شاهنامه آخرش خوش است...


ارمغان بهداروند
شاعر
«ببار ای بارون ببار» را زمزمه‌ می‌کنم و به خودم می‌گویم‌ کریم‌تر از این نمی‌شود مرهمی بر زخمی بود؛ می‌خواستم دلیلی دست و پا کنم که از «مرگ» ننویسم و دیدم‌ همین آرزومندی محزون کمانچه «کلهر» چنان سزاوار هست که هیچ از دره‌های دوری نترسم و بدرقه‌خوان مسافری باشم که همه این سال‌ها آوازش لحن «آبادی» و لهجه «آزادی» داشت؛ دیدم حق همین هست که «ببار ای بارون ببار» بخوانم و با او که «به یاد عاشقای این دیار» می‌خواند، خداحافظ بگویم. خداحافظ‌ گویانم و به یاد می‌آورم «حسنک» را که «جهان خوردم و کارها راندم که عاقبت آدمی مرگ‌ است»، خداحافظ‌ گویانم و به یاد می‌آورم که «ازین خویشتن کشتن اکنون چه سود/چنین رفت و این بودنی کار بود.»
درودِ او در «مهر»ی از خاک خراسان بود و بدرودِ او به «مهر»ی و در خاک خراسان و چه سزاوار مرگی که هم‌ تن به وطن می‌بخشد و هم به همسایگی هموطنی میهمان می‌شود که تیر شعرش را در کمان آواز داشته است؛چه عاقبتی خوش‌تر از این که از قدیم گفته‌اند: شاهنامه آخرش خوش است و خُنُکا این بخت که سایه‌ به‌ سایه حکیم طوس و همسایه مهدی اخوان‌ ثالث باشی و شگفتا که هر سه پاسبانان بی‌بدیل زبان فارسی بوده‌اند. آواز استاد محمدرضا شجریان به هزار دلیل ارزش‌افزوده‌ای برای شعر پارسی بوده است و بسیار بسیار از ابیات که در خاطر و خاطره هر کدام‌ از ماست، آغشته به‌ جادوی تحریرهایی است که جان‌ به کلمات شعر بخشیده‌اند. امروز روز «حافظ» است و حافظه موسیقایی ما سرشار از شعبده‌هایی است که بی‌گاه نیست در این «روز واقعه» که «تابوتی از سرو» بر شانه‌ داشته‌ایم، ابیاتی از این دست دوباره شنیده شوند:
ما ز یاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم...
سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند
همدم گل نمی‌شود یاد سمن نمی‌کند...
هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک...
قرابت او با شعر چنان بود که به دشواری و رنج، پلی میان بدعت شعر امروز و سُنت آواز ایرانی آفرید که به شناخت بیشتر شعر امروز و ارتفاع بیشتر موسیقی دستگاهی انجامید. «قاصدک» از جمله نوآثار روزگار ماست که مهدی‌اخوان‌ثالث -م.امید- در آن روایتگر آرمان‌ها و آرزومندی‌هایی‌ست که به بار ننشستند و آنچه از این شعر به اعجاز هنر پرویز مشکاتیان در دستگاه ماهور و افسون آواز محمدرضا شجریان شنیده می‌شود در کلمه نمی‌گنجد. اگر قرار باشد نمونه‌ای گواه بگیرم که «شعر به موسیقی» و «موسیقی به شعر» اعتبار بخشیده باشد «قاصدک» یکی از این‌ میان خواهد بود و از این‌گونه می‌توان به دیگر شعرهایی از نیما، شفیعی‌کدکنی، سایه و مشیری اشاره کرد که به ابتکار «خسرو» آواز، در خاطره شنوندگان «شیرین» شده‌اند. شجریان به روزگار حیات همسایه‌های نازنینی همچون محمدرضا لطفی، پرویز مشکاتیان، حسین علیزاده، کیهان کلهر و... داشت و در روزگار ممات چه همسایه‌ای گرانمایه‌تر از فردوسی و چه همسایه‌ای هم‌خون‌تر از اخوان. از قدیم گفته‌اند همسایه خوب نعمت است و این همسایگی گوارای هر سه سوی این قصه باد؛ حتماً از او خواهند پرسید:
قاصدک هان! چه خبر آوردی
از کجا وز که خبر آوردی...

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7465/20/557161/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها