نقدی بر مجسمه «زاری رستم بر پیکر سهراب» اثر محمدحسین مأموریانزاده، با استناد به ابیات شاهنامه
دو بازو به کردار ران هیون
صالح دُروند
شاعر
در روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، از مجسمهای با عنوان «زاری رستم بر پیکر سهراب» رونمایی شد و در محوطه آرامگاه حکیم فردوسی نصب شد. نکتهای که قصد دارم در این یادداشت بر آن تمرکز کنم، فقدان عنصر تحقیق و پژوهش در خلق آثار هنری است. همانگونه که در تولید خیل کثیری از فیلم و سریالهای تاریخی بارهای بار دیدهایم رجوع نکردن به اسناد و آثار مکتوب، حلقه مفقود اینگونه آثار هنری است. یکبار خواندن ابیات نهچندان زیاد داستان رستم و سهراب در شاهنامه کافی است که بدانیم سهراب بهلحاظ جثه هیچ کم از رستم ندارد و درواقع شبیهترین کس در جهان شاهنامه به پدرش رستم است، نکتهای که شوربختانه نشانی از آن در مجسمه مورد بحث نمیبینیم. در آغاز این داستان و در گفتار اندر زادن سهراب میخوانیم:
تو گفتی گو پیلتنرستمست
و گر سام شیرست و گر نیرمست
چو یکماهه شد، همچو یکسال بود
برش چون بر رستم زال بود
چو دهساله شد، زان زمین کس نبود
که یارست با او نبرد آزمود
زمانی که سهراب برای نبرد با ایرانیان گسیل میشود، سپاه ایران با آن همه دلاور در مقابله با او به ستوه میآید و گژدهم چارهای نمیبیند جز اینکه نامه نزدیک کاوس بفرستد و کمک بخواهد. کاوس با پهلوانان سپاهش «چو طوس و چو گودرز گشواد و گیو؛ چو گرگین و فرهاد و بهرام نیو» رای میزند و میپرسد که «از ایران هماورد این مرد کیست؟» که همه گواهی میدهند که این کار فقط از رستم برتواند آمد. در نظر داشته باشید که در شاهنامه، هرگاه هیچ راه و چارهای نمیماند و همگان از کار فرومیمانند دست به دامان رستم میشوند؛ حال نیز در کار سهرابی عاجز ماندهاند که گردآفرید در وصفش میگوید:
بدان زور و آن بازو و کتف و یال
نیابی کس از پهلوانان همال
وقتی رستم سهراب را میبیند نیز چیزی جز آنچه در وصف وی شنیده است نمییابد؛
چو سهراب را دید بر تخت بزم
نشسته به یکدستبر زندهرزم
تو گفتی همه تخت سهراب بود
بسان یکی سرو شاداب بود
دو بازو به کردار ران هیون
برش چون بر پیل و چهرش چو خون
حال اینکه سهراب مجسمه «زاری رستم بر پیکر سهراب» نهتنها بازویی به کردار ران هیون ندارد، بلکه جوانکی است که در بازوی ستبر رستم پیلتن خفته است و پس از دیدن مجسمه، دیگر شنیدن این سخن سهراب به رستم طنزآمیز بهنظر میآید که:
بهآوردگهبر مرا جای نیست
تو را خود به یک مشت من پای نیست!
چگونه ممکن است سهراب با این اندام نحیف که مجسمهساز جوانمان در مقایسه با رستم نقش کرده، بتواند ادعا کند که با یک مشت میتواند رستم را از پای درآورد؟ به ابیات زیر نگاه کنید که بدانید ادعای سهراب فقط یک ادعای بیاساس نیست:
تهمتن که گر دست بردی به سنگ
بکندی ز کوه سیه روز جنگ
کمربند سهراب را چاره کرد
که بر زین بجمباندش در نبرد،
میان جوان را نبود آگهی
بماند از هنر دست رستم تهی
و نیز این سخنان رستم با خود در اوج درماندگی و ناامیدی:
همی گفت رستم که هرگز نهنگ
ندیدم بدینسان که آید به جنگ
مرا خوار شد رزم دیو سپید
ز مردی شد امروز دل ناامید
به سیری رسانیدم از روزگار...
جالبتر اینکه میبینیم سهراب در توصیف رستم، صراحتاً سینه و کتف و یال و کوپال رستم را شبیه به آن خود میداند و میگوید انگار نقاش موبهمو به یک شکل و اندازه نقاشیاش کرده است و به هومان میگوید:
ز بالای من نیست بالاش کم
به رزماندرون دل ندارد دُژم
بر و کتف و یالش همانند من
تو گفتی نگارنده برزد رسن
با نگاهی سرسری به مجسمه مورد نظر درمییابیم که در این اثر چشمنواز اما دور از حقیقت، جثه معمولی سهراب کوچکترین نزدیکیای با اندام ورزیده پدر ندارد. در نهایت این مطلب به بحث ما بیارتباط نخواهد بود که بدانیم در کشتی نخست، سهراب بر رستم پیروز میشود و رستم توان مقابله با وی را ندارد:
بزد دست سهراب چون پیل مست
برآوردش از جای و بنهاد پست
نشست از بر سینه پیلتن
پر از خاک چنگال و روی و دهن
یکی خنجری آبگون برکشید
همیخواست از تن سرش را برید
رستم که میبیند سر را به باد خواهد داد، چاره جز فریب نمییابد و میگوید ما رسم نداریم برای نخستین بار که پشت حریف را به خاک میمالیم او را بکشیم. سهراب کمتجربه هم فریب میخورد و رهایش میسازد. اما دفعه بعد که رستم غالب میشود بلافاصله سینه سهراب جوان را میشکافد.
ابیات بالا و چندین و چندبیت دیگر در وصف سهراب، ظاهر و اندام او را بهوضوح به تصویر کشیده است. لابد شما نیز با خواندنشان با بنده همنظر خواهید بود که میان رستم و سهراب در ورزیدگی و اندام، با استناد به توصیفات مکرر حکیم طوس، مویی تفاوت نمیبایست باشد، حال آنکه این تفاوت در مجسمه مورد نظر بیاندازه آشکار است. سؤال اصلی این است که آیا این هنرمند جوان بااستعداد، یکبار رنـــــــج خواندن داستانی را که سعـــی داشته تصویـــر کند، بر تن هموار نکرده است؟
شاعر
در روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی، از مجسمهای با عنوان «زاری رستم بر پیکر سهراب» رونمایی شد و در محوطه آرامگاه حکیم فردوسی نصب شد. نکتهای که قصد دارم در این یادداشت بر آن تمرکز کنم، فقدان عنصر تحقیق و پژوهش در خلق آثار هنری است. همانگونه که در تولید خیل کثیری از فیلم و سریالهای تاریخی بارهای بار دیدهایم رجوع نکردن به اسناد و آثار مکتوب، حلقه مفقود اینگونه آثار هنری است. یکبار خواندن ابیات نهچندان زیاد داستان رستم و سهراب در شاهنامه کافی است که بدانیم سهراب بهلحاظ جثه هیچ کم از رستم ندارد و درواقع شبیهترین کس در جهان شاهنامه به پدرش رستم است، نکتهای که شوربختانه نشانی از آن در مجسمه مورد بحث نمیبینیم. در آغاز این داستان و در گفتار اندر زادن سهراب میخوانیم:
تو گفتی گو پیلتنرستمست
و گر سام شیرست و گر نیرمست
چو یکماهه شد، همچو یکسال بود
برش چون بر رستم زال بود
چو دهساله شد، زان زمین کس نبود
که یارست با او نبرد آزمود
زمانی که سهراب برای نبرد با ایرانیان گسیل میشود، سپاه ایران با آن همه دلاور در مقابله با او به ستوه میآید و گژدهم چارهای نمیبیند جز اینکه نامه نزدیک کاوس بفرستد و کمک بخواهد. کاوس با پهلوانان سپاهش «چو طوس و چو گودرز گشواد و گیو؛ چو گرگین و فرهاد و بهرام نیو» رای میزند و میپرسد که «از ایران هماورد این مرد کیست؟» که همه گواهی میدهند که این کار فقط از رستم برتواند آمد. در نظر داشته باشید که در شاهنامه، هرگاه هیچ راه و چارهای نمیماند و همگان از کار فرومیمانند دست به دامان رستم میشوند؛ حال نیز در کار سهرابی عاجز ماندهاند که گردآفرید در وصفش میگوید:
بدان زور و آن بازو و کتف و یال
نیابی کس از پهلوانان همال
وقتی رستم سهراب را میبیند نیز چیزی جز آنچه در وصف وی شنیده است نمییابد؛
چو سهراب را دید بر تخت بزم
نشسته به یکدستبر زندهرزم
تو گفتی همه تخت سهراب بود
بسان یکی سرو شاداب بود
دو بازو به کردار ران هیون
برش چون بر پیل و چهرش چو خون
حال اینکه سهراب مجسمه «زاری رستم بر پیکر سهراب» نهتنها بازویی به کردار ران هیون ندارد، بلکه جوانکی است که در بازوی ستبر رستم پیلتن خفته است و پس از دیدن مجسمه، دیگر شنیدن این سخن سهراب به رستم طنزآمیز بهنظر میآید که:
بهآوردگهبر مرا جای نیست
تو را خود به یک مشت من پای نیست!
چگونه ممکن است سهراب با این اندام نحیف که مجسمهساز جوانمان در مقایسه با رستم نقش کرده، بتواند ادعا کند که با یک مشت میتواند رستم را از پای درآورد؟ به ابیات زیر نگاه کنید که بدانید ادعای سهراب فقط یک ادعای بیاساس نیست:
تهمتن که گر دست بردی به سنگ
بکندی ز کوه سیه روز جنگ
کمربند سهراب را چاره کرد
که بر زین بجمباندش در نبرد،
میان جوان را نبود آگهی
بماند از هنر دست رستم تهی
و نیز این سخنان رستم با خود در اوج درماندگی و ناامیدی:
همی گفت رستم که هرگز نهنگ
ندیدم بدینسان که آید به جنگ
مرا خوار شد رزم دیو سپید
ز مردی شد امروز دل ناامید
به سیری رسانیدم از روزگار...
جالبتر اینکه میبینیم سهراب در توصیف رستم، صراحتاً سینه و کتف و یال و کوپال رستم را شبیه به آن خود میداند و میگوید انگار نقاش موبهمو به یک شکل و اندازه نقاشیاش کرده است و به هومان میگوید:
ز بالای من نیست بالاش کم
به رزماندرون دل ندارد دُژم
بر و کتف و یالش همانند من
تو گفتی نگارنده برزد رسن
با نگاهی سرسری به مجسمه مورد نظر درمییابیم که در این اثر چشمنواز اما دور از حقیقت، جثه معمولی سهراب کوچکترین نزدیکیای با اندام ورزیده پدر ندارد. در نهایت این مطلب به بحث ما بیارتباط نخواهد بود که بدانیم در کشتی نخست، سهراب بر رستم پیروز میشود و رستم توان مقابله با وی را ندارد:
بزد دست سهراب چون پیل مست
برآوردش از جای و بنهاد پست
نشست از بر سینه پیلتن
پر از خاک چنگال و روی و دهن
یکی خنجری آبگون برکشید
همیخواست از تن سرش را برید
رستم که میبیند سر را به باد خواهد داد، چاره جز فریب نمییابد و میگوید ما رسم نداریم برای نخستین بار که پشت حریف را به خاک میمالیم او را بکشیم. سهراب کمتجربه هم فریب میخورد و رهایش میسازد. اما دفعه بعد که رستم غالب میشود بلافاصله سینه سهراب جوان را میشکافد.
ابیات بالا و چندین و چندبیت دیگر در وصف سهراب، ظاهر و اندام او را بهوضوح به تصویر کشیده است. لابد شما نیز با خواندنشان با بنده همنظر خواهید بود که میان رستم و سهراب در ورزیدگی و اندام، با استناد به توصیفات مکرر حکیم طوس، مویی تفاوت نمیبایست باشد، حال آنکه این تفاوت در مجسمه مورد نظر بیاندازه آشکار است. سؤال اصلی این است که آیا این هنرمند جوان بااستعداد، یکبار رنـــــــج خواندن داستانی را که سعـــی داشته تصویـــر کند، بر تن هموار نکرده است؟
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه