خاطرات یک دیپلمات
روایت گمشده
فاروق الشرع / وزیر خارجه سابق سوریه
مترجم: حسین جابری انصاری
ورود به رم
سرهنگ منیر جیرودی که در این مذاکرات حضور داشت پس از بازگشت به دمشق به من گفت 10 دقیقه بیشتر در طول مسیر هوایی آسمان سوریه، میلیونها پوند هزینه بیشتر در سال برای آنها در پی خواهد داشت و در صورتی که هواپیماهایشان از فضای سوریه استفاده نکنند هزینههای اضافی آنها چند برابر بیشتر و درآمدشان بسیار کاهش خواهد یافت. حقیقتی که نمیبایست انکار شود این است که این نوع مذاکرات در روابط ما با شرکتهای هواپیمایی دولتهای دوست در اروپای شرقی نیز بهکار گرفته شد که با شکستن فاحش قیمتها بازار حملونقل سوریه را به انحصار خود درآورده بودند. به نحوی که هواپیماهایشان پر از مسافر بود، اما پروازهای ما بهصورت تقریباً خالی به سمت صوفیا و بخارست و پراگ پرواز میکرد و بازمیگشت. بههمین خاطر من و همکارانم در مدیریت [شرکت هواپیمایی سوریه] چیزی را نوآوری کردیم که «صندوق مشترک» نامیده شد و مطابق آن، هر یک از دو کشور میبایست درآمد تقریباً مساوی از این صندوق برداشت میکردند، حتی در صورتی که شرکتهای هواپیمایی این کشورها با همکاری برخی نمایندگان شرکتهای مسافرتی با نفوذ - از باب یادآوری نه بیشتر: مانند صائب نحاس معروف - بر کاهش قیمتها یا انحصار بازار، اصرار داشتند. علیرغم آزمونهایی از این قبیل که بدون ابعاد سیاسی و دیپلماتیک نبود، همچنان با دلنگرانی در فکر رفتن به رم بهعنوان سفیر سوریه در ایتالیا، در آغاز ژوئن ۱۹۷۶ بودم، زیرا برنامه بلندپروازانهای برای بهبود تصویر سوریه در ایتالیا در سر داشتم. روز اولی که به رم رسیدم، با ورود نیروهای سوری به لبنان مصادف شد و در نتیجه سختیهای مأموریت خود را از همان آغاز احساس کردم. بویژه که ایتالیای عضو خاص ناتو، کرسی رسولی [و پاپ] کلیسای کاتولیک در جهان را نیز در پناه خود داشت. ایتالیا، کوچک و بزرگ اتفاقات لبنان را زیر نظر داشت، کشوری که از نظر ما امنیت آن جدای از امنیت سوریه نبود؛ اما امنیت آن از نگاه واتیکانی ایتالیا، هم پیوند با امنیت واتیکان و مسیحیان مشرق زمین تلقی میشد.
حمله به سفارت سوریه [در رم]
پس از تقدیم استوارنامهام به جیوفانی لیونی رئیسجمهوری ایتالیا در سپتامبر ۱۹۷۶، بر اساس اعراف دیپلماتیک؛ ملاقاتهای خود را با تعدادی از مسئولان ایتالیایی و سفرای مقیم آغاز کردم. آن روز در حال ملاقات با سفیر فرانسه در محل سفارت این کشور بودم که با معماری روم قدیم ساخته شده بود. دیدار آشنایی بود، اما سفیر فرانسه علاقه زیادی به این داشت که آخرین اخبار مربوط به لبنان را از من بشنود و آنچه نیروهای ما پس از ورود به لبنان بویژه از سوی جماعت عرفات با آن مواجه خواهند شد. در همین هنگام تلفن سفیر فرانسه زنگ خورد و او به سمت تلفن، در آن سوی سالن ملاقات رفت. متوجه این بودم که سفیر، سرش را به سوی من بازگردانده و با صدای آرامی سخن میگوید. سرانجام سفیر فرانسه پس از سکوتی طولانی، آنچه را شنیده بود با صدای بلند بازگفت: جوانهایی چهره پوشیده که ظاهراً فلسطینی هستند، سفارت سوریه در رم را به تصرف خود درآوردهاند. سفیر ادامه داد: صدای شلیک گلوله از داخل سفارت سوریه به گوش میرسد. پلیس ایتالیا مکان را محاصره کرده و در تلاش است یک دیپلمات سوری مجروح را از محل سفارت خارج کند. سفیر فرانسه که مرا بسرعت در حال بازگشت به سفارت دید، توصیه کرد تا روشن شدن شرایط به سفارت بازنگردم. اما احساسم این بود که مکان طبیعی من در این وضعیت، سفارت سوریه است و نه هیچ جای دیگر.
ادامه پاورقی خاطرات بولتون را در سایت ایران آنلاین (ion.ir) بخوانید.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه