چرا و چه را باید از محمود نیکبخت آموخت؟

مؤلف‌بودن در مقابل مقلّدبودن


امیرحسین یاوری
شاعر و پژوهشگر ادبی
 هیچ متنی در خلأ‌ زاده نمی‌شود. هر متن همواره مبتنی بر متن‌های پیش از خود و پس از خود است و اگر ما هستی موجود را فرایندی متنی، بر اساس هستی حادث‌شده در پیش‌متن، بر اساس هستی مؤلف بشماریم که حال و آینده متن را رقم خواهد زد آنگاه مؤلف‌بودن یعنی نمود مؤلف در آزادی انتخاب رویکرد و همچنین چیدمان گزاره‌ها در جهت ایجاد بستری در متن مقابل با متن غیرمؤلف گزارشگر، که خود را دچار تمایز شخصیت با پیش و پس از خود می‌کند. اینجاست که مؤلف در جای‌جای متن، خود را به حضور می‌رساند؛ خواه متن، مکاشفه‌ای در متن دیگری باشد و یا اثری در بیانی هنری که در هرصورت، متن زایشگری حلال‌زاده ‌است که وراثت خود را و رابطه‌اش را با مؤلف، به حضور می‌رساند.
متن‌های محمود نیکبخت در اکثر موارد این خصوصیت را در خود بروز می‌دهند؛ یعنی زمانی که ما با کتاب‌هایی چون «مشکل شاملو در شعر» برخورد می‌کنیم، هرچند قسمت زیادی از متن در پی وضوح چیستی متن‌های شاملو از منظرهای ساختار، فرم و درونمایه است ولی این چیدمان در پی هدف آشکارسازی منظر و هدف ایشان در بیان چیستی آنچه شاملو در این متن می‌توانسته باشد، به پیش می‌رود. متن، فارغ از نام شاملو، قدرت ادبی او و وجاهتش به پیش رفته، ما را با منظر محمود نیکبخت نسبت به شعر، فرم، ساختار و جان درونمایه‌ها در شعر شاملو و میزان تکثر و زیست او در متنش روبه‌رو می‌کند.
همچنین در دیگر متن‌های این منتقد قدرنادیده، می‌توان مصداق‌هایی برای مترگذاری شخصی وی جدا از فُرموله‌شدگی‌های موجی جامعه ادبی یافت. همین رویه باعث شده تا نیکبخت کشفی نو، مانند کارکرد علائم سجاوندی و توجه خاص صادق هدایت به آنها داشته باشد (یعنی همان منظر تازه) مانند عوام اهل قلم دست به تقلیدی در گردآوری و تبعیت از نگاه مرسوم به متن بوف کور نزده و نهایتاً «بوطیقای بوف کور» نگاهی می‌شود مختص مؤلف. حضور همیشگی شناختی ـ انتقادی: از ویژگی‌های دیگر متن‌های محمود نیکبخت تأکید بر شناخت خود اثر در ابتدا به‌ ساکن مواجه‌ شدن با متن است. همیشه این اصل را در متن‌های او می‌توان یافت که «احاطه بر متن و شناخت یک متن، شروع ورود به جهان متن است» و پس از آن است که با اشرافی کامل بر اساس نوع نگاه خود، به متن و مجموعه زوایای درونی و برونی متن، پیشینه‌های متن و فرایندی آغاز می‌شود. در این زمان است که بر اساس پیشنهادهای متن، مجموعه همنشینی (فلسفه، بیان، نوع و زبان نگارش‌شده، مجموعه تمهیدات و...) همگی در کنار هم مورد ارزیابی و ارزشیابی قرار می‌گیرند. خواه ما با ترجمه اشعار روبه‌رو باشیم، خواه با تحلیل و نقد آثار، همیشه این وسواس رسیدن به جان متن و نزدیکی بیشتر، در متن محمد نیکبخت خودنمایی می‌کند. اما در برخورد با هر صاحب‌نظری، تأکید و مؤلفه‌ای به‌عنوان نمود ویژه در نظر می‌آید. از منظر نگارنده، در آثار و نظرهای نیکبخت، مهم‌ترین نگاه ایشان می‌تواند مفهومی باشد که من آن را نزدیک به بوم‌گرایی، طبقه‌بندی می‌کنم. بوم‌شناسی روشی از نقد‌ها و رویکرد‌های مبتنی بر ساختار است؛ ساختاری که روابط خود را فی‌مابین کردار اثر و سویه‌های آن با مفهوم طبیعت و محل زیست، به جست‌وجو می‌نشیند. نخستین بار این نوع برخورد با اثر را از زبان نیکبخت در نگاه به آثار و آرای نیما در کنگره بزرگداشت نیما شنیدم؛ زمانی که وی بزرگ‌ترین رهیافت و ویژگی نیما را توجه به خودِ ملموس دانست؛ خودی که مابه‌ازای درد و موقعیت موجود را در جداره‌های نی بروز می‌دهد. همچنین زمانی که به مجموعه لغات نیما در بسط خود اشاره می‌کردند، این امر واضح شد که نیما پس از سال‌ها نه‌تنها زیست و روش زندگی را در شعر فارسی آورده که این زیست، تشخص خود را در شمالی‌بودن، نوع و محل زندگی بیانگر است. پس از آن توجه خاصی به این مفهوم در حلقه‌ای از همراهان نیکبخت کردم. موضوع، برایم وضوح بیشتری یافت. آثار کیوان قدرخواه، گویی بر بستر همین رأی به بروز رسیده است؛ گویی اسرار متن، بسطی بود از نشر این نظرگاه که ما می‌توانیم و باید خود را در انکسار شهر، محله، کوچه، روایت‌های شهری و... به تجلی بنشینیم؛ این زمان است که بیان و بُروزی خواهیم یافت که در عین دارابودن عینیت مبتنی بر زیست، گویای خودی‌ است که یگانه و قابل بسط است؛ همچنین در آثار شهرام محمدی آنگاه که از موقعیت پادگانی‌هایش می‌گوید و البته که صرفاً این متن‌ها وامدار این نظرگاه نیست؛ بلکه مجموعه نگاه‌های محمود نیکبخت از دریچه ترجمه نیز رهگشای رخدادهای زیادی در شعر اصفهان و ایران شده است. کافی است نگاهی به تأثیرات ترجمه‌های انگارتی، «آناباز» سنت ژان پرس و مجموعه مقالات ایشان بر شعرهای منثور محمد حقوقی و نیز اشعار حسین مزاجی بیندازیم تا این معنا روشن‌تر شود. و در نهایت اینکه این نگاه، خود وامدار نگاهی است که از سبک اصفهانی در اصفهان حیات یافته و نشان می‌دهد که خود نیکبخت نیز در نظرگاه، وابسته به بوم بوده است.
اما مهم‌ترین چیزی که باید از محمد نیکبخت بیاموزیم و ادبیات می‌تواند از او بیاموزد چیست؟
نیکبخت مقید به اخلاق حرفه‌ای بود؛ یعنی در جایگاه منتقد، همیشه قلم نقد را در دست نگاه می‌داشت و اگر شناختی در ذهنش کشف می‌شد از ابراز آن هیچ ابایی به خود و قلمش راه نمی‌داد. کافی است به دقت نگاه کنیم و ببینیم کتاب «مشکل شعر شاملو» چه زمانی چاپ می‌شود. زمانی که قدرت ادبی شاملو و مریدانش، گوش ادبیات کشور را در اختیار کامل دارد؛ آنگاه نیکبخت بر عهد نقد، به موشکافانه‌ترین حال در ردّ بیشتر و قبول چند شعر شاملو قد علم می‌کند. توجه داشته باشیم که «در رد و قبول» این همان سلامت قلمی است که باید باشد و در قلم نیکبخت بود.
رفتار نیکبخت در «از گمشدگی تا رهایی» فروغ هم خارج از کردار مرسوم ادبی است. متن با مرزبندی مشخص به گفت‌وگو با اشعار و تجربه‌های فروغ نشسته و تجربه‌های ناپخته را از شعرِ برجسته و قابل‌توجه جدا می‌کند.
به‌کرات شنیده‌ایم که نیکبخت در جلسه نقد کتاب یکی از دوستان نزدیکش حضور یافته و ضمن بیان توان شعری وی در آثار قبلی‌اش، اثر مورد بحث را ضعیف و تا حدّ زیادی خارج از شعر خطاب نموده است. به‌راستی این خلق را در دوستان ادیب‌مان دیده‌ایم؟ در چنین جلساتی رسم این است که به تعارف‌های مرسوم، طوری رفتار کنند که انگار شاهکاری در ادبیات به وجود آمده است. در سلوک نیکبخت، اخلاق حرفه‌ای یعنی زمانی که قرار است کاری را به انجام برسانی، تمام توان خود و همراهان را در جهت اجرای کار به بهترین نحو به کار بگیری و بروز دهی. برای کشف این دقت در کار وی کافی است به کتاب «آناباز» نگاه کنیم و این وسواس را به اعلی‌درجه، در این مجموعه ببینیم و شاید دیگر هیچ گروهی با چنین وسواسی حاضر به عرق‌ریزی ذهنی در طول سالیان برای ترجمه‌ای در زبان فارسی نشوند؛ و اخلاق حرفه‌ای یعنی اینکه قلم منتقد نه بر صلاح کینه یا تمجید که بر صلاح متن، انسانیت و ادبیات بر کاغذ آید و در این جایگاه است که آنچه حسن و کردار ناصواب است هر دو در کنار هم و به دور از هرگونه مصلحت بیان می‌شود.
به آثار نیکبخت که نگاه می‌کنیم، درمی‌یابیم که همیشه این رویکرد انتقادی با درنظرگرفتن تمام سویه‌های صواب و ناصواب متن، بیان شده است. در گمشدگی، ما با دو فروغ رو‌به‌رو هستیم؛ در نگاه به شاملو همچنین و...  . و این شرافت و اخلاق حرفه‌ای نیکبخت است که باید جدا از دیگر داشته‌هایش از او آموخت.

آدرس مطلب http://old.irannewspaper.ir/newspaper/page/7642/11/578497/0
ارسال دیدگاه
  • ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
  • دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
  • از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
  • دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
captcha
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
ویژه نامه ها