کدام یک از تجربیات خارجی قابل انتقال است؟
امرالله امینی
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
در پاسخ به این پرسش که کدام یک از تجربیات کشورهای دیگر در صورت انتقال میتواند مثمرثمر باشد، باید گفت کشورهای زیادی هستند که تجربیات خوبی دارند؛ خصوصاً کشورهای شرق آسیا مثل کره، سنگاپور حتی ژاپن و تایوان اینها کشورهایی هستند که تحت عنوان ببرهای آسیایی معروف شدهاند. ویژگی خاص این کشورها این است که توانستهاند از فضای بینالمللی به نفع خودشان استفاده کنند واز تکنولوژی خارجی، سرمایهگذاری خارجی، انتقال صنعت در کشورشان حداکثر استفاده را کردند. در واقع یک فضای داخلی درست کردند که خیلی شفاف است. فضایی است که برای تولید، هزینههای خیلی کمی دارد و تکیه اصلی آنها برتولید است. وقتی بر تولید تکیه شود همه چیزهای دیگر حاشیه میشود، وقتی همه چیز حاشیه شد کشور به سمت تولید میرود.این کشورها تولید را هدف خود قرار دادهاند. باید بدانیم که پشتوانه رشد و توسعه کار زیاد توأم با بهرهوری است؛ البته کاری که هدفمند باشد و بهرهوری داشته باشد، یعنی داده وستاده با هم همخوانی داشته باشند. باید بهدنبال این باشیم که با حداقل هزینه بیشترین ستانده را بهدست بیاوریم. اینها اقداماتی است که آن کشورها انجام دادهاند وبه موفقیت رسیدند. در فضای کاری غیر از بهرهوری استراتژی کیفیت و نگاه به برون خیلی مهم است. بدان معنی که آیا ما برای خودمان تولید میکنم یا تولید میکنیم که از تولیدمان صادرات به دست بیاوریم. نگاه خیلی مهم است که ما باید کالاهایی که تولید میکنیم نه در فضای بسته کشور خودمان بلکه در فضای بازارهای بزرگتر جهانی هم خریدار داشته باشیم. وقتی که اینطور باشد هم کیفیت بالا میرود هم قیمت پایین میآید و هم استانداردهای جهانی رعایت میشود. نکته دوم در این فضاسازی حمایتهای دولتها است البته حمایتهای هدفمند نه حمایتهای کور. حمایت هدفمند این است که منطقی و زمانبر باشد و ما بدانیم برای چه چیزی حمایت میکنیم و این حمایت چند سال طول خواهد کشید. ما میتوانیم برای صنعت فرجه تعیین کنیم به این صورت که از یک صنعتی ۵ سال حمایت بکنیم سپس آن صنعت بتواند مستقل و بدون حمایت کار کند. ما در کشور خودمان این کار را انجام ندادهایم. نکته بعدی تأمین منابع مالی برای صنعت کشاورزی است. تأمین مالی از طریق بانکها صورت میگیرد. در ایران نظارت کاملی بربانکها صورت نمیگیرد وهدف آنها هدفهای تولیدی نیست. بانکداری در ایران نه تنها در خدمت تولید نیست بلکه به ضرر تولید کار میکند. در واقع مردم پولهایشان را در بانک سپردهگذاری میکنند و بانک باید این پولهای انباشته را در خدمت تولید قرار بدهد در حالی که صرف کالاهای غیرتولیدی میشود. همین امر سبب شده که بازدهی در بخشهای غیرتولیدی بالا برود و بازدهی تولیدکننده پایین بیاید وعملا از گردونه خارج شود. بانکهای ما باید در خدمت توسعه باشند؛ اما اینطورنیست. بانک باید متناسب با تولید ناخالص ملی افزایش پیدا کند. اگر بیشتر از تولید ناخالص ملی افزایش داشت یعنی حاکمیت پول بر ضد تولید شکل گرفته است. بنابراین ما باید هدف مشخصی داشته باشیم اگر بخواهیم رشد کنیم، اگر بخواهیم از دنیا استفاده کنیم باید هدف مان تولید باشد و همه مقررات، همه بخشنامهها، همه سرمایهگذاریها، همه بخشهای بانکی، مالی، پولی، بودجهای، مجلس و... باید در جهت رسیدن به آن هدف باشند تا بتوان رشد کرد. در نهایت با آن التزامات گفته شده فضایی ایجاد شود که کالا فقط در داخل کشور نباشد بلکه صادر شود. در کشور ما صنعت باید در خدمت کشاورزی باشد و کشاورزی باید بهصورت صنعتی فعالیت کند. از بخش کشاورزی میتوانیم تولیدات زیادی داشته باشیم. بهترین محصولات باغی در کشور ایران وجود دارد. حداقل ۱۰نوع محصول ایران در دنیا در رتبههای اول تا پنجم هستند مثل گردو، پسته، عناب و زردآلو که همه اینها باید حمایت بشوند. حمایت به این معنی که از کشاورزها حمایتهای مادی و کالایی صورت بگیرد. حمایت فقط مخصوص ایران و کشورهای شرقی نیست. کشورهای اروپایی بیشترین حمایت را از کشاورزان میکنند در حالی که برخی گمان میکنند آنجا همه چیز آزاد است در حالیکه اینطور نیست دولت از آنها حمایت میکند به این صورت که اگر قیمت کالایی پایین آمد دولت آن را خریداری خواهد کرد یا ضرر تولید کننده را جبران میکند. کشاورزی ما باید با ثبات باشد و به سمت کشاورزی صنعتی پیش برود. اگر دولت در آینده درست برنامهریزی کند ما شاهد انقلاب در صنعت کشاورزی خواهیم بود.
عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبایی
در پاسخ به این پرسش که کدام یک از تجربیات کشورهای دیگر در صورت انتقال میتواند مثمرثمر باشد، باید گفت کشورهای زیادی هستند که تجربیات خوبی دارند؛ خصوصاً کشورهای شرق آسیا مثل کره، سنگاپور حتی ژاپن و تایوان اینها کشورهایی هستند که تحت عنوان ببرهای آسیایی معروف شدهاند. ویژگی خاص این کشورها این است که توانستهاند از فضای بینالمللی به نفع خودشان استفاده کنند واز تکنولوژی خارجی، سرمایهگذاری خارجی، انتقال صنعت در کشورشان حداکثر استفاده را کردند. در واقع یک فضای داخلی درست کردند که خیلی شفاف است. فضایی است که برای تولید، هزینههای خیلی کمی دارد و تکیه اصلی آنها برتولید است. وقتی بر تولید تکیه شود همه چیزهای دیگر حاشیه میشود، وقتی همه چیز حاشیه شد کشور به سمت تولید میرود.این کشورها تولید را هدف خود قرار دادهاند. باید بدانیم که پشتوانه رشد و توسعه کار زیاد توأم با بهرهوری است؛ البته کاری که هدفمند باشد و بهرهوری داشته باشد، یعنی داده وستاده با هم همخوانی داشته باشند. باید بهدنبال این باشیم که با حداقل هزینه بیشترین ستانده را بهدست بیاوریم. اینها اقداماتی است که آن کشورها انجام دادهاند وبه موفقیت رسیدند. در فضای کاری غیر از بهرهوری استراتژی کیفیت و نگاه به برون خیلی مهم است. بدان معنی که آیا ما برای خودمان تولید میکنم یا تولید میکنیم که از تولیدمان صادرات به دست بیاوریم. نگاه خیلی مهم است که ما باید کالاهایی که تولید میکنیم نه در فضای بسته کشور خودمان بلکه در فضای بازارهای بزرگتر جهانی هم خریدار داشته باشیم. وقتی که اینطور باشد هم کیفیت بالا میرود هم قیمت پایین میآید و هم استانداردهای جهانی رعایت میشود. نکته دوم در این فضاسازی حمایتهای دولتها است البته حمایتهای هدفمند نه حمایتهای کور. حمایت هدفمند این است که منطقی و زمانبر باشد و ما بدانیم برای چه چیزی حمایت میکنیم و این حمایت چند سال طول خواهد کشید. ما میتوانیم برای صنعت فرجه تعیین کنیم به این صورت که از یک صنعتی ۵ سال حمایت بکنیم سپس آن صنعت بتواند مستقل و بدون حمایت کار کند. ما در کشور خودمان این کار را انجام ندادهایم. نکته بعدی تأمین منابع مالی برای صنعت کشاورزی است. تأمین مالی از طریق بانکها صورت میگیرد. در ایران نظارت کاملی بربانکها صورت نمیگیرد وهدف آنها هدفهای تولیدی نیست. بانکداری در ایران نه تنها در خدمت تولید نیست بلکه به ضرر تولید کار میکند. در واقع مردم پولهایشان را در بانک سپردهگذاری میکنند و بانک باید این پولهای انباشته را در خدمت تولید قرار بدهد در حالی که صرف کالاهای غیرتولیدی میشود. همین امر سبب شده که بازدهی در بخشهای غیرتولیدی بالا برود و بازدهی تولیدکننده پایین بیاید وعملا از گردونه خارج شود. بانکهای ما باید در خدمت توسعه باشند؛ اما اینطورنیست. بانک باید متناسب با تولید ناخالص ملی افزایش پیدا کند. اگر بیشتر از تولید ناخالص ملی افزایش داشت یعنی حاکمیت پول بر ضد تولید شکل گرفته است. بنابراین ما باید هدف مشخصی داشته باشیم اگر بخواهیم رشد کنیم، اگر بخواهیم از دنیا استفاده کنیم باید هدف مان تولید باشد و همه مقررات، همه بخشنامهها، همه سرمایهگذاریها، همه بخشهای بانکی، مالی، پولی، بودجهای، مجلس و... باید در جهت رسیدن به آن هدف باشند تا بتوان رشد کرد. در نهایت با آن التزامات گفته شده فضایی ایجاد شود که کالا فقط در داخل کشور نباشد بلکه صادر شود. در کشور ما صنعت باید در خدمت کشاورزی باشد و کشاورزی باید بهصورت صنعتی فعالیت کند. از بخش کشاورزی میتوانیم تولیدات زیادی داشته باشیم. بهترین محصولات باغی در کشور ایران وجود دارد. حداقل ۱۰نوع محصول ایران در دنیا در رتبههای اول تا پنجم هستند مثل گردو، پسته، عناب و زردآلو که همه اینها باید حمایت بشوند. حمایت به این معنی که از کشاورزها حمایتهای مادی و کالایی صورت بگیرد. حمایت فقط مخصوص ایران و کشورهای شرقی نیست. کشورهای اروپایی بیشترین حمایت را از کشاورزان میکنند در حالی که برخی گمان میکنند آنجا همه چیز آزاد است در حالیکه اینطور نیست دولت از آنها حمایت میکند به این صورت که اگر قیمت کالایی پایین آمد دولت آن را خریداری خواهد کرد یا ضرر تولید کننده را جبران میکند. کشاورزی ما باید با ثبات باشد و به سمت کشاورزی صنعتی پیش برود. اگر دولت در آینده درست برنامهریزی کند ما شاهد انقلاب در صنعت کشاورزی خواهیم بود.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه