«دموکراسیخواهی» هنوز هم مطالبه عمومی جامعه ما است
دکتر محمود شفیعی
استاد علومسیاسی دانشگاه مفید
برخی تحلیلگران بر این باورند که جنس مطالبات در جامعه ما تغییر کرده است؛ اگر در دورهای دموکراسیخواهی، آزادی بیان، جامعهمدنی و دیگر مطالبات سیاسی نیاز و خواست جامعه بود اما امروز سطح مطالبات به نیازهای معیشتی و مطالبات اقتصادی فروکاسته شده است. اما من بر این باورم که «دموکراسیخواهی» و «مطالبات سیاسی» هنوز هم یک خواست و مطالبه عمومی در جامعه ایران است. اما برای تحلیل مطالبات یک جامعه باید عمیقتر و دقیقتر به عقبه تاریخی و سیاسی آن جامعه نگاهی انداخت.
در نظامهای مدرن دو نهاد بسیار مهم «دولت» و «جامعه» از هم قابل تفکیکاند. این دو نهاد در عین منفک بودن، باهم در ارتباط تنگاتنگی قرار دارند. در واقع، این دو نهاد از طریق مجموعهای از حقوق، به هم مرتبط میشوند. به این اعتبار، میتوان گفت در کنار دو نهاد دولت و جامعه، ما یک نهاد سومی هم بهنام «قانون» داریم که وظیفه آن مشخص کردن وظایف و حقوق دولت و جامعه در قبال یکدیگر است.
در نظامهای مدرن، طبیعتاً جامعه از نهاد دولت انتظاراتی دارد و از آن حقوقی را مطالبه میکند. در این چارچوب «مطالبهگری» یک امر عام است نه یک پدیده که به یک قشر، صنف و طبقه خاصی منحصر و محدود شود. همه طبقات و گروههای اجتماعی چنانچه احساس کنند که حقوقشان به درستی ادا نشده است، از حق مطالبهگری برخوردارند و اینجا است که پدیده مطالبهگری جامعه از دولت شکل میگیرد.
در تاریخ معاصر ایران، وقتی ملت ایران به یک آگاهی تاریخی دست پیدا کرد همواره یک سری مطالبات تاریخی از دولتها داشت. بویژه از مشروطه تا به امروز «دموکراسیخواهی» همواره مطالبهای عمومی بوده است؛ اینکه مردم بتوانند حکومت مبتنی بر قانون داشته باشند؛ قانونی که حکومت را به داشتن چارچوبهای خاصی محدود کند و یک حقوق غیرقابل نقضی را برای ملت تعریف کند.
اما از آنجا که از دوران مشروطه تا به امروز این مطالبه تمام و کمال برآورده نشده است، از «دموکراسیخواهی» میتوان بهعنوان یک مطالبه تاریخی در ایران حرف زد که همواره از سوی مردم ایران مطرح شده است و بر اساس همین مطالبهها هم انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت. انقلاب اسلامی ایران در بنیادش «تقاضاهای سیاسی» را مندرج کرده بود و بر اساس همین تقاضاهای سیاسی بود که روی کار آمد. ماهیت انقلاب ایران، ماهیت سیاسی بود و مردم بیشتر تقاضاهای سیاسی را دنبال میکردند که در شعارهای محوری انقلاب اسلامی از جمله «استقلال، آزادی، جمهوریاسلامی» نیز متجلی است.
به این اعتبار، میتوان گفت «مطالبات سیاسی» در جامعه ما عقبه تاریخی دارد و با تغییرات کوتاه مدت به حاشیه نمیرود. اما تحول بزرگی در سالهای اخیر در تمام جهان و به تبع آن در جامعه ما رخ داده است که طی آن، حوزههای دیگر زندگی از جمله حوزه فرهنگ و فرهنگ سیاسی هم تحتتأثیر پیشرفتهای تکنولوژیکی و ارتباطی قرار گرفته است. در نتیجه این تأثیرگذاری، ما امروز با یکسری هویتهای سیال مواجه شدهایم؛ هویتهایی که بسیار سریع ساخته میشوند و به سرعت تغییر پیدا میکنند.
برخلاف آن وضعیتی که ما در شکل کلاسیک آن شاهد بودیم که طی آن، یکسری عناصر هویتی به شکل ثابت همیشه در فرایند جامعهپذیری از نسلهای گذشته به نسلهای جدید منتقل میشدند و اینچنین هر نسل، با نسل گذشته خود ارتباط قویاش را حفظ میکرد. ولی امروز ما دائماً با گسستهای نسلی مواجه هستیم و هویتهای متصلب گذشته چندان قابل مشاهده نیست و هویتهای سیال جای آن را گرفته است و این امر باعث شده که جامعه امروز ایران به یک معنا «اتمیزه» به نظر برسد که طی آن، هر فرد را میتوان جهان مستقلی در نظر گرفت.
بهدنبال تحولات ارتباطی، تکثر شدیدی بهوجود آمده است و متعاقب آن، ما دیگر قادر نیستیم بر اساس نگاههای متصلب گذشته، خواستههای این جامعه بشدت متغیر را برآورده کنیم. از اینرو است که با یک سری «مطالبات جدید» در جامعه امروز روبهرو شدهایم که در گذشته موضوعیتی نداشتند. طی یک دهه اخیر، ما تحت تحریمهای شدید بینالمللی قرار گرفتیم. این امر، معضلات بسیاری را در منطق اجتماعی و اقتصادی ما بهوجود آورد و ما را با کمبودهای اقتصادی فراوانی مواجه کرد که متعاقب آن درصد چالشهای اقتصادی و حاشیهنشینی و... در جامعه ما افزایش یافت. از سوی دیگر، به لحاظ اخلاق اجتماعی و اقتصادی با مجموعهای از مفاسد اقتصادی و اجتماعی مواجه شدیم.
بنابراین، مسأله «معیشت» آنچنان که امروز مطالبه میشود در گذشته موضوعیت نداشت. این در حالی است که «نیازهای سیاسی» در مقابل نیازهای معیشتی نیازهای ظریفتر و پختهتری هستند. نیازهای اقتصادی و معیشتی نیازهای ملموستری هستند که خیلی سریع خود را نشان میدهند و مادامی که نیازهای اقتصادی و معیشتیمان رفع نشود، نوبت به نیازهای سیاسی و مطالبات ظریفتری چون دموکراسیخواهی نمیرسد.
با این حال، معتقدم، مطالبات سیاسی به شکل بسیار جدی همچنان در لایهها و طبقات مختلف جامعه ما وجود دارد هر چند که ممکن است اعتماد جامعه به لحاظ سیاسی در جاهایی با آسیب مواجه شده باشد.
اما قادریم با ترمیم این آسیبها و برآورده شدن مطالبات معیشتی مردم، مجدد خواستهای سیاسی خود همچون دموکراسیخواهی را دنبال کنیم؛ چون بر این باورم «دموکراسیخواهی» هنوز هم در جامعه ما مطالبهای عمومی است. تا آنجا که حتی برآورده شدن مطالبات سیاسی میتواند مشکلات اقتصادی و معیشتی را برای مردم قابل هضم و درکپذیرتر کند.
استاد علومسیاسی دانشگاه مفید
برخی تحلیلگران بر این باورند که جنس مطالبات در جامعه ما تغییر کرده است؛ اگر در دورهای دموکراسیخواهی، آزادی بیان، جامعهمدنی و دیگر مطالبات سیاسی نیاز و خواست جامعه بود اما امروز سطح مطالبات به نیازهای معیشتی و مطالبات اقتصادی فروکاسته شده است. اما من بر این باورم که «دموکراسیخواهی» و «مطالبات سیاسی» هنوز هم یک خواست و مطالبه عمومی در جامعه ایران است. اما برای تحلیل مطالبات یک جامعه باید عمیقتر و دقیقتر به عقبه تاریخی و سیاسی آن جامعه نگاهی انداخت.
در نظامهای مدرن دو نهاد بسیار مهم «دولت» و «جامعه» از هم قابل تفکیکاند. این دو نهاد در عین منفک بودن، باهم در ارتباط تنگاتنگی قرار دارند. در واقع، این دو نهاد از طریق مجموعهای از حقوق، به هم مرتبط میشوند. به این اعتبار، میتوان گفت در کنار دو نهاد دولت و جامعه، ما یک نهاد سومی هم بهنام «قانون» داریم که وظیفه آن مشخص کردن وظایف و حقوق دولت و جامعه در قبال یکدیگر است.
در نظامهای مدرن، طبیعتاً جامعه از نهاد دولت انتظاراتی دارد و از آن حقوقی را مطالبه میکند. در این چارچوب «مطالبهگری» یک امر عام است نه یک پدیده که به یک قشر، صنف و طبقه خاصی منحصر و محدود شود. همه طبقات و گروههای اجتماعی چنانچه احساس کنند که حقوقشان به درستی ادا نشده است، از حق مطالبهگری برخوردارند و اینجا است که پدیده مطالبهگری جامعه از دولت شکل میگیرد.
در تاریخ معاصر ایران، وقتی ملت ایران به یک آگاهی تاریخی دست پیدا کرد همواره یک سری مطالبات تاریخی از دولتها داشت. بویژه از مشروطه تا به امروز «دموکراسیخواهی» همواره مطالبهای عمومی بوده است؛ اینکه مردم بتوانند حکومت مبتنی بر قانون داشته باشند؛ قانونی که حکومت را به داشتن چارچوبهای خاصی محدود کند و یک حقوق غیرقابل نقضی را برای ملت تعریف کند.
اما از آنجا که از دوران مشروطه تا به امروز این مطالبه تمام و کمال برآورده نشده است، از «دموکراسیخواهی» میتوان بهعنوان یک مطالبه تاریخی در ایران حرف زد که همواره از سوی مردم ایران مطرح شده است و بر اساس همین مطالبهها هم انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت. انقلاب اسلامی ایران در بنیادش «تقاضاهای سیاسی» را مندرج کرده بود و بر اساس همین تقاضاهای سیاسی بود که روی کار آمد. ماهیت انقلاب ایران، ماهیت سیاسی بود و مردم بیشتر تقاضاهای سیاسی را دنبال میکردند که در شعارهای محوری انقلاب اسلامی از جمله «استقلال، آزادی، جمهوریاسلامی» نیز متجلی است.
به این اعتبار، میتوان گفت «مطالبات سیاسی» در جامعه ما عقبه تاریخی دارد و با تغییرات کوتاه مدت به حاشیه نمیرود. اما تحول بزرگی در سالهای اخیر در تمام جهان و به تبع آن در جامعه ما رخ داده است که طی آن، حوزههای دیگر زندگی از جمله حوزه فرهنگ و فرهنگ سیاسی هم تحتتأثیر پیشرفتهای تکنولوژیکی و ارتباطی قرار گرفته است. در نتیجه این تأثیرگذاری، ما امروز با یکسری هویتهای سیال مواجه شدهایم؛ هویتهایی که بسیار سریع ساخته میشوند و به سرعت تغییر پیدا میکنند.
برخلاف آن وضعیتی که ما در شکل کلاسیک آن شاهد بودیم که طی آن، یکسری عناصر هویتی به شکل ثابت همیشه در فرایند جامعهپذیری از نسلهای گذشته به نسلهای جدید منتقل میشدند و اینچنین هر نسل، با نسل گذشته خود ارتباط قویاش را حفظ میکرد. ولی امروز ما دائماً با گسستهای نسلی مواجه هستیم و هویتهای متصلب گذشته چندان قابل مشاهده نیست و هویتهای سیال جای آن را گرفته است و این امر باعث شده که جامعه امروز ایران به یک معنا «اتمیزه» به نظر برسد که طی آن، هر فرد را میتوان جهان مستقلی در نظر گرفت.
بهدنبال تحولات ارتباطی، تکثر شدیدی بهوجود آمده است و متعاقب آن، ما دیگر قادر نیستیم بر اساس نگاههای متصلب گذشته، خواستههای این جامعه بشدت متغیر را برآورده کنیم. از اینرو است که با یک سری «مطالبات جدید» در جامعه امروز روبهرو شدهایم که در گذشته موضوعیتی نداشتند. طی یک دهه اخیر، ما تحت تحریمهای شدید بینالمللی قرار گرفتیم. این امر، معضلات بسیاری را در منطق اجتماعی و اقتصادی ما بهوجود آورد و ما را با کمبودهای اقتصادی فراوانی مواجه کرد که متعاقب آن درصد چالشهای اقتصادی و حاشیهنشینی و... در جامعه ما افزایش یافت. از سوی دیگر، به لحاظ اخلاق اجتماعی و اقتصادی با مجموعهای از مفاسد اقتصادی و اجتماعی مواجه شدیم.
بنابراین، مسأله «معیشت» آنچنان که امروز مطالبه میشود در گذشته موضوعیت نداشت. این در حالی است که «نیازهای سیاسی» در مقابل نیازهای معیشتی نیازهای ظریفتر و پختهتری هستند. نیازهای اقتصادی و معیشتی نیازهای ملموستری هستند که خیلی سریع خود را نشان میدهند و مادامی که نیازهای اقتصادی و معیشتیمان رفع نشود، نوبت به نیازهای سیاسی و مطالبات ظریفتری چون دموکراسیخواهی نمیرسد.
با این حال، معتقدم، مطالبات سیاسی به شکل بسیار جدی همچنان در لایهها و طبقات مختلف جامعه ما وجود دارد هر چند که ممکن است اعتماد جامعه به لحاظ سیاسی در جاهایی با آسیب مواجه شده باشد.
اما قادریم با ترمیم این آسیبها و برآورده شدن مطالبات معیشتی مردم، مجدد خواستهای سیاسی خود همچون دموکراسیخواهی را دنبال کنیم؛ چون بر این باورم «دموکراسیخواهی» هنوز هم در جامعه ما مطالبهای عمومی است. تا آنجا که حتی برآورده شدن مطالبات سیاسی میتواند مشکلات اقتصادی و معیشتی را برای مردم قابل هضم و درکپذیرتر کند.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه