این بازیگران دوست داشتنی
محدثه واعظیپور
روزنامه نگار
یک سال گذشته در تعطیلی سینماها و نبود سریالهای جذاب در تلویزیون، بازار شبکه نمایش خانگی داغ بود و چند سریال قابل توجه توزیع شد. بازیها در این سریالها، از امتیازهای مهم هستند، شاید به این دلیل که در فضای باز این تولیدات، نقشها جذابتر و پیچیدهترند و بازیگر جای کار بیشتری دارد تا قدرت بازیگریاش را عیان کند. در تلویزیون، فیلمنامهها ضعیف و تکراری هستند، بازیگران بزرگ و باسابقه در این نقشهای کوچک و کلیشهای جایی برای خودنمایی ندارند، نقشهای خاص و قصههای متفاوت در شبکه نمایش خانگی روایت میشوند و تیمهای جذاب بازیگری معمولاً آنجا شکل میگیرند. پس طبیعی است که بازیها در این سریالها بیشتر و بهتر دیده شوند. صابر ابر در «قورباغه» (هومن سیدی) یکی از بهترین بازیهایش را ثبت کرده، او بازیگر گزیدهکار با کارنامهای قابل توجه است، رامین در «قورباغه» بخشی از پرسونای ابر را دارد، اما سیدی از آن سیمای معصوم و چشمان غمگین در قالب یک هیولا استفاده میکند. بزهکاری خونسرد که با بیرحمی برای رسیدن به هدفش، بقیه را قربانی میکند. ستاره «قورباغه» صابر ابر است که زیر سایه نوید محمدزاده نمیماند و بیشتر از او، جلوهگری میکند. قصهای با مختصات «قورباغه» که موقعیتهای منحصر به فرد و شخصیتهایی ناآشنا دارد، بستری برای دیده شدن بازیگران فراهم میکند. بازیگران نقشهای فرعی و بازیگران کودک در این سریال فراتر از انتظار هستند. سحر دولتشاهی در نقش فرانک، خیرهکننده است. بویژه که همزمان با پخش «قورباغه»، «میخواهم زنده بمانم» (شهرام شاهحسینی) از راه میرسد و تفاوت دو شخصیت و دو جنس بازی را از او میبینیم. فرانک برونگرا و وراج و هما که مستقل و آرام است. بده بستانهای دولتشاهی و ابر در سکانسهای مشترک شان، به عاملی برای جذابتر شدن سریال تبدیل میشود. در «میخواهم زنده بمانم» تعداد بازیهای خوب پرشمار و انتخاب درست بازیگران از امتیازهای این سریال است. درخشش حامد بهداد در نقش امیر شایگان از همان سکانس ورود شخصیت به قصه آغاز میشود. بهداد، با یک بازی درونگرا و بدون تصنع، این شخصیت پیچیده و عجیب را قابل باور بازی کرده و به او بعد داده است. آزاده صمدی در نقشی خاص، اقتدار یک زن عاشق، یک زن ایرانی که بخشی از هویت خود را از سنت میگیرد، بازی کرده است. صمدی که در این سالها، نقشهای برون گرا با بازیهای غلو شده بسیار بازی کرده، (از جمله نقشش در نهنگ آبی) اینجا، متانت و اصالت را به نمایش گذاشته است. علی شادمان، بازیگر با استعدادی است که در «میخواهم زنده بمانم» به یاد میماند، آن هم میان آن همه بازیگر باتجربه و بازیهای کم نقص. زوج کاوه و شیوا (آناهیتا درگاهی) جذاب و تبلور رابطهای خاص و کمتر دیده شدهاند. بابک کریمی در این سریال، پس از همه نقشآفرینیهای خوبش، در قله ایستاده است. کریمی، به اندازه بازی میکند و چنان تسلطی روی نقش دارد که فراز و فرودهای همایون با بازی او هماندازه شده است. او بازیگری است که برای دیده شدن، نیاز به نقش پرتحرک یا دیالوگهای خاص ندارد، میتواند خودش را در میان انبوهی بازیگر درخشان، ثابت کند. سکانس ورود به قصه (میهمانی تولد و حضور بابک کریمی) از بهترین فصلهای بازی این بازیگر است. پدرام شریفی، افسانه چهرهآزاد در نقشی کوتاه و مهران احمدی را هم نمیتوان فراموش کرد. بخش مهمی از جذابیت «میخواهم زنده بمانم» به این تیم بازیگری وابسته است.
روزنامه نگار
یک سال گذشته در تعطیلی سینماها و نبود سریالهای جذاب در تلویزیون، بازار شبکه نمایش خانگی داغ بود و چند سریال قابل توجه توزیع شد. بازیها در این سریالها، از امتیازهای مهم هستند، شاید به این دلیل که در فضای باز این تولیدات، نقشها جذابتر و پیچیدهترند و بازیگر جای کار بیشتری دارد تا قدرت بازیگریاش را عیان کند. در تلویزیون، فیلمنامهها ضعیف و تکراری هستند، بازیگران بزرگ و باسابقه در این نقشهای کوچک و کلیشهای جایی برای خودنمایی ندارند، نقشهای خاص و قصههای متفاوت در شبکه نمایش خانگی روایت میشوند و تیمهای جذاب بازیگری معمولاً آنجا شکل میگیرند. پس طبیعی است که بازیها در این سریالها بیشتر و بهتر دیده شوند. صابر ابر در «قورباغه» (هومن سیدی) یکی از بهترین بازیهایش را ثبت کرده، او بازیگر گزیدهکار با کارنامهای قابل توجه است، رامین در «قورباغه» بخشی از پرسونای ابر را دارد، اما سیدی از آن سیمای معصوم و چشمان غمگین در قالب یک هیولا استفاده میکند. بزهکاری خونسرد که با بیرحمی برای رسیدن به هدفش، بقیه را قربانی میکند. ستاره «قورباغه» صابر ابر است که زیر سایه نوید محمدزاده نمیماند و بیشتر از او، جلوهگری میکند. قصهای با مختصات «قورباغه» که موقعیتهای منحصر به فرد و شخصیتهایی ناآشنا دارد، بستری برای دیده شدن بازیگران فراهم میکند. بازیگران نقشهای فرعی و بازیگران کودک در این سریال فراتر از انتظار هستند. سحر دولتشاهی در نقش فرانک، خیرهکننده است. بویژه که همزمان با پخش «قورباغه»، «میخواهم زنده بمانم» (شهرام شاهحسینی) از راه میرسد و تفاوت دو شخصیت و دو جنس بازی را از او میبینیم. فرانک برونگرا و وراج و هما که مستقل و آرام است. بده بستانهای دولتشاهی و ابر در سکانسهای مشترک شان، به عاملی برای جذابتر شدن سریال تبدیل میشود. در «میخواهم زنده بمانم» تعداد بازیهای خوب پرشمار و انتخاب درست بازیگران از امتیازهای این سریال است. درخشش حامد بهداد در نقش امیر شایگان از همان سکانس ورود شخصیت به قصه آغاز میشود. بهداد، با یک بازی درونگرا و بدون تصنع، این شخصیت پیچیده و عجیب را قابل باور بازی کرده و به او بعد داده است. آزاده صمدی در نقشی خاص، اقتدار یک زن عاشق، یک زن ایرانی که بخشی از هویت خود را از سنت میگیرد، بازی کرده است. صمدی که در این سالها، نقشهای برون گرا با بازیهای غلو شده بسیار بازی کرده، (از جمله نقشش در نهنگ آبی) اینجا، متانت و اصالت را به نمایش گذاشته است. علی شادمان، بازیگر با استعدادی است که در «میخواهم زنده بمانم» به یاد میماند، آن هم میان آن همه بازیگر باتجربه و بازیهای کم نقص. زوج کاوه و شیوا (آناهیتا درگاهی) جذاب و تبلور رابطهای خاص و کمتر دیده شدهاند. بابک کریمی در این سریال، پس از همه نقشآفرینیهای خوبش، در قله ایستاده است. کریمی، به اندازه بازی میکند و چنان تسلطی روی نقش دارد که فراز و فرودهای همایون با بازی او هماندازه شده است. او بازیگری است که برای دیده شدن، نیاز به نقش پرتحرک یا دیالوگهای خاص ندارد، میتواند خودش را در میان انبوهی بازیگر درخشان، ثابت کند. سکانس ورود به قصه (میهمانی تولد و حضور بابک کریمی) از بهترین فصلهای بازی این بازیگر است. پدرام شریفی، افسانه چهرهآزاد در نقشی کوتاه و مهران احمدی را هم نمیتوان فراموش کرد. بخش مهمی از جذابیت «میخواهم زنده بمانم» به این تیم بازیگری وابسته است.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه