به انتخاب علیرضا پنجه‌ای




شاعر
شیخ‌الشیوخ سعدی شیرازی، ما را از آن عالیجناب چنین در منظر است که گویی هرگزا وسوسه نه‌انگیختش تا که از شریعت عشق تخطی کناد و بر شوریدگی و جنونش افسار زناد. هم از این سبب به معارف عشق هم چون لسان‌الغیب نظر روا  نداشت کما این که ارزیدنی است اسپیدن غزال غزلش به تماشا! باری در آستانه نکوداشت آن عالی جاه قلمکی شد مِن باب سپاسیدنش.

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
به گفت‌و‌گوی تو خیزم به جست و جوی تو باشم
به مجمعی که درآیند شاهدان دو عالم
نظر به سوی تو دارم غلام روی تو باشم
به خوابگاه عدم گر هزار سال بخسبم
ز خواب عاقبت آگه به بوی موی تو باشم
حدیث روضه نگویم گل بهشت نبویم
جمال حور نجویم دوان به سوی تو باشم
می بهشت ننوشم ز دست ساقی رضوان
مرا به باده چه حاجت که مست روی تو باشم
هزار بادیه سهل است با وجود تو رفتن
و گر خلاف کنم سعدیا به سوی تو باشم


آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7608/10/574940/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها