راه اشتباه

رستاخیز بی‌فرجام




لیلا ابراهیمیان/ تیتر اول روزنامه‌های صبح تهران در روز دوازدهم اسفندماه ۱۳۵۳: «ایران یک حزبی شد»؛ چند روزی بود که کاخ سعدآباد شلوغ بود.روز پنجم اسفند ۱۳۵۳محمدرضا شاه به اسدالله علم دستور می‌دهد اعضای هیأت دولت، رؤسای مجلسین و نمایندگان رسانه‌ها را برای ۱۱ اسفند فراخواند، او می‌خواهد خبر مهمی را اعلام کند. وزارت دربار دعوت‌نامه را سریع آماده می‌کند و آن روز میهمان‌ها را با اتوبوس به کاخ می‌برند. شاه وارد تالار می‌شود و به فاصله کمی میهمانان هم از دلیل این ضیافت باخبر می‌شوند؛ محمدرضا پهلوی می‌گوید: «ما باید صفوف ایرانیان را بخوبی، روشن و تمیز از هم جدا بکنیم. کسانی که به قانون اساسی و نظام شاهنشاهی و انقلاب ششم بهمن عقیده دارند و کسانی که ندارند..» اسم تشکیلات جدید سیاسی را هم خود عنوان می‌کند: «رستاخیز ایران» یا «رستاخیز ملی». پانزدهم اسفند ۱۳۵۳، چهار روز بعد از صدور دستور محمدرضا پهلوی برای تشکیل «حزب رستاخیز ملت ایران»، این حزب رسماً آغاز به‌کار می‌کند.
«ساموئل هانتینگتون» در کتاب «سامان سیاسی در جوامع در حال تغییر» معتقد بود که برای مدرنیزاسیون سریع در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی و برای جلوگیری از انقلاب کشورهای جهان سوم باید نظام تک‌حزبی برقرار کنند. شاید شاه هم به این راه رفته باشد، اما هرچه بود او دیگر چون شهریور 1320 نه به فکر رفتارهای دموکراتیک و آزادی احزاب بود و نه می‌خواست مخالفان سیاسی خود را تاب بیاورد. حالا کتاب «مأموریت برای وطنم» که شاه گفته بود: «من چون شاه کشور مشروطه هستم دلیلی نمی‌بینم که مشوق تشکیل احزاب نباشم و مانند دیکتاتور‌ها تنها از یک حزب دست‌نشانده خود پشتیبانی نمایم...» از کتابفروشی‌ها جمع می‌شد؛ تیغ سانسور شاه به جان شاه افتاده بود.
سال ۱۳۵۳ نخستین تجربه نظام تک‌حزبی در ایران رقم خورد؛ نظامی که به گفته محمدرضا شاه قرار بود بدیلی در برابر دموکراسی غربی باشد. حالا حزب «مردم» و حزب «ایران نوین» دو حزب فرمایشی از هم پاشیده بودند و شاه مخالفان حزب رستاخیز را «کمونیست مخفی» می‌خواند که این «خیانتکاران» می‌توانند بین رفتن به زندان یا ترک کشور و ترجیحاً عزیمت به شوروی یکی را انتخاب کنند. شاه‌ روز ۱۱ اسفند در سخنانی ‌گفت: «کسی که وارد این تشکیلات سیاسی نشود و معتقد و مؤمن به این ۳ اصل کلی که من گفتم (قانون اساسی، نظام شاهنشاهی و انقلاب ششم بهمن) نباشد، دو راه برایش وجود دارد: یا یک فردی است متعلق به یک تشکیلات غیرقانونی یعنی به اصطلاح خودمان توده‌ای. یعنی باز به اصطلاح خودمان و با قدرت اثبات، بی‌وطن. او جایش یا در زندان ایران است، یا اگر بخواهد فردا با کمال میل بدون اخذ حق عوارض، گذرنامه را دستش می‌گذاریم و به هر جایی که دلش می‌خواهد برود، چون ایرانی که نیست، وطن که ندارد و عملیاتش هم که قانونی نیست، غیرقانونی است و قانون هم مجازاتش را معین کرده است. یک کسی که توده‌ای نباشد بی‌وطن هم نباشد ولی به این جریان هم عقیده‌ای نداشته باشد، او آزاد است، به شرطی که بگوید، به شرطی که علناً و رسماً و بدون پرده بگوید که آقا من با این جریان موافق نیستم ولی ضد وطن هم نیستم. ما به او کاری نداریم. هر کسی مردانه باید تکلیف خودش را در این مملکت روشن بکند، یا موافق این جریان هست یا نیست.»
هنگامی که یک روزنامه اروپایی از شاه درباره بیانیه‌اش پیرامون حزب رستاخیز و سخنانش در روزهای اول سلطنت پرسید، او چنین پاسخ داد: «آزادی افکار! آزادی افکار! دموکراسی! دموکراسی! این واژه‌ها یعنی چه؟ هیچ کدامشان به درد من نمی‌خورد.»
در آن ضیافت فضل‌الله صدر، دبیرکل حزب ایرانیان اعلام کرد که روزنامه ایرانیان ارگان حزبش از شماره آینده ناشر اندیشه‌های حزب رستاخیز خواهد بود و محسن پزشکپور، دبیرکل حزب پان‌ایرانیست‌‌‌‌ همان شب اول در مصاحبه‌ای پیوستن همه زنان و مردان حزب متبوعش به حزب رستاخیز ایران را اعلام کرد. علم، وزیر دربار هم از همراهی‌اش با رستاخیز خبر داد.
 شاه هم از مزایای نظام تک‌حزبی می‌گفت: «ما معتقد هستیم همه مردم ایران باید برای رسیدن به هدف‌های ملی که سعادت و آسایش فرد فرد ما را تأمین خواهد کرد متحد باشند و در یک جهت حرکت کنند، همه کوشش‌‌ها باید در راه پیشرفت کشور باشد، نه خنثی کردن تلاش‌های یکدیگر. در نظام چند حزبی امکان تفرقه و تشتت بسیار است. هر گروه که در حزبی هستند با دیگران بر سر کسب قدرت و به دست گرفتن حکومت ستیز و دعوا دارند. هر گروه می‌خواهد حرف‌های خودش را به کرسی بنشاند و در نتیجه اختلافات به وجود می‌آید. در حالی که در حزب رستاخیز از جنگ گروهی خبری نیست.»
او مأموریت داشت تمام مردم کشور را به نشانه وفاداری بدون قید و شرط نسبت به شاه در صفی واحد متحد سازد و بر طبل شکوفایی سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور بکوبد. اما دیری نگذشت که رستاخیز با بودجه‌ای سالانه دو میلیون تومان که دولت آن را تأمین می‌کرد و صرف حقوق کارمندان اداری حزب می‌شد، تبدیل به ساختاری شد که داریوش همایون آن را «چیز بی‌شکل» و غلامرضا افخمی آن را «بی‌حزبی» نامیدند. اهداف حزب رستاخیز با نتایج و دستاوردهای آن متفاوت بود؛ هدف حزب تقویت رژیم، نهادینه کردن هرچه بیشتر سلطنت و فراهم کردن پایگاه اجتماعی گسترده‌تر برای دولت بود اما این چهار سال هر روز فاصله جامعه با شاه بیشتر می‌شد. شاه در کتاب «پاسخ به تاریخ» درباره حزب رستاخیز نوشت: «بدبختانه، غلط بودن فکر ایجاد این حزب در عمل به اثبات رسید. حزب رستاخیز نتوانست به هدف‌هایی که به خاطرش ایجاد شده بود نائل شود.»حزب رستاخیز تشکیل شده و همه چیز آماده بود تا شاه الگویی تازه از حاکمیت فردمحور را به جهانیان ارائه کند؛ حاکمیتی که البته در ‌‌‌‌نهایت جز سقوط و ناکامی فرجامی نیافت.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7465/16/557087/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها