اپیدمی؛ نوشتۀ علیرضا امیدی و کارگردانی رضا پورترابزاده از گرگان
مواجهه راست و دروغ
نمایش اپیدمی دربارۀ اثرات منفی و ویرانگر دروغ است که میتواند همگان را دچار خود گرداند و در واقع باعث برهم ریختن نظم همگانی در یک جامعۀ شهری شود.
نمایش تقریباً روال خطی دارد و در آن به شکل نمادین فضایی شکل میگیرد که ما را دچار این درک و دریافت میکند که اگر همه اهالی یک شهر عادت به دروغ گفتن داشته باشند یکباره با بوییدن مادهای که به ناچار آنان را دچار راستگویی میکند، این نوع مواجهه اسباب زحمت آنان است. البته شاید شکل مواجهه که با ماسک مردم را همراه میکند کمی دور از واقعیت ممکن باشد چون نسبتهای دروغ و راستگویی همانند یک ویروس از نوع سرماخوردگی نیست که قابل سرایت باشد بلکه این فضای راستگویی است که زبان را بیاختیار دچار داده پردازیهای مشکل ساز خواهد کرد که به نوعی از آن به برداشت و برآیند قابل نمودتری نرسیده است. تنها شخصیت کشیش است که با راستگوییهایش مجنون به نظر میرسد و این اتفاق میتوانست به انحای مختلف دیگران را دچار یک امر فراگیر کند و در آن نوعی بیماری روانی موج بزند.
نویسنده از بینامتنیت نیز بهره برده و از متن در انتظار گودو ساموئل بکت نیز دو شخصیت استراگون و ولادیمیر را به عاریت برداشته و آنان هم در اپیدمی دو پیرمردند که در بیرون شهر به ولگردی مشغول اند. بنابراین در پایان سام رفیق این دو میشود.
خلق یک شهر خیالی و یک مسأله همگانی و فراگیر میتواند اپیدمی را به اثری قابل ملاحظه تبدیل کند هر چند که در چندوچون آن جای بحث است. اما کارگردان سعی کرده این متن را با همان پردازش واقعگرایی و نمادین پیش روی مخاطبانش قرار دهد و تا حدودی هم موفق است، بویژه در هدایت بازیگران و ارائه تصاویر و ترکیبهای درست چنین مینماید. شاید بهترین قسمت اجرا هم پرداخت و مواجهه ولادیمیر و استراگون باشد که با شوخی و طنازی و به دور از هیاهوی شهر و تبلیغات نامزدهای شهرداری دارند زندگی میکنند و از بخت بلندی برخوردارند که بیدغدغه از حضورشان ما را هم مستفیض میکنند و بعد رابطۀ عاشقانۀ سام و سوفی که اینها هم بسیار لحظات پرهیجانی دارند و در داستان هم حضور پیش برندهای دارند.
نمایش یک راوی دارد که گاهی کافه چی میشود و گاهی نیز فیلمبردار و در واقع همان نویسنده اثر است. او گاهی به مخاطبان تئاتر گیر میدهد که بتواند ارتباط بهتری بگیرد و برای نمونه به یکی میگوید موقع دیدن نمایش چیپس نخور! و بعد در صحنه بعدی از او فیلم هم میگیرد که سندی بشود برای آیندگان! این نوع مواجهه نیز در جهت ارتباط عقلانی است که میتواند بستر تفکر را پهن کند و ما را به چالشی فراخواند که انگیزۀ قوی برای درک مسائل پیرامونی و بویژه مسائل قابل اپیدمی شدن باشد. در شکل اجرایی نیز گاهی حرکات موزون تصاویر القاگری را ایجاد میکنند و گاهی نیز حرکات جمعی مردمان تصاویر قابل تعمقی را پیش میآورند. یعنی کافه یا دادگاه یا خیابان بهانهای میشود برای ارائه تصاویری که اینها را در کنار هم قرار دهد، با این امید که بشود تماشاگران را به تفکر واداشت از آن واقعۀ پیش رو.
لباسها هم طوری طراحی شده که بیانگر آدمهای یک شهر بزرگ و نسبتاً مدرن باشد و اینکه اینها به زمانهای تعلق دارند که نسبت نزدیکی به هر یک از ما در چهار گوشۀ جهان داشته باشد. شاید رقابتهای انتخاباتی و نامزدها باید حضور پررنگ تری در این بازیها بر عهده میگرفتند که این هیاهوها را بیشتر میکرد و حتی میتوانست در القای آن مفاهیم نیز کارکرد بیشتری داشته باشد که متأسفانه به یکی دو درگیری دو نامزد اکتفا میشود که حالا یکی که پولدارتر است با ماسک فروشی دارد از موقعیت سوءاستفاده میکند و دیگری نیز در ارائه شعار و سفسطه انگار تبحر دارد و مدام مغلطه بازی میکند. طراحی صحنه هم بسنده میکند به زیباییهای یک شهر مدرن که در آن زرق و برق مکانها را با چیدمانی از اشیا در ترکیب با تصاویر روی پرده نشان میدهند. در اینجا هدفگذاری عمده همان اشاره به مدرن بودن است و البته نمای دیگر هم بیرون شهر است که در آن یک ماشین لکنته متعلق به استراگون و بعد فضای خالی و یک درخت باشکوه نمایان میشود. به هر روی باید تصاویر گویای فضایی باشد که این همه چیز را در خود نمایان سازد. اما کارگردان با همۀ هماهنگیها و ریزبینیهای لازم با حضور جمعی بازیگران گاه گاهی ضرباهنگ و گاهی نیز تمپو بازیها را از دست میدهد و به اصطلاح فالش میشود لحظات و بازیها از گرما و انرژی میافتد که اگر چنین نمیشد حتماً یک اجرای بسیار تأثیرگذار را پیش روی داشتیم. بازیگران بسیارند و تابلوها باید در هم تنیده شوند و باید که هماهنگیها به اعتباری دقیقتر و ظریفتر از حال حاضر شود و باید که بازیگران مسئولانهتر حضور داشته باشند یا موسیقی و صدا به داد اجرا برسد و شاید عمدهترین دلیل بازنویسی متن باشد که در آن درام شدن وضعیت و حضور شخصیتها و نسبتهای عاطفی و احساسیشان پررنگتر نمود داشته باشد چون الان چنین نمیشود و برای لحظاتی از حوصلۀ مخاطب بیرون میرود و زمان طولانی نیز انگیزهای بهتر و بیشتر را برای همراه شدن با کار میطلبد.
نمایش تقریباً روال خطی دارد و در آن به شکل نمادین فضایی شکل میگیرد که ما را دچار این درک و دریافت میکند که اگر همه اهالی یک شهر عادت به دروغ گفتن داشته باشند یکباره با بوییدن مادهای که به ناچار آنان را دچار راستگویی میکند، این نوع مواجهه اسباب زحمت آنان است. البته شاید شکل مواجهه که با ماسک مردم را همراه میکند کمی دور از واقعیت ممکن باشد چون نسبتهای دروغ و راستگویی همانند یک ویروس از نوع سرماخوردگی نیست که قابل سرایت باشد بلکه این فضای راستگویی است که زبان را بیاختیار دچار داده پردازیهای مشکل ساز خواهد کرد که به نوعی از آن به برداشت و برآیند قابل نمودتری نرسیده است. تنها شخصیت کشیش است که با راستگوییهایش مجنون به نظر میرسد و این اتفاق میتوانست به انحای مختلف دیگران را دچار یک امر فراگیر کند و در آن نوعی بیماری روانی موج بزند.
نویسنده از بینامتنیت نیز بهره برده و از متن در انتظار گودو ساموئل بکت نیز دو شخصیت استراگون و ولادیمیر را به عاریت برداشته و آنان هم در اپیدمی دو پیرمردند که در بیرون شهر به ولگردی مشغول اند. بنابراین در پایان سام رفیق این دو میشود.
خلق یک شهر خیالی و یک مسأله همگانی و فراگیر میتواند اپیدمی را به اثری قابل ملاحظه تبدیل کند هر چند که در چندوچون آن جای بحث است. اما کارگردان سعی کرده این متن را با همان پردازش واقعگرایی و نمادین پیش روی مخاطبانش قرار دهد و تا حدودی هم موفق است، بویژه در هدایت بازیگران و ارائه تصاویر و ترکیبهای درست چنین مینماید. شاید بهترین قسمت اجرا هم پرداخت و مواجهه ولادیمیر و استراگون باشد که با شوخی و طنازی و به دور از هیاهوی شهر و تبلیغات نامزدهای شهرداری دارند زندگی میکنند و از بخت بلندی برخوردارند که بیدغدغه از حضورشان ما را هم مستفیض میکنند و بعد رابطۀ عاشقانۀ سام و سوفی که اینها هم بسیار لحظات پرهیجانی دارند و در داستان هم حضور پیش برندهای دارند.
نمایش یک راوی دارد که گاهی کافه چی میشود و گاهی نیز فیلمبردار و در واقع همان نویسنده اثر است. او گاهی به مخاطبان تئاتر گیر میدهد که بتواند ارتباط بهتری بگیرد و برای نمونه به یکی میگوید موقع دیدن نمایش چیپس نخور! و بعد در صحنه بعدی از او فیلم هم میگیرد که سندی بشود برای آیندگان! این نوع مواجهه نیز در جهت ارتباط عقلانی است که میتواند بستر تفکر را پهن کند و ما را به چالشی فراخواند که انگیزۀ قوی برای درک مسائل پیرامونی و بویژه مسائل قابل اپیدمی شدن باشد. در شکل اجرایی نیز گاهی حرکات موزون تصاویر القاگری را ایجاد میکنند و گاهی نیز حرکات جمعی مردمان تصاویر قابل تعمقی را پیش میآورند. یعنی کافه یا دادگاه یا خیابان بهانهای میشود برای ارائه تصاویری که اینها را در کنار هم قرار دهد، با این امید که بشود تماشاگران را به تفکر واداشت از آن واقعۀ پیش رو.
لباسها هم طوری طراحی شده که بیانگر آدمهای یک شهر بزرگ و نسبتاً مدرن باشد و اینکه اینها به زمانهای تعلق دارند که نسبت نزدیکی به هر یک از ما در چهار گوشۀ جهان داشته باشد. شاید رقابتهای انتخاباتی و نامزدها باید حضور پررنگ تری در این بازیها بر عهده میگرفتند که این هیاهوها را بیشتر میکرد و حتی میتوانست در القای آن مفاهیم نیز کارکرد بیشتری داشته باشد که متأسفانه به یکی دو درگیری دو نامزد اکتفا میشود که حالا یکی که پولدارتر است با ماسک فروشی دارد از موقعیت سوءاستفاده میکند و دیگری نیز در ارائه شعار و سفسطه انگار تبحر دارد و مدام مغلطه بازی میکند. طراحی صحنه هم بسنده میکند به زیباییهای یک شهر مدرن که در آن زرق و برق مکانها را با چیدمانی از اشیا در ترکیب با تصاویر روی پرده نشان میدهند. در اینجا هدفگذاری عمده همان اشاره به مدرن بودن است و البته نمای دیگر هم بیرون شهر است که در آن یک ماشین لکنته متعلق به استراگون و بعد فضای خالی و یک درخت باشکوه نمایان میشود. به هر روی باید تصاویر گویای فضایی باشد که این همه چیز را در خود نمایان سازد. اما کارگردان با همۀ هماهنگیها و ریزبینیهای لازم با حضور جمعی بازیگران گاه گاهی ضرباهنگ و گاهی نیز تمپو بازیها را از دست میدهد و به اصطلاح فالش میشود لحظات و بازیها از گرما و انرژی میافتد که اگر چنین نمیشد حتماً یک اجرای بسیار تأثیرگذار را پیش روی داشتیم. بازیگران بسیارند و تابلوها باید در هم تنیده شوند و باید که هماهنگیها به اعتباری دقیقتر و ظریفتر از حال حاضر شود و باید که بازیگران مسئولانهتر حضور داشته باشند یا موسیقی و صدا به داد اجرا برسد و شاید عمدهترین دلیل بازنویسی متن باشد که در آن درام شدن وضعیت و حضور شخصیتها و نسبتهای عاطفی و احساسیشان پررنگتر نمود داشته باشد چون الان چنین نمیشود و برای لحظاتی از حوصلۀ مخاطب بیرون میرود و زمان طولانی نیز انگیزهای بهتر و بیشتر را برای همراه شدن با کار میطلبد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه