مفهوم تقوا در قرآن


شهید آیت الله محمد بهشتی
همچنان که آیین مسیحیت برای نشان دادن مهر خداوند، کلمه پدر را برای پروردگار به کار می‌برد و با این لفظ می‌خواهد مهر و رحمت الهی را مجسم کند. قرآن هم خداوند را از نظر رحمت و محبت و منعم بودن، به‌صورت یک پدر نشان می‌دهد. منتها پدری که بچه‌هایش را لوس نمی‌کند، بلکه پدری است که بچه‌هایش را ادب می‌کند. پدری که در برابر بچه‌هایش بی‌ارج باشد و بچه‌ها از او حساب نبرند نیست، بلکه پدری است که بچه‌ها از او حساب می‌برند. تقوا هم همین است. تقوا یک معنی متعارف دارد که در زبان‌های دیگر هم هست و به نظر من همان معنی، معنی مورد نظر قرآن است و آن «خداترسی» است.
برخی از دوستان فاضل معاصر در بحث‌های خود می‌کوشند تا کلمه ترس را از تقوی بیرون ببرند. می‌گویند: کجای تقوی معنای ترس دارد! مگر خدا لولو است که انسان از او بترسد! و حال آنکه خداترسی، معنی عالی‌تری دارد. معنی خداترسی این است که اگر تو خطایی کردی و انحرافی داشتی، نگران کیفر آن باشی، وگرنه خود خدا، دوست‌داشتنی است. خدا موجودی است که باید به او عشق ورزید، او شأن عشق ورزیدن دارد. اما خداترسی هم سر جای خودش است.
به‌عنوان مثال اگر پدری بسیار با کمال، با فضیلت، با ارزش، با محبت؛ اما با ابهت باشد، اعضای خانواده در برابر یک چنین پدری چه واکنش روانی و چه نوع عواطفی دارند؟ با تمام قلب او را دوست دارند، در عین حال از او می‌ترسند. این، ترس خاصی است. حریم قائل هستند، احترام، ترسی همراه با محبت است. قبول دارم برای اینکه موضعگیری انسان را در برابر خدا و رابطه انسان با خدا را کاملاً روشن کنند، این کلمات کافی نیستند؛ اما کلمه تقوا را هم نباید ماستمالی کرد؛ «إِنَّمَا یَخْشَی اللهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ.» خشیت و خداترسی، در قرآن هم مطرح است. «مَنْ خَشِی الرَّحْمَـنَ بالغیب»، با آنکه خدا برای او غیب است، اما در عین حال آنقدر آشکار است که از او می‌ترسد، یا به اعتبار قیامت می‌ترسد. به هر حال، خداترسی یعنی در صورت تخلف از راه او، ترسیدن، از فرجام بد انحراف از راه او، ترس داشتن؛ «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُواْ بِـآیاتِ اللهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَاللهُ عَزِیزٌ ذُوانتِقَام». وقتی خدا چنین خدایی است که اگر انسان به آیاتش کفر ورزید، باید در انتظار عذاب دردناکِ او باشد، دیگر خودبه‌خود نسبت به چنین خدایی تقوا و پروا دارد. برای ما «پروا»، کلمۀ بسیار خوبی است.
 سرنخ کارها به‌دست اوست
نکته جالب، صفاتی است که قرآن برای خداوند برمی‌شمرد. یک جا «لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ» است، بعد می‌فرماید «وَاللهُ عَزِیزٌ ذُو انتِقَام»، یعنی خدا بلندمرتبه است، اسباب دست کسی نیست و صاحب عذاب طبیعی است و در جایی دیگر می‌فرماید: خدا است که به انسان‌ها هر نوع چهره و اندام و هر شکلی بخواهد در رحم‌ها می‌دهد، و همان جا می‌فرماید: «لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ»؛ «جز او که بلندمرتبه و کاردان است، خدایی نیست.»
در اینجا هم مطلب به دو صفت خداوند مربوط می‌شود. یکی عزیز بودن و اینکه سر نخ کارها به‌دست او است، چون می‌گوید: «هُوَ الَّذِی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْاَرْحَامِ کَیْفَ یَشَآءُ»، «هر‌طور بخواهد شکل و چهره شما را می‌نگارد و به شما شکل و اندام می‌دهد.» عزیز است و سرنخ‌ها همه دست اوست. بعد می‌گوید خیال نکنی از آن دیکتاتورهای خودکامه‌ای است که همین‌طور گزاف، هر‌طور دلش می‌خواهد، کار می‌کند.
این «کَیْفَ یَشَآءُ» یعنی هر‌طور دلش بخواهد، اما همین را به حساب قلدرهای جامعه خودت واریز نکن، او حکیم و کاردان است. او کارهایش روی حساب و میزان است. این صفات، درست در آیات قرآن سر جای خود می‌آید تا هر کدام جهتی را که در یک یک جمله‌های قرآن است، مشخص کند. او هر طور دلش بخواهد شکل و اندام می‌دهد و «هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ.»
٭ برگرفته از درسگفتارهای منتشر نشده شهید بهشتی



آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7605/16/574590/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها