شجریان؛ جان جهان
سید محمد صادق خرازی
سفیر پیشین ایران در فرانسه
جان جهان دوش کجا بودهای؟ / نی غلطم، در دل ما بودهای
این بیت مولانا با یک صدا در «گنبد مینا» بماند. صدای جان جهان ما ایرانیان؛ استاد ماندگار آواز ایران، خسرو شیرین ما؛ محمدرضا شجریان. آوازخوان عصری که عسرت و حسرت، کامیابی و کامروایی و جان و جهانش را در تجسم اشعار حافظ و مولانا و خیام و حتی نیما یافت و از «زمستان است» تا «سرای امید» را پیمود. شجریان «جان عشاق» بود؛ بزرگزادهای که بزرگمنش زیست و بزرگوار رفت. مزد خدمتش را گرفت و عزیز و عظیم رفت. این طلعت شاهانه عشق خلق، بیحکمت و لیاقت به کسی ندهند. باید با مردم بود و برای مردم بود تا چنین مردمدار شد. باید «طریق عشق» دانست تا «مرغ خوشخوان» شد. باید « چاووش» بود و «گلبانگ» سر داد تا در «غوغای عشقبازان»، «سرو چمان» شد. باید «سِر عشق» دانست تا «مرغ سحر» تو شنیدنی شود و در فراقت ناله سر کند. اینها مزد هنرداری و هنرمندی است که گوهر هنر به زر دنیا و زیور دنیامداران نمیفروشند و نام نیکی میخرند دوامش ثبت بر جریده عالم. او «پیغام اهل دل» داد که به «پیوند مهر» رسید. باید از «دلشدگان» بود و «دل مجنون» داشت تا «معمای هستی» را تبدیل به «سخن عشق» کرد. باید قدرشناس نعمت خدادادی بود تا قدردان عزت خداداده شد وگرنه آوازخوان بسیار است اما آوازدان کم؛ صوت بسیار است اما صدا کم و ساز کوک بسیار است اما «ساز قصهگو» کم. این بزرگترین غنیمت عمر ما بود که با صدای ملکوتی شجریان افطار کردیم؛ دل دادیم و گوش سپردیم و دمی از محنت روزگاران فارغ شدیم. این صدا امروز خاموش نیست بلکه سخن عشق است که در گنبد دوار یادگار میماند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه