مقابله برخاست.
روزنامه‌ها توقیف شده و مسعودی‌ها دستگیر شدند. بلوای نان نه آن‌طور که شاه می‌گفت «انقلاب از پایین» بود و نه روی کار آمدن دولت طرفدارِ دربار در دو ماه آینده به‌معنای «انقلاب از بالا» تعبیر شد؛ موضوع اصلی عزم راسخ شاه برای رویارویی با نخست‌وزیر بود که می‌توانست نخستین آزمون سیاسی برای شاه جوان باشد. بعد از آن قوام فقط دو ماه توانست مقاومت کند تا روز بیست‌وپنجم بهمن‌ماه 1321؛ بار دیگر دولت سهیلی بر سر کار آید و او یک بار دیگر در بهمن‌ماه 1324، سه سال بعد برای رسیدن به قدرت صبر کند.


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7401/16/549232/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها