خاطرات یک دیپلمات

روایت گمشده



فاروق الشرع / وزیر خارجه سابق سوریه
مترجم: حسین جابری انصاری

انقلاب اسلامی ایران

حکیم در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرد، اسرائیل حق ندارد اسقف کاپوچی را به مخالفت با قانون متهم کند، زیرا این اسرائیل است که با اشغال قدس شرقی و کلیساهای آن و کلیسای کاپوچی در سال ۱۹۶۷، قانون را نقض کرده است. حکیم همچنین پرسیده بود: آیا یهودیان از مقاومت مسلحانه در برابر نازیسم پشتیبانی نکردند، بویژه وقتی آلمان نازی به برخی کنیسه‌های یهودی در اروپا حمله می‌کرد؟ این گفت‌و‌گوی رسانه‌ای البته پس از آزادی اسقف کاپوچی و بالارفتن‌ شأن او انجام شد و خود کاپوچی بعداً به من گفت آرزو داشت صدای سراسقف حکیم هنگامی که او در زندان بود، بلند می‌شد.
این اختلافات در ایام زندان اسقف علنی نشد، زیرا دیپلماسی ریشه دار و عالی مرتبه واتیکان با دیپلماسی موجود در وزارت خارجه‌ کشورهای دیگر از زاویه‌های گفتمانی، فنی و اخلاقی متفاوت است، به گونه‌ای که درک زمینه‌های اختلاف دیدگاه و تشخیص آنها از هم و شناخت تفاوت‌های میان اسقف‌ها و کاردینال‌ها  و پاپ کار ساده‌ای نیست؛ بهترین مثال برای اثبات این موضوع، سختی خبر دادن از نام پاپ جدید یا نظرخواهی درباره فردی که پاپ می‌شود پیش از انتخاب او و قبل از خارج شدن دود سفید [از دودکش کلیسای سیستین واتیکان] است که به معنای اعلام انتخاب پاپ برای نشستن بر کرسی پاپی است.
اسقف کاپوچی به من گفت، پاپ یوحنا پولس دوم هنگامی که او را پس از آمدن به رم به حضور پذیرفت، از او پرسیده بود «شما که روحانی هستید، چرا بر خلاف جهت جریان آب شنا می‌کنید؟» و او پاسخ داده بود، من همان کاری را انجام می‌دهم که شما در دوره نازیسم در کمک به مظلومان و ستم کشان انجام می‌دادید. پاپ با لبخندی معنادار به او پاسخ داده بود،  جهانی که در آن زندگی می‌کنیم، اینک بسیار تغییر کرده است.
شاید اگر اسقف کاپوچی شروط اسرائیل  را برای آزادی زودهنگامش از زندان  اجرا کرده بود، فرصت نمی‌یافت در ده ها میزگرد و کنفرانس فلسطینی و عربی و غیر عربی شرکت و سخنرانی‌هایی متفاوت ارائه کند که با بیشترین حضور شرکت کنندگان و گرمایی خاص در پرتوافکنی بر حق فلسطینی‌ها و باطل صهیونیست‌ها همراه بود. ضمن اینکه این فرصت را نیز نمی‌یافت که با به خطر انداختن جان خود، با کشتی مرمره به سمت غزه حرکت و برای رفع محاصره آن تلاش کند و همزمان انگشت اتهام را به سوی همه نظام‌های عربی و غیر عربی دراز کند که با یاری نکردن و همدستی خود، باعث طولانی شدن این محاصره و عذاب اهالی غزه شدند.
روابط دوستانه میان من و کاپوچی در رم [به مرور] عمیق‌تر شد و تا کنون  ادامه یافته و هیچ مناسبت شخصی یا رسمی نیست که او با من تماس نگیرد، یا من با او تماس نگیرم. کاپوچی علاقه نداشت اشتباه کند و گاه با من درباره مأموریت‌های سخت و سیاسی خود از میانجیگری برای آزادی گروگان‌های سفارت امریکا در تهران در سال ۱۹۷۹ تا توقف جنگ عراق و ایران، تا بهبود روابط میان سوریه و عرفات و پیوند دادن بین دمشق و بغداد، مشورت می‌کرد. گاه نظرات من  را درباره حساسیت ورود به برخی از این تلاش‌ها  می‌پذیرفت و گاه نمی‌پذیرفت، زیرا سرسختی او به‌عنوان یک روحانی  از ارزیابی‌های علمی من قوی‌تر بود. کاپوچی هرگاه برداشت‌های ما [درباره یک موضوع] به یکدیگر نزدیک می‌شد، به من می‌گفت؛ راه، همان هدف است. از ما خواسته نشده به هدف برسیم، همین که در مسیر درست حرکت می‌کنیم ما را به هدف نزدیک می‌کند.
زلزله سال ۱۹۷۹
در پیامد دیدار سادات از قدس و شکست میثاق قومی میان سوریه و عراق، سوری‌ها در گردابی از ناامیدی و تردید غرق بودند که امضای معاهده [صلح] مصری - اسرائیلی در مارس ۱۹۷۹، شک آنها را به یقین تبدیل کرد و به آخرین امیدها برای بازگشت همبستگی عربی پایان داد.
سوری‌ها با گمانه زنی تاریخی خود، این را درک می‌کنند که روابط میان عراق و سوریه، نه فقط از عهد استقلال، بلکه از دوران قیمومت بریتانیا و فرانسه؛ که ماترک عثمانی را بر اساس منافع خود و نه منافع اعراب تقسیم کردند، تقریباً ممنوع بوده است. سوری‌ها همچنین این را می‌دانند که به خورد برخی محافل مهم در جهان عرب نمی‌رود که شاهد روابط عربی - عربی مستحکمی بویژه میان عراق و سوریه باشند. همچنین باید این را هم در نظر بگیریم که این محافل سیاسی، ارتباطات و دنباله‌هایی  با برخی شخصیت‌ها و نیروهای سوری و عراقی دارند که به سهم خود روابط بیش از اندازه میان سوریه و عراق را اتهامی می‌بینند که باید از آن دوری کرد، در غیر این صورت صاحب آن با عواقب وخیمی مواجه خواهد شد و شاید هم او را بدون محاکمه به پشت میله‌های زندان در زندان‌های سوریه یا عراق خواهد افکند.
با سفیر عراق در رم پس از امضای میثاق قومی میان سوریه و عراق آشنا شدم، که دیدار با عراقی‌ها را برای ما مجاز کرد. او به من اطلاع داد که پیش از تعیین به‌عنوان سفیر، استاد دانشگاه بغداد بوده است.
سفیر عراق به یکباره اعلام کرد با فوریت به بغداد احضار شده و برایش سخت بوده که بدون خداحافظی با من، رم را ترک کند. وقتی به او اصرار کردم علت احضار ناگهانی را بدانم، به من گفت: [نمی دانم، ] شاید وزیر شوم شاید هم مرا به زندان بیندازند. گمان کردم به روش عراقی خود مزاح می‌کند، اما او به سفارتش بازنگشت و نامش هم در فهرست کابینه‌ای  نبود که پس از سفر او به بغداد در تابستان ۱۹۷۹ اعلام شد.
چقدر غمناک است که هزینه امضای میثاق قومی میان سوریه و عراق، دیدار سادات از قدس در سال ۱۹۷۷، به نظر آید و آنچه قضیه فلسطین با پیروزی انقلاب ایران در سال ۱۹۷۹ به‌ دست آورد با آنچه در همان سال با خروج مصر از تعهدات قومی خود بر اساس معاهده مصری - اسرائیلی از دست داد، برابری کند؛ هیچ چیزی در خاورمیانه مجانی به دست نمی‌آید، اما رهبر مغرور در منطقه عربی ممکن است دو بار هزینه پرداخت کند و همچنان متوهمانه خود را پیروز بداند.
امضای معاهده مصر و اسرائیل در جشنی بزرگ در واشنگتن زیر نظر رئیس‌جمهوری [امریکا] جیمی کارتر، کوچکترین امیدهای رئیس‌جمهوری [سوریه] حافظ اسد را از میان برد که مصر از تصمیم خود برای تسلیم در برابر خواسته‌های اسرائیل بازگردد. اسد تا آخرین لحظات در اعماق وجود خود امید داشت که دیدار سادات از قدس، شاید تنها ابعاد نمادین داشته است، اما تأیید [نهایی] معاهده میان دولت مصر و اسرائیل، تنها می‌توانست تعهد مصر به واگذاشتن قطعی رویارویی با اسرائیل برای نسل‌های آینده، تفسیر شود. با این تحول، پیش‌بینی هنری کیسینجر تحقق یافته بود: جنگی بدون مصر و صلحی بدون سوریه در کار نخواهد بود. این البته از نظر کیسینجر بدین معنا بود که بدون سوریه، تحقق صلح بر اساس قطعنامه‌های بین‌المللی ممکن نیست [؛ نه هر صلحی.]اما تعامل با تحول پیش رو که در بازگشت پیروزمندانه امام در تبعید، آیت‌الله خمینی از حومه پاریس به ایران در آغاز سال ۱۹۷۹ بروز یافت، امیدها را نزد حافظ اسد [دوباره] زنده کرد، اگرچه صدام حسین را در برابر شرایط سختی قرار داد، زیرا حکومت عراق اساساً روی [پیروزی] این انقلاب شرط‌بندی نکرده بود والا چند ماه پیش از پیروزی، [رهبر آن، امام] خمینی را با فرستادن به خارج عراق از خود دور نمی‌کرد.
در حالی که اسد  دشمن خود، یعنی ایران [پسا انقلاب] را دوست جدید خود محسوب می‌کرد، صدام حسین دوست نگران اسد، در گرمای بالای 50درجه تابستان۱۹۷۹، خود را میان دو تیغه گازانبر انقلاب [امام] خمینی در سمت راست و اسد در سمت چپ احساس می‌کرد.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7614/4/575516/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها