یادداشتی به شورِ شعر و موسیقی اقوام
هُف کن به کرنا٭
ارمغان بهداروند
شاعر
انسان، برساخته بومزاد است و به هر حال و احوال، نمیتواند از شباهتهای با سپهر زیستی خود، خالی شود. شباهتی تام و تمام که در جسم و جان متجلی است و به تمایز جغرافیایی آدمها و گوناگونی حیرتآفرین خصلتها و فضیلتهای قومی منجر شده است؛ چندان که به دیدن و شنیدن نیز میتوان به پیشبینی زادبوم و موطن فرد نائل شد.
شعر و موسیقی در آیین و آداب زیستی اقوام به همین قرابت با محیط، شکل و رنگ و لحن زیستبوم خود را دارد. آواها و آوازهایی که در تنیدگی با طبیعت تولید شدهاند و در ترسیم و تجسیم معنوی سور و سوگ آدمی قدم برداشتهاند. این آمیختگی چنان ناباورانه است که میتوان همه وجوه زندگی را در آواها و آوازهای اقوام جستوجو کرد.
بختیاری از جمله ایلاتی است که طوایف آن در گستره شش استان منتشر است. پیشینه زبانی این قوم را در پهلوی باستان میتوان دنبال کرد. مردمانی غالباً کوچنشین که ییلاق را در کوهسارهای چهارمحال و بختیاری بهسر میکردهاند و جلگههای خوزستان میزبان قشلاق آنها بوده است. زیست ترکیبی ایلات بختیاری و همجواری با فرهنگهای مجاور قومی در بافتار عشایری آنها دخالت داشته است و همچنان که خصلتهای صادرهای در دیگر اقوام هممرز داشتهاند، متأثر از آداب و عاداتی وارده نیز بودهاند. شعر و موسیقی در زیست این قوم نشر داشته و به گاه تولد، کار، جنگ، عشق، نیایش و سوگ؛ نمودی تسکینبخش و نشاط آفرین از خود به جای گذاشته است.
هرچند شعر و موسیقی در حفظ و حراست این گویش چندان که سزاوار است، کوشیدهاند و مانع از فراموشیهای ناگزیر و زوال زبانی شدهاند اما در طول زمان و ظهور نسلهای شهری که مواجهه و مؤانست عمیقی با معماری فرهنگی نظام ایلیاتی و بهرهمندی زبانی نداشتهاند؛ این عرصه شاهد تولید آثاری نازل و بعضاً مبتذل بوده است که نمیتوان از انتشار و استقبال برخی نمونهها که هیچ تناسب و سنخیتی با اندوخته فرهنگی بختیاری ندارند نگران نشد. مضامینی سخیف و جنسیتزده که بیش از هر چیز میتواند وهن ادبیات و استهلاک موسیقی به حساب آید.
شاید در غیاب بهمنعلاالدین گزیدهخوان قوم بختیاری که هم دستی توانا در پژوهش ایلیاتی و سری پرشور در شعر و موسیقی بختیاری داشت باید فاتحه گنجینه واژگانی و میراث موسیقایی آن را خواند اما ظهور چهرههایی که با دریافت درست موقعیت زمانی و درک عقبه تجربی نسل ماقبل و ارتباط آفرینی و معاصرت میان آنچه بوده است و آنچه هست؛ محل امیدواری و شوق است. بهانه این یادداشت از قضا انتشار تکآهنگی به نام «بلیت» (بلوط) است. اثری فاخر که شعر آن نوشته «فریده چراغی» است. متنی غالب که بر احیای واژهها و کنشگری هنری تأکید دارد و اجرای آوازی آن با صدای گرم «بهمن حسینی» مخاطب را در بدایع و بدعتهای این ایل شگفتزده میکند. استخدام آگاهانه واژگان بختیاری و تندباد عاطفی زبان به پیوست چیدمان موسیقایی اثر و وضوح حضور آواز، به خلق اثری متمایز منتهی شده است که امیدوارم در پی این اهتمام، شاهد خلق آثاری دیگر هم چون برساختههای بختیاری استاد عطا جنگوک، استاد منصور قنادپور و استاد علی حافظی که به صدای «بهمن علاالدین» در حافظه جمعی مخاطبان بختیاری و غیربختیاری جاودانه شدهاند، باشیم.
* شروع به نواختن کرنا کن
شاعر
انسان، برساخته بومزاد است و به هر حال و احوال، نمیتواند از شباهتهای با سپهر زیستی خود، خالی شود. شباهتی تام و تمام که در جسم و جان متجلی است و به تمایز جغرافیایی آدمها و گوناگونی حیرتآفرین خصلتها و فضیلتهای قومی منجر شده است؛ چندان که به دیدن و شنیدن نیز میتوان به پیشبینی زادبوم و موطن فرد نائل شد.
شعر و موسیقی در آیین و آداب زیستی اقوام به همین قرابت با محیط، شکل و رنگ و لحن زیستبوم خود را دارد. آواها و آوازهایی که در تنیدگی با طبیعت تولید شدهاند و در ترسیم و تجسیم معنوی سور و سوگ آدمی قدم برداشتهاند. این آمیختگی چنان ناباورانه است که میتوان همه وجوه زندگی را در آواها و آوازهای اقوام جستوجو کرد.
بختیاری از جمله ایلاتی است که طوایف آن در گستره شش استان منتشر است. پیشینه زبانی این قوم را در پهلوی باستان میتوان دنبال کرد. مردمانی غالباً کوچنشین که ییلاق را در کوهسارهای چهارمحال و بختیاری بهسر میکردهاند و جلگههای خوزستان میزبان قشلاق آنها بوده است. زیست ترکیبی ایلات بختیاری و همجواری با فرهنگهای مجاور قومی در بافتار عشایری آنها دخالت داشته است و همچنان که خصلتهای صادرهای در دیگر اقوام هممرز داشتهاند، متأثر از آداب و عاداتی وارده نیز بودهاند. شعر و موسیقی در زیست این قوم نشر داشته و به گاه تولد، کار، جنگ، عشق، نیایش و سوگ؛ نمودی تسکینبخش و نشاط آفرین از خود به جای گذاشته است.
هرچند شعر و موسیقی در حفظ و حراست این گویش چندان که سزاوار است، کوشیدهاند و مانع از فراموشیهای ناگزیر و زوال زبانی شدهاند اما در طول زمان و ظهور نسلهای شهری که مواجهه و مؤانست عمیقی با معماری فرهنگی نظام ایلیاتی و بهرهمندی زبانی نداشتهاند؛ این عرصه شاهد تولید آثاری نازل و بعضاً مبتذل بوده است که نمیتوان از انتشار و استقبال برخی نمونهها که هیچ تناسب و سنخیتی با اندوخته فرهنگی بختیاری ندارند نگران نشد. مضامینی سخیف و جنسیتزده که بیش از هر چیز میتواند وهن ادبیات و استهلاک موسیقی به حساب آید.
شاید در غیاب بهمنعلاالدین گزیدهخوان قوم بختیاری که هم دستی توانا در پژوهش ایلیاتی و سری پرشور در شعر و موسیقی بختیاری داشت باید فاتحه گنجینه واژگانی و میراث موسیقایی آن را خواند اما ظهور چهرههایی که با دریافت درست موقعیت زمانی و درک عقبه تجربی نسل ماقبل و ارتباط آفرینی و معاصرت میان آنچه بوده است و آنچه هست؛ محل امیدواری و شوق است. بهانه این یادداشت از قضا انتشار تکآهنگی به نام «بلیت» (بلوط) است. اثری فاخر که شعر آن نوشته «فریده چراغی» است. متنی غالب که بر احیای واژهها و کنشگری هنری تأکید دارد و اجرای آوازی آن با صدای گرم «بهمن حسینی» مخاطب را در بدایع و بدعتهای این ایل شگفتزده میکند. استخدام آگاهانه واژگان بختیاری و تندباد عاطفی زبان به پیوست چیدمان موسیقایی اثر و وضوح حضور آواز، به خلق اثری متمایز منتهی شده است که امیدوارم در پی این اهتمام، شاهد خلق آثاری دیگر هم چون برساختههای بختیاری استاد عطا جنگوک، استاد منصور قنادپور و استاد علی حافظی که به صدای «بهمن علاالدین» در حافظه جمعی مخاطبان بختیاری و غیربختیاری جاودانه شدهاند، باشیم.
* شروع به نواختن کرنا کن
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه