ضرورت اصلاح رویکردهای سیاستگذاری کشاورزی در کشور
حجت میانآبادی
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس
تغییرات اقلیمی، افزایش جـــــمعیت و افــــزایــــش درهمتنیــــدگی رقابتهای سیاسی و امنیتی سبب شده است که مسأله تأمین امنیت غذایی به بخش مهمی از ادبیات امنیت ملی کشورها تبدیل شود. درهمتنیدگی سیاستگذاری در حوزه کشاورزی با ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، امنیتی، فرهنگی، زیستمحیطی و انسانی سبب شده است که رویکردهای سیاستگذاری در این حوزه از پیچیدگیهای گستردهای برخوردار باشد. با توجه به اهمیت رویکردهای سیاستگذاری در این حوزه و ابعاد گسترده آن، متأسفانه مسأله سیاستگذاری کشاورزی در کشور از بخشینگری و عدم نگاه علمی به این حوزه، بشدت آسیبپذیر بوده و رنج میبرد. بهگونهای که میتوان ادعا کرد که عمده سیاستگذاریهای صورت گرفته در این حوزه در چند دهه اخیر، مبتنی بر سعی و آزمون و خطا بوده است. با توجه به شرایط خاص اقلیمی-انسانی و سیاسی و اقتصادی کشور، برخی از مهمترین چالشهای سیاستگذاری در این حوزه ارائه میشود.
1- کشاورزی برای توسعه اقتصادی یا برای امنیت غذایی:
شاید بتوان ادعا کرد که یکی از مهمترین چالشهای سیاستگذاری در حوزه کشاورزی در کشور آن است که متأسفانه در سیاستهای کلان و راهبردی مرتبط با مسأله کشاورزی هنوز مشخص نیست که کشاورزی در کشور بهعنوان یکی از محورهای «توسعه اقتصادی» در نظر گرفته میشود یا هدف از این بخش، دستیابی به «امنیت غذایی» است. بدون شک، بین سیاستهای خروجی ماحصل از هریک از این دو راهبرد (کشاورزی محور توسعه اقتصادی باشد یا کشاورزی با هدف امنیت غذایی صورت گیرد) میتواند بسیار متفاوت باشد. متأسفانه بهدلیل مشخص نبودن پاسخ به این سؤال، در بسیاری از اسناد و سیاستها و برنامههای توسعه در گذشته، سیاستگذاریهای غیرهمراستا و بعضاً متناقضی در این خصوص صورت گرفته است.
2- کشاورزی دریامحور
کشور ایران از موقعیت ژئواستراتژیک بسیار خاص در منطقه برخوردار است که از شمال به دریای کاسپین (با طول ساحل تقریبی 890 کیلومتر) و از جنوب به دریای عمان و خلیجفارس (با طول ساحل تقریبی 4910 کیلومتر) دسترسی مستقیم دارد. حال سؤال اساسی آن است که سیاستگذاری کشاورزی (در همه ابعاد آن) در کشور، درحالیکه از چنین پتانسیل عظیمی برای دسترسی به دریای شمال و جنوب برخوردار است با زمانیکه از این پتانسیل برخوردار نبود؛ چه تفاوتهای بنیادین و راهبردی باید داشته باشد؟ بنابراین با توجه به این موقعیت ژئواستراتژیک و پتانسیل بسیار عظیم، توجه ویژه به «کشاورزی دریامحور» ضروری است. بدیهی است که منظور از کشاورزی دریامحور، پروژههای شیرینسازی آب شور و طرحهای انتقال آب برای مصارف کشاورزی در مناطق کویری کشور نیست.
3- نبود تمرکز بر مدیریت تقاضا در کنار مدیریت عرضه
نگاهی به محورها و سندهای مختلف سیاستهای کلی مرتبط با کشاورزی در کشور نشان میدهد که عمده تمرکز در سیاستگذاریها در حوزه کشاورزی بر مدیریت عرضه صورت گرفته است و در رویکرد بسیار مهم مدیریت تقاضا غفلت جدی صورت گرفته است. برای نمونه، براساس اعلام رسمی وزارت جهاد کشاورزی، میزان تولید محصولات کشاورزی در ایران ۱۳۰ میلیون تن در سال است که بیش از ۳۰ درصد آن معادل ۳۶ تن به ضایعات تبدیل میشود. این میزان میتواند امنیت غذایی را برای جمعیت تقریبی 16 تا 18 میلیون نفر تأمین کند. میزان تلفات و ضایعات کشاورزی در حوزه باغبانی نیز، 25 تا 27 درصد برآورد و اعلام شده است. علاوه بر این، به گفته معاون وزیر جهاد کشاورزی و مرکز ملی مطالعات راهبردی کشاورزی و آب اتاق ایران، مقدار آب تلف شده ناشی از ضایعات کشاورزی در کشور به میزان 9.3 میلیارد مترمکعب معادل تقریبی کل مصرف آب بخش شرب، خانگی و صنعت کشور است که ارزش اقتصادی بیش از 2.8 میلیارد دلار برآورد شده است. برای نمونه دیگر قابل ذکر است که تنها در استان خراسان رضوی، سالانه حدود هشت میلیون تن انواع محصولات باغی و زراعی برداشت میشود که براساس آمار اعلامی، حدود 30 در صد از این میزان تولید یعنی 4.2 میلیون تن از آن به ضایعات تبدیل میشود.
بر این اساس، توجه مطلق به مدیریت عرضه و تمرکز صرف بر افزایش تولیدات کشاورزی بدون توجه به مدیریت تقاضا و کاهش ضایعات کشاورزی، نمیتواند اهداف بلند مطلوب را تأمین کند.
4- همبست امنیت آب، امنیت غذا و امنیت انرژی
درهمتنیدگی مسائل آب، غذا و انرژی سبب شده است که رویکردهای سیاستگذاری در این حوزه از نگاه بخشی خارج و به رویکرد «همبست» سوق پیدا کند. بدون شک، تأمین «امنیت غذا»، «امنیت آب» و «امنیت انرژی» بدون توجه به سایر بخشها امکانپذیر نبوده و نیست. تجارب متعدد در نقاط مختلف دنیا نیز بیانگر آن است که بخشینگری در سیاستگذاری در هر یک از بخشهای آب، غذا و انرژی در میان و بلندمدت با شکست مواجه شدهاند و همزمان چالشها و تبعات بسیاری جدی نیز بهوجود آورده است. در حوزه سیاستگذاری کشاورزی نیز عدم توجه به همبست «آب-غذا-انرژی» در سیاستهای تدوین شده در دهههای اخیر بسیار چشمگیر است. بدون شک، هر سیاستگذاری در حوزه کشاورزی و غذا، بدون توجه به حوزههای آب و انرژی ناموفق بوده و ضروری است که این مسأله در رویکردهای نوین سیاستگذاری کشاورزی کشور بجد لحاظ شود.
متأسفانه سیاستگذاری در حوزه کشاورزی بهصورت یک علم مستقل مورد توجه دانشگاهها، مراکز پژوهشی و نهادهای سیاستگذاری قرار نگرفته است و در چند دهه گذشته، هر یک با توجه به نگاهها، تجارب و اولویتهای ذهنی خود اقدام به گنجاندن مطلوبیتهای ذهنی در اسناد بالادستی این حوزه داشتهاند. بر این اساس، یکی از ضروریترین اقدامات لازم در حوزه کشاورزی و امنیت غذایی در کشور، تأکید و توجه ویژه بر تدوین و اصلاح رویکردهای سیاستگذاری کشاورزی در کشور است.
عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس
تغییرات اقلیمی، افزایش جـــــمعیت و افــــزایــــش درهمتنیــــدگی رقابتهای سیاسی و امنیتی سبب شده است که مسأله تأمین امنیت غذایی به بخش مهمی از ادبیات امنیت ملی کشورها تبدیل شود. درهمتنیدگی سیاستگذاری در حوزه کشاورزی با ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، امنیتی، فرهنگی، زیستمحیطی و انسانی سبب شده است که رویکردهای سیاستگذاری در این حوزه از پیچیدگیهای گستردهای برخوردار باشد. با توجه به اهمیت رویکردهای سیاستگذاری در این حوزه و ابعاد گسترده آن، متأسفانه مسأله سیاستگذاری کشاورزی در کشور از بخشینگری و عدم نگاه علمی به این حوزه، بشدت آسیبپذیر بوده و رنج میبرد. بهگونهای که میتوان ادعا کرد که عمده سیاستگذاریهای صورت گرفته در این حوزه در چند دهه اخیر، مبتنی بر سعی و آزمون و خطا بوده است. با توجه به شرایط خاص اقلیمی-انسانی و سیاسی و اقتصادی کشور، برخی از مهمترین چالشهای سیاستگذاری در این حوزه ارائه میشود.
1- کشاورزی برای توسعه اقتصادی یا برای امنیت غذایی:
شاید بتوان ادعا کرد که یکی از مهمترین چالشهای سیاستگذاری در حوزه کشاورزی در کشور آن است که متأسفانه در سیاستهای کلان و راهبردی مرتبط با مسأله کشاورزی هنوز مشخص نیست که کشاورزی در کشور بهعنوان یکی از محورهای «توسعه اقتصادی» در نظر گرفته میشود یا هدف از این بخش، دستیابی به «امنیت غذایی» است. بدون شک، بین سیاستهای خروجی ماحصل از هریک از این دو راهبرد (کشاورزی محور توسعه اقتصادی باشد یا کشاورزی با هدف امنیت غذایی صورت گیرد) میتواند بسیار متفاوت باشد. متأسفانه بهدلیل مشخص نبودن پاسخ به این سؤال، در بسیاری از اسناد و سیاستها و برنامههای توسعه در گذشته، سیاستگذاریهای غیرهمراستا و بعضاً متناقضی در این خصوص صورت گرفته است.
2- کشاورزی دریامحور
کشور ایران از موقعیت ژئواستراتژیک بسیار خاص در منطقه برخوردار است که از شمال به دریای کاسپین (با طول ساحل تقریبی 890 کیلومتر) و از جنوب به دریای عمان و خلیجفارس (با طول ساحل تقریبی 4910 کیلومتر) دسترسی مستقیم دارد. حال سؤال اساسی آن است که سیاستگذاری کشاورزی (در همه ابعاد آن) در کشور، درحالیکه از چنین پتانسیل عظیمی برای دسترسی به دریای شمال و جنوب برخوردار است با زمانیکه از این پتانسیل برخوردار نبود؛ چه تفاوتهای بنیادین و راهبردی باید داشته باشد؟ بنابراین با توجه به این موقعیت ژئواستراتژیک و پتانسیل بسیار عظیم، توجه ویژه به «کشاورزی دریامحور» ضروری است. بدیهی است که منظور از کشاورزی دریامحور، پروژههای شیرینسازی آب شور و طرحهای انتقال آب برای مصارف کشاورزی در مناطق کویری کشور نیست.
3- نبود تمرکز بر مدیریت تقاضا در کنار مدیریت عرضه
نگاهی به محورها و سندهای مختلف سیاستهای کلی مرتبط با کشاورزی در کشور نشان میدهد که عمده تمرکز در سیاستگذاریها در حوزه کشاورزی بر مدیریت عرضه صورت گرفته است و در رویکرد بسیار مهم مدیریت تقاضا غفلت جدی صورت گرفته است. برای نمونه، براساس اعلام رسمی وزارت جهاد کشاورزی، میزان تولید محصولات کشاورزی در ایران ۱۳۰ میلیون تن در سال است که بیش از ۳۰ درصد آن معادل ۳۶ تن به ضایعات تبدیل میشود. این میزان میتواند امنیت غذایی را برای جمعیت تقریبی 16 تا 18 میلیون نفر تأمین کند. میزان تلفات و ضایعات کشاورزی در حوزه باغبانی نیز، 25 تا 27 درصد برآورد و اعلام شده است. علاوه بر این، به گفته معاون وزیر جهاد کشاورزی و مرکز ملی مطالعات راهبردی کشاورزی و آب اتاق ایران، مقدار آب تلف شده ناشی از ضایعات کشاورزی در کشور به میزان 9.3 میلیارد مترمکعب معادل تقریبی کل مصرف آب بخش شرب، خانگی و صنعت کشور است که ارزش اقتصادی بیش از 2.8 میلیارد دلار برآورد شده است. برای نمونه دیگر قابل ذکر است که تنها در استان خراسان رضوی، سالانه حدود هشت میلیون تن انواع محصولات باغی و زراعی برداشت میشود که براساس آمار اعلامی، حدود 30 در صد از این میزان تولید یعنی 4.2 میلیون تن از آن به ضایعات تبدیل میشود.
بر این اساس، توجه مطلق به مدیریت عرضه و تمرکز صرف بر افزایش تولیدات کشاورزی بدون توجه به مدیریت تقاضا و کاهش ضایعات کشاورزی، نمیتواند اهداف بلند مطلوب را تأمین کند.
4- همبست امنیت آب، امنیت غذا و امنیت انرژی
درهمتنیدگی مسائل آب، غذا و انرژی سبب شده است که رویکردهای سیاستگذاری در این حوزه از نگاه بخشی خارج و به رویکرد «همبست» سوق پیدا کند. بدون شک، تأمین «امنیت غذا»، «امنیت آب» و «امنیت انرژی» بدون توجه به سایر بخشها امکانپذیر نبوده و نیست. تجارب متعدد در نقاط مختلف دنیا نیز بیانگر آن است که بخشینگری در سیاستگذاری در هر یک از بخشهای آب، غذا و انرژی در میان و بلندمدت با شکست مواجه شدهاند و همزمان چالشها و تبعات بسیاری جدی نیز بهوجود آورده است. در حوزه سیاستگذاری کشاورزی نیز عدم توجه به همبست «آب-غذا-انرژی» در سیاستهای تدوین شده در دهههای اخیر بسیار چشمگیر است. بدون شک، هر سیاستگذاری در حوزه کشاورزی و غذا، بدون توجه به حوزههای آب و انرژی ناموفق بوده و ضروری است که این مسأله در رویکردهای نوین سیاستگذاری کشاورزی کشور بجد لحاظ شود.
متأسفانه سیاستگذاری در حوزه کشاورزی بهصورت یک علم مستقل مورد توجه دانشگاهها، مراکز پژوهشی و نهادهای سیاستگذاری قرار نگرفته است و در چند دهه گذشته، هر یک با توجه به نگاهها، تجارب و اولویتهای ذهنی خود اقدام به گنجاندن مطلوبیتهای ذهنی در اسناد بالادستی این حوزه داشتهاند. بر این اساس، یکی از ضروریترین اقدامات لازم در حوزه کشاورزی و امنیت غذایی در کشور، تأکید و توجه ویژه بر تدوین و اصلاح رویکردهای سیاستگذاری کشاورزی در کشور است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه