چرا باید بر افکار عمومی داخل کشور تمرکز کرد؟
اهمیت روایت فارسی از دیپلماسی ایرانی
نوید لطیفی
تحلیلگر مسائل سیاسی
گرچه در این دوران اعتبارسوز، در این آشوب تحریم و تنگنا، در این روزگار مبادا که گدا هم معتبر شده، برندها آسیب دیدهاند و مرجعیتها فرو ریختهاند و ظرفیتها فرسوده شدهاند اما هنوز هم «ظریف» برای جامعه ایرانی، نماد یک دیپلمات چیرهدست و تکنوکراتی مسلط است، سیاستمداری که دقیقاً در جای خود قرار گرفت، همانجا که باید. چند دهه حافظه جمعی ما پر است از چهرههایی که اشتباهی بودهاند، در جای اشتباه ایستادهاند، سوداهای اشتباه در سر داشتند و بر خیال اشتباه هم اصرار ورزیدهاند.
ظریف فراتر از تراز معمول وزرای خارجه ایران، فراتر از کلیشه کارگزاران روابط خارجی ما، دیپلماسی عمومی را نیز مأموریت خود دانسته و افکار عمومی را راهبری کرده است و این نقطه تمایز آشکار او با دیگران است. ظریف از وین و ژنو تا مونیخ و نیویورک، استادانه کنجکاویها را تحریک کرده و در مرکز توجه ایستاده، در دیپلماسی دیجیتال، دیپلماتی پیشرو بوده و فضاهای تازه برای ابتکاراتش آفریده و در نهایت فرصتها را برای برقراری ارتباط مؤثر با افکار عمومی خارج از ایران مغتنم شمرده است. فرقی هم نمیکند از بالکن هتل یا در گفتوگویی داغ از قاب تلویزیونی انگلیسی زبان، یا با سخنرانیای پرشور در مجمعی جهانی یا با توئیتی بهنگام که فراسوی محدودیتهای سنتی، گفتوگو بیافریند. ظریف نه فقط یک وزیر خارجه متفاوت برای ایران که یک پدیده در سیاستمداران ایرانی است؛ حرفهای، چیرهدست و الهامبخش.
«حرفهای بودن» مؤلفه بسیار مهم و وجه تعیینکننده «برند ظریف» در افکار عمومی است. عنصر «حرفهای بودن» در برند سبب شده تا جامعه ایرانی، مرجعیت گزارههای مطرح شده از سوی ظریف را فراتر از لفاظیهای معمول در ایران، بپذیرد یا حداقل، آن را جدی بگیرد آن هم در فقر مرجعیت این روزها. حرفهای بودن، آن وجه برند است که نباید از دست برود چراکه جامعه ایرانی پس از دههها شعارزدگی، به کارآمدی فنسالاران باور بیشتری یافته است. در غوغای حرافیها و پرشماری بحرانها، حرفهای و چیرهدست بودن، تکیهگاه اعتماد شهروندان و نشان اعتبار سیاستمداران است. از این تکیهگاه باید و باید برای شکلدهی به تصویری کلان از واقعیت بهره جست و در برابر رسوب اطلاعات جعلی، حقایق جایگزین و روایتهای گمراهکننده در قضاوت عمومی ایستاد.
ظریف در ارائه «روایت» برای افکار عمومی غیر ایرانی، چه در ایام مذاکرات، چه در دفاع از توان متعارف تسلیحاتی ایران، چه در برابر جنون ترامپ/پمپئو و چه در برابر شهرآشوبی رقبای منطقهای، موفق بوده است اما آنچه بهانه این یادداشت است نه پرداختن به حضور ظریف در رویدادها و تریبونهای بینالمللی بلکه نقد فقدان «روایت فارسی» از سیاست خارجی سالهای متأخر ایران است. روایتی غالب و راستین که ظرفیت اقناع افکار عمومی را داشته باشد، از حیرانی ایرانیان و تراکم پرسشهای پاسخ نیافته بکاهد و ویرانگری خوانش افراطی و صلحستیز را ترمیم نماید. بهانه این یادداشت، پیشنهاد مهمی است و آن به میدان آوردن مؤلفههای مورد توجه برند ظریف برای شکل دادن به روایت فارسی از سیاست خارجی است، برای آگاه کردن جامعهای است که چند سالی است در هجوم روایتهای جعلی قرار گرفته است.
در آستانه شتاب گرفتن تحولات دیپلماتیک در هفتههای آینده، ظریف و وزارت خارجه نیازمند ایده پردازی و نوآوری در الگوهای ارتباطی و تمرکز بیشتر بر افکار عمومی داخلی هستند. شاید معمول نباشد که از وزارت خارجه خواسته شود که بر افکار عمومی داخل متمرکز شود اما وقتی تحریم و مهمتر از آن طولانی شدن تحریم، تمام ابعاد زیستن در ایران را متأثر کرده، هر تغییری در مناسبات بیرونی و البته چرایی و چگونگی این تغییر، مورد توجه شهروندان خواهد بود و بر تشنگی همگانی برای شنیدن خواهد افزود.
روایت فارسی، روایتی برای «توسعه»
«روایت فارسی» مهم است چراکه در نبود روایت دقیق، قانعکننده و مبتنی بر حقیقت، میراث ناگوار تحریم، نه فقط تغییرات سخت اقتصادی که تغییرات ژرف در افکار عمومی و تغییرات مهیب در آرایش تصمیمسازان داخلی خواهد بود. ماندگارتر از ضربات وارد بر اقتصاد و معیشت، از دست دادن دستاوردهای مدنی و تغییر تحمیلی در میدان سیاست ایران است. به کیمیای معکوس تحریم، بازندگان به برندگان بدل شده. میدانیم که توسعه، محصول تصمیمهای سترگ سیاسی است؛ توسعه محصول انتخابهای سخت است و برای انتخابهای سخت، چه مذاکره باشد، چه توافق، چه امتناع از دیپلماسی و چه جنگ باید شهروندان را، احزاب را، نهادهای مدنی را، افکار عمومی را در تصمیم، شریک کرد و همراه ساخت تا شانس تأمین منافع ملی ارتقا یابد و در این میان جز اهتمام بر روایت، راه دیگری نیست. تمرکز بر روایت فارسی، «توسعه» را ممکن میکند چراکه افکار عمومی را پشتوانه تصمیمات سخت خواهد ساخت و بر مانایی ارادهها و دستاوردها خواهد افزود. در نبود روایت فارسی، جامعهای کوتاه مدت خواهیم بود که اشتباه ها را تکرار میکند و دوباره سراغ از انزوا میگیرد.
اهتمام بر روایت فارسی، اثبات وفاداری دیپلماسی به «شهروندان»
برای کشوری که طاقت و شکیب شهروندانش در تحریم سرآمده، برای افکار عمومی که متأثر از طولانیشدن فشارها، مستعد پذیرش روایتهای مجعول است، برای آنانی که خبرهای بد بسیار بیشتر از خبرهای خوب خوانده میشود و وقتی که توپخانه نفرتپراکنی همچنان آتش میگشاید، مهم است که مرجعی قابل اعتنا، مرجعی حرفهای و قابل اتکا، روایتش را از پیچیدگیهای مذاکرات، جزئیات توافق، بداقبالی تحریم دوباره و چرایی صبر راهبردی سه ساله، عرضه کند و این اطمینان را به شهروندان آزرده بدهد که راه پیموده شده، مسیری برای تأمین منافع ملی بوده است و نه بنبستی برای ارضای شعارزدگیها. ما نیاز داریم به شهروندان اطمینان دهیم که رها نشدهاند و قسمتی از این رها نشدگی میبایست در سیاستخارجی دیده شود، در راهبردها و در تاکتیکهایش.
وقتی صدای همه تریبونها بلند است...
در این ازدحام صداهای مختلف که طرفهای خارجی را سرگردان و شهروندان خودی را گمراه میکند، وزارت خارجه نمیتواند، «تعلیقِ کنش» در فضای داخلی را ادامه دهد. در این شلوغی پر سرو صدا، سپردن مجالِ روایتِ واقعی به آینده، توجیه نخواهد داشت خاصه اینکه فرصتها همیشه در گذرند و هر آیندهای متضمن فرصت نخواهد بود. وقتی روایتهای جعلی، فرصت تکرار پیدا کنند، تأمین منافع ملی که هیچ، حتی تبیین منفعت ملی هم ناممکن خواهد شد. وزارت خارجه، نهاد دارای صلاحیت حرفهای و آگاه به تمامی جزئیات این روایت فارسی است و بهدلیل شرایط متفاوت ایران، میتواند مسئولیتی متفاوت را بر دوش بکشد تا در این آلودگی صوتی نگرانکننده، در این ارسال بدون توقف صداهای متناقض به بیرون، مرجعی برای انتشار حقیقت و هدایت افکار عمومی باشد.
حالا چه میتوان کرد؟ ایدههایی برای اکنون
در ماههای گذشته بر تعداد گفتوگوهای فارسیاش با چهرهها و رسانههای داخلی خاصه رسانههای غیر جریان اصلی افزوده است اما متأسفانه تفاوت معناداری بین توانایی و مهارت طرف گفتوگوکننده با ظریف در تلویزیونهای معتبر بینالمللی و طرف گفتوگوکننده در رسانههای داخلی دیده میشود. تفاوت معناداری که از کیفیت و اهمیت گفتوگوها میکاهد و مانع نشرپذیری آن در شبکه میشود. سوی دیگر گفتوگو با ظریف، نقشی اساسی در شنیده شدن روایت یا حتی در شکلپذیری روایت دارد اما بهدلیل وجود انحصار مطلق صداوسیما در دهههای پیشین، رسانههای بصری دیگر، هنوز رشد نیافتهاند و امکانی برای تربیت گفتوگوکنندههای مسلط، متبحر و جذاب در سیاست نبوده است. تلویزیون نیز نه ارادهای برای مشارکت در ارائه روایت خواهد داشت و نه استعدادش را. فقر رسانههای خصوصی به معنای غنای رسانه ملی در منابع انسانی نیست و از هر سو بنگریم شوربختانه کاستیها مشهود است.
میشود وزارت خارجه، افزون بر استقبال از درخواستهای دارای کیفیت برای گفتوگو با وزیر، خود مجموعهای از گفتوگوها را پیریزی نماید، گفتوگوهایی چندرسانهای با هدف اشتراک در شبکه و منطبق با اقتضائات هر شبکه اجتماعی. گفتوگوهایی مبتنی بر پرسشهای اساسی افکار عمومی، گفتوگوهایی که بستر شکلگیری روایت و بخشی از «تاریخ شفاهی» سیاست خارجی در هشت سال گذشته باشد. وزارت خارجه با دادن فرصتهای نظاممند به نخبگان سیاسی یا چهرههای برجسته رسانهای، سردبیران برجسته و دبیران ممتاز سرویس سیاست خارجی، محتوای گرانسنگی را به افکار عمومی عرضه نماید.
وزارت خارجه میتواند برنامه زمانی منظمی را برای گفتوگوهای وزیر سامان دهد و اساساً گفتوگو با ظریف را به یک «رویداد» بدل کند. رویدادی منظم که بسان قطعات پازل، روایت را کامل میکند و به پرسشها پاسخ میدهد. گفتوگوهایی تصویری با محدودیت زمانی از پیش تعیین شده که شتابدهنده گفتوگو باشد. رویداد گفتوگوهای ظریف، میتواند محرک گفتوگو در فضای عمومی هم باشد و گزارههای مطرح شده را بهانه گفتوگوهای فراگیرتر نماید، آنچه به آن محتاجیم.
هویتبخشی به صفحه اینستاگرام ظریف
کاربری توئیتر وزیر خارجه، کارکردی ممتاز یافته و از پویایی و تأثیرگذاری قابل تحسینی برخوردار است و نسبت به وزرای خارجه دخیل در مذاکرات هستهای، دنبالکنندگان قابل توجهی دارد. کاستی توئیتر ظریف در به کار نبردن گرافیک است. خصوصاً در مواقعی که ارجاعات متعدد و پسزمینههای تاریخی مورد نیاز است. دیپلماسی دیجیتال وزیر خارجه، میبایست بیش و پیش از این از ابزار تولید محتوای دیجیتال بهره ببرد.
ماراتن مذاکرات 2013 تا 2015 و انتخابهای سخت و رخدادهای تاریخساز این هشت سال، وجوه دراماتیک بسیاری دارد که میتواند به انگیزههای جدی برای مستندسازی تبدیل شود. مستندهایی که روایتگر خواهند بود برای تمامی زمانها و تمامی نسلهایی که اشتیاق شنیدن دارند. بخش دیپلماسی عمومی و رسانهای وزارت خارجه در ماههای پایانی مسئولیتش میتواند پویشی برای مستندسازی را پیریزی نماید و با دادن امکان، داده و فرصت به مستندسازان، پنجرههای تازه به روایت فارسی بگشاید. بهنظر میرسد تنها در برجام و البته اینک در بازیابی برجام، دهها و صدها ایده برای ساخت مستندهایی باکیفیت وجود دارد که ارزش افزوده آنها با گذشت زمان بیش از امروز مشخص خواهد شد.
تغییر در لحن و زبان بدن
بهنظر میرسد زبان بدن ظریف، حالات چهره و لحن صحبت و توئیتهایش متأثر از تحولات سه سال گذشته، دچار تغییرات ملموس شده است. تغییر زبان بدن ظریف، پیامی برای افکار عمومی است و پیشنهاد میشود همزمان با تغییر زمین بازی از ژانویه گذشته، افکار عمومی نیز نشانههای تغییر در لحن و زبان بدن ظریف را دریافت نماید. بازگشت دیپلمات روزگار مذاکره با تمام نشانههایش میتواند گفتوگو با افکار عمومی را تسهیل نماید. دقیقاً آنچه برای ارائه روایت فارسی به آن محتاجیم.
رهبری «کارزار روایت»
چهرههای کلیدی دولت چه در مذاکرات و چه در مقابله با تحریم، میتوانند مشارکتکنندگان در ابَرپروژه «روایت فارسی» از سیاست خارجی ایران باشند و البته توأمان ظرفیتهایی برای بسط دادن دیپلماسی دیجیتال. ظریف میتواند در ماههای آینده، هم «کارزار روایت» را راهبری کند و از برندهای دیگر دولت و خرده روایتهایشان درباره برجام و تحریم ها بهره جوید و هم دیپلماسی دیجیتال را عمق ببخشد و کنش ارتباطی چهرههای دیگر را برای پژواک مواضع ایران در هفتههای سرنوشتساز آینده، رهبری کند. تعامل با بخشهای رسانهای دیگر وزارتخانهها و ایجاد یک اتاق فکر تازه در ساختار رسانهای دولت، میتواند نخستین گام برای راهاندازی این کارزار باشد. معمولاً آهنگ تحولات در سیاست داخلی در نزدیکی انتخابات، پر شتابتر از تحولات سیاست خارجی است اما به نظر میرسد ماههای باقی مانده تا انتخابات 1400، افزون بر ماههای شلوغ سیاست داخلی، ماههای داغ سیاست خارجی هم خواهد بود و این درهمتنیدگی، نیاز به روایت فارسی را فزونی میبخشد. در هر پیشفرضی از آینده نزدیک، دیپلماسی ایران، نیاز به تعامل نزدیکتر با افکار عمومی دارد و «کارزار روایت فارسی»، تکاپویی است برای این تعامل نزدیکتر.
تأکید چندباره ظریف بر امتناع از کاندیداتوری و تمرکز بر وزارت خارجه تا پایان دوران مسئولیت، فارغ از پیامدهایش در سپهر سیاست ایران، امکان مهمی است تا ابَرپروژه روایت فارسی از دیپلماسی ایرانی، رها از پیشانگارههای داخلی و قضاوتهای عجولانه انتخاباتی، پیش برود و میراثی ارزشمند باشد از اکنون برای آینده در راه؛ میراثی که با تبیین اصول سیاست خارجی سالهای متأخر، ارزشهای حرفهای خلق شده را محافظت کند و انباشت تجربه ایجاد شده را به افکار عمومی و سکانداران آتی سیاست خارجی، منتقل کند. کارزار روایت فارسی، پاسداری از تجربه تاریخی ایران از 92 به این سو است که جز با به میدان آوردن برند ظریف، به کارزاری موفق و مفید بدل نخواهد شد.
تحلیلگر مسائل سیاسی
گرچه در این دوران اعتبارسوز، در این آشوب تحریم و تنگنا، در این روزگار مبادا که گدا هم معتبر شده، برندها آسیب دیدهاند و مرجعیتها فرو ریختهاند و ظرفیتها فرسوده شدهاند اما هنوز هم «ظریف» برای جامعه ایرانی، نماد یک دیپلمات چیرهدست و تکنوکراتی مسلط است، سیاستمداری که دقیقاً در جای خود قرار گرفت، همانجا که باید. چند دهه حافظه جمعی ما پر است از چهرههایی که اشتباهی بودهاند، در جای اشتباه ایستادهاند، سوداهای اشتباه در سر داشتند و بر خیال اشتباه هم اصرار ورزیدهاند.
ظریف فراتر از تراز معمول وزرای خارجه ایران، فراتر از کلیشه کارگزاران روابط خارجی ما، دیپلماسی عمومی را نیز مأموریت خود دانسته و افکار عمومی را راهبری کرده است و این نقطه تمایز آشکار او با دیگران است. ظریف از وین و ژنو تا مونیخ و نیویورک، استادانه کنجکاویها را تحریک کرده و در مرکز توجه ایستاده، در دیپلماسی دیجیتال، دیپلماتی پیشرو بوده و فضاهای تازه برای ابتکاراتش آفریده و در نهایت فرصتها را برای برقراری ارتباط مؤثر با افکار عمومی خارج از ایران مغتنم شمرده است. فرقی هم نمیکند از بالکن هتل یا در گفتوگویی داغ از قاب تلویزیونی انگلیسی زبان، یا با سخنرانیای پرشور در مجمعی جهانی یا با توئیتی بهنگام که فراسوی محدودیتهای سنتی، گفتوگو بیافریند. ظریف نه فقط یک وزیر خارجه متفاوت برای ایران که یک پدیده در سیاستمداران ایرانی است؛ حرفهای، چیرهدست و الهامبخش.
«حرفهای بودن» مؤلفه بسیار مهم و وجه تعیینکننده «برند ظریف» در افکار عمومی است. عنصر «حرفهای بودن» در برند سبب شده تا جامعه ایرانی، مرجعیت گزارههای مطرح شده از سوی ظریف را فراتر از لفاظیهای معمول در ایران، بپذیرد یا حداقل، آن را جدی بگیرد آن هم در فقر مرجعیت این روزها. حرفهای بودن، آن وجه برند است که نباید از دست برود چراکه جامعه ایرانی پس از دههها شعارزدگی، به کارآمدی فنسالاران باور بیشتری یافته است. در غوغای حرافیها و پرشماری بحرانها، حرفهای و چیرهدست بودن، تکیهگاه اعتماد شهروندان و نشان اعتبار سیاستمداران است. از این تکیهگاه باید و باید برای شکلدهی به تصویری کلان از واقعیت بهره جست و در برابر رسوب اطلاعات جعلی، حقایق جایگزین و روایتهای گمراهکننده در قضاوت عمومی ایستاد.
ظریف در ارائه «روایت» برای افکار عمومی غیر ایرانی، چه در ایام مذاکرات، چه در دفاع از توان متعارف تسلیحاتی ایران، چه در برابر جنون ترامپ/پمپئو و چه در برابر شهرآشوبی رقبای منطقهای، موفق بوده است اما آنچه بهانه این یادداشت است نه پرداختن به حضور ظریف در رویدادها و تریبونهای بینالمللی بلکه نقد فقدان «روایت فارسی» از سیاست خارجی سالهای متأخر ایران است. روایتی غالب و راستین که ظرفیت اقناع افکار عمومی را داشته باشد، از حیرانی ایرانیان و تراکم پرسشهای پاسخ نیافته بکاهد و ویرانگری خوانش افراطی و صلحستیز را ترمیم نماید. بهانه این یادداشت، پیشنهاد مهمی است و آن به میدان آوردن مؤلفههای مورد توجه برند ظریف برای شکل دادن به روایت فارسی از سیاست خارجی است، برای آگاه کردن جامعهای است که چند سالی است در هجوم روایتهای جعلی قرار گرفته است.
در آستانه شتاب گرفتن تحولات دیپلماتیک در هفتههای آینده، ظریف و وزارت خارجه نیازمند ایده پردازی و نوآوری در الگوهای ارتباطی و تمرکز بیشتر بر افکار عمومی داخلی هستند. شاید معمول نباشد که از وزارت خارجه خواسته شود که بر افکار عمومی داخل متمرکز شود اما وقتی تحریم و مهمتر از آن طولانی شدن تحریم، تمام ابعاد زیستن در ایران را متأثر کرده، هر تغییری در مناسبات بیرونی و البته چرایی و چگونگی این تغییر، مورد توجه شهروندان خواهد بود و بر تشنگی همگانی برای شنیدن خواهد افزود.
روایت فارسی، روایتی برای «توسعه»
«روایت فارسی» مهم است چراکه در نبود روایت دقیق، قانعکننده و مبتنی بر حقیقت، میراث ناگوار تحریم، نه فقط تغییرات سخت اقتصادی که تغییرات ژرف در افکار عمومی و تغییرات مهیب در آرایش تصمیمسازان داخلی خواهد بود. ماندگارتر از ضربات وارد بر اقتصاد و معیشت، از دست دادن دستاوردهای مدنی و تغییر تحمیلی در میدان سیاست ایران است. به کیمیای معکوس تحریم، بازندگان به برندگان بدل شده. میدانیم که توسعه، محصول تصمیمهای سترگ سیاسی است؛ توسعه محصول انتخابهای سخت است و برای انتخابهای سخت، چه مذاکره باشد، چه توافق، چه امتناع از دیپلماسی و چه جنگ باید شهروندان را، احزاب را، نهادهای مدنی را، افکار عمومی را در تصمیم، شریک کرد و همراه ساخت تا شانس تأمین منافع ملی ارتقا یابد و در این میان جز اهتمام بر روایت، راه دیگری نیست. تمرکز بر روایت فارسی، «توسعه» را ممکن میکند چراکه افکار عمومی را پشتوانه تصمیمات سخت خواهد ساخت و بر مانایی ارادهها و دستاوردها خواهد افزود. در نبود روایت فارسی، جامعهای کوتاه مدت خواهیم بود که اشتباه ها را تکرار میکند و دوباره سراغ از انزوا میگیرد.
اهتمام بر روایت فارسی، اثبات وفاداری دیپلماسی به «شهروندان»
برای کشوری که طاقت و شکیب شهروندانش در تحریم سرآمده، برای افکار عمومی که متأثر از طولانیشدن فشارها، مستعد پذیرش روایتهای مجعول است، برای آنانی که خبرهای بد بسیار بیشتر از خبرهای خوب خوانده میشود و وقتی که توپخانه نفرتپراکنی همچنان آتش میگشاید، مهم است که مرجعی قابل اعتنا، مرجعی حرفهای و قابل اتکا، روایتش را از پیچیدگیهای مذاکرات، جزئیات توافق، بداقبالی تحریم دوباره و چرایی صبر راهبردی سه ساله، عرضه کند و این اطمینان را به شهروندان آزرده بدهد که راه پیموده شده، مسیری برای تأمین منافع ملی بوده است و نه بنبستی برای ارضای شعارزدگیها. ما نیاز داریم به شهروندان اطمینان دهیم که رها نشدهاند و قسمتی از این رها نشدگی میبایست در سیاستخارجی دیده شود، در راهبردها و در تاکتیکهایش.
وقتی صدای همه تریبونها بلند است...
در این ازدحام صداهای مختلف که طرفهای خارجی را سرگردان و شهروندان خودی را گمراه میکند، وزارت خارجه نمیتواند، «تعلیقِ کنش» در فضای داخلی را ادامه دهد. در این شلوغی پر سرو صدا، سپردن مجالِ روایتِ واقعی به آینده، توجیه نخواهد داشت خاصه اینکه فرصتها همیشه در گذرند و هر آیندهای متضمن فرصت نخواهد بود. وقتی روایتهای جعلی، فرصت تکرار پیدا کنند، تأمین منافع ملی که هیچ، حتی تبیین منفعت ملی هم ناممکن خواهد شد. وزارت خارجه، نهاد دارای صلاحیت حرفهای و آگاه به تمامی جزئیات این روایت فارسی است و بهدلیل شرایط متفاوت ایران، میتواند مسئولیتی متفاوت را بر دوش بکشد تا در این آلودگی صوتی نگرانکننده، در این ارسال بدون توقف صداهای متناقض به بیرون، مرجعی برای انتشار حقیقت و هدایت افکار عمومی باشد.
حالا چه میتوان کرد؟ ایدههایی برای اکنون
در ماههای گذشته بر تعداد گفتوگوهای فارسیاش با چهرهها و رسانههای داخلی خاصه رسانههای غیر جریان اصلی افزوده است اما متأسفانه تفاوت معناداری بین توانایی و مهارت طرف گفتوگوکننده با ظریف در تلویزیونهای معتبر بینالمللی و طرف گفتوگوکننده در رسانههای داخلی دیده میشود. تفاوت معناداری که از کیفیت و اهمیت گفتوگوها میکاهد و مانع نشرپذیری آن در شبکه میشود. سوی دیگر گفتوگو با ظریف، نقشی اساسی در شنیده شدن روایت یا حتی در شکلپذیری روایت دارد اما بهدلیل وجود انحصار مطلق صداوسیما در دهههای پیشین، رسانههای بصری دیگر، هنوز رشد نیافتهاند و امکانی برای تربیت گفتوگوکنندههای مسلط، متبحر و جذاب در سیاست نبوده است. تلویزیون نیز نه ارادهای برای مشارکت در ارائه روایت خواهد داشت و نه استعدادش را. فقر رسانههای خصوصی به معنای غنای رسانه ملی در منابع انسانی نیست و از هر سو بنگریم شوربختانه کاستیها مشهود است.
میشود وزارت خارجه، افزون بر استقبال از درخواستهای دارای کیفیت برای گفتوگو با وزیر، خود مجموعهای از گفتوگوها را پیریزی نماید، گفتوگوهایی چندرسانهای با هدف اشتراک در شبکه و منطبق با اقتضائات هر شبکه اجتماعی. گفتوگوهایی مبتنی بر پرسشهای اساسی افکار عمومی، گفتوگوهایی که بستر شکلگیری روایت و بخشی از «تاریخ شفاهی» سیاست خارجی در هشت سال گذشته باشد. وزارت خارجه با دادن فرصتهای نظاممند به نخبگان سیاسی یا چهرههای برجسته رسانهای، سردبیران برجسته و دبیران ممتاز سرویس سیاست خارجی، محتوای گرانسنگی را به افکار عمومی عرضه نماید.
وزارت خارجه میتواند برنامه زمانی منظمی را برای گفتوگوهای وزیر سامان دهد و اساساً گفتوگو با ظریف را به یک «رویداد» بدل کند. رویدادی منظم که بسان قطعات پازل، روایت را کامل میکند و به پرسشها پاسخ میدهد. گفتوگوهایی تصویری با محدودیت زمانی از پیش تعیین شده که شتابدهنده گفتوگو باشد. رویداد گفتوگوهای ظریف، میتواند محرک گفتوگو در فضای عمومی هم باشد و گزارههای مطرح شده را بهانه گفتوگوهای فراگیرتر نماید، آنچه به آن محتاجیم.
هویتبخشی به صفحه اینستاگرام ظریف
کاربری توئیتر وزیر خارجه، کارکردی ممتاز یافته و از پویایی و تأثیرگذاری قابل تحسینی برخوردار است و نسبت به وزرای خارجه دخیل در مذاکرات هستهای، دنبالکنندگان قابل توجهی دارد. کاستی توئیتر ظریف در به کار نبردن گرافیک است. خصوصاً در مواقعی که ارجاعات متعدد و پسزمینههای تاریخی مورد نیاز است. دیپلماسی دیجیتال وزیر خارجه، میبایست بیش و پیش از این از ابزار تولید محتوای دیجیتال بهره ببرد.
ماراتن مذاکرات 2013 تا 2015 و انتخابهای سخت و رخدادهای تاریخساز این هشت سال، وجوه دراماتیک بسیاری دارد که میتواند به انگیزههای جدی برای مستندسازی تبدیل شود. مستندهایی که روایتگر خواهند بود برای تمامی زمانها و تمامی نسلهایی که اشتیاق شنیدن دارند. بخش دیپلماسی عمومی و رسانهای وزارت خارجه در ماههای پایانی مسئولیتش میتواند پویشی برای مستندسازی را پیریزی نماید و با دادن امکان، داده و فرصت به مستندسازان، پنجرههای تازه به روایت فارسی بگشاید. بهنظر میرسد تنها در برجام و البته اینک در بازیابی برجام، دهها و صدها ایده برای ساخت مستندهایی باکیفیت وجود دارد که ارزش افزوده آنها با گذشت زمان بیش از امروز مشخص خواهد شد.
تغییر در لحن و زبان بدن
بهنظر میرسد زبان بدن ظریف، حالات چهره و لحن صحبت و توئیتهایش متأثر از تحولات سه سال گذشته، دچار تغییرات ملموس شده است. تغییر زبان بدن ظریف، پیامی برای افکار عمومی است و پیشنهاد میشود همزمان با تغییر زمین بازی از ژانویه گذشته، افکار عمومی نیز نشانههای تغییر در لحن و زبان بدن ظریف را دریافت نماید. بازگشت دیپلمات روزگار مذاکره با تمام نشانههایش میتواند گفتوگو با افکار عمومی را تسهیل نماید. دقیقاً آنچه برای ارائه روایت فارسی به آن محتاجیم.
رهبری «کارزار روایت»
چهرههای کلیدی دولت چه در مذاکرات و چه در مقابله با تحریم، میتوانند مشارکتکنندگان در ابَرپروژه «روایت فارسی» از سیاست خارجی ایران باشند و البته توأمان ظرفیتهایی برای بسط دادن دیپلماسی دیجیتال. ظریف میتواند در ماههای آینده، هم «کارزار روایت» را راهبری کند و از برندهای دیگر دولت و خرده روایتهایشان درباره برجام و تحریم ها بهره جوید و هم دیپلماسی دیجیتال را عمق ببخشد و کنش ارتباطی چهرههای دیگر را برای پژواک مواضع ایران در هفتههای سرنوشتساز آینده، رهبری کند. تعامل با بخشهای رسانهای دیگر وزارتخانهها و ایجاد یک اتاق فکر تازه در ساختار رسانهای دولت، میتواند نخستین گام برای راهاندازی این کارزار باشد. معمولاً آهنگ تحولات در سیاست داخلی در نزدیکی انتخابات، پر شتابتر از تحولات سیاست خارجی است اما به نظر میرسد ماههای باقی مانده تا انتخابات 1400، افزون بر ماههای شلوغ سیاست داخلی، ماههای داغ سیاست خارجی هم خواهد بود و این درهمتنیدگی، نیاز به روایت فارسی را فزونی میبخشد. در هر پیشفرضی از آینده نزدیک، دیپلماسی ایران، نیاز به تعامل نزدیکتر با افکار عمومی دارد و «کارزار روایت فارسی»، تکاپویی است برای این تعامل نزدیکتر.
تأکید چندباره ظریف بر امتناع از کاندیداتوری و تمرکز بر وزارت خارجه تا پایان دوران مسئولیت، فارغ از پیامدهایش در سپهر سیاست ایران، امکان مهمی است تا ابَرپروژه روایت فارسی از دیپلماسی ایرانی، رها از پیشانگارههای داخلی و قضاوتهای عجولانه انتخاباتی، پیش برود و میراثی ارزشمند باشد از اکنون برای آینده در راه؛ میراثی که با تبیین اصول سیاست خارجی سالهای متأخر، ارزشهای حرفهای خلق شده را محافظت کند و انباشت تجربه ایجاد شده را به افکار عمومی و سکانداران آتی سیاست خارجی، منتقل کند. کارزار روایت فارسی، پاسداری از تجربه تاریخی ایران از 92 به این سو است که جز با به میدان آوردن برند ظریف، به کارزاری موفق و مفید بدل نخواهد شد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه