خاطرات 453 روز حضور در کاخ سفید
اتاقی که در آنجا اتفاق افتاد
جان بولتون / مشاورامنیت ملی سابق ترامپ / مترجمان: مسعود میرزایی و بهجت عباسی
اختلافات مخالفان ونزوئلا
سرعت عمل پایین و فقدان مهارت ما موهبتی برای مادورو و حکومتش و حامیان کوبایی و روسی او بود. تأمین کنندگان مالی و تجار جهانی که توجهی به خوب و بد قضایا نداشتند، از هر گونه شکافی در تلاشهای ما برای اعمال فشار بر ونزوئلا در راستای منافع اقتصادی خود سوءاستفاده میکردند؛ تماشای این وضعیت واقعاً دردناک بود.
شاید یکی از آزاردهندهترین تصمیمها 11 مارس اتخاذ شد، هنگامی که پمپئو اقدام به بستن سفارت ما در کاراکاس و برگرداندن همه نیروهای امریکایی حاضر در این سفارتخانه کرد. روشن بود که پرسنل ما در این سفارتخانه در معرض خطر و تهدید بودند و آدمکشی و قتل نیروهای شبه نظامی طرفدار مادورو قابل انکار نبود. پمپئو بخش مهمی از اعتبار سیاسی خود را با انتقاد منطقی از اشتباهات دولت اوباما در دوران بحران بنغازی در لیبی در سپتامبر 2012 (که منجر به کشته شدن چند دیپلمات امریکایی شد) کسب کرده بود. پمپئو همچون تصمیم اولیه خود در کاهش تعداد کارکنان سفارت امریکا در بغداد و بستن کنسولگری ما در بصره مصمم بود از بروز یک «بنغازی دیگر» در دوران وزارت خود جلوگیری کند. ترامپ حتی از او هم حساستر بود. با اشاره پمپئو به خطر ادامه حضور کارکنان سفارت ما در کاراکاس، ترامپ بلافاصله تصمیم گرفت آنها را خارج کند و پمپئو با سرعت و چابکی مثال زدنی این اقدام را انجام داد. وقتی اتفاقی رخ میدهد، ارزیابی آن آسانتر میشود، اما تعطیل کردن سفارت کاراکاس ثابت کرد که این اقدام نقش مخربی در تلاشهای ما علیه مادورو داشت؛ بیشتر سفارتخانههای اروپایی و کشورهای امریکای لاتین بدون هیچ حادثه خاصی باز ماندند اما حضور و تأثیرگذاری ما در ونزوئلا آشکارا کاهش یافته بود. به خاطر آسانگیری اوباما در قبال رژیمهای مستبد و تهدیدهای چین و روسیه در نیمکره غربی، ما تا همان موقع نیز رصد اوضاع ونزوئلا را تا حد قابل توجهی از دست داده بودیم، حتی بدتر از آن، مدیریت غلط وزارت خارجه بعد از تعطیلی سفارت بود. این وزارتخانه حتی از اعزام فوری «جیمی استوری» کاردار امریکا در کاراکاس و تعداد اندکی از همکاران او به کلمبیا خودداری کرد. آنها با استقرار در کلمبیا میتوانستند با همکاری نزدیک با سفارت ما در بوگوتا برخی فعالیتهای قبلی خود را در داخل ونزوئلا ادامه دهند. اداره نیمکره غربی در وزارت خارجه به جای انجام این کار، تیم دیپلماتیک کاراکاس را در واشنگتن نگه داشت تا آنها را تحت کنترل کامل داشته باشد. این اداره کمکی به تلاشهای ما برای سرنگونی مادورو نکرد. یکی از تحولات مثبت این بود که مذاکرات مخالفان با مقامات کلیدی رژیم نشان داد که آنها در بین خود دچار اختلاف هستند و این همان چیزی بود که ما به دنبال آن بودیم. غلبه بر سالها بیاعتمادی آسان نبود اما ما تلاش کردیم به مقامهایی که امکان جدایی آنها از رژیم مادورو وجود داشت، نشان دهیم که هم مخالفان دولت و هم واشنگتن درباره موضوع عفو مقامات وابسته به رژیم جدی هستند و از پیگرد جنایی آنها به بهانه تخلفات قبلیشان خودداری خواهند کرد. این یک سیاست واقع گرایانه بود؛ بسیاری از مقامهای ارشد رژیم، فاسد بودند و برای مثال از قاچاق مواد مخدر درآمد کسب میکردند و سوابق حقوق بشری آنها چندان مثال زدنی نبود، اما من قویاً معتقد بودم که بهتر است به جای پایبندی به «اصول» که باعث تداوم سرکوبها و سلطه کشورهایی مانند کوبا و روسیه در ونزوئلا میشد، باید برخی از موانع اخلاقی را زیر پا گذاشت و با سرنگونی رژیم، مردم ونزوئلا را آزاد کرد. به همین دلیل بود که در توئیتی برای مادورو آرزو کردم دوران بازنشستگی آرامی را در ساحلی زیبا (مثلاً در کوبا) داشته باشد. چنین گزینهای را قلباً دوست نداشتم اما بسیار بهتر از این بود که همچنان در قدرت بماند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه