خاطرات 453 روز حضور در کاخ سفید
اتاقی که در آنجا اتفاق افتاد
جان بولتون / مشاورامنیت ملی سابق ترامپ / مترجمان: مسعود میرزایی و بهجت عباسی
کشمکش در گروه هفت
اروپاییها (فرانسه، آلمان، بریتانیا و ایتالیا) دوست داشتند که بازی خودشان را با این اسناد انجام دهند و امریکا را وادار کنند دست به انتخابهای سخت بزند؛ یعنی یا مجبور شود از اصول اصلی سیاستهای خود عقب نشینی کند یا اینکه در چنین اجلاسی «منزوی» بهنظر برسد. از نظر اکثر دیپلماتهای حرفهای و کارکشته، منزوی شدن بدتر از مرگ است و به همین دلیل بهنظر میرسید که امتیاز دادن در مقایسه با انزوا، گزینه معقول تری باشد. سرنوشت دیگری که اروپاییها نمیتوانستند حتی فکرش را هم بکنند این بود که کلاً بیانیه پایانی نداشته باشیم. اما اگر بیانیه پایانی ای وجود نداشته باشد مثل این است که اصلاً اجلاسی برگزار نشده است و این میتوانست برای همه اتفاق بسیار بدی باشد. بههمین دلیل رهبران دیگر هم به جای لذت بردن از تئاتر و نمایشهای «سیرک دوسولی»، حمله به ترامپ و هیأت امریکایی را شروع کردند. آنها مدعی بودند که طرف امریکایی درباره بیانیه و اسناد پایانی اجلاس موضع سرسختانه و افراطی اتخاذ کرده است. در جریان ضیافت شام هم مشاجرات زیادی اتفاق افتاد از جمله رهبران دیگر کشورها با پیشنهاد بد و ناقص ترامپ برای بازگرداندن روسیه به جمع کشورهای صنعتی مخالفت کردند و حتی در مقاطعی فضا به نوعی بیادبانه و تمسخرآمیز شد. از آنجا که از دهه 1970 و از زمان تشکیل گروه 7 قرار بر این بوده که این مجمع بیشتر وقت خود را صرف مسائل اقتصادی کند، لذا اکثر کارهای تخصصی بر عهده «لَری کادلو» رئیس شورای اقتصاد ملی امریکا بود و نماینده امریکا در بخش تهیه پیشنویس بیانیه و اسناد پایانی و همچنین همکاران وی در بخش اقتصاد بینالملل به طور مشترک به من و کادلو گزارش میدادند.
ترامپ باید به سایر رهبران میگفت؛ «موضوع پیشنویس بیانیه و اسناد اجلاس را به کارشناسان و نمایندگان خود واگذار کنیم تا در طول شب روی آن کار کنند.» اما از آنجا که او همیشه خود را جوش دهنده معاملات میدانست، پیشنهاد داد که سران هفت کشور در یکی از سالنها جلسه بگذارند و موضوع را خودشان نهایی کنند. در این مقطع کادلو هم به جمع مقامات پیوست و از آنجا که فکر میکرد در مسائل اقتصادی بینالمللی رابطه نزدیکی با رهبران اروپایی دارد، شاید بتواند کاری بکند. کلی که نگران شده بود، حدود ساعت 10 و نیم شب کسی را بهدنبال من فرستاد. من بهسمت محل حضور هیأتها روان شدم، وقتی رسیدم، کلی داشت خارج میشد؛ «واقعاً فاجعه است.» چند دقیقه که به دور و اطراف خود نگاه کردم دیدم واقعاً راست میگوید؛ «فاجعه بود.» گروه سران روی مبلها و صندلیهای گرانقیمت نشسته بودند و چندین نفر از مشاوران و دستیاران آنها هم دور و برشان پرسه میزدند. بعید بود نتیجه خوبی از این فضا بیرون بیاید. ترامپ بسیار خسته به نظر میرسید، البته سایر رهبران هم وضعیت مشابهی داشتند، به استثنای ترودو و مکرون و مشاورانشان که به خاطر پیش بردن خوب برنامهها و سیاست هایشان کاملاً سرحال بودند. حس عجیبی داشتم، انگار همه چیز برایم آشنا بود و قبلاً تجربه کرده بودم؛ من طی سالهای طولانی بواسطه کارم بارها درگیر چنین جلسات و بحثهای خسته کننده بودم.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه