مردی با چشمان حادثه ساز
دکان فریبکاری رمالان
محمد بلوری/ روزنامه نگار
بیش از سه ماه هست ساکنان مرادآباد هیچ ارتباطی با جهان خارج از این جزیره کوچک ندارند و هیچ شناوری، کشتیهای باری و مسافری یا لنجهای تجاری از شهرهای دور یا نزدیک در حاشیه ساحلی آبادی پهلو نگرفتهاند. نه مواد غذایی به مردم مرادآباد رسیده و نه مسافری از آنسوی دریا پا به ساحل گذاشته تا بدانیم در دنیا چه خبر است و چرا ما در انزوا ماندهایم.تا یکماه دیگر آذوقهای به ما مردم این آبادی نرسد، قحطی و گرسنگی آغاز خواهد شد.تنها واقعهای که هر شب برای ساکنان مرادآباد تکرار میشود، حمله حیوانات وحشی و گرسنه از جنگل و بیابان به کوچهها و خیابانهای این آبادی است تا طعمهای بهچنگ بیاورند.
امروز گلهای از سگهای هار، حمله به آبادی را در روشنی روز شروع کردند و چند نفر که غافلگیر شده بودند، نتوانستند خودشان را به پناهگاهی برسانند و با چنگ و دندانهای آلوده به ویروس کشنده این سگها زخمهای هولناکی برداشتند.
از پنجره اتاقم سگ باوفای خانگی را دیدم که برای حفظ جان دختر همراهش خودش را به گلهای از سگهای وحشی زد و با تکتک آنها جنگید تا دختر جوان فرصتی یافت تا جانش رانجات دهد. امروز که میخواستند این سگ نیمهجان را تلف کنند، همه شاهدان در صحنه از شدت تأثر بهگریه افتاده بودند و سگ باوفای فداکار را میدیدند که پوزهاش را به پاهای دختر میمالید و از خوشحالی زوزه میکشیدکه توانسته بود این دختر را با فداکاریاش از حمله دور کند و نگذارد سگهای هار زخمی به او آسیب بزنند...
(و این چند نکته را از دفتر خاطرات یک شاهد نقل کردهایم!».
****
مأموران سیاهپوش که هر کدام قمهای زیر پر شال کمرشان فرو بردهاند، همراه با تفنگچیهای خاکستری پوش در کوچهها و محلات بهراه افتادهاند تا در بازرسی خانه بهخانه، زخمیهای سگ گزیده را که خانوادهها پنهانشان کردهاند شناسایی کنند و به اردوگاههای مخصوص انتقال بدهند. بعد روی در هر یک از این خانهها تصویری از کله شاخدار یک شیطانک میچسبانند تا نشان بدهند ساکنان این خانهها از مریدان شیطان هستند. تا اینکه با شرکت در مراسمی، بیزاری خود را از تبعیت شیطان اعلام کنند.
با ادامه حمله شبانه حیوانات مبتلا به ویروس کشنده هاری به مرادآباد که تعداد مبتلایان به این ویروس را افزایش میداد جز واکسینه کردن همه ساکنان آبادی راه دیگری برای پیشگیری قطعی از این فاجعه هولناک بهنظر نمیرسید و در مرحله بعد میبایست کشتار حیوانات مبتلا به هاری انجام میشد در حالی که رمالها و دعانویسها بشدت با واکسیناسیون علیه ویروس هاری مخالفت داشتند و به مردم عامی چنین تلقین میکردند که با اجرای این برنامه میخواهند روح شیاطین را به بدن ساکنان مرادآباد تزریق کنند.
علت مخالفت شدید رمالان با واکسن ویروس هاری این بود که اجرای چنین برنامهای دکان فریبکاریشان را تخته میکرد.
چون برای عوام اینگونه باورانده بودند که با نوشتن «دعایی» میتوانند اثرات مرگبار «ویروس هاری» را برای آنها و خانوادههایشان خنثی کنند.اما در مقابل این تبلیغات جاهلانه رمالها، یک خانم معلم و یک دانشجوی رشته پزشکی چگونه میتوانستند در اقناع افکار عمومی برای مشارکت در اجرای برنامه «واکسن علیه ویروسهاری» موفق شوند. این دو جوان برای حل مشکل و آمادهسازی افکار عمومی و ریشهکن ساختن ویروسهاری به راهنمایی استاد روشن بین، ارغنون پیر نیاز داشتند و برای دیدنش رفتند در حالی که فقط برای نیمی از جمعیت آبادی، واکسن ضدهاری در درمانگاه وجود داشت که دکتر صادقی مسئول درمانگاه مرادآباد با دوراندیشی خاص از مرکز بهداری کل به مرادآباد آوردهبود و برای تهیه واکسن برای نیمی دیگر از جمعیت ناگزیر بودند پس از تعمیر و بازسازی یک «لنج» اسقاطی، با آن به یک سفر دورودراز دریایی بروند تا به نزدیکترین شهر برسند. هنگام گفتوگو با استاد ارغنون صدای همهمه و غریو فریادهای خشمگین جمعیتی را میشنیدند که در فضای آبادی طنین میانداخت. مردی شعاری را نعره میزد و آنگاه جمع حاضران یکصدا با خشم و بیقراری عصیان زدهای آن را تکرار میکردند. شعارها بهروشنی مفهوم نبود و جوان دانشجو توضیح داد: - این راهپیمایی را به تحریک انجمن «رمالان، دعانویسان و باطلکنندگان سحر و جادو» با پارچه نوشتههایی در ضدیت با «عاملان پخش واکسن بهراه انداختهاند و شعار میدهند:
- «واکسن، تزریق روح شیطان!»
ادامه دارد
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه