یک جریان متفاوت
بهاءالدین مرشدی
داستاننویس
همیشه هروقت با مقوله قصهداری مواجه میشوم یعنی داستان یا فیلم به این فکر میکنم که چطور خالق اثر توانسته در قصه حرکت ایجاد کند. این حرکت ایجاد کردن یعنی که مخاطب را با خودش بکشد به هرجایی که میخواهد. این حرکت ایجاد کردن خاصیت یک اثر خوب است. البته همین ابتدای ماجرا هم تکلیف را روشن کنم که خیلی آدم قصهمحوری نیستم و بیشتر از قصه یا هرچیز دیگری برایم اتفاق مهم است. اینکه مثلاً یک نویسنده چقدر توانسته اتفاق ایجاد کند و این اتفاقها چه سرانجامی برای اثر داشتهاند. یعنی آدمی اتفاقمحور هستم که دلم میخواهد هر لحظه از فیلم، سریال، داستان یا رمان شگفتزده بشوم و مرا با خودش به جاهایی ببرد که آدم شوک بشود. این شوک شدن برایم اهمیت دارد. اینکه دست خودتان را برای مخاطب رو نکنید.
حالا از همینجای ماجرا میخواهم به فیلم سینمایی «بوتاکس» بروم. فیلمی که کاوه مظاهری بعد از کلی فیلم کوتاه ساخته و این روزها در جشنواره جهانی فیلم فجر با استقبال روبهرو شده است. این است که میخواهم بگویم همه معیارهایی که در بالا گفتم در این فیلم هست. یعنی شما را با اتفاقات کوچک و بزرگ همراه میکند و یک جاهایی نمیگذارد دستش برای مخاطب رو بشود. این است که یک اثر که میتواند در ژانر جنایی باشد خودش را آرام آرام در یک وضعیت اجتماعی و سینمای اجتماعی نگه میدارد و اصلاً خودش را وارد پیچیدگیهای ژانر جنایی نمیکند و به اتفاقات کوچک اخلاقی و اجتماعی بسنده میکند. اینطوری است که کاوه مظاهری در این فیلم خود را برنده اعلام میکند. یعنی توانسته فضایی ایجاد کند و این فضا آنطور که شما دلتان میخواهد پیش نرود. آنطور که حدس میزنید اتفاق رخ ندهد. ماجرای مهلک در ابتدا رخ بدهد و باقی ماجرا اصلاً آنطور که شما فکر میکنید پیش نرود. این جاست که میگویم اتفاقهایی که خیلی وقتها بودنشان در فیلم کمکی به پیش برندگی فیلم هم نمیکند شما را درگیر میکند. درگیر میکند که چطور است که کلمه بوتاکس اینقدر میتواند بیارتباط و در عینحال معنادار در فیلم عمل کند. شما را درگیر ماجراهایی میکند که اساساً ماجراهایی فرعی است. بهنظر من بوتاکس داستانی فرعی است. داستانی که قصه اصلی را رها میکند و به داستانی فرعی میپردازد و نشان میدهد که میتوان داستان اصلی را رها کرد و با جذابیت تمام به سمت داستان فرعی حرکت کرد. میشود برخلاف جریان اصلی فیلم خودت حرکت کنی و بعد هم موفق عمل کنی.
این است که میگویم فیلم کاوه مظاهری فیلمی متفاوت و موفق است. فیلمی که کاملاً میداند باید شما را شگفتزده کند اما این شگفتزدگی را در جریان فیلم ایجاد نکند و بگذارد وقتی از در سالن سینما بیرون آمدید به شما ضربه بزند و بگوید این بخش را دیدی؟ با خودت بگویی نظرت درباره این صحنه چه بود؟ توهمی که در فیلم جریان داشت چقدر به سردی فضا کمک کرده بود؟ اصلاً چطور میشود فیلمی با فضایی سرد ساخت اما توهم را در آن جریان داد؟ اینها و سؤالهای بیشتر درباره این فیلم در ذهن من وجود دارد که فکر میکنم فیلم موفقی از کاوه مظاهری با بازی سوسن پرور دیدهام. سوسن پرور بازیگری پر از انرژی که عجیب در این فیلم انرژیهای نقشهای دیگرش را کنترل کرده بود و نقشی دیگر از خود به جا گذاشته بود.
داستاننویس
همیشه هروقت با مقوله قصهداری مواجه میشوم یعنی داستان یا فیلم به این فکر میکنم که چطور خالق اثر توانسته در قصه حرکت ایجاد کند. این حرکت ایجاد کردن یعنی که مخاطب را با خودش بکشد به هرجایی که میخواهد. این حرکت ایجاد کردن خاصیت یک اثر خوب است. البته همین ابتدای ماجرا هم تکلیف را روشن کنم که خیلی آدم قصهمحوری نیستم و بیشتر از قصه یا هرچیز دیگری برایم اتفاق مهم است. اینکه مثلاً یک نویسنده چقدر توانسته اتفاق ایجاد کند و این اتفاقها چه سرانجامی برای اثر داشتهاند. یعنی آدمی اتفاقمحور هستم که دلم میخواهد هر لحظه از فیلم، سریال، داستان یا رمان شگفتزده بشوم و مرا با خودش به جاهایی ببرد که آدم شوک بشود. این شوک شدن برایم اهمیت دارد. اینکه دست خودتان را برای مخاطب رو نکنید.
حالا از همینجای ماجرا میخواهم به فیلم سینمایی «بوتاکس» بروم. فیلمی که کاوه مظاهری بعد از کلی فیلم کوتاه ساخته و این روزها در جشنواره جهانی فیلم فجر با استقبال روبهرو شده است. این است که میخواهم بگویم همه معیارهایی که در بالا گفتم در این فیلم هست. یعنی شما را با اتفاقات کوچک و بزرگ همراه میکند و یک جاهایی نمیگذارد دستش برای مخاطب رو بشود. این است که یک اثر که میتواند در ژانر جنایی باشد خودش را آرام آرام در یک وضعیت اجتماعی و سینمای اجتماعی نگه میدارد و اصلاً خودش را وارد پیچیدگیهای ژانر جنایی نمیکند و به اتفاقات کوچک اخلاقی و اجتماعی بسنده میکند. اینطوری است که کاوه مظاهری در این فیلم خود را برنده اعلام میکند. یعنی توانسته فضایی ایجاد کند و این فضا آنطور که شما دلتان میخواهد پیش نرود. آنطور که حدس میزنید اتفاق رخ ندهد. ماجرای مهلک در ابتدا رخ بدهد و باقی ماجرا اصلاً آنطور که شما فکر میکنید پیش نرود. این جاست که میگویم اتفاقهایی که خیلی وقتها بودنشان در فیلم کمکی به پیش برندگی فیلم هم نمیکند شما را درگیر میکند. درگیر میکند که چطور است که کلمه بوتاکس اینقدر میتواند بیارتباط و در عینحال معنادار در فیلم عمل کند. شما را درگیر ماجراهایی میکند که اساساً ماجراهایی فرعی است. بهنظر من بوتاکس داستانی فرعی است. داستانی که قصه اصلی را رها میکند و به داستانی فرعی میپردازد و نشان میدهد که میتوان داستان اصلی را رها کرد و با جذابیت تمام به سمت داستان فرعی حرکت کرد. میشود برخلاف جریان اصلی فیلم خودت حرکت کنی و بعد هم موفق عمل کنی.
این است که میگویم فیلم کاوه مظاهری فیلمی متفاوت و موفق است. فیلمی که کاملاً میداند باید شما را شگفتزده کند اما این شگفتزدگی را در جریان فیلم ایجاد نکند و بگذارد وقتی از در سالن سینما بیرون آمدید به شما ضربه بزند و بگوید این بخش را دیدی؟ با خودت بگویی نظرت درباره این صحنه چه بود؟ توهمی که در فیلم جریان داشت چقدر به سردی فضا کمک کرده بود؟ اصلاً چطور میشود فیلمی با فضایی سرد ساخت اما توهم را در آن جریان داد؟ اینها و سؤالهای بیشتر درباره این فیلم در ذهن من وجود دارد که فکر میکنم فیلم موفقی از کاوه مظاهری با بازی سوسن پرور دیدهام. سوسن پرور بازیگری پر از انرژی که عجیب در این فیلم انرژیهای نقشهای دیگرش را کنترل کرده بود و نقشی دیگر از خود به جا گذاشته بود.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه