مردی با چشمان حادثه ساز
تجمع روستاییان مقابل دارالعدل مرادآباد
محمد بلوری/ روزنامه نگار
پس از دفن اجساد دزدان دریایی، مردان زخمی آبادی با سر و روی خونین درحاشیه قبرستان پراکنده شده بودند، دراز کشیده برخاک یا تکیه بر خاکریز. آدم فرستاده بودند به آبادی تا مردانی با اسب و گاری و الاغ به یاریشان بشتابند و آنها را به مرادآباد برسانند. پیرمردی از میان این مجروحان دستمال یزدیاش را جر داده بود تا روی زخم عمیق گلولهای که به تن یک جوان تفنگچی دسته دزدان غارتگر شلیک کرده بود، ببندد و از خونریزی شدید جلوگیری کند.
روستایی تنومندی که زخمی بر پیشانی خون آلودش داشت جنایت قاضی طماع و دهدار ثروتمند آبادی را برای همراهان مجروحش بازگو میکرد:
سفارشنامه خونآلودی را که از چنگ سردسته دزدان دریایی درآورده بودند با بلند کردن دستش، نشان همولایتیهایش داد و گفت:
- ببینید و گواه باشید برادران، این اجازهنامهای است که قاضی مکار و دهدار خیانتکار با گرفتن رشوههایی کلان، امضا کردهاند و اثر انگشت مرکبیشان را به پای همین سفارشنامه گذاشتهاند.
در این ورقه آمده که آقایان! یعنی یک مشت دزد دریایی مجاز هستند، در این قبرستان هرچند روز که بخواهند حفاری کنند، یعنی استخوانهای اجدادمان را بیرون بریزند و هرچه زر و سیم و اشیای قدیمی به دست میآورند مالک شوند.
یکی از مردان زخمی- همراه نالهای از درد- با چهرهای درهم فشرده به زبان آمد: - این خیانتکارها بیجهت نیست که هر دو به ثروت و عمارت و تجملات رسیدهاند؛ برای هر کدام از زن و بچههایشان هم درشکهچی مخصوص دارند. تف به این خیانتکارهای بیوجدان که خون ما رعیت ها را در شیشه کردهاند.
یکی از میان جمع زخمیها پرسید:
- حاج آقا صفر تعریف کن قضیه این طلا و جواهرات چیهست که نقل میکنند. این گنجینه که نقل میکنند، دفینه چه کسانی بوده؟
حاج صفر سرفه دردناکی کرد که سینه ورزیده و پتوپهناش به لرزه افتاده بود ، گفت:
- آنطور که تعریف میکنند، در آن قدیمها حکام بلاد لشکرکشیهایی میکردند و به جنگ هم میرفتند لشکریان بعضی از آنها برای رفتن به صحنه جنگ از راه دریایی میگذشتند تا سرزمین دشمن را تصرف کنند.
نقل میکنند در قدیمها حاکمی با سپاهش سوار بر کشتیهایی عازم دیار دشمن بود که در این لشکرکشی دریایی چشمش از دور به آبادی ما در این جزیره افتاد و تصمیم گرفت با حمله به مرادآباد و قتل و غارت مردم بیدفاع و بیگناه، هم مخارج سفرجنگیاش را درآورد و هم آذوقه راهش را فراهم کند.
با این قصد و نیت به طرف ساحل این جزیره راه افتاد و مرادآبادیها هم که به ترس و وحشت افتاده بودند از ترس قتل و غارت، هرچه طلا و جواهر و اشیای قیمتی داشتند، در هرجایی زیرخاک دفن کردند و عدهای هم همین قبرستان قدیمی را در نظر گرفتند و اشیای قیمتیشان را در میان قبرهای مردهها چال کردند بعد همه اهالی مرادآباد پا به فرار گذاشتند و در بیابانها پراکنده شدند.
شنیدهام با گذشت این همه سال از جنگها و خونریزیها، اخیراً گنجنامهای از پیرمردی دورهگرد به دست راهزنان دریایی افتاده که در آن آمده، گنجینهای از قدیم در این قبرستان دفن شده است. بههمینخاطر است که بهسراغ قاضی طمعکار و دهدار خائن آمدهاند و با دادن سکههایی از آنها اجازه حفاری در این قبرستان را گرفتهاند.
پیرمردی از میان جمع زخمیها با افسوس، دست به پشت دستش کوبید و گفت: پس با همین دزدیها و دغلکاریهاست که این دو خیانتکار ملعون به ثروت و مکنت رسیدهاند. حالا که این سند خیانتشان از دزدان ملعون به دستمان افتاده، چه صلاح میدانید؟
یکی از میان جمع زخمیها گفت:
- حالا که همه ما زخمی و درماندهایم، باید درمان بشویم تا بتوانیم سرپا بایستیم. آنوقت میشود به سراغ این دو خیانتکار برویم و در حضور مردم مشتشان را وا کنیم.در این هنگام سروصدایی از دور برخاسته بود و در میان گرد و خاک سوارانی به سوی گورستان میتاختند؛روستاییانی بودند که با اسب و گاری بهطرف قبرستان میآمدند تا همولایتیهای زخمیشان را به درمانگاه آبادی برسانند...
٭٭٭
هنگام صبح مردم رهگذر، جمعی از مردان پیر و جوانی را میدیدند که در زد و خورد با راهزنان دریایی در گورستان قدیمی آبادی زخمی برداشته و با سر و صورت و دست و پای باند پیچی شده، مقابل دارالعدل انتظار میکشیدند تا قاضی را ملاقات کنند، اما قاضی که میدانست در جریان حادثه خونین گورستان قدیمی، راز خیانتشاش به مردم افشا شده است، حاضر نبود با زخمیها دیدار کند. حاج صفر، در میان رهگذران مشتاق شنیدن ماجرا که به تماشا ایستاده بودند، نامه خونالودی با امضای دهیار و قاضی دارالعدل را به سردست گرفت و فریاد زد: آی مردم آبادی. این سند خیانت قاضی و جناب دهیار با راهزنان دریاهاست که برای غارت ثروت گذشتگان ما میخواستند قبرهای اجداد ما را زیر و رو کنند...
ادامه دارد
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه