نسبت به کار احساس مسئولیت بسیاری داشت
حمید شانس
مجسمه ساز
من در سال یکی دو بار مرحوم علی مرادخانی را در جلسات عمومی کارشناسان ارزشیابی آثار هنری میدیدم و آشنایی من از همان جلسات بود. ایشان بسیار خوشبرخورد و صمیمی و افتادهحال بودند و نسبت به کاری که میکردند، احساس مسئولیت بسیاری داشتند، یعنی نسبت به مبحث ارزشیابی هنرمندان و مدارکی که میدادند بسیار وظیفهشناس و انسان مسئولی بودند. من واقعاً از شنیدن خبر فوت ایشان بسیار متأثر شدم و برایم شوکآور بود، چون همیشه ایشان را خندان و سرحال و شاد میدیدیم و انتظار این خبر را اصلاً نداشتم. داستان این است که بیماری کووید19 قربانیهای زیادی گرفته است و باز هم بیشتر قربانی میگیرد؛ قربانی ناشی از خشونت انسان نسبت به طبیعت؛ خشونتی که در بیست هزار سال گذشته از فرهنگ بشری جدا نبوده و در حقیقت یکی از پایههای فرهنگ شده است. امروزه به جایی رسیده ایم که باید این مشکل و نقش مخرب خشونت را در روابط انسانی ببینیم. این را تعمداً میگویم، چون هنر ذاتاً جریانی غیر از جریان خشونت و اعمال قدرت و قوه قهریه دارد. بنای هنر بر عاطفه، سازش و مدارا استوار است. من مدارا و سازش را در آقای مرادخانی بسیار دیدم. هنر هزینهای گزاف در از دست دادن افرادی چون ایشان پرداخته است. من امیدوارم چنین هزینههایی که به این شیوه پرداختیم تلنگری باشد که خشونت را از جامعه دور بریزیم و رفتار خشن با طبیعت و هم نوع را از بین ببریم و برای این قضیه از نقش هنر غافل نشویم و اجازه دهیم که آموزش و رشد هنر در سطوح مختلف اجتماع رسوخ و نفوذ بیشتر کند و جایگاه جدیتر داشته باشد.
مجسمه ساز
من در سال یکی دو بار مرحوم علی مرادخانی را در جلسات عمومی کارشناسان ارزشیابی آثار هنری میدیدم و آشنایی من از همان جلسات بود. ایشان بسیار خوشبرخورد و صمیمی و افتادهحال بودند و نسبت به کاری که میکردند، احساس مسئولیت بسیاری داشتند، یعنی نسبت به مبحث ارزشیابی هنرمندان و مدارکی که میدادند بسیار وظیفهشناس و انسان مسئولی بودند. من واقعاً از شنیدن خبر فوت ایشان بسیار متأثر شدم و برایم شوکآور بود، چون همیشه ایشان را خندان و سرحال و شاد میدیدیم و انتظار این خبر را اصلاً نداشتم. داستان این است که بیماری کووید19 قربانیهای زیادی گرفته است و باز هم بیشتر قربانی میگیرد؛ قربانی ناشی از خشونت انسان نسبت به طبیعت؛ خشونتی که در بیست هزار سال گذشته از فرهنگ بشری جدا نبوده و در حقیقت یکی از پایههای فرهنگ شده است. امروزه به جایی رسیده ایم که باید این مشکل و نقش مخرب خشونت را در روابط انسانی ببینیم. این را تعمداً میگویم، چون هنر ذاتاً جریانی غیر از جریان خشونت و اعمال قدرت و قوه قهریه دارد. بنای هنر بر عاطفه، سازش و مدارا استوار است. من مدارا و سازش را در آقای مرادخانی بسیار دیدم. هنر هزینهای گزاف در از دست دادن افرادی چون ایشان پرداخته است. من امیدوارم چنین هزینههایی که به این شیوه پرداختیم تلنگری باشد که خشونت را از جامعه دور بریزیم و رفتار خشن با طبیعت و هم نوع را از بین ببریم و برای این قضیه از نقش هنر غافل نشویم و اجازه دهیم که آموزش و رشد هنر در سطوح مختلف اجتماع رسوخ و نفوذ بیشتر کند و جایگاه جدیتر داشته باشد.
ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
ویژه نامه